❁﷽❁
پدر آمد دل شب گوشہ ویرانہ بہ خوابم
ریخٺ از دیده بسے بر ورق چهره گلابم
گفٺ رویـٺ ز چہ نیــلے شده #زهراےسہ_سالہ
مگر از باغ #فدڪ بوده بہ دسٺ تو قبالہ
#الدخیلڪ_یارقیہ_بنٺالحسیݧ🌷
🏴
26.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 چرا باید دقیقا به حدودی که اسلام برای روابط زن و مرد و سایر قوانین شرعی اعلام کرده پایبند بود؟
⭕️ اگه انسان پاش رو کمی از حدود الهی گذاشت دیگه هیچ پایانی برای نابودی انسان نخواهد بود....
استاد رحیم پور
#پویش_حجاب_فاطمے
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_پنجاهام ••○🖤○•• .... دشمنى که به جاى
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_پنجاهویکم
••○🖤○••
....
این کلام تو انگار آبى است بر آتش و جانى که انگار قطره قطره به تن تبدار و بى رمق سجاد تزریق مى شود.
آنچنانکه آرام آرام گردنش را در زیر بار غل و زنجیر، فراز مى آورد، پلکهاى خسته اش را مى گشاسد و کنجکاو عطشناك مى گوید: "روایت کن آن عهد و خبر را عمه جان!"
تو مرکبت را به مرکب سجاد، نزدیکتر مى کنى، تک تک یاران کاروانت را از نظر مى گذرانى و ادامه مى دهى: "على جان! این حدیث را خودم از ام ایمن شنیدم و آن زمان که پدرم به ضربت ابن ملجم لعنت الله علیه در بستر شهادت آرمید و من آثار ارتحال را در سیماى او مشاهده کردم، پیش رفتم، مقابل بسترش زانو زدم و عرضه داشتم : "پدر جان! من حدیثى را از ام ایمن شنیده ام. دوست دارم آن را باز از دو لب مبارك شما بشنوم."
پدر، سلام الله علیه چشم گشوده و نگاه بى رمق اما مهربانش را به من دوخت و فرمود: نور دیده ام! روشناى چشمم! حدیث همان است که ام ایمن براى تو گفت. و من هم اکنون مى بینم تو را و جمعى از زنان و دختران اهل بیت را که در همین کوفه، دچار ذلت و وحشت شده اید و در هراس از آزار مردمان قرار گرفته اید. پس بر شما باد شکیبایى!
شکیبایى!
شکیبایى!
سوگند به خداوند شکافنده دانه و آفریننده جان آدمیان که در آن زمان در تمام روى زمین، هیچ کس جز شما و پیروان شما، ولى خدا نیست..."
از نگاه سجاد در مى یابى که هر کلمه این حدیث، دلش را قوت و روحش را طراوت مى بخشد و در رگهاى خشکیده اش، خون تازه مى دواند.
همچنانکه اگر او هم با نگاه خواهشگرانه اش نگوید که: "هر آنچه شنیده اى بگو عمه جان!" تو خودت مى فهمى که باید تمامت قصه را روایت کنى. تا در این بیابان سوزان و راه پر فراز و نشیب، امام را بر مرکب لغزان خویش، حفظ کنى: ام ایمن چنین گفت: عزیز دلم و کلام پدر بر تمام گفته هاى او مهر تایید زد: من آنجا بودم آن روز که پیامبر به منزل فاطمه دعوت بود و فاطمه برایش حریره اى مهیا کرده بود. حضرت على (علیه السلام) ظرفى از خرما پیش روى او نهاد و من قدحى از شیر و سرشیر فراهم آوردم.
رسول خدا، على مرتضى، فاطمه زهرا و حسن و حسین، از آنچه بود، خوردند و آشامیدند. آنگاه على برخاست و آب بر دست پیامبر ریخت . پیامبر، دستهاى شسته به صورت کشید و به على، فاطمه و حسن و حسین نگریست. سرور
و رضایت و شادمانى در نگاهش موج مى زد.
آنگاه رو به آسمان کرد و ابر غمى بر آسمان چشمش نشست. سپس به سمت قبله چرخید، دو دست به دعا برداشت و بعد سر به سجده گذاشت. و ناگهان شروع به گریستن کرد. همه متعجب و حیران به او مى نگریستیم و او همچنان مى گریست. سر از سجده برداشت و اشک همچنان مثل باران بهارى، از گونه هایش فرو مى چکد.
اهل بیت و من، همه از گریه پیامبر، محزون شدیم اما هیچ کدام دل سؤال کردن نداشتیم. این حال آنقدر به طول انجامید که فاطمه و على به حرف آمدند و عرضه داشتند: خدا چشمانتان را گریان نخواهد یا رسول الله! چه چیز، حالتان را دگرگون کرد و اشکتان را جارى ساخت؟! دلهاى ما شکست از دیدار این حال اندوهبار شما.
پیامبر فرمود: عزیزانم! از دیدن و داشتن شما آنچنان حس خوشى به من دست داد که پیش از این هرگز بدین مرتبت از شادمانى و سرور دست نیافته بودم. شما را عاشقانه و شادمانه نگاه مى کردم خدا را به نعمت وجودتان، سپاس مى گفتم که ناگهان جبرئیل فرود آمد و گفت: "اى محمد! خداوند تبارك و تعالى از احساس تو آگاه گشت و شادمانى تو را از داشتن چنین برادر و دختر و فرزندانى دریافت و خواست که این نعمت را بر تو کمال ببخشد و این عطیه را گواراى وجودت گرداند.
