#برشی_ازیک_زندگی
#سرگذشت_حوری
#پارت_نود_سه
سرهنگ میگفت اگه مال و دارایی هات رو به نامم نزنی طلاقت میدم و دیگه چشمت این بچه رو هم نمیبینه.
اول گفتم ، بزار طلاقم بده، اما وقتی بی محبتی اش رو نسبت به بچه ام دیدم از همه چی گذشتم، تا فقط کنار دخترم باشم... تا نذارم یه ملیح دیگه به دنیا بیاد.... گفتم شده از خودم بگذرم نمیذارم بچه ام کمبودی داشته باشه... الانم اگه حمایت های گاه و بیگاه خسرو نبود، من تو اون خونه دووم نمیاوردم، باباش رو مجبور کرده یک زمین و یک مغازه به نام نگین دخترم بزنه ،خودشم همه جوره جلوی مادرش می ایسته تا به من سخت نگیره... ولی میدونم اگه بفهمه باعث بانی حال امروزش منم..دیگه هیچ کاری برای ما نمیکنه....
خیال ملیح رو راحت کردم و گفتم:از جانب من خیالت راحت باشه. اگه خسرو زن نداشت شاید تلاش میکردم دلخوری ها رو برطرف کنم و سوتفاهم ها رو رفع کنم، اما الان همه چی عوض شده، من دیگه به خودم اجازه نمیدم حتی یک دقیقه به خسرو فکر کنم... تموم شد...
ننه با گریه گفت:خدا خودش از باعث و بانی این حال و روز شما نگذره...ملیح ننه،کم خطا نکردی، کم دروغ نگفتی... من اینجوری بزرگتون کردم؟ من دروغ گفتن رو بهتون یاد دادم؟
بوسه ای به صورت ننه زدم و گفتم:گریه نکن قربونت برم، آدم ها گاهی به خاطر شرایطی که توش گیر کردن مجبور میشن دست به کارهایی بزنن که خودشونم دل خوشی ازش ندارن...
ننه که کمی آرومتر شد گوشه ای نشستم و همونطور که سعی میکردم به نگین صبحانه بدم ،به این فکر کردم که باعث و بانی حال و روز ما کی بود! قطعا آقا تو حال و روز ما مقصر بود، تو زندگی فهیم و جنگ و دعواهاش با شوهر و هووش، تو بی کسی ملیح و تصمیمات اشتباهش... تو کمبود های من و حنیفه داشتیم... شاید اگه آقا سیفی گدا نبود سرنوشت ما طور دیگه ای میشد! دیگه فهیم زن مرد زن دار نمیشد، حنیفه خودش رو کم نمیدید واسه شوهرش و ملیح به خاطر پول زن هاشم نمیشد و به این حال و روز نمی افتاد...نزدیک ظهر بود و خبری از فهیم نبود، غذای پسرش رو داده بودم و به زور خوابونده بودمش، یکی دوبار خواستم تلفن رو بردارم و به فهیم زنگ بزنم، اما حنیفه نذاشت، میگفت بذار یکم به حال خودشون باشن... تازه ناهار خورده بودیم و داشتم دست نگین رو تو حیاط میشستم که کسی با مشت به در کوبید. دلهره افتاد به جونم، همش ترس این رو داشتم که فهیم دوباره با شوهرش بحث کنه و کار به جاهای باریک کشیده بشه...
هول زده نگین رو دست به دست کردم و به سمت در رفتم، در رو که باز کردم چشمم به خسرو افتاد، با نگرانی نگاهی به پنجره ی اتاق حنیفه انداختم، آقا بهرام خونه بود و قطعا از دیدن خسرو خوشحال نمیشد...
لب گزیدم و آهسته گفتم:اومدید اینجا چیکار؟
خسرو نگین رو که تقلا میکرد بره بغلش ازم گرفت...
خسرو پوزخندی زد و گفت باید باهات حرف بزنم... بخوای بازی دربیاری میزنم به سیم آخر و زندگیت و خراب کنم ...
