eitaa logo
چشمه جاری
518 دنبال‌کننده
734 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 توبه‏ يقظه مى‏ خواهد، بيدارى مى‏ خواهد. آگاهى مى‏ خواهد. و گرنه مثل توبه‏ هاى من است كه در روايت آمده استغفار كسى كه به گناه مشغول است حكم استهزاء را دارد و خود گناه ديگرى است. 🔷 من آنجا كه استغفار مى‏ كنم و در دلم خود را مقصر نمى‏ دانم، تنها به تقليد مى ‏گويم از گناهان من بگذر و بر من رحم كن. و اگر بخواهم محاسبه ‏اى بنمايم و در دفتر يادداشتم چيزى بنويسم از غيبت‏ها و فحش‏ها و گناه‏هاى درشت درشت شروع مى‏ كنم. 🔷 در حالى كه مى‏ توانم در خوبى‏ هايم دست بكار شوم و با توجه به «حاسِبُوا انْفُسِكُمْ»، بررسى كنم كه اين خوبى ‏ها با چه نفسى و چه انگيزه ‏اى همراه بوده و اين اعمال از چه عواملى تغذيه كرده است. اين طور بهتر مى‏ توانم به نتيجه برسم، چون به زودى از خوبى ‏هايم استغفار مى‏ كنم كه مى ‏بينم محاسن من مَساوى هستند و حقايق من دعاوى هستند. خوبى‏ هاى من، بدى و حقيقت‏هاى من، ادعا و حرف هستند. چه رسد به بدى‏ هايم و حرف‏هايم. 🔷 اين يك راه كه در خوبى‏ هايم به انگيزه ‏هاشان توجه كنم تا گرفتار غرور خوبى ‏هايم نشوم كه ما از آنجا كه فكر نمى ‏كنيم گزيده مى ‏شويم و سيلاب از نقطه‏ هاى ضعف ما، ما را به ويرانى مى‏ كشاند و نقطه ‏هاى قدرت ما را هم با خود مى ‏برد و قصر آرزوهاى ما را به آب مى ‏دهد. 🔷 راه ديگر، توجه به اين نكته است كه من چگونه مديريت كرده‏ ام و با نعمت‏هايى كه در هر لحظه از ملك تا ملكوت تا مَلَك، در اختيار من بوده‏ اند روى به چه كسى آورده‏ ام، اين كارخانه ‏ى معظم وجود من با اين همه امكان چه توليد داشته و در برابر طلب‏ها و مطالبه ‏ها، چه جوابى آورده است. 🔷 مسأله اين نيست كه من گناه نكرده ‏ام، كه ظلم نكرده ‏ام، مسأله اين است كه چه توليد كرده ‏ام و چگونه مطالبات خودم را پرداخته ‏ام، در دنيايى كه چشم و گوش من و تمامى اندام من از من مطالبه مى‏ كنند، تمامى دوستان و همسايگان و بستگان من از من مطالبه مى ‏كنند. 🔷 در دنيايى كه به تعبير امام اميرالمؤمنين حتّى چهارپايان و سرزمين‏ها از من مطالبه مى‏ كنند «انَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتّى‏ عَنِ البُقاعِ وَ البَهائِم». كه چرا به آنها نرسيده ‏ام و آنها را در سطح بارورى نياورده ‏ام، در اين دنيا من چه جوابى دارم. 🔷 سال‏هاى سال همسايه و يا دوست و يا برادر و پدر كسانى بوده‏ ام، در اين مدت در آنها چه تحولى ايجاد كرده‏ ام؟ يك مديريت خوب مديريتى است كه آدم‏ها را به كار مى ‏گيرد و متحول مى‏ كند و از آنجا كه هستند به آنجايى كه بايد باشند و مى‏ توانند باشند، منتقل مى ‏سازد. 🔷 در حالى كه من از فرزندم‏ براى خودم پادويى ساخته ‏ام و از دوستم براى خودم اعتبارى و از همسرم براى خودم وسيله‏ اى و همه را به سوى خودم دعوت كرده ‏ام و در خودم نگاه داشته ‏ام و نگذاشته ‏ام كه به لياقت‏هاى خود و توانايى‏ هاى خود دست بيابند حتّى اگر لازم باشد از من جدا شوند و از من سفر كنند و از من فاصله بگيرند. و حتّى در برابر من بايستند. 