eitaa logo
چشمه جاری
523 دنبال‌کننده
722 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷عبوديت بنياد رسالت محمدهاى تاريخ است؛ «أشهَدُ أنّ مُحَمَداً عَبدُه وَ رَسُولُه». عبوديت چيزى جز عبادت است. 🔷 عبادتى كه مهمترين كار در لحظه نباشد، عبوديت نيست و عبوديت؛ يعنى اين كه، محرك‏ها و حركت‏هاى تو كنترل شده باشند و محركى جز اللَّه نباشد. 🔷 و از اين گذشته، با اين كه محرك، اللَّه است، در حركت‏هايى كه به خاطر اوست، حركت‏ها، بدون سنجش و از دم دست نباشد، كه او حركتى را مى‏ خواهد كه مهم‏ترين است و ضرورى‏ ترين. عبوديت؛ يعنى اين نظارت بر محرك‏ها و حركت‏ها. 📚 تربیت کودک، ص 19 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 هیچ سالکی، سلوک شیطان را نداشته و حتی مدّعی چنین سلوکی نیست. 🔷 همه کسانی که درجاتی از سلوک را دارند، مدّعی کشف و شهودی کمتر از آسمان هفتم را هستند، در حالی که شیطان نه تنها شهود، که حضور داشت. 🔷 با این حال بیرونش کردند، تبعیدش کردند، چرا؟ چون عبد نبود. 📚 فوز سالک، ص 103 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ از تو تنها عمل نمى‏ خواهند. عمل اسكناس است كه ارزش ندارد. ارزش آن وابسته به پشتوانه‏ ى آن است. مهم عبادت نيست، مهم عبوديت است. ✅ ببين اين نماز، اين ذكر، اين رياضت و اين خدمت و يا اين شهادت و جهاد، امرى و تكليفى به آن رسيده است، پس تمامى اينها ارزش دارد و پذيرفته است و يا امرى به آنها نرسيده است، پس تماميشان بر باد ... ✅ صراط مستقيم، راه نزديك، راه ميان بر، همين عبوديت و اطاعت است، نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت. ✅ شهادتى كه از امر او الهام نگيرد و خدمتى كه از او مايه نگيرد و رياضتى كه از او نباشد و عبادتى كه نشان او را نداشته باشد، بر باد است. ✅ «كُلُ‏ أَمْرٍ ذِي‏ بَالٍ‏ لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ». آنچه نشان او را بر خود ندارد، دم بريده است، ناقص است، بى ‏ارزش است. آنچه از او نشان گرفت، معنى دارد، حتى اگر جمع كردن پشكل‏ها و پاك كردن بينى يتيمى باشد. ✅ صراط، ص 146 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 آنچه از خداست، معيار افتخار ما نيست و ارزش آفرين نيست، كه داده ‏هاى خدا هر چقدر بيشتر باشند، بازدهى بيشترى مى‏ خواهند. 🔷 و اين داده ‏ها به شهادت سوره ‏ى فجر، نه اكرام است و نه اهانت، كه فقط ابتلاء است. و آنچه ما بر روى اين نعمت‏ها انجام مى‏ دهيم و آن سعى و عمل و عبادتى كه مى ‏آوريم با نيتمان و با حدود و سنت خدا و با اهميت‏ها محاسبه مى‏ شود و به همان اندازه ارزش مى ‏يابد. 🔷 و اين است كه معيار ارزش چيزى جز عبوديت نيست. نه نعمت‏هاى خدا و نه عمل و عبادت‏ ما، بل عبوديت ما ارزش آفرين است. و اين عبوديت در هنگام بلا و امتحان مشخص مى ‏شود و درصد شرك و خلوص ما در اين فتنه ‏ها و كوره ‏ها معلوم مى‏ گردد. 🔷 بى‏ جهت نيست كه در شهادت به رسالت محمد صلّی الله علیه و آله عبوديت پيش از رسالت مطرح مى ‏شود؛ «أشهَدُ أنّ مُحَمَداً عَبدُه وَ رَسُولُه». چون حتى انبياء، نه با معيار وحى و اين ارتباط وحى، كه با معيار عبوديشان از يكديگر سبقت مى‏ گيرند و به رفعت بيشتر مى‏ رسند و از قرب خداوند بهره مى ‏برند. 