🔷عبوديت بنياد رسالت محمدهاى تاريخ است؛ «أشهَدُ أنّ مُحَمَداً عَبدُه وَ رَسُولُه». عبوديت چيزى جز عبادت است.
🔷 عبادتى كه مهمترين كار در لحظه نباشد، عبوديت نيست و عبوديت؛ يعنى اين كه، محركها و حركتهاى تو كنترل شده باشند و محركى جز اللَّه نباشد.
🔷 و از اين گذشته، با اين كه محرك، اللَّه است، در حركتهايى كه به خاطر اوست، حركتها، بدون سنجش و از دم دست نباشد، كه او حركتى را مى خواهد كه مهمترين است و ضرورى ترين. عبوديت؛ يعنى اين نظارت بر محركها و حركتها.
📚 تربیت کودک، ص 19
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 هیچ سالکی، سلوک شیطان را نداشته و حتی مدّعی چنین سلوکی نیست.
🔷 همه کسانی که درجاتی از سلوک را دارند، مدّعی کشف و شهودی کمتر از آسمان هفتم را هستند، در حالی که شیطان نه تنها شهود، که حضور داشت.
🔷 با این حال بیرونش کردند، تبعیدش کردند، چرا؟ چون عبد نبود.
📚 فوز سالک، ص 103
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ از تو تنها عمل نمى خواهند. عمل اسكناس است كه ارزش ندارد. ارزش آن وابسته به پشتوانه ى آن است. مهم عبادت نيست، مهم عبوديت است.
✅ ببين اين نماز، اين ذكر، اين رياضت و اين خدمت و يا اين شهادت و جهاد، امرى و تكليفى به آن رسيده است، پس تمامى اينها ارزش دارد و پذيرفته است و يا امرى به آنها نرسيده است، پس تماميشان بر باد ...
✅ صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت.
✅ شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است.
✅ «كُلُ أَمْرٍ ذِي بَالٍ لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ». آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بى ارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكلها و پاك كردن بينى يتيمى باشد.
✅ صراط، ص 146
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 آنچه از خداست، معيار افتخار ما نيست و ارزش آفرين نيست، كه داده هاى خدا هر چقدر بيشتر باشند، بازدهى بيشترى مى خواهند.
🔷 و اين داده ها به شهادت سوره ى فجر، نه اكرام است و نه اهانت، كه فقط ابتلاء است. و آنچه ما بر روى اين نعمتها انجام مى دهيم و آن سعى و عمل و عبادتى كه مى آوريم با نيتمان و با حدود و سنت خدا و با اهميتها محاسبه مى شود و به همان اندازه ارزش مى يابد.
🔷 و اين است كه معيار ارزش چيزى جز عبوديت نيست. نه نعمتهاى خدا و نه عمل و عبادت ما، بل عبوديت ما ارزش آفرين است. و اين عبوديت در هنگام بلا و امتحان مشخص مى شود و درصد شرك و خلوص ما در اين فتنه ها و كوره ها معلوم مى گردد.
🔷 بى جهت نيست كه در شهادت به رسالت محمد صلّی الله علیه و آله عبوديت پيش از رسالت مطرح مى شود؛ «أشهَدُ أنّ مُحَمَداً عَبدُه وَ رَسُولُه». چون حتى انبياء، نه با معيار وحى و اين ارتباط وحى، كه با معيار عبوديشان از يكديگر سبقت مى گيرند و به رفعت بيشتر مى رسند و از قرب خداوند بهره مى برند.
🔷 و همين حقيقت است كه هدف خلقت مى شود، نه عبادت. « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْسَ إلاَّ لِيَعْبُدُونَ»َ، همين عبوديت را مطرح مى كند كه صراط مستقيم و نزديكترين راه تا قرب خداست.
📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 311
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 ايمان است كه عمل را مى آفريند و اين عمل است كه ايمان را نيرومندتر مى سازد، همانند ريشه و برگ.