📚 قیام، ص ۱۸۴ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 شيطان كه با خدا حرف زده و سال‏هاى سال، سجده و عبادت او را كرده، با يك كبر، و آدم كه بهشت برين را ديده، با يك حرص، و كسانى كه گرمى نفس اولياى خدا را احساس و دست رسول را لمس كردند و بيعت نمودند و در كنار او و صحابى او بودند و او را به هذيان نسبت دادند، با طمعِ در رياست و قدرت، به عقب بازگشتند و مهبوط گرديدند. 🔷 خدا به ما رحم كند كه همه ‏ى اين‏ها را داريم. اين طور نيست كه با رؤيت و معرفت و حتى شهود و بصيرت، بتوان سالك‏ بود، نه، كفايت نمى ‏كند. در راهى كه خطاياى تو، لباس‏هاى ذلّت را بر تَنَت مى‏ كنند. 🔷 يك كبر تو را ذليل مى‏ كند، و اين ذلّت لباس فراگيرى است بر تمامى اندام تو. ديگر خدا را نمى ‏خواهى و زير بار نمى‏ روى كه حضرت سجّاد ناله سرداده: «الهى الْبَسَتْنِى الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتى». 🔷 آن هم راهى كه در آن وسوسه ‏ها زياد است و شيطان و نفس و خلق و دنيا در كمين. من شاهد بوده ‏ام كه خيلى ‏ها در مسير دين با عشق و صفا و توجّه آمدند. اما آن قدر وسوسه و مشكلات زياد بود كه با هجوم آن‏ها برگشتند و مى ‏گفتند كه ما ديروز خيلى بهتر بوديم، نگاه نمى‏ كرديم، به زن روى نمى‏ آورديم. 🔷 چه بوديم و چه نبوديم. اما امروز كه مسلمان و مؤمن و متديّن شده‏ ايم، صداى پاى زن ما را رنج مى‏ دهد و گرفتارمان مى‏ كند، پس آن موقع بهتر بوديم. 🔷 اين‏ها غافلند از اين كه ديروز بهتر نبودند، چرا كه به ايشان طمعى نبود و شيطان وسوسه ‏اى نداشت و آتشى نمى ‏ريخت. اما امروز تو ريشه دارى و از شاخ و برگت هم نمى‏ گذرند و نمى ‏گذارند به ميوه برسى. 🔷 ميوه هم پيدا كردى، سالم نمى ‏گذارند، كرمو مى‏ كنند. و اگر انبارش كنى لك مى‏ زنند و رويش خاك مى‏ ريزند و تو را رها نمى ‏كنند. 🔷 مبارزه هست و بازى هم نيست كه خداوند حساب داشته. اين راه، يك استاندارد قوىّ و محكمى را مى‏ طلبد و به اندازه ‏اى كه راه و كارى ارزش پيدا كرد، وسوسه ‏ها و مشكلات، زيادتر مى ‏شود. 📚 دعاهای روزانه، ص 54 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ تلقى تو در حركت‏هاى شتابنده از گناه عوض مى ‏شود؛ حتى لرزش‏ها، گناه‏هاى بزرگى هستند. داستان از اين قرار است كه تو اگر بمانى و حركت نكنى، مى ‏گندى و مى‏ گندانى و اگر حركت كنى و نشتابى، مانع راه شتابنده‏ ها خواهى بود؛ كه در اين اتوبان سرعت‏هاى محدود مزاحم است و درگيرى مى ‏آورد و اگر شتاب برداشتى آن وقت ديگر بايد روى لرزش‏ها و حتى تعادل هواى چرخ‏ها هم حساب بكنى. ✅ آنچه براى تازه راه افتاده‏ ها و يا ماندگارها مسأله نيست، براى تو مسأله خواهد بود. ماشينى كه راه نيفتاده هر چه فرمانش را بچرخانى خطرى نمى‏ بيند و همين طور ماشينى كه آرام مى ‏رود، انحراف‏هايش خيلى خطرناك نيستند، اما در سرعت‏هاى زياد، سرعتى بالاتر از سرعت نور، يكدهم ثانيه انحراف و لرزش سى هزار كيلومتر انحراف است. ✅ اگر مى‏ بينى كه آدم با حرص و شيطان با كبر و پسر آدم با بخل و يونس با شتابش، گرفتار آن همه رنج و تبعيد و زندان شدند، به خاطر همين نكته است كه شتاب برداشته بودند و توقع‏ها از آنها بالاتر رفته بود و الاّ من كه جامع الشرايط هستم و همه‏ ى اين‏ها و جز اين‏ها را با هم دارم، به آن همه مبتلا نشده‏ام؛ چون توقع‏ها در حركت‏ها بالا مى‏ رود. ✅ كودكى كه تازه قلم بدست گرفته و آب و بابايش از لوله‏ هاى آب شهر هم درازتر و كشيده‏تر است، صدآفرين مى‏ گيرد، اما هنگامى كه استاد خط مى‏ شود، بايد حتى رنگ و يك ميلى‏ متر كم و زياد را هم در نظر بياورد وگرنه كنارش مى‏ گذارند. ✅ هنگام حركت، گناه‏هايى مطرح مى‏ شود كه ماندگارها حتى تصورش را هم نمى‏ توانند. امام در آن دعا چهار استغفار دارد: از هر لذتى به جز ياد او و از هر راحتى به جز انس او و از هر سرورى به جز قرب او و از هر اشتغالى به جز طاعت او. ✅ اين‏ها اين گونه از گناه تلقى دارند. و ذنب راه رفته ‏ها در اين سطح است. اگر لذت غذايى و يا برخوردى آنها را بگيرد، اين براى آنها گناه است. ✅ و اگر پس از رنج‏ها و خستگى‏ ها، در كنار چشمه‏اى آرام بگيرند و راحت شوند، اين گناه است. و اگر از چيزى جز قرب او، با نگاهى و لبخندى و يا محبتى و هديه ‏اى مسرور شوند، اين گناه است. و اگر اشتغال آنها با سنجش و نظارت و انتخاب بهترين‏ها نباشد و امر نداشته باشد، اين گناه است. 📚 بشنو از نی، ص ۳۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 خداوند مرا از چه كسى مى‏ پوشاند؟ از خودم. ما را از خودمان نيز مى‏ پوشاند. اگر به بدى‏ هايمان آگاه شويم و به اندازه ‏اى كه او از ما مى ‏داند، بدانيم هرگز بر خودمان نمى ‏بخشيم. 🔷 از رسولش. در روايت آمده: وقتى روز قيامت هنگام محاسبه ‏ى امّت‏ها فرا مى‏ رسد. حضرت رسول از خدا مى‏ خواهند كه امّت مرا على رؤوس الاشهاد و پيش چشم همه، محاسبه نكنيد. (مثل اينكه رسول اللَّه از اينكه امّت ايشان و منسوبين به او رسوا و مفتضح شوند، شرمنده مى ‏شوند.) 🔷 حضرت دعا مى‏ كنند و از خدا مى ‏خواهند كه آن‏ها را طورى محاسبه فرمايد كه ديگران متوجّه نشوند و مى‏ گويند: خدايا! تنها من باشم و تو و امّت من. 🔷 خطاب مى ‏رسد كه اگر نمى‏ خواهى ديگران متوجّه شوند، من هم نمى‏ خواهم حتى تو مطّلع شوى؛ «احاسِبُهُمْ وَحْدِى». خودم به حساب ايشان به تنهايى رسيدگى مى‏ كنم. 🔷 از ملائكه كرام، خداوند از كاتبينى كه همراه ما هستند و خوبى‏ ها و بدى‏ هاى ما را جمع آورى مى‏ كنند، تصميم و اقدام به گناه را مى‏ پوشاند. 🔷 در روايت است، اگر صبح اقدام كردى، تا غروب مى‏ پوشاند و در اين فرصت اگر توبه كردى، نمى‏ نويسد و ملائكه هم مطلّع نمى‏ شوند. اگر شب گناه كردى، تا صبح فرصت مى‏ دهند و نمى ‏نويسند. 🔷 او ستّار است و خير الساترين و اين ستر و پوشش او و آن حفظ و حراست او تا جايى ادامه مى‏ يابد كه باعث جسارت بيشتر ما نشود و ما را به او نزديك‏تر كند و وسيله ‏اى باشد براى اطاعت و بندگى ما نه سركشى و طغيان ما. 📚 دعاهای روزانه، ص ۹۲ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تويى كه هستى خود را در رفتن ديده‏ اى، اگر بمانى مى‏ گندى. اگر كُند بروى ضربه مى‏ خورى. اگر سرعت بردارى، بايد حساب لغزش‏ها را بكنى، كه‏ مؤمن نه تنها آگاه به زمان، بلكه امام زمان خويش است. 🔶 كسى كه اين شتاب را دارد و با اين سرعت كار مى ‏كند، جلودار و پيشرو است و لغزش‏هايش بايد كنترل شود كه در سرعت نور يك دهم ثانيه انحراف، سى هزار كيلومتر انحراف است. 🔶 در مراحل اوليه كسى كه مشروب مى ‏خورد و نماز هم نمى‏ خواند، مى ‏توان او را تحمل كرد؛ چون تو مى‏ خواهى ريشه ‏ها را در او فراهم كنى، زمينه ‏ها را فراهم كنى، امّا وقتى ريشه‏ ها پا گرفتند، چوب‏هاى خشك يكى يكى سبز مى‏ شود. 🔶 اينجاست كه بايد حالت‏هاى روحى او، ذهن و تخيل او قضاوت‏هاى او، گمان‏ها و سوء ظن‏هاى او، كنترل شوند، كه اينها باعث افت وجودى و انحطاط او مى‏ شوند؛ چون شتاب برداشته و سرعت گرفته است. 🔶 وقتى مى‏ خواهى با كسى برخورد كنى، در همان مراحل اوليه روى حكم فشار نمى ‏آورى و مى ‏فهمى كه چگونه بايد شروع كنى، ولى همين وجود، وقتى سرعت و شتاب مى‏ گيرد و زمينه ‏ها در وجودش آماده مى ‏شوند و حركت مى‏ كند، بايد زير و بم كلماتش كنترل شود. 🔶 شوخى نيست. نبايد ساده بگيريم و بگوييم: اينها كه مستحبات هستند. مسأله، حركت توست. تو چگونه مى‏ خواهى شتاب بردارى؟ در سرعت‏هاى ابتدايى يا در حالت سكون، تمام فرمان ماشين را هم بچرخانى، انحراف آن، دو يا سه متر است، ولى وقتى شتاب برداشتى كوچك‏ترين لغزش تو، انحراف مرگ آفرينى خواهد داشت. 🔶 در سرعت نور، يك دهم ثانيه انحراف و لرزش، سى هزار كيلومتر انحراف به دنبال‏ خواهد داشت. داستان آدم و پسران او و شيطان، داستان نوح و يونس، خيلى پيام و درس دارد. يك كبر، شيطان را به زمين مى ‏اندازد. 🔶 يك حرص، آدم را تبعيد مى ‏كند. يك بخل، پسران آدم را دور مى‏ كند و همان بخل، عامل حسادت و قتل است. يك شتاب، يونس را زندانىِ شكم ماهى مى ‏كند. 🔶 ما كه جامع الشرايط هستيم و كبر و حرص و بخل و شتاب را همه يك جا داريم، ولى نه به جايى تبعيد شده‏ ايم و نه در زندانى محصور؛ چون سرعت ما محدود است. 🔶 بارها گفته ‏ام: بچه‏ هايى كه مدرسه مى ‏روند، روز اول وقتى مى ‏خواهند آب بابا بنويسند، شايد آبشان به درازى رودهاى تهران باشد، ولى به او صد آفرين هم مى ‏گويند؛ چون شروع اوست، اما وقتى استاد خطّ باشد، كم رنگى و پُر رنگىِ خطّ او هم بايد دقيق و حساب شده باشد؛ چون كلاس‏ها عوض شده و توقع‏ها بالا رفته است. 🔶 در سرعت‏هاى بالا بايد ملاحظات كوچك را بزرگ شمرد. آنچه براى راه افتاده ‏ها مسأله‏ اى نيست، براى سرعت گرفته ‏ها و شتاب يافته ‏ها خيلى مسأله است. 🔶 يكى از مواردى كه خودمان را به غفلت زده ‏ايم، همين مسأله است. مى‏ گوييم: اينها مهم نيستند. براى چه كسى مهم نيستند؟ براى چه سرعتى؟ لاستيكى كه ساييده شده، براى سرعت بيست يا سى كيلومتر، حتى اگر هم بتركد، اهميتى ندارد، ولى در سرعت‏هاى بالا است كه حتى مقدار هواى متراكم چرخ‏ها بايد كنترل شود. 📚 حرکت، ص 105 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 با هيچ گناهى فاصله نداريم؛ هر چند آن گناه به نظر ما دور و سنگين باشد. در قرآن آمده است: «زُيّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ»؛ يعنى ما شهواتى داريم. اين شهوات، نيازها و احتياجات ما هستند. 🔷 اين نيازها در يك مرحله، محبوب ما و در مرحله بعد هم تزيين و توجيه مى ‏شوند. آيا مى‏ شود از آنها فرار كرد؟ اينكه آمده است «حُبُّ الدُّنيا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»، بماند؛ [نه حبِّ دنيا كه حبِّ شهوات براى انحراف كافى است.] وقتى كه من شهواتى دارم؛ يعنى به چيزى علاقمند مى‏ شوم كه نياز و خواست من است. 