eitaa logo
دانلود
شعر “بوسه” هوشنگ ابتهاج گفتمش شیرین ترین آواز چیست ؟ چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند ناله زنجیرها بر دست من گفتمش آنگه که از هم بگسلند خنده تلخی به لب آورد و گفت آرزویی دلکش است اما دریغ بخت شورم ره برین امید بست و آن طلایی زورق خورشید را صخره های ساحل مغرب شکست من بخود لرزیدم از دردی که تلخ در دل من با دل او می گریست گفتمش بنگر د راین دریای کور چشم هر اختر چراغ زورقی ست سر به سوی آسمان برداش بفرمایید آرام خانم💐
پی یک اشتباه ناجورم! باغ ممنوع سیب می‌خواهم تا بفهمند نازنین منی، قدّ زلفت رقیب می‌خواهم:)))
غزل از موی پریشان شده‌ات می‌ریزد من اگر شاعرم از دست پریشانی توست!!
هدایت شده از نِئون
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هرچه آفاق بجویند کران تا به کران شهریار
زان روز که دیدمت غمم بیش شدست... دلتنگی من بیش ز اندازه شدست با یک غم ِ کهنه روزگارم خوش بود با عشق ِ تو غم در دل ِ من تازه شدست از روز ازل غم با من زاده شدست این قرعه به نام دلم افتاده شدست هرگز نکنم از غم ِ عشقت پرهیز تا فرصت زندگی به من‌ داده شدست "پرواز همای"
هدایت شده از رَفیدا .
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ، ای هیچ ، برای هیچ ، بر هیچ مپیچ ، دانی که از آدمی ، چه ماند پس مرگ؟ عشق است و محبت است و باقی همه هیچ. [ مولانا ]
بانوی رویاهای من خورشید ِ من ، دنیای ِمن امید ِ فرداهای من تا کِی تمنایت‌ کنم؟! "پرواز همای"
هدایت شده از 𝐄𝐛𝐭𝐞𝐡𝐚𝐣 ¦ ابتهاج
با آن همه نياز كه من داشتم به تو پرهيز عاشقانه من ناگزير بود... من بارها به سوى تو بازآمدم، ولى هر بار دير بود... اينك من و توايم دو تنهاى بى نصيب، هر يك جدا گرفته ره سرنوشت خويش سرگشته در كشاكش توفان روزگار، گم كرده همچو آدم و حوا بهشت خويش! 𝐄𝐛𝐭𝐞𝐡𝐚𝐣
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی‌‌شود داغ ِ تو دارد این دلم جای ِ دگر نمیشود
چامه؛
در دلبری افسانه ای اما!
هم جان و هم جانانه‌ای اما!