🔶 اين ريشه است كه برگها را مى روياند و اين برگها هستند كه ريشه را غذا مى دهند و نفس مى دهند و رشد مى دهند، تا حدى كه با مسدود شدن سوراخهايشان ريشه مى خشكد.
📚 رشد، ص 60
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 سعى كن با آنچه يافته اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى؛ چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى توانست بياموزد، مى آموزاند.
🔷امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى ها و معرفتهاى موجودت هم بهره مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى ...»؛ دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى شوند و مُهر مى خورند و از كار مى افتند تا آنجا كه تو ديگر از آنچه مى بينى و احساس مى كنى، بهره مند نمى شوى و استفاده نمى كنى.
🔷 نامه های بلوغ، ص 70
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 راستى احساس عجيبى است اين احساس ماندگارى تو و رفتن همراهان. احساس تنهايى و غربت.
🔷 من اين احساس را از روزهاى دورى كه با قطار سفر مى كرديم و بچه هاى ساده اى بوديم به ياد دارم. شنيده بوديم كه قطار توقف نمى كند و شنيده بوديم كه چقدر در راه مانده اند و چه رنجها كه كشيده اند.
🔷 اين بود كه هر صدايى را سوت قطار خيال مى كرديم و مداممان چشم بر علامتها و آدمها بود كه نمانيم. اين احساس را بايد امروز در خود زنده كنيم.
🔷 امروزى كه مانده ايم و اهل دل رفته اند. امروزى كه كاروان شتاب گرفته و ياران با سر دويده اند.
🔷 راستش ما هنوز از اين دنيا و از اين محدوده ها بزرگتر نشده ايم و اين است كه هنوز احساس تنگى و غربت نمى كنيم و هجرتى را نمى خواهيم و رفتن را طلاق داده ايم و اين است كه هنوز گرفتار شيرينى هاى شهرى هستيم كه حافظ هم از آن بر دوستانش مى ترسيد، كه مثل مگسها اسير آن بشوند.
📚 صراط، ص 174
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 خدا! اين دل من همچون بتخانه اى است كه بى نهايت بت در آن خانه گرفته و اطراق كرده و صاحب خانه شده اند. اينها مستأجرهايى هستند كه بيرون نمى روند و خانه را خالى نمى كنند.
🔷 من براى بيرون كردنشان بارها كوشيده ام، اما به عجز رسيده ام. «سَيِّدى أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قَلْبى»؛ تو بيا حبّ و محبّت غير خودت را، پستها و پستى ها را از من جدا كن.
🔷 و مرا با رسول پيوند بزن تا همانند او از سر هستى برخيزم و از عشقهاى ديگر خالى شوم و حتى با عشق بزرگ تو به عشقهاى ديگرم جهت بدهم و آنها را در يك جهت به جريان بيندازم؛ چون منى كه از عشقهايى سرشار هستم، مهم را فداى مهمتر مى كنم و آنچه را دوست دارم در راه آنچه بيشتر دوست دارم، مى گذارم.
📚 بشنو از نى، ص 107
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ من آن روزها وقتى پاى منبرها مى نشستم كه مى گفتند: در كعبه سيصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مى كردم كه در يك اطاق و اين قدر بت⁉️
✅ ولى بعدها ديدم كه در دل كوچك من بىشمار بتها صف بسته اند. و بتهاى بزرگ نفس و خَلق و دنيا و شيطان، با بى حساب بتهاى كوچك، در من غوغايى راه انداخته اند و شب و روزم را پر كرده اند. آنها محركهاى من بودند و من مى خواستم كه اينها را مهار كنم و مى خواستم از كفر به شرك و به توحيد برسم و تنها يك محرك براى خودم داشته باشم.