....
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
چـــادرےهـــا |•°🌸
╚ ﷽ ╝ .... #رمان_آفتاب_در_حجاب #زندگینامه_حضرتزینب #قسمت_پنجاهویکم ••○🖤○•• .... این کلام تو
╚ ﷽ ╝
....
#رمان_آفتاب_در_حجاب
#زندگینامه_حضرتزینب
#قسمت_پنجاهودوم
••○🖤○••
....
پس مقرر ساخت که ایشان و فرزندان ایشان و دوستان و شیعیان ایشان، با تو در بهشت جاویدان بمانند و هرگز میان تو و آنان فاصله نیفتد.
هر چقدر تو گرامى هستى، آنان گرامى شوند و هر نعمت که تو را نصیب مى شود، آنان را نیز بهره باشد آنقدر که تو خشنود شوى و از مقام خشنودى رضایت هم فراتر روى.
اما در عوض، در این دنیا مصیبت بسیار مى کشند و سختى فراوان مى بینند، به دست مردمى که خود را مسلمان، مى نامند و از امت تو مى شمارند، در حالیکه خدا و تو از آنها بیزارید. آنان کمر به ایذاء عزیزان تو مى بندند و هر کدام را در نقطه اى به قتل مى رسانند آنچنانکه قتلگاه و قبورشان از هم فاصله مى گیرد و پراکنه مى شود.
خداوند تقدیر را براى آنان چنین رقم زده است و براى تو درباره آنان. پس خداوند متعال را به خاطر تقدیرى چنین سپاس گو به این قضاى او راضى باش."
من خداوند را سپاس گفتم و به این تقدیرى چنین رضایت دادم.
سپس جبرئیل گفت :"اى محمد! برادرت پس از تو مقهور و مغلوب امت خواهد شد و از دست دشمنان تو رنجها خواهد کشید و مصیبتها خواهد دید تا آنکه به قتل خواهد رسید. قاتل او بدترین و شقى ترین موجود روى زمین است همانند کشنده ناقه صالح در شهرى که به آن هجرت خواهد کرد یعنى کوفه و آن شهر، مرکز شیعیان او و شیعیان فرزندان اوست.
و اما این فرزند تو و با دست اشاره کرد به حسین با جمعى از فرزندان و اهل بیت و برگزیدگان امت تو به شهادت خواهد رسید در کنار نهر فرات و در سرزمینى که کربلا خوانده مى شود به خاطر کثرت اندوه و بال که از سوى دشمنان تو و دشمنان فرزندان تو در مى رسد در روزى که غم آن جاودانه است و حسرت آن ماندگار. کربلا، پاکترین و محترمترین بارگاه روى زمین است و قطعه اى است از قطعات بهشت. و آنگاه که فرزند تو و یاورانش به شهادت مى رسند و سپاه کفر و ملعنت، محاصره شان مى کنند، زمین به لرزه در مى آید و کوهها به اضطراب و تزلزل میفتد و دریاها خشمگین و متلاطم مى شود و اهل آسمان ها، آشفته و پریشان مى شوند و این همه از سر خشم به دشمنان توست یا محمد! و دشمنان فرزندان تو و عظمت حرمتى که از خاندان تو شکسته شده است و شر هولناکى که به فرزندان عترت تو رسیده است.
و در آن زمان هیچ موجودى نیست که داوطلب حمایت از فرزندان تو نمى شود و از خدا براى یارى حجت خدا پس از تو، رخصت نمى طلبد.
ناگهان نداى وحى خداوند در آسمان.ها و زمین و کوهها و دریاها طنین مى افکند که: این منم خداوند فرمانرواى قدرتمند! کسى که هیچ گریزنده اى از حیطه اقتدارش بیرون نیست و هیچ طغیانگرى او را به عجز نمى آورد. و من
قادر ترینم در امر یارى و انتقام.
سوگند به عزت و جلالم که قاتلان فرزند پیامبرم را و ستمکاران به عترت رسولم را چنان عذاب کنم که هیچ کس را در عالم چنین عذاب نکرده باشم. آنان که حرمت و پیمان پیامبر را شکستند، عترت او را کشتند و به خاندان او ستم کردند.
....
••○🖤○••
✍ #نوشته_سیدمھدیشجاعے
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ
••••
-به رسم هر روز
~•° السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن °•~
~•°السلام علیڪ یابقیة الله یااباصالح
المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامامالانسوالجان"سیدی"و"مولاۍ"
الامان الامان°•~
#اللہمعجللولیکالفرج
~> دعای فرج <~
إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكىٰ ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِىُّ ، يَا عَلِىُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيانِى فَإِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّكُما ناصِرانِ .يَا مَوْلانا يَا صاحِبَ الزَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى أَدْرِكْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِينَ..
•••
•∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
#امام_زمانی ✨:)
پروفایل واسه منتظرای امام زمان❤️
«اللهم عجل لولیک الفرج»💛
✿[ @chaadorihhaaa]✿
═══✼🌸✼══
|کنج خرابه دخترکی کج نشسته بود
میخاست تا ادای مرا در بیاورد|
#آه_یا_رقیه 🤍
|•عمـہ بنگر پدر مـن
پدر تاج سر مـن
آمـده کنج خرابه
شده قـرص قمر مـن
سر خونین پدر تا که بغـل میگیرم
تا سحر منتظرم کـے بشود میمیرم•|🖤🥺🥀
#شهادت_حضرت_رقیه_تسلیت🖤