eitaa logo
از هر چمن،گلی 🌼🌸🌻🌸🌼
165 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
29.7هزار ویدیو
218 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5906559233003885101.mp3
28.55M
🎙️ استاد 📑 «انتخابات مجلس و مسائل کشور» 🗓 ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ - پردیس
🔵 اگر به گرگ امان بدهی او به تو حمله می کند 🔸 عراقی ها در یک اشتباه راهبردی و ذلیلانه..... 🔻اعلام کردند که 👇 1⃣ حمله علیه آمریکایی ها در عراق را متوقف می کنند 2⃣ تا دولت عراق برای خارج شدن آمریکا از عراق مذاکره کند ✳️ نتیجه 👇 1⃣ آمریکا عراقی ها را تحقیر کرد و هیچ اعتنایی به توقف عملیات علیه آنان نکرد 2⃣ هیچ ارزشی برای اعلام آمادگی دولت عراق قائل نشد 8⃣ اعلام کرد از عراق خارج نمیشود 4⃣ به چند نقطه از عراق حمله کرد و جمعی از عراقی ها را به خاک و خون کشید ✳️ آری اگر تو تسلیم گرگ شوی او نه تنها تسلیم تو نمی‌شود ، بلکه تو را می درد!
🔵🔵🔵🔵🔵 جوهره انقلاب اسلامی در نگاه امام خمینی قدس سره 🌷🌷🌷 همان طور که امام راحل فرمودند: 🌸 ملت عزیز سرتا پا معتقد به اسلام و قرآن مفتخر است 🌸 که پیرو مذهبی است که می‌خواهد حقایق قرآنی را نجات دهد 🌸 و بشر را از قیودی که بردست و پای و عقل او پیچیده است و او را به سوی فنا و سستی و بردگی و طاغوت می‌کشاند نجات دهد. 🌸 آمریکا با همه ادعاهایش و همه ساز و برگش در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیه الله رسوا و وامانده گشت 🌸 و این امداد غیبی خداوند بود که ملت ایران را بیدار کرد و از ظلمات شاهنشاهی به نور اسلام هدایت کرد. [۱] 💐🌸💐🌸💐 [۱]: امام خمینی، صحیفه نور ، ص ۵.
🌷❄️🌷❄️🌷 انقلاب اسلامی؛ آیتی قابل تدبّر انقلاب اسلامی به طور مسلم یکی از آیات الهی است👇 و لذا همان طور که باید در سایر آیات الهی تدبّر کرد تا جنبه ی باطنی آن‌ها آشکار شود، باید در انقلاب اسلامی از جهات گوناگون تدبّر نمود👇 امام صادق علیه السلام فرمودند: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس»؛ [۱] بر آن کس که به زمانه ی خود داناست، اشتباهات هجوم نمی آورد. و به واقع قضیه همین طور است که اگر انسان جهت گیری زمانه را درست تشخیص داد، در دام دشمنان نمی افتد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: «عَلَی الْعَاقِلِ أَنْ یَکُونَ بَصِیراً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَی شَأْنِه حَافِظاً لِلِسَانِه»؛ [۱] لازم است بر عاقل که اوضاع و احوال زمان خود را بشناسد و موقعیّت خود را درک نماید و زبان را از بیهوده گویی حفظ کند. 🌷❄️🌷❄️🌷 [۱]: تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، ص ۳۵۶. [۱]: إرشاد القلوب إلی الصواب، ج ۱، ص ۱۴۰.
اسير يمنى شكنجه مى شه ولى به ايران و ايرانى توهين نمى كنه،حالا يسرى هم هستند داخل ايران، در امنيت و  آرامش كامل هر توهينى مى كنند و بابتش پول هم مى گيرند. شرف داشتنيه نه خريدنى. به دلیل تصاویر دلخراش فیلمش رو نمی فرستم😭
ان شالله آزادی قدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏شاید خیلی از ما شیعه ها نمیدونیم ۲۴ چه روزیه ولی یهودی های صهیونیست خوب میدونن خیبر خیبر یا صهیون !
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک،مرا چون تو دوستی از دشمنان ندارم باک🌷🌷
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در چهل سالگی(حدوداً) از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی راستین بوده است ! اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره.