eitaa logo
از هر چمن،گلی 🌼🌸🌻🌸🌼
160 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
30.8هزار ویدیو
224 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◾حمید رضا الداغی نه بسیجی بود، نه آمر به معروف. یک ایرانی غیرتمند بود که وقتی دید دارد به دو دختر تعرض میشود، مقابل اوباش ایستاد. اما چرا صدای مدعیان زن، زندگی، آزادی در نمی آید؟ چون همین چندماه قبل هدفشان را اعلام کرده بودند: «حجاب بهانه است، میخواهیم مفهوم ناموس را  در جامعه از بین ببریم». ✍امیر حسین ثابتی
تصور کنید اگر به جای شهید الداغی ، یک نفر دیگه کشته شده بود مثلا یکی از ارازل یا یکی از آن دو دختر واقعا قضیه برعکس میشد ، نه تنها در ایران، که همه دنیا مدعی می شدند، و مجرم اصلی «جمهوری اسلامی» بود.
13.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 وداع فرزندان شهید شهرکی با پیکر مطهر پدر و مادر شهیدشان
پدر سوختگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودشون اعتراف می کنند بی ناموس آمد! افتخار می کنند به بی ناموسی،بی غیرتی،بی بند و باری!؟ نتیجه چی میشه؟ اینی که می بینم....
22.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
!! من هم توی قتل شهید شریکم! اما دستگیرم نمی‌کنند!!!😳😭 سهم ما از این خون چیه!؟
‏چرا جنگ امروز ما، جنگ رسانه‌هاست!؟ چون صدای ریختن یه سطل ماست،‌‌ از صدای شلیک گلوله و صدای چاقویی که سینه‌ی ‎شهید حمیدرضا الداغی رو شکافت، ‌بیشتر شنیده میشه!؟؟
سلبریتی غیرتمند 👌
‏یکی به اینا بگه خب مگه مجبورید نظرسنجی بذارید که اینجوری ضایع بشید؟ بدون ربات هیچی نیستید 😂
‍ 💢بچه خوشتیپ دانشگاه مهدی عرفاتی در صفحه اینستاگرامش نوشت: حمیدرضا الداغی هم‌دانشگاهی من بود. اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری(اگر اشتباه نکنم). من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه. ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن… زیر مشت و لگد و فحاشی‌ها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو می‌نوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ... رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوش‌هامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوش‌بریده‌ها… شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه. پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ…🌱🥀🌱