جان میدَهی به تَنِ خستهیِ من...
نور میدهی به شَبهایِ تارِ من...
طُ چه هستی که جُز با طُ بودن
آرام نِمیگیرد این قَلبِ من...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
Mohsen Chavoshi4_5805539050991393066.mp3
زمان:
حجم:
9.82M
من تا میام به زندگی عادی برگردم چاوشی یه آهنگ جدید میده و دلمُ به آتيش میکشونه❤️🩹:)
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
نوای عشــــــ♥️ـــــق
#سرگذشت_هورا #تقاص #پارت_پنجاه_دو سلام اسم هوراست رضا دیرش شده بودخاله ام یکسره بهش زنگ میزد..بهش گف
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_سه
سلام اسم هوراست
بعدازچنددقیقه مامانم امدپیشم انقدر گریه کرده بودکه چشماش قرمزشده بود...وقتی نگاهش کردم بابغض گفت باخودت ماچکارکردی..متوجه حرفش نمیشدم گفتم چی شده مامانم گفت بایدبگی کی این بلاروسرت اورده،،نمیخواستم به این راحتی کوتاه بیام گفتم چی میگی مامانم گفت توحامله بودی سقط کردی دیگه،نمیتونستم منکراین موضوع بشم گفتم بایکی دوست شدم کاربه اینجاکشیدنمیتونستم بچه رونگهدارم مجبورشدم سقط کنم ببخشید..مامانم که دیگه عصبانی شده بودگفت..بدبختباببخشیدکاردرست نمیشه بایدبگی کیه،،گفتم چه فرقی میکنه مامانم بازجه گفت فرق میکنه چون دکتراهرکاری کردن نتونستن رحمت رونگهدارن وبه اجبارتواین سن کم برش داشتن..توپیش کی سقط کردی باکی رفتی..ازحرفهای مامانم هیچی نمیفهمیدم فکرمیکردم دارم خواب میبینم یعنی چی رحمم روبرداشتن،،گفتم مامانم چی میگی باگریه گفت هم خودت روبدبخت کردی هم مارو..خیلی حالم بدبودباورم نمیشداین حرف یعنی اینکه دیگه نمیتونستم بچه داربشم..مامانم گفت نذاشتم بابات چیززیادی بفهمه ولی من تانفهمم چی شده ول کن نیستم...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_چهار
سلام اسم هوراست
انقدراعصابم خوردبودکه دادزدم ولم کن بروبیرون شروع کردم گریه کردن پرستاربخش امدبرام مسکن زدخیلی زودخوابم بردیکساعتی تقریباخوابیده بودم وقتی بیدارشدم کسی تواتاق نبود،مامانم روصدازدم بیرون نشسته بودباتلفن حرف میزدوقتی امدگفتم موبایلم روبده..ازکیفم گوشیم روبهم دادبازرفت بیرون فهمیدم داره باخواهربزرگم حرف میزنه سریع اس دادم به رضاکه کجای،حالم روپرسیدگفتم بیمارستان اولش فکرکردشوخی میکنم اماوقتی چندتابدبیراه نثارش کردم باورش شد..خلاصه بهش گفتم چی شده جالب بوددیگه جوابم رونداد،،کم کم به گوش خاله ام ومادربزرگمرسیدچی شده امدن بیمارستان..مامانم به همه میگفت کیست داشته جراحیش کردن..فقط خدامیدونه چه حالی داشتم توچندروزی که بیمارستان بودم رضانیومددیدن فقط چندباراس دادحالم روپرسیدومیگفت مامانت رویه جوربپیچون پیگیرنشه،از رفتارش قشنگ متوجه میشدم ترسیده ونمیخوادبهم نزدیک بشه..بعد از چند روز مرخص شدم...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_پنج
سلام اسم هوراست...
بعدازچندروزمرخص شدم،،مامانم نذاشت برم خونه ی خودم وتو این چند روز هر بار میپرسید کی این بلاروسرت اورده جواب درست حسابی بهش نمیدادم..یک هفته ای گذشت کم کم روبه راه شدم،،میخواستم برم سرکارمامانم گفت تاحقیقت رونگی نمیذارم ازخونه پات روبیرون بذاری..گفتم مگه نمیخوای بدونی قضیه چیه بذاربرم سرکاروکسی که این بلاروسرم اورده بیارمش..با هر ترفندی بود از خونه امدم بیرون..وقتی رسیدم شرکترضاتواتاقش بودتامن رو دید امد سمتم گفت خوبی..حالم ازش بهم میخوردیه موجودترسوپست بودکه خودش روخوب بهم نشون داده بود..گفتم باید باهات حرف بزنم،رضاکه میدونست ازش دلخورم شروع کردبه صغری کبری چیدن برای ماست مالی کارش..اما دیگه نمیتونست گولم بزنه..من بخاطرحماقتم تاوان سنگینی پس داده بودم تاخواست دستم روبگیره ازش فاصله گرفتم گفتم ببین زندگی اینده من روباحرفهات کارت نابودکردی توجرات اینکه بیای دیدنم روهم نداشتی ثابت کردی چقدربی وجودی..من هم درحق خودم بدکردم هم درحق خاله ام...
ادامه در پارت بعدی 👇
#سرگذشت_هورا
#تقاص
#پارت_پنجاه_شش
سلام اسم هوراست...
من هم درحق خودم بدکردم هم درحق خاله ام
حیف چشمای کورم رودیربازکردم وخیلی راحت خام حرفهای توشدم..میخوام ازت جداشم اماقبلش بایدکمکم کنی مامانم روقانع کنم که پیگیراین ماجرانشه چون اگردهنم روبازکنم برات خیلی گرون تموم میشه رضاکه ازحرفهام شوکه شده بودگفت..من تااخرش کنارتم حوراچرامیخوای همه چی روخراب کنی اگرنزدیکت نشدم فقط بخاطراین بودکه کسی بهمون شک نکنه نمیخوام به این راحتی ازدستت بدم ازچیزی نترس تاتوحرفی نزنی کسی چیزی نمیفهمه..تو چشماش نگاه کردم گفتم من خیلی خرم نه اشتباه من این بودکه گول حرفهات روخوردم..ولی دیگه بسه دروغ ووعده های الکی تمومش کن من دیگه نمیخوام این رابطه روادامه بدم..هرچی رضااصرادکردمن زیربارنرفتم رضافقط فکرخودش بود..اون روزبدون اینکه رضابفهمه کارهای تسویه ام روانجام دادم ازشرکت امدم بیرون رفتم خونه،مامانم بازشروع کردبه سوال پیچ کردنم تیکه انداختن این رفتارش خیلی عذابم میداد..چاره ای جزدروغ گفتن نداشتم بهش گفتم بایه پسری که بازاریاب شرکت بوده دوست شدم بهش اعتمادکردم وگول حرفهاش روخوردم..
ادامه در پارت بعدی 👇
809.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرس براش ♥️🫀♥️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
💕 " تو با همه فرق داری"
هرکس آمد
خاطرهای در من جا گذاشت و رفت
اما تو آمدی
و تمام مرا با خودت بردی...!
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
أحبك.
التاریخ: الآن و البارحة و غداً.
💚🍃
دوستت دارم
به تاریخ: امروز و دیروز و فردا.
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
💕 مــرا تـــا ابــد
در وجودت نفس بکش
نفس کشیدنت به من جان میبخشد...
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