🌷پرستار دین پیامبر(ص)
کمسو بودم، آنقدری که به چشم هیچکس نمیآمدم. در آن پهنای آبی، روشنی بیشتری میطلبیدم. تا که آن روز پنجم از ماه جمادیالاول، چشمهایم رو به روشنی رفت. کمکم نور گرفتم از طفلی که در قنداق تبسم کرده بود و پیامبر(ص) او را «زینت پدر» میخواند.
چشمهای فاطمه(س) و علی(ع) میدرخشید، اما گاهی چشمهای پیامبر(ص) تر میشد. آه میکشید کنار آن طفل زیبارو، او را به سینه میچسباند و زمزمه میکرد: «ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر، گرفتار بلاها خواهد شد و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد خواهد شد.»
بعد از آن روز، همنشین خانه دختر پیامبر(ص) شدم. هر شب خیره میشدم به او که قد میکشید و صدای بازیهای کودکانهاش در خانه میپیچید. روزها و هفتهها و سالهای زمینیان میگذشت تا اینکه یکباره طفل پا بیرون کشید از آن کودکی. بزرگ شده بود، اندازه پنج سال. اندازهای که میتوانست کنار مادر بنشیند و درد رفتن پیامبر(ص) را کم کند. اندازهای که بنشیند کنار بستر مادر پهلو شکسته و زخمهایش را مرهم کند. زمان میگذشت و او بزرگتر میشد. دیگر در خانه دختر پیامبر(ص) نبودم. اینبار با او به خانهاش آمدم. مینشستم به تماشای او و کودکانش. حالا شبیهتر از همیشه به مادرش فاطمه(س) بود.
آن چندسال زمینیها که گذشت، او را به یاری فرق شکافتهای خواندند که خون از آن میجوشید. مرهم گذاشت روی زخم سر پدر، اما میدانست که آن زخم کاری، کار دستشان میدهد. پدر در میان نامردمان کوفه نماند. هر روز قلبها تیرهتر میشد و کینه از علی(ع) در سینهها میجوشید. کینههایی که زهر شد و به جان حسن(ع) ریخت.
آن روز که حسن(ع) خون به لب طشت آورد، مرهم آن جگر پاره شد و طبیب رنجهای برادر. تا این روز او طبیب و پرستار آن تنهای رنجدیده بود تا آن روز که معجزه آورد.
زمان گذشت تا روز واقعه طف. از سرزمین کربلا خون میچکید. بغض و کینه به آل علی(ع)، نیزه و شمشیر شده بود و پیکرها را میدرید. جاهلیت از آستینها بیرون زده بود و خونها را روی زمین میریخت. پیکر بیسر حسین(ع) مزد رسالت پیامبر(ص) شده بود.
میدیدم او را که در آن خیمه نیمسوخته، کنار بستر زینالعابدین(ع) مینشست و برمیخاست و کودکان و زنان سرگردان صحرا را کنار هم جمع میکرد. باید میایستاد برای مراقبت از آن تنهای رنجور، باید مرهم میگذاشت روی زخم تنهای زنان و کودکان و بیمار در خیمه.
اما او فقط پرستار جسم و جان بیمار کربلا و زنان و کودکان نبود. «ایمان»مرده بود و روح از کالبد اسلام بیرون زده بود. باید معجزه میآورد و آن زخمهای کاری بر پیکر «دین» امت جدش را مرهم میگذاشت. باید «اسلام» را زنده میکرد.
من در آن واقعه طف، دیگر آن ستاره بیفروغ کرانه پهناور نبودم.
فروغ ابدی گرفته بودم از «زینب»(س)، از آن «پرستار دین محمد»(ص) در سرزمین کربلا، از زنی که میخواست «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» کند و زمین و زمان را بعد از آن سیاهی جاهلیت، زنده کند.
☘@revayate_zan
هدایت شده از فصلنامه اقلیـــــــــما
🔴 #گزیده_یادداشت
0️⃣ شماره صفر
🔰سیاست، میدانی زنانه یا مردانه؟
کنشگری سیاسی زنان در جامعه و جای خالی آنها در فضای ناکارآمد اسوهسازی از آنها
گفتگو با دکتر مصطفی غفاری ساروی/پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی
مصاحبهکننده: فاطمه افراز/ خبرنگار و نویسنده فرهنگی اجتماعی
... ما با یکسری رسوبات ذهنی و مسائل عینی در مورد زنان و نقشآفرینی زنان روبهرو هستیم که این امر، متأسفانه نگرش غالبی در میان زنان نسبت به سیاست ایجاد کرده است. مطابق نتایج افکارسنجیها، خود زنان اغلب اینطور گمان میکنند که امر سیاست کار آنها نیست؛ یعنی اعتمادبهنفس سیاسی در بین زنان پایین است. خود این آسیب نیاز به کار فرهنگی بلندمدت دارد که طی آن زنان به یک خودباوری در عرصهی سیاست برسند و گمان نکنند که کار سیاسی حق و تکلیف آنها نیست. اما برای آنکه جامعهای پویا و حکومتی قوی داشته باشیم، در هیچ حالتی از نمایندگی زنان و کنشگری زنان در عرصه سیاست بینیاز نیستیم....
✓ برای مطالعه مصاحبه کامل به شماره صفر فصلنامه اقلیما مراجعه کنید.
خرید نسخه چاپی | خرید نسخه الکترونیک
📝 فصلنامه اقلیما
مجله تخصصی زن، جنسیت و جامعه
📗 @Eqlima_Mag
هدایت شده از سخن سدید
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 کلیدی ترین عامل برای تربیت فرزند
🎥 استاد پناهیان
➖ پدر و مادر چی کار کنن که فرزندشون رو خوب بار بیارن؟
➖ مهم ترین کار خوب و بدترین کار بد، توی تربیت فرزند چیه؟
#تصویری
#تربیت_فرزند
#استادپناهیان
🔺 سخن سدید
@sokhanesadid
هدایت شده از بر پا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی فیلمها را هر چه نگاه میکنی، تکراری نمیشه. یکیش همینه
خودش داغداره، با اون دل کوچیک و نازکش.
میخواد داداشش رو هم آروم کنه.
سعی میکنه.
بعد روی برادرش رو میکشه!
خلاص.
رفت پیش بابای شهیدم. خلاص
«خلاص راح عند ابوی و نال الشهاده خلاص»
شما چرا اینقدر زنده اید آخه
چقدر زنده ای تو دختر
چقدر میفهمی خانم
چقدر بزرگ شدی عزیز دلم
چقدر حقیر است همه دنیا پیش این بغضی که در گلو حبس میکنی
کجا بزرگ شدی آخه
زیر چادر زینب کبری سلام الله علیها؟
@ali_mahdiyan
هدایت شده از ⚫️◾️دُوخَط رُوضِه◾️⚫️
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر مجال بیابم میانِ آغوشت
گلایهها چه زیاد است و گریهها بسیار...
#فراق
👉 @Do_KhatRoze 📜