eitaa logo
چند جرعه با من بخوان
91 دنبال‌کننده
340 عکس
81 ویدیو
0 فایل
@E_shokoohi اگه حرفی با من داشتی
مشاهده در ایتا
دانلود
واحد خواهران موسسه حبل‌المتین هدایت برگزار می کند... 📌 «نوجوان فاطمی» سلام بر برترین مادر عالم! مادرم ! مرا برای سربازی فرزندت "مهدی" تربیت کن. رویداد سراسری حفظ صلوات خاصه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ✅ رده سنی ۱۰ تا ۱۶ سال . با عنوان: . «سلام بر مادر» متن صلوات همراه با صوت در موسسه و کانال بانوی تراز انقلاب آخرین مهلت حفظ صلوات خاصه و ارسال فیلم تا ۳۰ آذرماه 1403 می باشد. آیدی موسسه جهت ارسال فیلم : @habl_matin_hedayat 📍 توجه : حتما قبل از ارسال قوانین پویش را مطالعه بفرمایید! . 🎁 جوایز نقدی ارزشمند 🎁 ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌‌ 🔰 بانوی تراز انقلاب : https://eitaa.com/habloalmatinhedayat
۲۵ آذر ۱۴۰۳
متن صلوات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها
۲۵ آذر ۱۴۰۳
. "قوانین پویش" ❇️ این پویش فقط مخصوص دختر خانم‌هاست. 🟢مسابقه به صورت ارسال فیلم 📲هست. پس حسابی تمرین کنید و مطمئن بشید که آماده اید، بعد روی یک کاغذ بنویسید «نوجوان فاطمی🪧» و جوری که کاغذ دیده بشه فیلم بگیرید وبرای ما بفرستید. نوشتن روی فیلم با نرم افزار و... قبول نیست. 🟢موقع خوندن 🎙 صوت صلوات رو پخش نکنید و فقط خودتون از حفظ بخونید😉 🟢فیلم رو هر دانش آموز خودش بفرسته نه معاون پرورشی یا معلم... 🟢توی فیلم فاصله صورت شما از موبایلی که فیلم می گیره نباید بیشتر از یک متر باشه، از روبه رو فیلم بگیرید نه بالا و پایین و فقط مستقیم توی دوربین نگاه کنید و به اطراف نگاه نکنید. 🟢فیلمتون کوتاه و حجمش کمتر از ۳۰ مگابایت باشه.🎥 (شما می تونید با استفاده از برنامه های کاهش حجم ویدیو که در بازار موجوده، حجم ویدئو تون رو کاهش بدید📱). 🟢دختران یک خانواده (خواهرها) از یک آی دی و یک پیام رسان فیلم بفرستند. ❇️ نوجوان فاطمی در پیام رسان ایتا فعال هست.✅ 🟢همراه فیلم مشخصات نام و نام خانوادگی نام مدرسه نام شهر و استان سن یا پایه تحصیلی دوتا شماره تلفن در دسترس (منزل و موبایل یا دوتا شماره پدر و مادر) ارسال کنید. «مشخصات را کامل و در کپشن فیلم بفرستید» 🔰 بانوی تراز انقلاب https://eitaa.com/habloalmatinhedayat
۲۵ آذر ۱۴۰۳
جان دوباره به جانان رسید یک سال پیش، درست وقتی دخترم سه ساله بود، فیلم دختری سه ساله قلبم را آنچنان فشرد که نامش از خاطرم نرفت. درست چند ساعت قبل از شهادت، ریم برای بازی به سمت پدربزرگ می‌دوید. موهایش را با گیره‌های صورتی دو گوش بسته بود. و خنده‌ی کودکانه‌اش فضا را پر کرده بود. بغض مثل یک لقمه توی گلو مانده نفسم را تنگ کرد. نم اشک را از گوشه چشم گرفتم. خوب به یاد دارم پدربزرگ، ریم را توی آغوش خود فشار می‌داد. اما او، آرام و ساکت چشم بسته بود. پدربزرگ پلک‌های ریم را از هم باز کرد. چشم‌هایش را بوسید. صورت روی صورتش گذاشت و گفت: 《روح الروح》 امروز دوباره تصویر پدربزرگ را دیدم. ریش‌هایش سفیدتر شده بود و مثل ریم چشم‌ها را بسته بود. 🖊شکوهی https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
۲۶ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
