eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
722 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🌻 ذیقعده شد و بهار ایران آمد 🌼🌻 در مشهد و قم دو گنج پنهان آمد 🌼🌻 در روز یکم کریمه آل رسول 🌼🌻در یازدهم شاه خراسان آمد 🌹 ولادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 بزرگى مى‏ گفت، يك كبر در شيطان و يك حرص در آدم و يك بخل در پسر او كه بعدها تبديل به حسادت گشت و يك شتاب در يونس و يك توجّه به غير در يوسف، همه ‏ى آنها را زمين زد و مبتلا كرد؛ ما كه همه را يكجا داريم چه كنيم؟ 🔶 زبيرى كه تا ديروز با على عليه السلام بوده، از او جدا شده. منى كه تا ديروز با تو بودم و از تو مى‏ پذيرفتم، با اولين تندى با تو درگير مى ‏شوم. نفرت و دشمنى مى ‏آيد. 🔶 يك كبر، يك عصبيّت، يك قدرت و يك عزّت را خواستن، كافى است براى اينكه درگيرى ايجاد كند. و كافى است، پدرى را با فرزندش درگير نمايد و چشم فرزندش را درآورد. 🔶 شوخى نيست، آدمى به خاطر كمترين چيزها از بزرگترين آگاهى‏ هايش دست شسته و چشم پوشيده است. همين كه رسول صلّی الله علیه و آله به من اعتنا نكرد و يا مثلاً دخترش را به من نداد و يا پيش من ننشست و بر من وارد نشد، (چنانچه وقتى حضرت رسول صلّی الله علیه و آله وارد مدينه شدند، همين دعواها و درگيرى ‏ها بود) همين براى انحطاط و سقوط، كافى است. 🔶 خدا شاهد است بين ما و كشتن اولياى خدا هيچ حائلى نيست. خيال مى‏ كنيد، آنان كه حسينِ فاطمه را كشتند و حتّى به بدن تكّه تكّه شده ‏ى او هم رحم نكردند و آن را زير سمّ ستوران قرار دادند، چه كسانى بودند⁉️ 🔶 صحابى و در ركاب و همراه رسول صلّی الله علیه و آله بودند و نفس گرم او را احساس و كلام حضرت را در مورد امام حسين علیه السلام شنيده بودند كه مى ‏گفت:«حُسَيْنٌ مِنِّى وَ أنَا مِنْ حُسَيْنٍ». 🔶 ما خيال مى‏ كنيم براى كفر و عناد و لجاج و درگيرى با خدا و ايستادن در مقابل رسول او، يك ادّله ‏ى سنگينى لازم است. خير، همين‏ها كافى است. انحطاط و سقوط طبيعى است، پرواز دليل مى ‏خواهد. 📚 روزهای فاطمه، ص 63 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ يكى از دوستانِ خود را در مكه در حال طواف ديدم. گريه مى ‏كرد و مى‏ گفت: انسان حتى در كنار كعبه و خانه خدا از هيچ گناهى جدا نيست. ✅ گفت: در حال طواف نگاهم به زنى افتاد كه بيش از حدِّ مجاز بر او متوقف ماند، با خود گفتم شرم نمى‏ كنى كه در كنار بيت حق و در كنار شهود حق، در كنار سنگ‏هايى كه شاهد او هستند، باز گناه مى‏ كنى⁉️ ✅ اين جوان كسى بود كه مى‏ گفت: به مدينه آمده بوديم و زوّار ايرانى هم هنوز مستقر نشده بودند. صاحب خانه ما زن‏هاى متعددى داشت. ✅ يكى از زن‏هاى او كه زن جوانى هم بود، روزى به اتاق من آمد، ديدم كه جلوه مى ‏كند و خودش را برايم آماده كرده است، بلافاصله به حرم حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رفتم و گفتم: يا رسول اللَّه! چه كسى را مى‏ خواهيد امتحان كنيد؟ اگر شما دستگيرى نكنيد، ما غرق شده ‏ايم! ✅ مى‏ گفت: شب هنگام، دير وقت به خانه برگشتم، ديدم كه صاحب خانه حركت كرده و به رياض رفته است. ✅ به او گفتم: اگر خدا بخواهد به تو عنايتى كند و طاعات تو، غرور تو را بارور نكند، بايد حساب تو را صفر كند تا بفهمى كه اگر خودت باشى، حتى در كنار كعبه هم از حرام فاصله‏ اى ندارى. 📚 اخبات، ص 52 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 آنجا كه حساب ما صفر شد و فهميديم كه هيچ نداريم آنوقت بر ما مى ‏ريزند و حساب ما را سرشار مى‏ كنند اين گونه با خضوع و انكسار، صعود مى‏ كنيم. 🔶 در حقيقت روح طاعت همين انكسار و ذلت است آنجا كه با اطاعت مغرور بشوى محرومت مى ‏كنند و آنجا كه در گناه، دل شكسته و شرمنده شوى و ذليل و منكسر، سردر گريبان كنى، بر تو مى‏ بخشند و پاداش هم برايت مى‏ گذارند. 🔶 «سَيِّئةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تَسُرُّك». گناهى كه تو را دل‏ زده‏ و خسته كند، بهتر از اطاعتى است كه خوشحال و مغرور نمايد. 🔶 شايد ديده باشى آنجا كه فرزند شلوغت ظرفى را برمى ‏دارد و آن را مى‏ شكند اگر سركشى كند كه خوب بابا مگر چى شده؟ او را مى‏ نوازى. 🔶 اما اگر ذليل شود و شرمنده و سر درگريبان شود، نوازشش مى ‏كنى و برايش مزدى هم مى‏ گذارى و شيرينى هم مى‏ خرى، مزدها به اندازه‏ى انكسارها و شكسته ‏دلى ‏هاست‏. 📚 قیام، ص 202 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 اگر روزى به ما بگويند آيا حاضرى نبى‏ اى از انبياء الهى و ولى‏ اى از اولياى الهى را بكشى؟ جواب ما منفى است و حتى از اين سؤال، وحشت هم مى‏ كنيم. 🔶 اگر بگويند آيا حاضرى با مَحرم خودت در كنار كعبه زنا كنى؟ آيا حاضرى حلقوم على اصغر ابا عبداللَّه الحسين علیه السلام را بِبُرى؟ آيا مى ‏توانى حسين فاطمه سلام الله علیها را تكّه تكّه كنى و فرق على علیه السلام را بشكافى؟ مى‏ گوييم خير! تمام جواب‏ها منفى است و خودمان را از اين اعمال بسيار دور مى ‏بينيم. 🔶 احساس مى ‏كنيم كه اين گناهان، گناهان ما نيست و بين ما و آنها، حائل‏ها و واسطه ‏هاى زيادى وجود دارد. اعتقادم اين است كه ما هنوز در فضاى اين گناهان قرار نگرفته‏ ايم. 🔶 هنوز مجبور نشده ‏ايم كه به خاطر محبوب‏هامان دست به هركارى بزنيم، در حالى كه همه فرعونيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ مى‏شود. 🔶 من در محدوده خانه ‏ام، مادر و پدرم، فرزند و عيالم، فرعونى هستم و «أَنَا رَبُّكُمُ الاعْلى‏» را در آن حد دارم و در اين زمينه قدم برمى‏ دارم. 🔶 گاهى كه با چند نفر همراه مى‏ شوم و در ماشينى مى‏ نشينيم، تفرعن مى‏ كنم و زير بار نمى ‏روم و جبروت و كبريا و خودخواهى ‏هايم در آن مرحله، ظهور و بروز مى‏ كند. و گاهى هم اين اتفاقات و اين حالت‏ها در محيط كارم متجلّى مى ‏شود. 📚 اخبات، ص 8 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌺 نماز بسیار مهم یکشنبه ماه ذی القعده ✴️پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسمان به او ندا می شود. ✴️«ای بنده خدا، عمل خود را از نو آغاز كن؛ زیرا توبه تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» ✴️فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می كند: «ای بنده، خجسته باد بر تو و خاندان و فرزندان تو!» ✴️فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.» ✴️فرشته ای دیگر ندا می كند:«ای بنده، تو مؤمن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.» ✴️فرشته ای دیگر ندا می كند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گسترده و فراوان خواهد بود.» ✴️جبرئیل ندا می كند: «من همراه با فرشته مرگ می آیم و به او سفارش می كنم كه با تو به نرمی رفتار كند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد كرد، و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.» ✴️ این سخنان را جبرئیل آن گاه كه خداوند مرا به آسمان [معراج] برد، به من آموخت. 📕 اقبال الاعمال سید بن طاووس، ج ۲، ص ۲۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🌸🌺 دستور خواندن نماز یکشنبه ماه ذی القعده ✅ رسول خدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ در یكشنبه ماه ذی القعده میان مردم آمد و فرمود: ای مردم، كدامیك از شما می خواهد توبه كند؟ ✅ عرض كردیم: همه می خواهیم توبه كنیم. فرمود: غسل كنید و وضو بگیرید و چهار ركعت نماز بخوانید. (دو نماز دو رکعتی) ✅ در هر ركعت یک بار «سوره حمد»، سه بار «قل هو الله أحد» و هر كدام از سوره های ناس و فلق را یک بار بخوانید. ✅ بعد از پایان چهار رکعت نماز، هفتاد بار استغفار كنید و آن را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیم» ختم كنید. ✅ آن گاه دستها را بالا آورید و بگویید:«یا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ، اِغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ، فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ أَنْتَ». 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 دلى كه سخت شد ديگر رويشى ندارد و زمينى كه شخم نخورد ناچار سخت مى ‏شود. 🔷 قساوت‏ها از كوچك شمردن‏ها مايه مى‏ گيرد، اما اگر بدانيم كه ميكروب‏ها در كوچكى‏شان كارهاى بزرگى انجام مى ‏دهند، حتماً آنها را بزرگ مى‏ كنيم و از آنها سطحى نمى‏ گذريم. 📚 بشنو از نی، ص 134 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساند. ✅ مى‌گفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مى‌شود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مى‌برد. مى‌گفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مى‌شتافت. ✅ روزى يكى از مريدان مشهدى گفته بود: بياييد منزل ما خالى است. ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيد و پاسخ شنيد كه مثلاً نخ ريسى! ✅ گفتند: دور است. من جايى دور و بر حرم مى‌خواهم. پرسيدند: چرا اين‌قدر نزديك؟ فرمود: آخر آلوده‌ها لب حوض مى‌نشينند! ✅ آن قدر يقين به رأفت و دست گشايش‌گر آقا داشت كه وقتى گدايى در نزديكى حرم امام رضا علیه السلام از او چيزى خواست، با آن همه دست و دل‌بازى محل نگذاشت و اعتنايى به او نكرد. ✅ وقتى اصرار فقير را ديدند، گفتند:بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا از يك پيت حلبى آب نمى‌خواهد. 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 در روايت هست پس از خشم يونس و زندانى شدن يونس و تسبيح يونس و نجات يافتن يونس، يونسِ ضعيف و گرفتار را حوت در كنارى گذاشت و خداوند درختى از يقطين را پوشش او قرار داد تا يونس، جان گرفت و باليد و به تدريج درخت خشك شده و يونس كه با درخت انس گرفته بود، از درخت پرسيد. 🔷 خداوند به او فرمود كه تو اين درخت را خلق نكردى و از آب و خاك بيرون نكشيدى، مدتى در سايه‏ اش قرار گرفتى و مأنوس شدى و حالا از خشكيدنش ناراحتى⁉️ 🔷 پس چگونه توقع داشتى كه من آنهايى را كه از خاك برداشتم و مى‏ خواهم تا افلاك بكشانم با خشم تو نابود كنم و راه بازگشت را بر آنها ببندم⁉️ 📚 چهل حديث، ص 32 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 انحراف‏ها در يك لحظه اتفاق مى‏ افتد و آتش ‏سوزى‏ هاى بزرگ، از يك جرقّه آغاز مى ‏شود. 🔷 بدى‏ هاى كوچك را كوچك مشمار؛ كه ميكرب‏ها، با همه‏ ى كوچكى، اگر در جاى خود بنشينند، فيل‏ها را و آدم‏ها را از پاى در مى‏ آورند. 📚 نامه‌های بلوغ، 158 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 گاهى انسان گناه مى‏ كند و در مقام پنهان كردن آن بر مى ‏آيد تا ديگران متوجّه نشوند، اينجا حقّ دارم و سزاوارم كه خدا هم بر من بپوشاند و بر ديگران آشكار نسازد. 🔶 اما وقتى گناهى را مرتكب مى ‏شوم و آن را آشكار مى‏ سازم و بالاتر به آن افتخار هم مى‏ كنم و به شيوع آن همّت مى ‏گمارم، در اين صورت من تعفّفى نداشته ‏ام و سزاوار ستر و پوشش ازجانب حقّ هم نخواهم بود؛ كه نفس گناه با شيوع و افتخار به آن تفاوت دارد. 🔶 در روايت آمده كسى كه گناه مى‏ كند و نمى ‏پوشاند، حرمتى ندارد و غيبت او مجاز است. حرمت غيبت در حوزه‏ اى است كه تو حرمتى را حفظ كرده‏ اى و حريم نگه داشته‏ اى ولى وقتى براى خودت هم حرمتى نگذاشتى، توقّع حرمتى را از ناحيه‏ ى ديگران نبايد داشته باشى. 🔶 شرط ستر و پوشش و اينكه مرا حتّى از خودم هم بپوشاند، تعفّف است و خوددارى. و در مقام پوشاندن و پنهان كردن باشم. 🔶 مستورى حقّ در گرو اين نيست كه گناه نكنم؛ چرا كه معصوم از گناه و خطا نيستم. در گرو اين است كه تعفّفى داشته باشم، حرمتى نگه دارم، نه اينكه آشكار سازم. بعد هم بخواهم كه بپوشاند، نه، چيزى كه تو آشكارش كردى ديگر پوششى برنمى‏ دارد. 📚 دعاهای روزانه، ص 91 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 بايد در ما توجهى بيايد و بفهميم كه بد كرده‏ ايم. گير ما اين است كه هنوز باور نكرده ‏ايم كه بد كرده ‏ايم. بايد استغفار كنيم كه استغفار، گام اوّل است. 🔷 اگر به كسى تنه بزنيم، مى‏ گوييم ببخشيد، وقتى تخم مرغى از دست ما مى‏ افتد و مى ‏شكند، ناراحت مى‏ شويم، اگر كفشى از ما گم مى‏ شود، مدام دنبالش مى‏ گرديم، ولى خودمان گمشده ‏ايم، هستى ما گم شده است، نعمت‏هاى حق را گم كرده ‏ايم و هيچ باكى نداريم و اين گم كردن‏ها را جزء بدهكارى ‏ها و باخت‏هاى خود به حساب نمى‏ آوريم. 🔷 آنجا كه مى‏ خواهيم استغفار كنيم، مى ‏گرديم تا ببينيم آيا فحشى داده ‏ايم و يا زنا و غيبتى كرده‏ ايم يا نه و چون اينها را در خود نمى ‏بينيم، به خود مى‏ گوييم، پس خيلى آدم خوبى هستيم و براى اينكه دل خدا را هم نشكنيم، يك «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ الَيْه» مى‏ گوييم و كار را تمام شده مى‏ دانيم. 🔷 در حالى كه استغفار بايد در برابر آنچه دل ما را خوشحال كرده و يا به رنج كشيده است، باشد. بايد ببينيم كه دل به چه كسى داده‏ ايم؟ كجا و با چه كسى بوده ‏ايم؟ اين طور محاسبه كنيم! بايد ببينيم مايى كه از صبح تا شب مى ‏خنديم، چه عواملى موجب اين شادى و رنج شده است؟ 🔷 چه كسى حاكمِ دل ما بوده است؟ با چه چيزهايى مأنوس بوده ‏ايم؟ دلى را كه عرش و پايتخت خدا و حريم حرم الهى است، از چه چيزهايى پُر كرده ‏ايم؟ آيا حاكم دل ما خدا بوده؟ قرار دلِ بى ‏قرارِ ما خدا بوده؟ انس ما خدا بوده؟ چرا به ديگرى دل بستيم؟ چرا به غير او دل داديم؟ بايد اين گونه محاسبه كنيم تا خود بفهميم كه بدهكاريم. 🔷 امكانى به‏ اندازه پنجاه نفر در اختيار ما گذاشته ‏اند و ما يك موشِ مُرده با بوى گند و تعفّن آن، به دُم خود بسته و آورده‏ ايم! چطور مى ‏خواهيم پاسخ هزاران نفر را كه در بيابان مانده ‏اند، بدهيم؟ 🔷 استغفار از خطا و خطيئه را فراموش نكنيم، كه هم اعمالِ انسان، او را گرفتار مى‏ كنند و هم رذائل، او را مبتلا مى‏ سازند. تمام اعمال شيطان خوب بود، عبادت بود، ولى يك رذيله كبر در او مشك او را سوراخ كرد و بيرونش انداختند، در حالى كه نه زنا كرده بود و نه لواط. يك حرصِ آدم، او را از بهشت راند و يك بخلِ فرزند آدم، او را به انحراف كشيد. 🔷 پس انسان بايد هم از خطا و هم از خطيئه استغفار نمايد. نبايد فقط دنبال اشتباهات و گناهانش بگردد؛ چرا كه رذائلى وجود دارند كه پدر جدِّ همه گناهان است و استغفار از اين مرحله شروع مى‏ شود. 🔷 ما بايد ببينيم آيا تحمل مؤمنى را داريم؟ آيا از مؤمنى نفرت داريم؟ آيا خسته هستيم؟ حسادت داريم؟ توقع داريم؟ بايد تحمل خود را بررسى كنيم. بايد جمع بندى كنيم و ببينيم معارف خود را از كجا گرفته ‏ايم؟ به چه چيز رو آورده ‏ايم؟ شهوات خود را به چه كسى سپرده ‏ايم؟ 🔷 اميد به چه كسى بسته ‏ايم؟ غضب خود را براى چه كسى تيز كرده‏ ايم؟ نااميدى ما از چه كسى بوده؟ يأس و رجاء و رغبت و رهبت ما از چه كسى است؟ عواطف و احساسات و نيروهاى باطنى خود را چگونه سازمان داده ‏ايم؟ خوراك و پوشاك و مسكن ما از كجا نشأت مى ‏گيرد؟ بايد جمع بندى و برنامه ريزى داشته باشيم، كه براى اجراى آن فرصتى پيدا خواهد شد. 📚 اخبات، ص ۱۱۶ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 توبه‏ يقظه مى‏ خواهد، بيدارى مى‏ خواهد. آگاهى مى‏ خواهد. و گرنه مثل توبه‏ هاى من است كه در روايت آمده استغفار كسى كه به گناه مشغول است حكم استهزاء را دارد و خود گناه ديگرى است. 🔷 من آنجا كه استغفار مى‏ كنم و در دلم خود را مقصر نمى‏ دانم، تنها به تقليد مى ‏گويم از گناهان من بگذر و بر من رحم كن. و اگر بخواهم محاسبه ‏اى بنمايم و در دفتر يادداشتم چيزى بنويسم از غيبت‏ها و فحش‏ها و گناه‏هاى درشت درشت شروع مى‏ كنم. 🔷 در حالى كه مى‏ توانم در خوبى‏ هايم دست بكار شوم و با توجه به «حاسِبُوا انْفُسِكُمْ»، بررسى كنم كه اين خوبى ‏ها با چه نفسى و چه انگيزه ‏اى همراه بوده و اين اعمال از چه عواملى تغذيه كرده است. اين طور بهتر مى‏ توانم به نتيجه برسم، چون به زودى از خوبى ‏هايم استغفار مى‏ كنم كه مى ‏بينم محاسن من مَساوى هستند و حقايق من دعاوى هستند. خوبى‏ هاى من، بدى و حقيقت‏هاى من، ادعا و حرف هستند. چه رسد به بدى‏ هايم و حرف‏هايم. 🔷 اين يك راه كه در خوبى‏ هايم به انگيزه ‏هاشان توجه كنم تا گرفتار غرور خوبى ‏هايم نشوم كه ما از آنجا كه فكر نمى ‏كنيم گزيده مى ‏شويم و سيلاب از نقطه‏ هاى ضعف ما، ما را به ويرانى مى‏ كشاند و نقطه ‏هاى قدرت ما را هم با خود مى ‏برد و قصر آرزوهاى ما را به آب مى ‏دهد. 🔷 راه ديگر، توجه به اين نكته است كه من چگونه مديريت كرده‏ ام و با نعمت‏هايى كه در هر لحظه از ملك تا ملكوت تا مَلَك، در اختيار من بوده‏ اند روى به چه كسى آورده‏ ام، اين كارخانه ‏ى معظم وجود من با اين همه امكان چه توليد داشته و در برابر طلب‏ها و مطالبه ‏ها، چه جوابى آورده است. 🔷 مسأله اين نيست كه من گناه نكرده ‏ام، كه ظلم نكرده ‏ام، مسأله اين است كه چه توليد كرده ‏ام و چگونه مطالبات خودم را پرداخته ‏ام، در دنيايى كه چشم و گوش من و تمامى اندام من از من مطالبه مى‏ كنند، تمامى دوستان و همسايگان و بستگان من از من مطالبه مى ‏كنند. 🔷 در دنيايى كه به تعبير امام اميرالمؤمنين حتّى چهارپايان و سرزمين‏ها از من مطالبه مى‏ كنند «انَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتّى‏ عَنِ البُقاعِ وَ البَهائِم». كه چرا به آنها نرسيده ‏ام و آنها را در سطح بارورى نياورده ‏ام، در اين دنيا من چه جوابى دارم. 🔷 سال‏هاى سال همسايه و يا دوست و يا برادر و پدر كسانى بوده‏ ام، در اين مدت در آنها چه تحولى ايجاد كرده‏ ام؟ يك مديريت خوب مديريتى است كه آدم‏ها را به كار مى ‏گيرد و متحول مى‏ كند و از آنجا كه هستند به آنجايى كه بايد باشند و مى‏ توانند باشند، منتقل مى ‏سازد. 