🔷 اين عشق (شهوت) كه در دل من آمد، محبوبيت پيدا مى‏ كند و اين محبوبيت براى من توجيه مى ‏شود و وقتى برايم موجَّه و مزيَّن شد، ديگر حقّ خودم مى‏ دانم كه هر كارى را انجام دهم. 🔷 اين زينت كار ساده شيطان است، كه خود قسم ياد كرده: «لَأُزَيّنَنَّ لَهُمْ». با اين توجه، آيا خيال مى ‏كنى قتل ابا عبداللَّه كار مشكلى است⁉️ 🔷 من شخصيتم را دوست دارم، عنوانم را دوست دارم، پرستيژم را دوست دارم، رفتارم را دوست دارم. اين نياز و احتياج، اگر مورد علاقه من‏ شد و مزيّن هم شد، به اين نتيجه مى ‏رسم كه بايد اين كار حتماً انجام شود. 🔷 وقتى شهوت و نياز، تبديل به حبّ و محبت، تبديل به يك نوع جنبه عقلانى و ذهنى شد، كه تو بايد اين طور رفتار كنى و بايد اين گونه باشى، ديگر احتمال خلاف نمى‏ دهى و ثنويتى هم كه ممكن است در درون تو تزاحم ايجاد كند و جهاد و مبارزه و درگيرى و اصطكاكى به وجود آورد، همه ‏اش به يك هماهنگى كلى و يك سازمان يافتگى و يك جهت شدن مبدَّل مى‏ شود، كه تو جز اين چاره ‏اى ندارى. 🔷 عقل، تجربه، توهّم، تخيّل، تفكّر، تأمّل، مشورت و قلب و شهوت تو، همه به يك نتيجه مى‏ رسند، كه حسين را بكشى. آيا خيال مى ‏كنيد بعد از اين انسان مى‏ ايستد يا براى كشتن او از هر وسيله ممكن استفاده مى‏ كند⁉️ 🔷 اين نكته كه آدم‏هاى بدِ تاريخ يا آدم‏هاى بدِ موجودِ امروز را، خيلى بد مى‏ بينيم و مى‏ گوييم خدا لعنتشان كند، به خاطر اين است كه خودمان را در آن فضاء و در آن محيط حس نمى ‏كنيم، در حالى كه هر كدام فرعونى هستيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ شده است. 📚 اخبات، ص ۱۴ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 آنچه كه انسان را از عصيان جدا مى‏ كند يكى شناخت و ديگر احساس و عشق بزرگتر است. 🔷 منى كه تا ديروز به كثافتم راغب بودم، با شناخت امروزم حتى فكر نزديك شدنش را هم ندارم. 🔷 منى كه تا ديروز براى توپ‏ها مى‏ دويدم و يا براى پول جان مى‏ دادم، امروز پولم را در راه عشق‏هاى بزرگترم خرج مى‏ كنم و ديگر تضادى ميان اين عشق به ثروت و عشق به لباس احساس نمى ‏كنم، كه آنها در راه يكديگر، هماهنگ شده‏ اند. 📚 بشنو از نی، ص 132 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 آن وقت كه من مى‏ گويم: «اللّهُمَّ إِغْفِرلى»، يا «أَوَّلُ حاجَتى إِلَيَكَ أَنْ تَغْفِرَ لى ما سَلَفَ مِنْ ذُنُوبى»، بايد از ذنب‏ها و جرم‏ها تصويرى داشته باشيم. 🔶 من كه براى خودم به ذنبى معتقد نيستم؛ چون مى ‏بينم هم نماز خوانده ‏ام و هم روزه گرفته‏ ام و هم و هم، ديگر خدا چه چيزى را به من ببخشد و چه غفرانى را براى من داشته باشد، من از خدا طلبكار هم هستم ديگر چه جاى عذر خواهى است. 🔶 اما اگر بدانم هر چه جز او مرا حركت داده و هر چه جز او مرا خوشحال كرده و يا رنج داده خسارت من و زيان من و ذنب من و گناه من است، آن‏ موقع ديگر تمام گناه‏ها را، غيبت و تهمت و زنا و لواط، حساب نمى‏ كنم، كه اين ذنب‏ها و جرم‏ها و اين جورها و خيانت‏ها و بى‏ وفايى‏ها را هم در نظر مى ‏آورم. 