✅ يكى از بزرگان وعده داده بود كه ايُّها النّاس جمع شويد ... تا براى شما حرفى را بگويم كه نه نبى و پيامبرى و نه وصىّ و ولىّ و رهبرى، هيچكس نگفته. مردم مى گفتند: اين ديگر چه مى خواهد بگويد و چه ادعايى دارد؟
✅ و آن بزرگ مرد گفته بود مردم! تمام انبياء، تمام اوصياء، تمام اولياء آمدند و گفتند موحد شويد؛ جز اللّه حاكم و محركى نداشته باشيد. در وجود شما جز او متصرف نباشد و امر و نهى نكند.
✅ همه گفتند:«قُولُوا لا اله الّا اللّه»، ولى من مى گويم، نامردها بياييد مشرك شويد، بياييد يك پا هم خدا را شريك كنيد. آخر هميشه براى غير او؟!
✅ بياييد در برابر اين همه بت يك سهمى هم براى خدا بگذاريد. به راستى كه ما خوبهايمان كافر هستند و خوبترهامان مشرك. از ما تا توحيد فاصله هاست.
✅ و اينكه مى گويم كافر هستيم، نه كفر در اعتقاد است كه منظورم كفر در عمل است. با اين كه به او رسيده ايم و به او علاقه مند شده ايم، در كارها و در زندگى از او چشم مى پوشيم و او را كنار مى گذاريم.
✅ با تدبر در اين محركها بود كه خودم را مى شناختم كه با چه نسيمهايى طوفان مى گيرم و موج بر مى دارم. و مى ديدم كاهى هستم كه حرفهاى اين و آن مرا مى غلطاند، در حالى كه بايد كوهى باشم كه طوفانها گرد و خاكم را بگيرند و پاكترم سازند.
📚 روش نقد، ج ۲ ص 32
🆔 کانال👈 چشمه جاری
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
🖤 عظمت مصیبت
🆔 کانال👈 چشمه جاری
استاد صفایی رحمة الله علیه
🔷 يكى از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدتها در حرم رفت و آمد مى كرد، ولى نه حالى پيدا مى كرد و نه سوز و جوششى در او ايجاد مىشد.
🔷 از خودش بدش مى آيد و تصميم مى گيرد كه قهر كند و ديگر سراغ امام نيايد. بليط برگشت مى گيرد.
🔷 قبل از رفتن، در راه پيرمردى را مشاهده مى كند كه بار زيادى را با چرخ دستى حمل مى كند. پيش او مى رود و مى پرسد: چرا اين قدر بار زده اى⁉️
🔷 پيرمرد مى گويد: اين بار را به خاطر اينكه مقدارى پول لازم دارم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، كنترات كرده ام. از طرفى هم عيالم گفته تا اين مبلغ را تهيّه نكرده اى، به خانه نيا!
🔷 بيچاره پيرمرد! با همه جان كندن و با تمام غيرت خود كار مى كرد.تاجر از اين وضعيت تكانى مى خورد و تحوّلى در او ايجاد مى شود و با پيرمرد به سمت منزلشان حركت مى كنند.
🔷 به منزل آنها مى رود و سعى مى كند تا حوائج آنان را بر طرف كند. جهيزيه را تهيّه و دختر را به خانه بخت مى فرستد. آخر سر، بار ديگر به حرم مى رود تا خداحافظى كند.
🔷 وقتى وارد حرم مى شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشيدن مى كند و منقلب مى شود.
🔷 صاحب دلى مى گفت: بايد سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوتها از بين برود.
📚 اخبات، ص ۱۱۴
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 ما خيال مى كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد.
🔶 جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم. او با اين قرض، كمرش مى شكند و فكرش مشغول مى شود، اما من كه وسيعتر و قوى ترم، نه كمرم مى شكند و نه فكرم مشغول مى شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم ...
🔶 خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر.
🔶 يكى از بزرگان، از ثروتمندى ارادتمند، بيش از يك ميليون تومان قرض گرفته بود و به بيچارهها رسانده بود. هنگام احتضار آن بزرگ مرد، اين ثروتمند در بالينش نشسته بود و به كار خود فكر مى كرد كه با اين همه پول چه خواهم كرد و چه خواهند كرد.
