خبر مرگ نوبل
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است.
برای صبحانه یک فنجان قهوه ریخت. روی صندلی راک کنار پنجره نشست. روزنامه را از روی میز کوتاه کنارش برداشت.
با دیدن آگهی میخکوب شد.
(آلفرد نوبل دلال مرگ و مخترع مرگ آورترین سلاح بشری مرد.) پایش از داغی قهوه سوخت.
حروف دلال و مخترع مرگ جلوی چشمش رژه رفت، از هم پاشید و دوباره همان مرگ شکل گرفت. این چیزی نبود که او بخواهد از خودش بهجا بماند. یعنی آن همه راه و جاده و تونل که به واسطهی اختراع او ساخته شده بود نمیتوانست یادآور نام او باشد؟
به دور و برش نگاه کرد؛ مبلمان چوب فرانسوی، مجسمههای ایتالیایی، ظروف عتیقه و هر چیزی که از بهترین نوع خودش بود و کارخانههای اسلحهسازی و درآمد سرسامآور.
واقعا اگر امروز صبح او مرده بود، بدون داشتن همسر و فرزند این ثروت .....
آلفرد وصیت نامه جدید را مقابل وکیلش قرار داد. در آن پیشنهاد کرده بود ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلحآمیز شود.
دنیای عجیبی است. بیشتر شبیه یک شوخی است. تضادی که نوبل درزندگیش داشت هنوز هم در صلح نوبل ادامه دارد.
بیچاره ثروتش را داد، نامش لرزه بر دل کسی نیاندازد. حالا خودش هر سال در گور میلرزد.
✍ #انسیه_شکوهی
#صلح_نوبل
#شوخی_نوبل
#آدولف_هیتلر
#چرچیل
#شیمون_پرز
#نتانیاهو
#نرگس_محمدی
#ماریا_ماچادو