🔷 در حالى كه من از فرزندم‏ براى خودم پادويى ساخته ‏ام و از دوستم براى خودم اعتبارى و از همسرم براى خودم وسيله‏ اى و همه را به سوى خودم دعوت كرده ‏ام و در خودم نگاه داشته ‏ام و نگذاشته ‏ام كه به لياقت‏هاى خود و توانايى‏ هاى خود دست بيابند حتّى اگر لازم باشد از من جدا شوند و از من سفر كنند و از من فاصله بگيرند. و حتّى در برابر من بايستند. 📚 قیام، ص ۱۸۴ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 شيطان كه با خدا حرف زده و سال‏هاى سال، سجده و عبادت او را كرده، با يك كبر، و آدم كه بهشت برين را ديده، با يك حرص، و كسانى كه گرمى نفس اولياى خدا را احساس و دست رسول را لمس كردند و بيعت نمودند و در كنار او و صحابى او بودند و او را به هذيان نسبت دادند، با طمعِ در رياست و قدرت، به عقب بازگشتند و مهبوط گرديدند. 🔷 خدا به ما رحم كند كه همه ‏ى اين‏ها را داريم. اين طور نيست كه با رؤيت و معرفت و حتى شهود و بصيرت، بتوان سالك‏ بود، نه، كفايت نمى ‏كند. در راهى كه خطاياى تو، لباس‏هاى ذلّت را بر تَنَت مى‏ كنند. 🔷 يك كبر تو را ذليل مى‏ كند، و اين ذلّت لباس فراگيرى است بر تمامى اندام تو. ديگر خدا را نمى ‏خواهى و زير بار نمى‏ روى كه حضرت سجّاد ناله سرداده: «الهى الْبَسَتْنِى الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتى». 🔷 آن هم راهى كه در آن وسوسه ‏ها زياد است و شيطان و نفس و خلق و دنيا در كمين. من شاهد بوده ‏ام كه خيلى ‏ها در مسير دين با عشق و صفا و توجّه آمدند. اما آن قدر وسوسه و مشكلات زياد بود كه با هجوم آن‏ها برگشتند و مى ‏گفتند كه ما ديروز خيلى بهتر بوديم، نگاه نمى‏ كرديم، به زن روى نمى‏ آورديم. 🔷 چه بوديم و چه نبوديم. اما امروز كه مسلمان و مؤمن و متديّن شده‏ ايم، صداى پاى زن ما را رنج مى‏ دهد و گرفتارمان مى‏ كند، پس آن موقع بهتر بوديم. 🔷 اين‏ها غافلند از اين كه ديروز بهتر نبودند، چرا كه به ايشان طمعى نبود و شيطان وسوسه ‏اى نداشت و آتشى نمى ‏ريخت. اما امروز تو ريشه دارى و از شاخ و برگت هم نمى‏ گذرند و نمى ‏گذارند به ميوه برسى. 🔷 ميوه هم پيدا كردى، سالم نمى ‏گذارند، كرمو مى‏ كنند. و اگر انبارش كنى لك مى‏ زنند و رويش خاك مى‏ ريزند و تو را رها نمى ‏كنند. 🔷 مبارزه هست و بازى هم نيست كه خداوند حساب داشته. اين راه، يك استاندارد قوىّ و محكمى را مى‏ طلبد و به اندازه ‏اى كه راه و كارى ارزش پيدا كرد، وسوسه ‏ها و مشكلات، زيادتر مى ‏شود. 📚 دعاهای روزانه، ص 54 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ تلقى تو در حركت‏هاى شتابنده از گناه عوض مى ‏شود؛ حتى لرزش‏ها، گناه‏هاى بزرگى هستند. داستان از اين قرار است كه تو اگر بمانى و حركت نكنى، مى ‏گندى و مى‏ گندانى و اگر حركت كنى و نشتابى، مانع راه شتابنده‏ ها خواهى بود؛ كه در اين اتوبان سرعت‏هاى محدود مزاحم است و درگيرى مى ‏آورد و اگر شتاب برداشتى آن وقت ديگر بايد روى لرزش‏ها و حتى تعادل هواى چرخ‏ها هم حساب بكنى. ✅ آنچه براى تازه راه افتاده‏ ها و يا ماندگارها مسأله