🔷 و همين حقيقت است كه هدف خلقت مى‏ شود، نه عبادت. « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالانْسَ إلاَّ لِيَعْبُدُونَ»َ، همين عبوديت را مطرح مى‏ كند كه صراط مستقيم و نزديك‏ترين راه تا قرب خداست. 📚 تطهیر با جاری قرآن ج ۲ ص 311 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 ايمان است كه عمل را مى‏ آفريند و اين عمل است كه ايمان را نيرومندتر مى‏ سازد، همانند ريشه و برگ. 🔶 اين ريشه است كه برگ‏ها را مى‏ روياند و اين برگ‏ها هستند كه ريشه را غذا مى‏ دهند و نفس مى ‏دهند و رشد مى‏ دهند، تا حدى كه با مسدود شدن سوراخ‏هايشان ريشه مى ‏خشكد. 📚 رشد، ص 60 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 سعى كن با آنچه يافته ‏اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى؛ چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى‏ توانست بياموزد، مى‏ آموزاند. 🔷امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى‏ ها و معرفت‏هاى موجودت هم بهره‏ مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ ...»؛ دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى‏ شوند و مُهر مى‏ خورند و از كار مى ‏افتند تا آنجا كه تو ديگر از آنچه مى‏ بينى و احساس مى‏ كنى، بهره‏ مند نمى‏ شوى و استفاده نمى‏ كنى. 🔷 نامه های بلوغ، ص 70 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 راستى احساس عجيبى است اين احساس ماندگارى تو و رفتن همراهان. احساس تنهايى و غربت. 🔷 من اين احساس را از روزهاى دورى كه با قطار سفر مى ‏كرديم و بچه‏ هاى ساده‏ اى بوديم به ياد دارم. شنيده بوديم كه قطار توقف نمى‏ كند و شنيده بوديم كه چقدر در راه مانده ‏اند و چه رنج‏ها كه كشيده‏ اند. 🔷 اين بود كه هر صدايى را سوت قطار خيال مى‏ كرديم و مداممان چشم بر علامت‏ها و آدم‏ها بود كه نمانيم. اين احساس را بايد امروز در خود زنده كنيم. 🔷 امروزى كه مانده ‏ايم و اهل دل رفته ‏اند. امروزى كه كاروان شتاب گرفته و ياران با سر دويده ‏اند. 🔷 راستش ما هنوز از اين دنيا و از اين محدوده ‏ها بزرگ‏تر نشده ‏ايم و اين است كه هنوز احساس تنگى و غربت نمى‏ كنيم و هجرتى را نمى‏ خواهيم و رفتن را طلاق داده‏ ايم و اين است كه هنوز گرفتار شيرينى ‏هاى شهرى هستيم كه حافظ هم از آن بر دوستانش مى‏ ترسيد، كه مثل مگس‏ها اسير آن بشوند. 📚 صراط، ص 174 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 خدا! اين دل من همچون بتخانه ‏اى است كه بى‏ نهايت بت در آن خانه گرفته و اطراق كرده و صاحب خانه شده ‏اند. اينها مستأجرهايى هستند كه بيرون نمى ‏روند و خانه را خالى نمى ‏كنند. 🔷 من براى بيرون كردنشان بارها كوشيده ‏ام، اما به عجز رسيده ‏ام. «سَيِّدى أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيا مِنْ قَلْبى»؛ تو بيا حبّ و محبّت غير خودت را، پست‏ها و پستى‏ ها را از من جدا كن. 