🔶 در اين فكر بود كه اشكهاى آن بزرگ، او را به خود آورد. پرسيد: چرا ناراحت هستيد؟ چرا اشك مى ريزيد؟ بزرگ مرد، آرام، با زبانى كه مرگ رفته رفته رمقش را مى گرفت، گفت: اكنون من بر حق وارد مى شوم و او از نعمتهايى كه به من داده، بازخواست خواهد كرد.
🔶 اگر از من بپرسد، تو اعتبار داشتى كه دو ميليون قرض بگيرى و اين پولى بود كه آنها مى دادند و صدمه نمى خوردند و آخر سر هم مى توانستند با ما حساب كنند، من چه جواب بدهم؟
🔶 ثروتمند به خود آمد كه اين مرد از اعتبارش مسئول است و من از داراييم مسئول نيستم؟ او هم از سر هستى خويش برخاست.
📚 فقر و انفاق، ص ۸۶
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ام.
✴️ اين روايت را تذكر دادند كه:«الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است.
✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است.
✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى شود و نظام كارم از هم نمى پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه ى زندگيش از هم بپاشد.
📚 انتظار، ص 122
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 آگاهى و معرفت به اين نكته كه اگر يك بذر را به خاك بدهم سنبله هايش را جمع مى كنم و اگر يك تومان بدهم هفتصد تومان برمى دارم، اين آگاهى، من را اگر با بخل شديد هم همراه باشم به سخاوت مى كشاند.
🔷 على علیه السلام از كنار زباله دانى مى گذرد، غذاها گنديده اند، مى ايستد، نگاه مى كند و مى فرمايد: «هَذا مَا بَخِلَ بِه الْباخِلُون».
🔷 تو مى بينى كه بخل نعمتها را برايت نگه نمى دارد، كه مى گنداند. همراه اين شهادت و بينش، بخل به سخاوت تبديل مى شود.
📚 انسان در دو فصل، ص 57
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 آنچه داريم اگر به كار نگيريم و از آن كام نستانيم، از دست مى رود و حسرتش بر دل مى ماند. اين است كه به سادگى مى توانى همينها را بدهى و كام بگيرى.
💙 برادرم انگشترى داشت، برادرى از او طلب كرد و نداد كه خودم چوب نيستم. براى دستشويى بيرون رفت، وقتى كه آمد مى خنديد كه به دستشويى دادم.
💙 و مى خنديد كه اگر ندهى براى هميشه نخواهى داشت.پس خودت بده كه با اين دهش چيزى بدست آورده باشى.
💙 يكى از تجار، زمينهاى زيادى داشت، بى حساب. و مترش شده بود تا هزاران تومان. با او صحبتها شد كه بيا و همه اش را بده و براى اين ... كارها بگذار.
💙 تاجر مى شنيد و نرم مى شد. بعد فكر مى كرد و مى جوشيد كه نمى توانم. مى گفت: مى گوييد كه ناخن را از گوشتم بكنم! جوابش دادند كه اگر ناخن انگشت تو عفونت كرد و يا كزاز گرفت، آيا حاضر نيستى كه از انگشت خودت بگذرى⁉️
💙 اين ثروتها را اگر به كار نگيرى مى گندد. اين ثروت و اين قدرت و اين نيروها و اندامها را پيش از آنكه به خاك بدهى، به خدا بده و در اين راه بگذار.
💙 اين سيبهاى گنديده در كنار نهرها و فاضلابها دارند با تمامى دهن گنديدهشان فرياد مى كنند كه اگر ما را به مصرف نرسانيد، مى گنديم، آيا اين فرياد را نمى شنوى.
📚 صراط، ص 107
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ على علیه السلام مى بيند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و اين فقير شايد از ضعف بميرد و يا اينكه در برابر فقر از پاى در آيد و به فسادها و خودفروشى ها و رذالتها گرفتار شود و بر اثر ظرفيت و گنجايش كم، به بى دينىها و جاسوسگرى ها روى بياورد و يا اين كه خودكشى كند.