📚 نظام اخلاقی اسلام ، ص 51 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 آنچه جز خدا در ما موج ايجاد كند ذنب ماست‏. چه شده كه به اينها توجه نمى ‏كنيم؟! مگر يك سگ چقدر از من كم مى‏ كند كه اين گونه وحشت دارم⁉️ 🔷 چه شده كه دورى از خدا مرا به وحشت نمى ‏اندازد؟! و جدايى از او مرا نمى ‏ترساند⁉️ 🔷 امام سجاد علیه السلام مى‏ گويد:«أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ‏» هر لذتى‏ جز ياد تو و هر خوشى‏ اى‏ جز قرب تو و هر شغلى‏ جز طاعت تو، ذنب است. 🔷 ذنوب ما به مقدار سير و حركت و رشد ما گسترش پيدا مى‏ كند و دقيق و عميق مى ‏شود. 📚 بهار رویش، ص 100 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤا السُّوآى‏ أنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ». سياهى و چركى زياد، رفته رفته اصول را هم از بين مى‏ برد. 🔷 انسان وقتى به گناهان كوچك بى ‏توجه شد، اين كوچك‏ها او را به گندها مى‏ كشاند. 📚 حقیقت حج، ص 23 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 «سَيِّئةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تَسُرُّك». گناه رنج ‏آور، از خوبى غرور آفرين، بهتر است. 🔷 تو هنگامى كه ذلت و شكست گناه را بر صورت كودك خودت مى‏ بينى، ديگر بر او فرياد نمى‏ كشى، گرچه چينى قيمتى را شكسته باشد؛ كه از او دلجويى مى‏ كنى و بر او مى ‏بخشى. 🔷 امام سجاد علیه السلام در وداع ماه رمضان مى ‏فرمايد: «اللّهُمَّ فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ‏ مِنَ‏ التَّفْرِيطِ». خداوندا! ما را بر آنچه كوتاهى كرده‏ ايم، پاداش و اجر بده. 🔷 پاداش بر تفريطها و كوتاهى ‏ها، در همين فضاى انكسار و اخبات معنى مى‏ دهد؛ چون تو سرزنش مى‏ كنى تا متوجه شود و بيدار شود و باز گردد، پس آنجا كه بيدار شده و خودش را محكوم كرده، ديگر حتى سرزنش و توبيخ، ضرورتى و شايد حكمتى نداشته باشد. 🔷 و از حكيم كريم، و حليم رحيم، دور است كه اين گونه شكسته را بكوبد و سوخته را بسوزاند. كه عنايت او جابر شكسته‏ هاست و او جبار است و جبران مى‏ كند. 🔷 همانطور كه جبروت دارد و حريم و حرمت نگه مى‏ دارد و حتى سوختن و عذاب او، مسبوق به رحمت است و از عشق و محبت او الهام مى‏ گيرد: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ». 📚 روزهاى فاطمه، ص 15 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ نمى‏ دانم ديده ‏ايد گاهى بچه ‏اى شيشه‏ اى را مى‏ شكند، مى‏ خواهى آبى به او بدهى، شيشه آب از دستش مى ‏افتد و مى‏ شكند. ✅ يك موقع مى‏ شكند و مى‏ گويد: افتاد كه افتاد، مگر چه شده! در اين موقع بلند مى‏ شوى و دو تا هم به او مى ‏نوازى! ✅ولى يك موقع مى ‏بينى وقتى كه شيشه از دستش مى ‏افتد، گويى كه خودش افتاد، دلش افتاد، چشمش افتاد، دستهايش ... ✅ در اينجا پدر بلند مى‏ شود و او را مى ‏بوسد، يك كاكائو هم به او مى ‏دهد. گناه كرده ولى اجرش مى ‏دهند. ما اگر اين انكسار را پيدا كنيم، خدا براى گناهانمان هم به ما مزد مى ‏دهد. ✅ خيلى خدا خداست. هميشه او خدايى كرده و جداً بهتر از او، ما هيچ خدايى پيدا نمى‏ كنيم؛ گنه بنده كرده است و او شرمسار. ✅ بچه آب را ريخته يا شيشه را شكسته است، اما تو مى ‏سوزى و تو رنج مى‏ برى! چون تو به او محبت دارى، حتى به او كاكائو و آب نبات هم مى ‏دهى. مى‏ گويى چون او ترسيده و خوف كرده است! خدا به ما رحم كند! 📚 بهار رویش، ص 154 🆔👉 @cheshmeyejarie