زیر چتر شهدا 🌹 🌱
#پارت_54 #رمان_انلاین_نرگس به قلم#زهرا_حبیباله صدای زنگ در حیاط اومد . بد بخت شدم مامانمه مادر ج
#پارت_55
#رمان_زیبای_نرگس
به قلم#زهرا_حبیباله
به صدای حرف زدن مامان بابام از خواب بیدار شدم علی اصغر نبود رفته بود مدرسه .آفتابم زده بود .
ای وای من برای نماز بیدار نشدم .
مامان چرا منو برای نماز بیدار نکردی؟
خیلی صدات زدم بلند نشدی.
چون دیشب دیر خوابیده بودم نتونستم بیدارشم ناراحت دوباره خودمو انداختم تو رخت خواب .
یه دفعه یادم اومد باید مامانم امروز بره مدرسه . خواب از کلم پرید . برم بهش بگم.
خمیازه ای کشیدمو یه کِش و قوصی به بدنم دادم و از رخت خواب پاشدم رفتم اتاق پیش مامانم.
سلام
سلام صبحت بخیر دستت چطوره
ذوق ذوق میکنه .
بابا کو ؟
رفت نون تازه بگیره.
مامان
جانم
تو امروز باید بامن بیای مدرسه .
باز چه دسته گلی آب دادی.
فقط یکیشو گفتم اون یکیو نمی تونستم بگم میترسیدم دعوام کنه. دیر رسیدیم مدرسه.
من امروز کلی کار دارم امشب ، شب بله برونته وقت نمی کنم برم .شنبه میرم
اگه تو نری منم نمی رم
نگاه تندی بهم کردو گفت . واسه چی نمی ری هی نمی رم نمی رم نکون .
خودت که شل بگیری ، باباتم میگه دیگه همین پنجمتم نمی خواد بگیری
منگفتم میخوام درس بخونم درسمم میخونم ولی امروز دستم خیلی درد میکنه شما برو چون مدیر گفته مامانت باید بیاد مدرسه من قول میدم از شنبه مرتب برم مدرسه درسهامم خوب بخونم
آخی عزیزم هواسم به دستت نبود راست میگی نمی خواد بری همون شنبه دوتایی میریم .
نرگس تو چرا خوردی زمین دستت اینطوری زخم شده ولی لباست چیزیش نشده .
خیره تو چشای مامانم نگاه کردم .هیچ وقت دروغ نمی گفتم وقتی هم حرفی رو میخواستم نگم فقط زل میزدم تو چشای طرف و پلک میزدم .
مامانم شک کرد رفت سر کمد دید پیرهن من نیست .
نرگس چرا لباست تو کمد نیست.؟
چاره ای نبود به لاخره می فهمید. خونه مادر جونه .
چشاشو کوچولو کرد زیر چشماشم جمع کرد و سرشو تکو ن داد نرگس تو دیشب با اون لباس خوردی زمین ؟ چه بلایی سر پیرهنت آوردی ؟
خونه مادر جونه خودت برو ببین.
پاشو برو خونه مادر جون پیرهنو بگیر بیار پاشو زود باش ، ببینم چیکار کردی .
نمی شه خودت بری
چقدر تو رو داری نرگس.
صدای در حیاط اومد اوخ جون مادرجونم بود خودش لباسمو آورده بود .
بیداری معصومه.
آره مادرجون بیا خونه.
سلام .
به به سلام سحر خیز شدی نرگس .
بیا معصومه این پیرهنو من دیشب شستم آستینشم پاره شده ببین میشه درستش کنی ؟
مانم زد پشت دستش پاره شده بااخم و ترش رویی رو کرد به من . ببین چقدر سرخود بازی در میاری پیرهن به این گرونی رو هنوز نپوشیده پارش کردی . حالا من جواب باباتو چی بدم.
خبه خبه تو هم ، فدای سرش قضا بلا بوده
مادر کار امروز و فرداش نیست ، من همش از دست این خیره سر دارم حرص و جوش میخورم .
حالا کاری که شده ، فکرچاره باش.
منم فقط نگاه میکردم و پلک میزدم. خب دوست داشتم بپوشمش میخواستم به زری نشون بدم چه می دونستم اینطوری میشه
نمی دونم چطوری به احمد بگم
من اینجا میمونم صبحانمو با شما میخورم خودمم بهش میگم .....
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃🌺🍂🍃
┗╯\╲
@chatreshohada