✅ در اينجاست كه ايثار مى كنند و ديگران را جلو مى اندازند و مقدم مى دارند، هر چند خود تنگدست و قحطى زده و گرفتار باشند. «يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ».
✅ هر كدام از اين مراحل وابسته به مقدار شناخت و ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افرادست. نمى توان به زور بر خود تحميل كرد. چه بسا كسى كه قدرت روحى مرحله ى بالاتر را ندارد اسراف كرده باشد، در حالى كه بايد در انفاق، حدّ وسط را مراعات كرد، نه دست را باز نگه داشت و نه به گردن بست؛ كه دستور است: «لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً الى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً».
✅ و درباره ى بندگان خدا اين توصيف هست «الَّذينَ اذا انْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً». و اين حد وسط وابسته به مقدار ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افراد است؛ كه: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها». و اين آيه پس از همان آيه وارد شده؛ «و مَن قُدِرَ عَليهِ رِزقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها».
✅ و همانطور كه از آيه به دست مى آيد انفاق تا حدى است كه زمينگيرى و بيچارگى پيش نيايد. و اين پيداست كه به اندازه ى قدرت روحى و وسعت وجودى، زمينگيرى كم و زياد مى شود.
✅ آنها كه قدرت و وسعتى ندارند، چه بسا كه با انفاق واجب، گرفتار و بيچاره شوند و به بدى ها دچار گردند؛ كه: «الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشاءِ». اما آنها كه از ظرفيت زيادترى برخوردار هستند، حتى از سه روز گرسنگى زمينگير نمى شوند و گرفتار نمى گردند.
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساند.
✅ مىگفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مىشود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مىبرد. مىگفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مىشتافت.
✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى!
✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مىخواهم. پرسيدند: چرا اينقدر نزديك؟ فرمود: آخر آلودهها لب حوض مىنشينند!
✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايشگر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دلبازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد.
✅ وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند:بىسليقهاى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمىخواهد.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۰۲
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 در سوره«هَل اَتی» در مورد امیرالمومنین جمله ای است که خیلی آموزنده است. و کسانی هم که از جام ولای علی نوشیده اند، باید علاوه بر این که با تمامی هستی شان حرکت میکنند و هستی شان را میدهند، این سه خصلت را هم داشته باشند:1 ـ مزد نخواهند. 2 ـ سپاس نخواهند. 3 ـ خائف هم باشند.
🔶 به شهادت این سوره؛ کسانی که همه هستی شان را دادهاند با این که به آن اشتیاق هم داشته اند؛ «عَلى حُبِّه»، اینها اگر امید سپاس یا انتظار پاداشی داشته باشند باخته اند. «لانُريدُ مِنْكُمْ جَزاءاً وَ لا شُكُوراً»؛ آن ها می گویند: ما نه مزدی می خواهیم و نه سپاس؛ برای این که ما با شما معامله نکرده ایم.
🔶 مگر شما چه می توانید به ما بدهید؟! اينكه من براى چه كسى حساب باز كرده ام؟ اين كه چه كسانى از من تشكّر كنند؟ اينكه چه كسانى به من بارك اللَّه بگويند؟ به اينها دقّت كنيد! آيا كسانى كه خود مبتلايند؟! كسانى كه خود اسيرند؟!
🔶 کسانی که به احسان و انفاق و اطعامی سفره ای پهن کرده اند، اگر به خاطر این که سپاس و تشکّر مهمانها را نداشته اند؛ سوختند معلوم می شود که طرف حساب شان همانها بوده اند، چون سوختن شان علامت این است که با چه کسی معامله کرده اند.
🔶 اگر من با آنها حساب داشته باشم، مزدم همين است كه چشمم مىبيند، ولى اگر با ديگرى حساب باز كردم، براى من رنجى و ملالى نيست. حتى به خاطر اخلاص من، بايد اينها به من برگردند و به من ضربه بزنند.