با شنیدن صدای پا به عقب برگشتم، بهرام با اخم هایی درهم نزدیک شد و رو به خسرو گفت:علیک سلام... از اینورا! بیا تو.. دم در توجه در و همسایه رو جلب میکنی... سیمین کو؟
خسرو خونسرد گفت:به خواهر زنت بگو اگه بخواد به من دروغ بگه و باهام بازی کنه میزنم به سیم آخر... تو خوب میدونی من اگه بزنم به سیم آخر تهش چی میشه بهرام، مگه نه؟میدونی که وقتی به آخر خط برسم دیگه مغزم کار نمیکنه و ممکنه هر کاری بکنم...
پشت بهرام پناه گرفتم، بهرام با ملایمت نگین رو از بغل خسرو گرفت و به دست من داد و گفت:خسرو، این ماجرا رو همینجا تمومش کن... تو زن داری، سیمین جونشم واست میده... چطور مردی هستی که زنت رو ول کردی و اومدی پی حوری؟ تو اگه خیلی دوسش داشتی ، میتونستی نری خواستگاری سیمین، دختر شونزده ساله نبودی که زور پدر و مادرت بهت بچربه! مردونه می ایستادی پاش و میگفتی زن نمیگیرم! یادت نرفته روز قبل عقد چی بهت گفتم؟ گفتم اگه حوری رو دوست داری و امید داری یک روز برگرده ،من این عقد رو بهم میزنم، پاشو برو چند ماهی اینورا پیدات نشه تا سیمین هم دل ببره ازت... اون موقع چرا سکوت کردی؟ چرا نشستی سر سفره ی عقد و خواهرمو عقد کردی؟ فکر کردی زندگی بچه بازیه؟ یا سیمین بی کس و کاره و میتونی هرجور دلت میخواد باهاش رفتار کنید...
خسرو بی توجه به حرف هایی که شنیده بود نگاه کرد به منی که سرم رو تا آخرین حد پایین انداخته بودم و گفت:واسه من قصه سرهم نکن بهرام، من خودم میدونم زن دارم، همین زنی که تو میگی روز عقد بهش گفتم دوستش ندارم. گفتم دلم با یکی دیگه اس، گفتم تا دنیا دنیاس من حوری رو خواهم داشت...
خودش خواست، خود قبول کرد، گفت من مشکلی ندارم، بهش گفتم حوری برگرده اگه مجرد بود محاله با تو بمونم، گفت عیب نداره.... حالام کاسه ی داغ تر از آش نشو، خواهرت خوب بلده از خودش و زندگیش دفاع کنه...
Soheil MehrzadeganNagam Barat.mp3
زمان:
حجم:
3.56M
عشق دلت باشہ🫶🏼
پاش مے مونےُ دلت ڪوتاه نمیاد
عشق دلش باشے🥹
پات میمونہُ قول مردونہ نمیخاد♥️
فورواردڪن برا؎ جانانٺ♡🖇♥️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
آهنگ-شاد-کوکه-حالم_50511980.mp3
زمان:
حجم:
2.8M
💃💃💃💃💃💃
کوکه کوک حالم❤️💃
ااخه تو عشق❤️💃
اااخ جوون خوش بحالم😍💃
دوستت دارم 😍💋♥️💃💃
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو فقط دلبر جان خودمی❤️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|تقدیم به پسران ایرانی 😍✋|
روزتون مبارک 💐🌹
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
6457141db971549641f417b7_5211765807366475887.mp3
زمان:
حجم:
3.92M
چه حس خوبی داشت این موزیک🩷🫀
🎧 موزیک : محسن پرهیز - قلبمی تو
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
5.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂برای تو.. اگه دلتنگِ پاییزی🧡🍁 #پاییز
دلتنگی دلتنگ کجایی بگو دووم بیار
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
2.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسر یعنی شجاعت با چاشنی مهربانی… روزت مبارک پسر عزیزم
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
دلم
خانه ی توست
خانه ای به اندازه ی مشت کوچکم
و به وسعت جهان...
همینقدر عجیب دوستت دارم...🤍🖇🫂
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
1.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزجهانی پسرمبارک 🌹
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
تـــو را چـون
آرزوهـایـم دوسـت خـواهـم داشـت💍♥️
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞
@cbufeuhdwt
💞⊱ღ꧁꧂ღ⊱💞