وقتی که داری داستان زندگیت و مینویسی نذار هیچکس دیگه ای خودکار و به دست بگیره :)
😌👑
#عــــلمدار_گمنـــــامـ
گزارش_بینالملل
💯 تنها دانشجوی #محجبه مدرسه ملی تکنیک های پلیس کانادا
🔻"سُندس" دختر ۱۷ ساله ساکن ایالت "مونترال" کانادا که دوست داره رویای خودش رو محقق کنه و پلیس بشه
🔻"سُندس" تنها دانشجوی محجبه این رشته هست و اظهار نظرات و مخالفت های اطرافیان تاثیری روی اراده مستحکمش نذاشتن و حجاب رو بخشی از هویت خودش میدونه
🔻حالا بحث بر سر این هست که اون هم حق داره به عنوان یک شهروند هر شغلی خواست انتخاب کنه یا بخاطر ممنوعیت استفاده از نمادهای مذهبی از این حق محروم میشه
🔻اتحادیه ایالت کِبک کانادا مخالف حجاب سندس و گفته: ماشین پلیس محلی برای عبادت نیست و یک افسر پلیس نمی تونه همزمان هم به ما خدمت کنه هم "خدا"
🔻"استفانی والی" وزیر عدالت ایالت کِبک موافق حجاب سندس هست و گفته:ما نباید جلوی آزادی فردی شهروندان رو بگیریم و استفاده از نمادهای مذهبی مشکلی ایجاد نمی کنه
🌐منبع:https://lfpress.com/news/national/aspiring-police-recruits-hijab-demand-heats-up-quebec-religious-accommodation-debate/wcm/43a7b437-b465-4ea8-802a-685f13a26b83/amp/
#تولیدی
🌸 @ hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
🆔 @chadooriyam 💟
چادرےام♡°
✅ حجاب در رفتار ❌❌عکـ👆🏼ــس باز شود❌❌ #باحجابواقعےباشیم 🆔 @chadooriyam 💟
🛑 یادتونه گفتیم حجاب فقط چادر نیست؟!!
✅ حجاب چند نوع هست؛ با حجاب واقعے همہ رو رعایـت مۍکنہ:
✅انواع حجاب:
حجاب در گفتار در پوشش در چشم و ...
✅ این قسمت در مورد حجاب رفتار توضیح میدیم...
❌لطفا عکــ👆🏼ــس رو بازکنید 😊❌
#باحجابواقعےباشیم
🆔 @chadooriyam 💟
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 خواهر و برادر عزیز!
🔴 دوست داری یک کاری بکنی که خدا دوست داشته باشه؟ 🧐🧐
➕ به نظرت اون کار چیه؟؟ 🧐🧐
🆔 @chadooriyam
چادرےام♡°
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 خواهر و برادر عزیز! 🔴 دوست داری یک کاری بکنی که خدا دوست داشته باشه؟ 🧐🧐 ➕ به
📣📣📣 و اما...
اونکـ😍ــار....📣📣📣
پیامر اکرم:
خداوند حیا و پوشیدگی بندگانش را دوسـ❤️ـتدارد.
منبع: مستدرک الوسائل، جلد ۸، صفحہ ۴۶۳
❤️ کاری بکن که خدا دوست داره ❤️
#حدیث
🆔 @chadooriyam 💟
#لحظه_ای_باشهدا🕊💌
•|طنز_جبهہ
•|خنــــدهباشهــدا🌸🍃
خيلي از شبها آدم تو منطقه خوابش نميبرد...
وقتي هم خودمون خوابمون نميبرد دلمون نمي يومد ديگران بخوابن...
يكي از همين شبها يكي از بچه ها سردرد عجيبي داشت و خوابيده بود.😴
تو همين اوضاع يكي از بچه ها رفت بالا سرشو گفت: رسووول! رسووول! رسووول!
رسول با ترس بلند شد و گفت: چيه؟؟؟چي شده؟؟😨
گفت: هيچي...محمد مي خواست بيدارت كنه من نذاشتم!😜😂
رسول و مي بيني داغ كرد افتاد دنبال اون بسيجي و دور پادگان اون رو مي دواند😂😂