eitaa logo
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
29هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
681 ویدیو
187 فایل
#شهید_نوید_صفری: 🚩بدانید هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد،حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه درآخرت برای او جبران کنم. 👈فقط فوروارد کپی ممنوع⛔ تبادل و تبلیغات نداریم↪ @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩متن کامل زیارت پرفیض عاشورا صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
soleimani.mp3
زمان: حجم: 8.4M
👆 🚩 هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام نوید صفری 🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰امام باقرع میفرمایند: اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت شوق وعلاقه میمردند .... «وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند» 🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟! امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. 🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به‌فريادتان برسد. 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
| موزیکدل_- Ziyarat Ashoura 15 (320).mp3
زمان: حجم: 11.84M
زیارت عاشورا با صدای حاج میثم مطیعی (با روضه) 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
رضا+نریمانی-+روضه-+شب+دوم+محرم+97.mp3
زمان: حجم: 9.16M
🚩 شب دوم محرم 🥀روضه 🎙 با نوای رضا نریمانی 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بزرگوارانی که با توسل و یا هدیه زیارت عاشورا به شهید عزیز نوید صفری حاجت گرفتند و یا کراماتی از ایشون دیدند برای بنده ارسال کنند تا در کانال قرار بدهم خادم الشهدا؛ @hasbiallah2 @chele_shahidnavid 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 اعضای محترم کانال⤵️ سلام و عرض ادب خدمت شما خادمین عزیز و محترم بینهایت از شما سپاسگزارم که این کانال رو زدید و ما رو با شهدا آشنا کردید من هم چله داداش ابراهیم رو برداشتم و هم چله داداش نوید صفری الان چند ماه هست که با داداش ابراهیم انس گرفتم و درد و دل میکنم تا حالا هم چندین بار حاجت ریز و درشت ازشون گرفتم و تو زندگیم احساس شون میکنم روز پنجشنبه هم حاجت بزرگی ازشون گرفتم که نزدیک یک سال و نیم بود که برادرم و خانومش به مشکل خوردن و زنداداشم زندگی رو رها کرد دست دوتا بچه شو گرفت و رفت. برادرم هم از لحاظ روحی داغون شد و تمام داراییشون از بین رفت کل خانواده ما به خاطر این مشکل داغون شدیم یه جورایی شب و روز نداشتیم تا اینکه که من با کانال شهدا آشنا شدم الان نزدیک چند ماه همش چله برمیدارم برای سرو سامان گرفتن زندگی برادرم که خانومش دوباره برگرده و بچه هاش به آرامش برسند . دیگه خسته شدم این چله آخری رو که برداشتم از داداش ابراهیم و داداش نوید خواهش کردم تو رو خدا هرکار میتونید کنید که برادرم و خانومش باهم خوب بشن . البته ناگفته نماند چندباری ناامید شدم باخودم میگفتم دیگه دعای توسل و زیارت عاشورا نمیخونم اصلا کانال و پاک میکنم باز دو دقیقه بعد ناخدا گاه میرفتم مفاتیح و برمی‌داشتم و شروع به خوندم میکردم باز متوسل به داداش ابراهیم و داداش نوید میشدم... که الان نزدیک یه هفته هست متوجه شدم برادرم با خانومش خوب شدن و رفتن خونه گرفتن☺️ بازم باورم نمیشد تا روز پنج شنبه ۷ تیر برادرم و زنداداشم اسباب کشی کردن رفتند باهم دیگر سر خونه زندگیشون . بینهایت از داداش ابراهیم و داداش نوید ممنونم تا آخر عمر براشون زیارت عاشورا میخونم هرچه داریم از شهدای عزیز داریم . دوستون دارم داداش های عزیزم ( داداش ابراهیم و داداش نوید ❤❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 قرائت زیارت عاشورا به نیت شهید نوید صفری🌷🌷 نایب الزیاره همه عزیزان در حرم رضوی هستم @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