🔷 و مرا با رسول پيوند بزن تا همانند او از سر هستى برخيزم و از عشق‏هاى ديگر خالى شوم و حتى با عشق بزرگ تو به عشق‏هاى ديگرم جهت بدهم و آنها را در يك جهت به جريان بيندازم؛ چون منى كه از عشق‏هايى سرشار هستم، مهم را فداى مهم‏تر مى‏ كنم و آنچه را دوست دارم در راه آنچه بيش‏تر دوست دارم، مى ‏گذارم. 📚 بشنو از نى، ص 107 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ من آن روزها وقتى پاى منبرها مى‏ نشستم كه مى‏ گفتند: در كعبه سيصد و چند بت گذاشته بودند، تعجب مى‏ كردم كه در يك اطاق و اين قدر بت⁉️ ✅ ولى بعدها ديدم كه در دل كوچك من بى‏شمار بت‏ها صف بسته ‏اند. و بت‏هاى بزرگ نفس و خَلق و دنيا و شيطان، با بى ‏حساب بت‏هاى كوچك، در من غوغايى راه انداخته ‏اند و شب و روزم را پر كرده ‏اند. آنها محرك‏هاى من بودند و من مى ‏خواستم كه اينها را مهار كنم و مى‏ خواستم از كفر به شرك و به توحيد برسم و تنها يك محرك براى خودم داشته باشم. ✅ يكى از بزرگان وعده داده بود كه ايُّها النّاس جمع شويد ... تا براى شما حرفى را بگويم كه نه نبى و پيامبرى و نه وصىّ و ولىّ و رهبرى، هيچكس نگفته. مردم مى‏ گفتند: اين ديگر چه مى ‏خواهد بگويد و چه ادعايى دارد؟ ✅ و آن بزرگ مرد گفته بود مردم! تمام انبياء، تمام اوصياء، تمام اولياء آمدند و گفتند موحد شويد؛ جز اللّه حاكم و محركى نداشته باشيد. در وجود شما جز او متصرف نباشد و امر و نهى نكند. ✅ همه گفتند:«قُولُوا لا اله الّا اللّه»، ولى من مى‏ گويم، نامردها بياييد مشرك شويد، بياييد يك پا هم خدا را شريك كنيد. آخر هميشه براى غير او؟! ✅ بياييد در برابر اين همه بت يك سهمى هم براى خدا بگذاريد. به راستى كه ما خوب‏هايمان كافر هستند و خوب‏ترهامان مشرك. از ما تا توحيد فاصله ‏هاست. ✅ و اينكه مى‏ گويم كافر هستيم، نه كفر در اعتقاد است كه منظورم كفر در عمل است. با اين كه به او رسيده ‏ايم و به او علاقه ‏مند شده ‏ايم، در كارها و در زندگى از او چشم مى‏ پوشيم و او را كنار مى ‏گذاريم. ✅ با تدبر در اين محرك‏ها بود كه خودم را مى‏ شناختم كه با چه نسيم‏هايى طوفان مى‏ گيرم و موج بر مى‏ دارم. و مى‏ ديدم كاهى هستم كه حرف‏هاى اين و آن مرا مى‏ غلطاند، در حالى كه بايد كوهى باشم كه طوفان‏ها گرد و خاكم را بگيرند و پاكترم سازند. 📚 روش نقد، ج ۲ ص 32 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 🖤 عظمت مصیبت 🆔 کانال👈 چشمه جاری
استاد صفایی رحمة الله علیه 🔷 يكى از ثروتمندان به مشهد آمده بود و مدت‏ها در حرم رفت و آمد مى‏ كرد، ولى نه حالى پيدا مى‏ كرد و نه سوز و جوششى در او ايجاد مى‏شد. 🔷 از خودش بدش مى‏ آيد و تصميم مى ‏گيرد كه قهر كند و ديگر سراغ امام نيايد. بليط برگشت مى‏ گيرد. 🔷 قبل از رفتن، در راه پيرمردى را مشاهده مى ‏كند كه بار زيادى را با چرخ دستى حمل مى‏ كند. پيش او مى‏ رود و مى ‏پرسد: چرا اين قدر بار زده ‏اى⁉️ 🔷 پيرمرد مى ‏گويد: اين بار را به خاطر اينكه مقدارى پول لازم دارم تا براى دخترم جهيزيه تهيه كنم، كنترات كرده ‏ام. از طرفى هم عيالم گفته تا اين مبلغ را تهيّه نكرده ‏اى، به خانه نيا! 🔷 بيچاره پيرمرد! با همه جان كندن و با تمام غيرت خود كار مى‏ كرد.تاجر از اين وضعيت تكانى مى ‏خورد و تحوّلى در او ايجاد مى‏ شود و با پيرمرد به سمت منزلشان حركت مى ‏كنند. 🔷 به منزل آنها مى‏ رود و سعى مى‏ كند تا حوائج آنان را بر طرف كند. جهيزيه را تهيّه و دختر را به خانه بخت مى ‏فرستد. آخر سر، بار ديگر به حرم مى‏ رود تا خداحافظى كند. 🔷 وقتى وارد حرم مى‏ شود، چشمانش مانند چشمه شروع به جوشيدن مى‏ كند و منقلب مى ‏شود. 🔷 صاحب دلى مى‏ گفت: بايد سنگ را از سرچشمه برداشت تا قساوت‏ها از بين برود. 📚 اخبات، ص ۱۱۴ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 ما خيال مى‏ كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد. 🔶 جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم‏ و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم. او با اين قرض، كمرش مى‏ شكند و فكرش مشغول مى‏ شود، اما من كه وسيع‏تر و قوى‏ ترم، نه كمرم مى ‏شكند و نه فكرم مشغول مى ‏شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم ... 🔶 خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى‏ خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر. 🔶 يكى از بزرگان، از ثروتمندى ارادتمند، بيش از يك ميليون تومان قرض گرفته بود و به بيچاره‏ها رسانده بود. هنگام احتضار آن بزرگ مرد، اين ثروتمند در بالينش نشسته بود و به كار خود فكر مى‏ كرد كه با اين همه پول چه خواهم كرد و چه خواهند كرد. 🔶 در اين فكر بود كه اشك‏هاى آن بزرگ، او را به خود آورد. پرسيد: چرا ناراحت هستيد؟ چرا اشك مى‏ ريزيد؟ بزرگ مرد، آرام، با زبانى كه مرگ رفته رفته رمقش را مى ‏گرفت، گفت: اكنون من بر حق وارد مى ‏شوم و او از نعمت‏هايى كه به من داده، بازخواست خواهد كرد. 🔶 اگر از من بپرسد، تو اعتبار داشتى كه دو ميليون قرض بگيرى و اين پولى بود كه آن‏ها مى‏ دادند و صدمه نمى‏ خوردند و آخر سر هم مى‏ توانستند با ما حساب كنند، من چه جواب بدهم؟ 🔶 ثروتمند به خود آمد كه اين مرد از اعتبارش مسئول است و من از داراييم مسئول نيستم؟ او هم از سر هستى خويش برخاست. 📚 فقر و انفاق، ص ۸۶ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى ‏كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ‏ام. ✴️ اين روايت را تذكر دادند كه:«الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است. ✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ‏ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى‏ تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است. ✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى ‏شود و نظام كارم از هم نمى ‏پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه‏ ى زندگيش از هم بپاشد. 📚 انتظار، ص 122 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 آگاهى و معرفت به اين نكته كه اگر يك بذر را به خاك بدهم سنبله‏ هايش را جمع مى‏ كنم و اگر يك تومان بدهم هفتصد تومان برمى‏ دارم، اين آگاهى، من را اگر با بخل شديد هم همراه باشم به سخاوت مى‏ كشاند. 🔷 على علیه السلام از كنار زباله دانى مى‏ گذرد، غذاها گنديده ‏اند، مى‏ ايستد، نگاه مى ‏كند و مى ‏فرمايد: «هَذا مَا بَخِلَ بِه الْباخِلُون». 🔷 تو مى‏ بينى كه بخل نعمت‏ها را برايت نگه نمى ‏دارد، كه مى‏ گنداند. همراه اين شهادت و بينش، بخل به سخاوت تبديل مى‏ شود. 📚 انسان در دو فصل، ص 57 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 آنچه داريم اگر به كار نگيريم و از آن كام نستانيم، از دست مى‏ رود و حسرتش بر دل مى ‏ماند. اين است كه به سادگى مى ‏توانى همين‏ها را بدهى و كام بگيرى. 💙 برادرم انگشترى داشت، برادرى از او طلب كرد و نداد كه خودم چوب نيستم. براى دستشويى بيرون رفت، وقتى كه آمد مى‏ خنديد كه به‏ دستشويى دادم. 💙 و مى‏ خنديد كه اگر ندهى براى هميشه نخواهى داشت.پس خودت بده كه با اين دهش چيزى بدست آورده باشى. 💙 يكى از تجار، زمين‏هاى زيادى داشت، بى‏ حساب. و مترش شده بود تا هزاران تومان. با او صحبت‏ها شد كه بيا و همه‏ اش را بده و براى اين ... كارها بگذار. 💙 تاجر مى‏ شنيد و نرم مى‏ شد. بعد فكر مى ‏كرد و مى‏ جوشيد كه نمى‏ توانم. مى ‏گفت: مى‏ گوييد كه ناخن را از گوشتم بكنم! جوابش دادند كه اگر ناخن انگشت تو عفونت كرد و يا كزاز گرفت، آيا حاضر نيستى كه از انگشت خودت بگذرى⁉️ 💙 اين ثروت‏ها را اگر به كار نگيرى مى ‏گندد. اين ثروت و اين قدرت و اين نيروها و اندام‏ها را پيش از آنكه به خاك بدهى، به خدا بده و در اين راه بگذار. 💙 اين سيب‏هاى گنديده در كنار نهرها و فاضلاب‏ها دارند با تمامى دهن گنديده‏شان فرياد مى‏ كنند كه اگر ما را به مصرف نرسانيد، مى‏ گنديم، آيا اين فرياد را نمى‏ شنوى. 📚 صراط، ص 107 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ على علیه السلام مى‏ بيند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و اين فقير شايد از ضعف بميرد و يا اينكه در برابر فقر از پاى در آيد و به فسادها و خودفروشى‏ ها و رذالت‏ها گرفتار شود و بر اثر ظرفيت و گنجايش كم، به بى‏ دينى‏ها و جاسوس‏گرى‏ ها روى بياورد و يا اين كه خودكشى كند. ✅ در اين‏جاست كه ايثار مى ‏كنند و ديگران را جلو مى ‏اندازند و مقدم مى‏ دارند، هر چند خود تنگدست و قحطى زده و گرفتار باشند. «يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». ✅ هر كدام از اين مراحل وابسته به مقدار شناخت و ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افرادست. نمى‏ توان به زور بر خود تحميل كرد. چه بسا كسى كه قدرت روحى مرحله‏ ى بالاتر را ندارد اسراف كرده باشد، در حالى كه بايد در انفاق، حدّ وسط را مراعات كرد، نه دست را باز نگه داشت و نه به گردن بست؛ كه دستور است: «لاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً الى‏ عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً». ✅ و درباره ‏ى بندگان خدا اين توصيف هست «الَّذينَ اذا انْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً». و اين حد وسط وابسته به مقدار ظرفيت و قدرت روحى و وسعت وجودى افراد است؛ كه: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها». و اين آيه پس از همان آيه وارد شده؛ «و مَن قُدِرَ عَليهِ رِزقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إلاَّ ما آتاها». ✅ و همان‏طور كه از آيه به دست مى ‏آيد انفاق تا حدى است كه‏ زمين‏گيرى و بيچارگى پيش نيايد. و اين پيداست كه به اندازه ‏ى قدرت روحى و وسعت وجودى، زمين‏گيرى كم و زياد مى‏ شود. ✅ آن‏ها كه قدرت و وسعتى ندارند، چه بسا كه با انفاق واجب، گرفتار و بيچاره شوند و به بدى ‏ها دچار گردند؛ كه: «الشَّيطانُ يَعِدُكُمُ الفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُم بِالْفَحْشاءِ». اما آن‏ها كه از ظرفيت زيادترى برخوردار هستند، حتى از سه روز گرسنگى زمين‏گير نمى‏ شوند و گرفتار نمى ‏گردند. 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساند. ✅ مى‌گفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مى‌شود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مى‌برد. مى‌گفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مى‌شتافت. ✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى! ✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مى‌خواهم. پرسيدند: چرا اين‌قدر نزديك؟ فرمود: آخر آلوده‌ها لب حوض مى‌نشينند! ✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايش‌گر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دل‌بازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد. ✅ وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند:بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمى‌خواهد. 📚 مشهور آسمان، ص ۱۰۲ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 در سوره«هَل اَتی» در مورد امیرالمومنین جمله ای است که خیلی آموزنده است. و کسانی هم که از جام ولای علی نوشیده اند، باید علاوه بر این که با تمامی هستی شان حرکت می‌کنند و هستی شان را می‌دهند، این سه خصلت را هم داشته باشند:1 ـ مزد نخواهند. 2 ـ سپاس نخواهند. 3 ـ خائف هم باشند. 🔶 به شهادت این سوره؛ کسانی که همه هستی شان را داده‌اند با این که به آن اشتیاق هم داشته اند؛ «عَلى‏ حُبِّه»، اینها اگر امید سپاس یا انتظار پاداشی داشته باشند باخته اند. «لانُريدُ مِنْكُمْ جَزاءاً وَ لا شُكُوراً»؛ آن ها می گویند: ما نه مزدی می خواهیم و نه سپاس؛ برای این که ما با شما معامله نکرده ایم. 🔶 مگر شما چه می توانید به ما بدهید؟! اينكه من براى چه كسى حساب باز كرده ‏ام؟ اين كه چه كسانى از من تشكّر كنند؟ اينكه چه كسانى به من بارك اللَّه بگويند؟ به اين‏ها دقّت كنيد! آيا كسانى كه خود مبتلايند؟! كسانى كه خود اسيرند؟! 🔶 کسانی که به احسان و انفاق و اطعامی سفره ای پهن کرده اند، اگر به خاطر این که سپاس و تشکّر مهمان‌ها را نداشته اند؛ سوختند معلوم می شود که طرف حساب شان همان‌ها بوده اند، چون سوختن شان علامت این است که با چه کسی معامله کرده اند. 🔶 اگر من با آن‏ها حساب داشته باشم، مزدم همين است كه چشمم مى‏بيند، ولى اگر با ديگرى حساب باز كردم، براى من رنجى و ملالى نيست. حتى به خاطر اخلاص من، بايد اين‏ها به من برگردند و به من ضربه بزنند. 🔶 اصلًا قانون دنيا همين است كه آن‏هايى را كه تو براى‏شان هستى ‏ات را گذاشته‏ اى، خدا آن‏ها را بشكند؛ «وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلى‏ عَرْشِی لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ مِنَ النَّاسِ غَيْرِی بِالْيَأْس».