🔶 اصلًا قانون دنيا همين است كه آنهايى را كه تو براىشان هستى ات را گذاشته اى، خدا آنها را بشكند؛ «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلى عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِی بِالْيَأْس».
📚 فوز سالک، ص 246
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ كسى مى تواند از غريزه ى حبّ به مال و حُبّ به دنيا و حبّ به نفس آزاد شود كه به عشق عظيم ترى رسيده باشد و به نيروى وسيع ترى و عميق ترى دست يافته باشد؛ كه: «الَّذينَ آمَنُوا اشَدُّ حُبّاً للَّهِ».
✅ و با اين زيربناست كه انفاق و مواسات و ايثار شكل مى گيرد و استوار مى شود. آنها كه از غريزه ها آزاد شده اند و علاقه به خودشان از روى وظيفه است و رسيدگى به خودشان به خاطر دستور حق است، اينها به آسانى مى توانند هنگامى كه محتاج تر و يا كم ظرفيت تر از خود را مشاهده كردند، مال خود را كه مال خداست به او ببخشند و حتى چند شب گرسنه بمانند.
✅ زيربناى ايثار حضرت على علیه السلام و يا آنهايى كه قرآن به ستايش و مدحشان اشاره دارد؛ كه: «يُؤثِرُونَ عَلى انْفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»، همين آزادى و عشق به خداست.
✅ آنها مالى را مى بينند كه مال خداست و انسانهايى را مى بينند كه نسبت اينها با او يكى است. با اين ديد، هر كه محتاج تر و يا كم ظرفيت تر است مقدم تر است، نه هر كه مال در دست اوست جلوتر باشد و مقدم تر باشد.
✅ با آن شناختها و با اين ديد و با اين عشق، انفاق و مساوات و ايثار اسلامى مفهوم مى شود و مشخص مى گردد و توضيح مى گيرد. و با اين زيربناست كه انفاق ارزش حقيقى خود را مى يابد.
📚 فقر و انفاق، ص ۵۹
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 در دنيايى كه پيرمردها زير بار هستند، دخترها فاسد و پسرها ضايع شده اند، دل من به اين خوش است كه پولهايم را روى هم گذاشته ام و يا آنها را به انگشتر يا طلاى چند ميليونى تبديل كرده ام و بعد هم توقع دارم كه در نماز شب، دلم بلرزد و يا در حرم كه قرار مى گيرم، منقلب شوم!
🔷 مرحوم بحر العلوم كه يكى از علماى بزرگ است، براى يكى از علماء كه خود صاحب كرامات است، پيغام مى فرستد تا خدمت ايشان برسد. وقتى مى آيد، مى بيند كه اين بزرگ، در حالى كه دست به محاسنش گرفته، خيلى منقلب و ناراحت است.
🔷 آن بزرگ به او مى گويد: تو هستى و در همسايگى ات كسى است كه دو روز غذا نخورده و گرسنه مانده است؟! چرا كارى نكرده اى⁉️
🔷 آن عالم در جواب مى گويد كه من نمى دانستم. آن بزرگ اعتراض مى كند كه چرا نبايد بدانى؟! اگر مى دانستى و اقدام نمى كردى، كه يهودى بودى!
🔷 حال شما ببينيد در همسايگى خود چه افرادى سوختند و از بين رفتند! نه در همسايگى كه در خانه خود، چقدر زن و بچه هاى ما ضايع شدند و يا خواهر و برادرهاى ما به فساد و فحشاء كشيده شدند.
🔷 با اين همه كوتاهى، انتظار داريم كه دلمان بلرزد؟! خيلى جنايت كرده ايم! روزى كه دفتر اعمالمان را به ما نشان بدهند، آن روز، روز وجلِ ماست.
📚 اخبات، ص 115
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 چگونه انفاق كنيم؟
🔷 انفاق بايد براى دهنده و گيرنده رشد و حركت بياورد؛ چون غرض از انفاق، سير شدن شكمِ گيرنده نيست. خدا خود بهتر مى توانست شكمها را سير كند و فقرها را از اول مرتفع نمايد.