#یک_فنجان_چای_با_خدا #قسمت_بیست_و_چهارم ماتِ لبهایش بودم. انگار ناگهان دنیا خاموش شد... (چیه؟؟ چرا
بی وزن ایستادم..درِ کافه را نمیدیدم... اما جهت سرما را حس میکردم. دلم خورد شدنِ استخوان در دلِ زمستان را میخواست.صدای محوی از عثمان به گوشم رسید، سرزنشی رو به صوفی:( مگه دیوونه شدی..داری انتقام دانیال و از سارا میگیری؟؟) پشت در کافه گم بودم...کدام طرف؟ از کدام مسیر باید میرفتم؟ پاهایم کجا بود؟؟ چرا حسشان نمی کردم؟؟ سرما،دلم سرما میخواست...رفتم درست به دنبالِ سوزی که به صورتم سیلی میزد. نمیدانم چقدر گذشت..اما وقتی چشمم به دیدن باز شد که درست جایی پشتِ نرده ها رو به روی رودخانه بودم. باد، زمستانش را از تن این آبها می آورد؟!  سرمای میله ها را دوست داشتم. محکم در دستانم فشارشان دادم.دیگر باید به ندیدن دانیال عادت میکرد... مادر چطور؟؟ او هم عادت میکرد؟؟ چرا هیچ وقت گریه ام نمیگرفت؟ یعنی این چشمها ارزش دانیال را برایم درک نمیکردند؟؟چه خدایی داشت این دانیال! دستِ دادن نداشت، فقط گرفتن را بلد بود.. آخ که اگر یه روز آن دوست مسلمانِ دانیال را ببینم، زبانش را از دهانش بیرون میکشم تا دیگر از مهربانی هایِ خدایش دروغ نبافد.. ناگهان پالتویی روی شانه ام نشست و، شال و کلاهی بر سر و گردنم.. باز هم عثمان!راستی، این مسلمانِ دیوانه؛ دلش را به چیزه خدایش خوش کرده بود؟ خانه ای که بر سرش خراب کرد؟ عروسی که داغش را به دلش گذاشت؟ یا خواهری که شیرین زبانیش را به کامش زهر کرد؟ اصلا این خدا، خانه اش کجاست؟ در سکوت کنارم ایستاد. شاید یک ساعت؛و شاید خیلی بیشتر...بلاخره او هم رفت بی هیچ حرفی.. آسمان غروب را فریاد میزد. و دستی که یک لیوان قهوه را در مقابلم گرفت:(بخور سارا.. حاضرم شرط بندم صبحونه ام نخوردی..) نمی خواستمش، من فقط گرسنه یِ یک دلِ سیر، آغوشِ دانیال بودم. تکیه داده به نرده ها روی زمین نشستم. عثمان هم:(دختر لجبازی نکن.. صورتت از چشمای این آلمانیا بی روحتر شده.. بخور یه کم گرم شی.. الانه که از حال بری.. اونوقت من تضمین نمیکنم، که اینجا ولت نکنم و تا خونه تون ببرمت..)  عثمان این همه روحیه را از کدام فروشگاه میخرید؟؟ لیوان کاغذی را جایی نزدیک پایم گذاشت:(خیلی کله شقی.. عین هانیه) هانیه اش پر از آه بود.. و جمع شده در خود، با آرامترین صوت ممکن گفت: (چقدر دلم براش تنگ شده). نمیدانستم وضع کداممان بهتر است؟ من که خبر مرگ دانیال را شنیده بودم یا بی خبری عثمان از مرگ و زندگی هانیه؟؟ (سارا.. یادته چند ماه پیش گفتم که اون دانیال مهربون و تو قلبت دفن کن؟ باور کن برادرت وقتی وارد اون گروه شد مُرد.. همونطور که خواهر کوچولوی من مُرد..حرفای صوفی رو شنیدی؟ اینا فقط یه گوشه از خاطراتش بود..صوفی حرفای زیادی داره واسه گفتن که باید بشنوی.. از دانیال،از تبدیل شدنش به ماشینِ آدم کشی..به نظرت چیزایی که شنیدی، اصلا شبیه برادر شوخ و پرمحبتی بود که میشناختی؟ سارا واقع بین باش.. حقیقت صوفیِ و شوهری که زنده زنده دفنش کرد.. ) مکث کرد، طولانی:(سارا، دانیال زندست!) ✍ ادامه دارد .... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid