eitaa logo
چند جرعه با من بخوان
114 دنبال‌کننده
398 عکس
84 ویدیو
0 فایل
@E_shokoohi اگه حرفی با من داشتی
مشاهده در ایتا
دانلود
چند قاب از این روزهای موکب رو ببنید https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
دل همیشه غریبم هوایتان کرده است هواى گریه پایین پایتان کرده است
از هر طرف که رد بشوم باز خاطرم در گیر سمت و سوی خراسان قلبهاست https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
اگه پویش موشک‌های ایرانی رو توی موکب خانه‌پدری دوست دارین ببینین این فیلم👇 رو از دست ندین🇮🇷🇮🇷
هنوز مزه اولین سفر کربلا نم اشک را به شوق دلم می‌دوزد. آنجا که گره خوردم به ایوان سامرا. درست بیست و چهار سال پیش. آن زمان با هر اتوبوس دوتا مامور عراقی همراه بود با سخت‌گیری‌های خاص برای زیارت. وقتی رسیدیم سامرا چند تا اتوبوس دیگر قبل ما رسیده بودند. شوق زیارت همه را بی‌تاب کرده بود. بالاخره اجازه ورود داده شد. درست یادم هست کمتر از یک ساعت وقت بود برای زیارت و این کم بودن زمان همه را به پرواز در آورد. توی شلوغی جمعیت همسرم را گم کردم. روبروی ایوان ایستادم. یک ورودی به داخل داشت. تداخل زن و مرد باعث شد بایستم عقب، شاید کمی خلوت شود. اما هر چه گذشت به جمعیت زائران اضافه شد و یک باره وقت تمام.... و من درحسرت وارد شدن به حرم و دیدن ضریح.... باورم نمی‌شد حتی نتوانستم داخل شوم. می‌باریدم اما این باران داغ حسرت را خنک نمی‌کرد. چاره‌ای جز اطاعت و برگشت نبود. بیرون از حرم، گریه حال دل همه را سبک کرده بود جز من. آنجا تازه بابا را دیدم، سر گذاشتم روی سینه‌اش و بغضم دوباره شکست. بابا رفت سمت مامورها و مدیر کاروان. چند دقیقه بعد دست توی دست بابا می‌دویدم سمت حرم. صحن خالی...... ایوان خالی..... رواق خالی....... ایستادم روبروی ضریح.... فقط من بودم و بابا و لطف امام..... https://eitaa.com/chand_jore_ba_man