‏ 📚 فوز سالک، ص 246 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ كسى مى ‏تواند از غريزه ‏ى حبّ به مال و حُبّ به دنيا و حبّ به نفس آزاد شود كه به عشق عظيم ‏ترى رسيده باشد و به نيروى وسيع‏ ترى و عميق ‏ترى دست يافته باشد؛ كه: «الَّذينَ آمَنُوا اشَدُّ حُبّاً للَّهِ». ✅ و با اين زيربناست كه انفاق و مواسات و ايثار شكل مى‏ گيرد و استوار مى ‏شود. آن‏ها كه از غريزه ‏ها آزاد شده‏ اند و علاقه به خودشان از روى وظيفه است و رسيدگى به خودشان به خاطر دستور حق است، اين‏ها به آسانى مى‏ توانند هنگامى كه محتاج‏ تر و يا كم ظرفيت‏ تر از خود را مشاهده كردند، مال خود را كه مال خداست به او ببخشند و حتى چند شب گرسنه بمانند. ✅ زيربناى ايثار حضرت على علیه السلام و يا آن‏هايى كه قرآن به ستايش و مدحشان اشاره دارد؛ كه: «يُؤثِرُونَ عَلى انْفُسِهِم وَ لَو كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»، همين آزادى و عشق به خداست. ✅ آن‏ها مالى را مى ‏بينند كه مال خداست و انسان‏هايى را مى‏ بينند كه نسبت اين‏ها با او يكى است. با اين ديد، هر كه محتاج ‏تر و يا كم ظرفيت‏ تر است مقدم ‏تر است، نه هر كه مال در دست اوست جلوتر باشد و مقدم‏ تر باشد. ✅ با آن شناخت‏ها و با اين ديد و با اين عشق، انفاق و مساوات و ايثار اسلامى مفهوم مى‏ شود و مشخص مى‏ گردد و توضيح مى ‏گيرد. و با اين زيربناست كه انفاق ارزش حقيقى خود را مى ‏يابد. 📚 فقر و انفاق، ص ۵۹ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 در دنيايى كه پيرمردها زير بار هستند، دخترها فاسد و پسرها ضايع شده‏ اند، دل من به اين خوش است كه پول‏هايم را روى هم گذاشته ‏ام و يا آنها را به انگشتر يا طلاى چند ميليونى تبديل كرده‏ ام و بعد هم توقع دارم كه در نماز شب، دلم بلرزد و يا در حرم كه قرار مى‏ گيرم، منقلب شوم! 🔷 مرحوم بحر العلوم كه يكى از علماى بزرگ است، براى يكى از علماء كه خود صاحب كرامات است، پيغام مى ‏فرستد تا خدمت ايشان برسد. وقتى مى‏ آيد، مى‏ بيند كه اين بزرگ، در حالى كه دست به محاسنش گرفته، خيلى منقلب و ناراحت است. 🔷 آن بزرگ به او مى ‏گويد: تو هستى و در همسايگى ‏ات كسى است كه دو روز غذا نخورده و گرسنه مانده است؟! چرا كارى نكرده‏ اى⁉️ 🔷 آن عالم در جواب مى‏ گويد كه من نمى‏ دانستم. آن بزرگ اعتراض مى ‏كند كه چرا نبايد بدانى؟! اگر مى‏ دانستى و اقدام نمى‏ كردى، كه يهودى بودى! 🔷 حال شما ببينيد در همسايگى خود چه افرادى سوختند و از بين رفتند! نه در همسايگى كه در خانه خود، چقدر زن و بچه‏ هاى ما ضايع شدند و يا خواهر و برادرهاى ما به فساد و فحشاء كشيده شدند. 🔷 با اين همه كوتاهى، انتظار داريم كه دلمان بلرزد؟! خيلى جنايت كرده‏ ايم! روزى كه دفتر اعمالمان را به ما نشان بدهند، آن روز، روز وجلِ ماست. 📚 اخبات، ص 115 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 چگونه انفاق كنيم؟ 🔷 انفاق بايد براى دهنده و گيرنده رشد و حركت بياورد؛ چون غرض از انفاق، سير شدن شكمِ گيرنده نيست. خدا خود بهتر مى ‏توانست شكم‏ها را سير كند و فقرها را از اول مرتفع نمايد. 