وسط این همه جنگ، هیچ‌کس حواسش به دل‌ غمباد گرفته‌ی ما زن‌ها نبود. جز تو که همین ثانیه‌ها با لبخندی از جنس امنیت نقش بستی توی قاب! همین تصویر چندثانیه‌ای هلالکِ لب‌هات، پایانی‌ست به همه‌ی دلشوره‌های زنانه. بمان برای ایران، کوهِ روزهای بی‌قراری💚 @pichakeghalam
۲۷ آذر ۱۴۰۳
چند جرعه با من بخوان
وسط این همه جنگ، هیچ‌کس حواسش به دل‌ غمباد گرفته‌ی ما زن‌ها نبود. جز تو که همین ثانیه‌ها با لبخندی ا
《مهدیه دارم از پیش نورچشمیمون‌ میام همه چیز و همه جا صورتی بود😍》 پیام زهرا بود توی گروه بعد از متن مهدیه. رفته بود تا روایت دیدار را بنویسد به عنوان یک نویسنده‌ی زن. یک لحظه قند توی دلم آب شد، یعنی می‌شود روزی من هم آنجا باشم با قلمی توی دست. حتما آن لحظه از تقلای قلبم برای پرواز خواهم نوشت. از اشک شوقی که سالها منتظر باریدنش بودم. از لحظه دیدار که نفس را توی سینه‌ام حبس می‌کند از اینکه هزار بار جا عوض می‌کنم تا نزدیک آقا باشم. توی مسیر بازدمشان. توی مسیر نسیم بهشت. از کلامی که می‌شود تسکین قلب‌های بی قرار می‌شود نقشه راه می‌شود تکلیف برای انتظار می‌شود حکم جهاد حتما به چهره‌ی تک تک آدم‌ها نگاه می‌کنم و توی چشم‌های یک دریا قطره، انعکاس اقیانوس را خواهم دید. https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
۲۷ آذر ۱۴۰۳
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در ۳ دقیقه نکات مهم دیدار زنان و دختران با رهبر انقلاب را ببینید 🇮🇷 🔺 🔻
۲۷ آذر ۱۴۰۳
‏جارو هست، برف هست، مشهد هست... اما دیگر او نیست 😭😭
۲۸ آذر ۱۴۰۳
یک تصویر نشسته بودم پای تلویزیون. دستمال را بستم دور سرم.زُق زُق می‌کرد. توی جمعیت دنبال الهه می‌گشتم. به زور راضی شدم برود. یک هفته بود روی متن سخنرانیش کار کرده بود، راهکارهای تسهیل وام فرزند آوری. لیوان جوشانده را برداشتم.بوی عناب می‌داد. سارا نشست روی پام. یک برگه گرفت جلوی صورتم:《بابا نقاشیم رو ببین》 تصویر یک زن را پشت سر رئیس جمهور دیدم:《خیلی خوشگله بابا》 رئیس جمهور بغض کرد. دم‌نوش پرید توی گلوم. علی چنگ زد به برگه نقاشی:《چرا بی اجازه مدادای منو برداشتی؟》 حضار صلوات فرستادند، رئیس جمهور بر خودش مسلط شود. 《جون مادرتون ساکت 》 نشد. دوباره صلوات .... باز هم نشد....صلوات‌ها روح مرحومه را مثل حضار غافلگیر کرد. سارا زد زیر گریه:《برای مامان کشیده بودم》 کوسن را پرت کردم سمت علی:《خوبت شد؟ مگه تو درس و مشق نداری؟》 دست کشیدم روی سر سارا:《ببین توی تلوزیون مامان رو پیدا می‌کنی؟》 بلند شدم. کاسه شلغم را از روی بخاری برداشتم. 《اجازه بدید حرف نزنم. خیلی سخته حرف زدن. همینکه هست》 صدای رئیس جمهور بود. ایستادم مقابل تلویزیون. رفت. کاسه را گذاشتم زمین. نمی‌دانم بخار از شلغم‌ها بلند می‌شد یا دود از کله‌ی من. مگر می‌شد؟ همین جور الکی. همین که هست؟؟ مات ماندم به صفحه‌. سیاه شد. 《بابا چی شد؟!پس مامان کو؟》 《 برق رفت!؟!؟!》 به ساعت نگاه کردم. تا الان چهار ساعت مرخصی بدون حقوق هم رفت. صدای گریه ریحانه بلند شد.وقت شیرش بود. شیشه‌ای که الهه آماده کرده بود را کردم توی دهانش. سرم تیر کشید. زیر لب غریدم:《به خدا الهه اگه برگردی بگی مردک رفت نشد متنت رو بخونی من می‌دونم با تو》 🖊شکوهی https://eitaa.com/chand_jore_ba_man
۲۹ آذر ۱۴۰۳