🔷 عدّه اى كه خيال كرده اند انفاق فقط براى همين پر كردن است اعتراض داشتند و با اتكاء به اين آيه مى پرسيدند:«أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ»؛ آيا ما كسانى را غذا بدهيم كه اگر خدا مى خواست خودش به آنها غذا مى داد⁉️
🔷 اين است كه دهنده بايد در زمينه اى انفاق كند كه به رشد و رضوان و نور و برسد و همانطور كه گذشت، گرفتار منّت و اذيّت و عُجب و رياء نگردد. و بايد به گونه اى انفاق كند كه خلق را بت پرست و متملّق و ذليل، بار نياورد.
🔷 عده اى خيال مى كنند بايد به فقير تأمين داد كه هر وقت نداشتى سراغ من بيا و از من بگير. و خيال مى كنند نهايت احسان همين است، در حالى كه اين تأمين بزرگترين خيانت است.
🔷 اين تأمين، بت پرست بار آوردن است. فقير همين كه تنگدست مى شود، به ياد من مى افتد و به سراغ من مى آيد و هنگامى كه به او انفاقى كردم به من علاقه مندتر مى شود.
🔷 عارفِ آگاه، نه تأمين مى دهد و نه هميشه فقير را به خود راه مى دهد. چه بسا كه خودش او را رد كند تا بُت او بشكند و به ديگرى سفارش كند و يا به وسيله ى واسطه اى حاجتش را به او برساند و از راهى كه حساب نمى كند گرفتاريش را مرتفع نمايد تا توكّل و اعتقاد و عشق به حق در فقير رشد كند و زيادتر شود.
🔷 سرّ اينكه پيشوايان در شب انفاق مى كردند همين بود كه افراد، بت پرست بار نيايند و متملّق و چاپلوس و يا ذليل و خوار نگردند.
🔷 و سرّ اينكه خداوند به آنهايى كه بر او توكّل كرده اند، «مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ» روزى مى دهد همين است كه اين گونه به توكل و توحيدِ عميق ترى خواهند رسيد و بر شيرها تكيه نخواهند كرد و گرفتار پستانها نخواهند شد، بلكه خزائن و منبعها را مى بينند و قدرت حق را مشاهده مى كنند كه پستانها را از شير انباشته است.
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 در قرض دادن، تو نمى توانى منّت بگذارى كه دست گيرنده، بالاتر از دست دهنده است؛ چرا كه تو در دست خدا مى گذارى:«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ ايْدِيِهِمْ». و خداست كه صدقات را مى گيرد: «وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ».
🔶 كسى كه به تو يك ميليون تومان داده، اگر بخواهى پنج تومان آن را به او بدهى، نمى گويى بيا، اين مال تو! به همين خاطر كسانى كه با فقير مصافحه مى كردند، دست خود را مى بوسيدند كه با دست خدا پيوند خورده اند.
🔶 «وَ مَا تُقَدِّمُوا لِانْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ». تو آن ثروتها، آن فناها را به بقاء تبديل كرده اى، پس منّت هم مى پذيرى كه مى دهى، نه اينكه منّت بگذارى؛ چون چيزى كه تمام مى شد و از دست مى رفت، تو با قرض دادن آن را به دست آورده اى و نه تنها آن را به دست آورده اى كه بيشتر هم شده و اجر بزرگترى به همراه دارد:«هُوَ خَيْرَاً وَ أَعْظَمَ أَجْرَاً».
🔶 پستانهايى كه از آنها شير دوشيده مى شود، شير زيادترى مى آورند و گند هم نمى گيرند، اما كسانى كه در خودشان مى مانند و مى پوسند و راكد مى شوند، نه زياد شده اند و نه پاك كه آلوده اند و تمام شدنى.
📚 حرکت، ص 205
🆔کانال 👈 چشمه جاری