🔷 عدّه‏ اى كه خيال كرده ‏اند انفاق فقط براى همين پر كردن است اعتراض داشتند و با اتكاء به اين آيه مى‏ پرسيدند:«أَنُطْعِمُ مَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ»؛ آيا ما كسانى را غذا بدهيم كه اگر خدا مى‏ خواست خودش به آن‏ها غذا مى ‏داد⁉️ 🔷 اين است كه دهنده بايد در زمينه ‏اى انفاق كند كه به رشد و رضوان و نور و برسد و همان‏طور كه گذشت، گرفتار منّت و اذيّت و عُجب و رياء نگردد. و بايد به گونه‏ اى انفاق كند كه خلق را بت پرست و متملّق و ذليل، بار نياورد. 🔷 عده ‏اى خيال مى‏ كنند بايد به فقير تأمين داد كه هر وقت نداشتى سراغ من بيا و از من بگير. و خيال مى ‏كنند نهايت احسان همين است، در حالى كه اين تأمين بزرگ‏ترين خيانت است. 🔷 اين تأمين، بت پرست بار آوردن است. فقير همين كه تنگدست مى‏ شود، به ياد من مى‏ افتد و به سراغ من مى ‏آيد و هنگامى كه به او انفاقى كردم به من علاقه ‏مندتر مى‏ شود. 🔷 عارفِ آگاه، نه تأمين مى ‏دهد و نه هميشه فقير را به خود راه مى‏ دهد. چه بسا كه خودش او را رد كند تا بُت او بشكند و به ديگرى سفارش كند و يا به وسيله ‏ى واسطه‏ اى حاجتش را به او برساند و از راهى كه حساب نمى ‏كند گرفتاريش را مرتفع نمايد تا توكّل و اعتقاد و عشق به حق در فقير رشد كند و زيادتر شود. 🔷 سرّ اينكه پيشوايان در شب انفاق مى‏ كردند همين بود كه افراد، بت پرست بار نيايند و متملّق و چاپلوس و يا ذليل و خوار نگردند. 🔷 و سرّ اينكه خداوند به آن‏هايى كه بر او توكّل كرده ‏اند، «مِنْ حَيْثُ لايَحْتَسِبُ» روزى مى ‏دهد همين است كه اين گونه به توكل و توحيدِ عميق‏ ترى خواهند رسيد و بر شيرها تكيه نخواهند كرد و گرفتار پستان‏ها نخواهند شد، بلكه خزائن و منبع‏ها را مى ‏بينند و قدرت حق را مشاهده مى‏ كنند كه پستان‏ها را از شير انباشته است. 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 در قرض دادن، تو نمى‏ توانى منّت بگذارى كه دست گيرنده، بالاتر از دست دهنده است؛ چرا كه تو در دست خدا مى‏ گذارى:«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ ايْدِيِهِمْ». و خداست كه صدقات را مى‏ گيرد: «وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ». 🔶 كسى كه به تو يك ميليون تومان داده، اگر بخواهى پنج تومان آن را به او بدهى، نمى‏ گويى بيا، اين مال تو! به همين خاطر كسانى كه با فقير مصافحه مى‏ كردند، دست خود را مى‏ بوسيدند كه با دست خدا پيوند خورده ‏اند. 🔶 «وَ مَا تُقَدِّمُوا لِانْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ». تو آن ثروت‏ها، آن فناها را به بقاء تبديل كرده‏ اى، پس منّت هم مى‏ پذيرى كه مى‏ دهى، نه اينكه منّت بگذارى؛ چون چيزى كه تمام مى‏ شد و از دست مى‏ رفت، تو با قرض دادن آن را به دست آورده ‏اى و نه تنها آن را به دست آورده ‏اى كه بيش‏تر هم شده و اجر بزرگ‏ترى به همراه دارد:«هُوَ خَيْرَاً وَ أَعْظَمَ أَجْرَاً». 🔶 پستان‏هايى كه از آنها شير دوشيده مى‏ شود، شير زيادترى مى ‏آورند و گند هم نمى ‏گيرند، اما كسانى كه در خودشان مى‏ مانند و مى ‏پوسند و راكد مى ‏شوند، نه زياد شده‏ اند و نه پاك كه آلوده ‏اند و تمام شدنى. 📚 حرکت، ص 205 🆔کانال 👈 چشمه جاری