#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
‼️نکات ریز و کاربردی در صحبت های حضرت آقا در دیدار با مردم شهر قم‼️
امروز دوشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۱۹
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
این خانواده شبیه نقشه زیبای #ایران ماست با محوریت زن👌
#روز_زن
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
🌺امام روح الله(ره):اگر روزی باید روز زن باشد، چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
مردی به حضور پیامبر اکرم (ص) رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟»
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.)
او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قبر آن ها را ببوس.
#پویش_بوسه_بر_دست_مادر
#مڪـتـب_حاج_قاســღــم
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
به فرمایشات امام سجاد ع هرکسی حاجت دارد صلوات خانم فاطمه زهرا س ۵۳۰ مرتبه بدون تکلم یکجا بگوید انشاءالله به خواست خدا حاجت روا میشود 💚🤲🌹 التماس دعای فرج 💜
. ᪥•✨﷽✨•᪥ .
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
🌷 امام سجاد علیه السلام:
حق "مادرت" این است که بدانی او با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست [و خلاصه] تمام وجودش تو را حفاظت نموده و از تو نگهداری کرده، و از این کارش هم خرّم و شاد بوده …💯✨
📚{تحت العقول/ص۲۴۲}
#میلاد_حضرت_زهرا
#روز_مادر
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین🇮🇷
🖼 یک عاشقانه آرام
❄️🌹❄️
🌺استاد #شهیدمرتضی_مطهری (ره): میترسم یک وقت من نباشم ...
.
#آذرشهر
#فاخته_401
#بسم_الله_قاصم_الجبارین
🔺گفته میشود آیتالله اراکی (ره) از خوابی تعریف میکند که در آن امیرکبیر را در مقامی متفاوت و رفیع در جهان باقی دیده و علت را جویا شده است.
.......
آیتالله اراکی چنین تعریف میکند:
از ایشان پرسیدم، آیا مقامی که تو به آن رسیدهای محصول شهادت و کشته شدن مظلومانهات بوده است؟
با لبخند گفت: خیر
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت:نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد:هدیه مولایم حسین است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!
از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (سلاماللهعلیه) آمد و گفت: به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.
📚منبع: کتاب آخرین گفتارها