نيست، براى تو مسأله خواهد بود. ماشينى كه راه نيفتاده هر چه فرمانش را بچرخانى خطرى نمى‏ بيند و همين طور ماشينى كه آرام مى ‏رود، انحراف‏هايش خيلى خطرناك نيستند، اما در سرعت‏هاى زياد، سرعتى بالاتر از سرعت نور، يكدهم ثانيه انحراف و لرزش سى هزار كيلومتر انحراف است. ✅ اگر مى‏ بينى كه آدم با حرص و شيطان با كبر و پسر آدم با بخل و يونس با شتابش، گرفتار آن همه رنج و تبعيد و زندان شدند، به خاطر همين نكته است كه شتاب برداشته بودند و توقع‏ها از آنها بالاتر رفته بود و الاّ من كه جامع الشرايط هستم و همه‏ ى اين‏ها و جز اين‏ها را با هم دارم، به آن همه مبتلا نشده‏ام؛ چون توقع‏ها در حركت‏ها بالا مى‏ رود. ✅ كودكى كه تازه قلم بدست گرفته و آب و بابايش از لوله‏ هاى آب شهر هم درازتر و كشيده‏تر است، صدآفرين مى‏ گيرد، اما هنگامى كه استاد خط مى‏ شود، بايد حتى رنگ و يك ميلى‏ متر كم و زياد را هم در نظر بياورد وگرنه كنارش مى‏ گذارند. ✅ هنگام حركت، گناه‏هايى مطرح مى‏ شود كه ماندگارها حتى تصورش را هم نمى‏ توانند. امام در آن دعا چهار استغفار دارد: از هر لذتى به جز ياد او و از هر راحتى به جز انس او و از هر سرورى به جز قرب او و از هر اشتغالى به جز طاعت او. ✅ اين‏ها اين گونه از گناه تلقى دارند. و ذنب راه رفته ‏ها در اين سطح است. اگر لذت غذايى و يا برخوردى آنها را بگيرد، اين براى آنها گناه است. ✅ و اگر پس از رنج‏ها و خستگى‏ ها، در كنار چشمه‏اى آرام بگيرند و راحت شوند، اين گناه است. و اگر از چيزى جز قرب او، با نگاهى و لبخندى و يا محبتى و هديه ‏اى مسرور شوند، اين گناه است. و اگر اشتغال آنها با سنجش و نظارت و انتخاب بهترين‏ها نباشد و امر نداشته باشد، اين گناه است. 📚 بشنو از نی، ص ۳۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 خداوند مرا از چه كسى مى‏ پوشاند؟ از خودم. ما را از خودمان نيز مى‏ پوشاند. اگر به بدى‏ هايمان آگاه شويم و به اندازه ‏اى كه او از ما مى ‏داند، بدانيم هرگز بر خودمان نمى ‏بخشيم. 🔷 از رسولش. در روايت آمده: وقتى روز قيامت هنگام محاسبه ‏ى امّت‏ها فرا مى‏ رسد. حضرت رسول از خدا مى‏ خواهند كه امّت مرا على رؤوس الاشهاد و پيش چشم همه، محاسبه نكنيد. (مثل اينكه رسول اللَّه از اينكه امّت ايشان و منسوبين به او رسوا و مفتضح شوند، شرمنده مى ‏شوند.) 🔷 حضرت دعا مى‏ كنند و از خدا مى ‏خواهند كه آن‏ها را طورى محاسبه فرمايد كه ديگران متوجّه نشوند و مى‏ گويند: خدايا! تنها من باشم و تو و امّت من. 🔷 خطاب مى ‏رسد كه اگر نمى‏ خواهى ديگران متوجّه شوند، من هم نمى‏ خواهم حتى تو مطّلع شوى؛ «احاسِبُهُمْ وَحْدِى». خودم به حساب ايشان به تنهايى رسيدگى مى‏ كنم. 🔷 از ملائكه كرام، خداوند از كاتبينى كه همراه ما هستند و خوبى‏ ها و بدى‏ هاى ما را جمع آورى مى‏ كنند، تصميم و اقدام به گناه را مى‏ پوشاند. 🔷 در روايت است، اگر صبح اقدام كردى، تا غروب مى‏ پوشاند و در اين فرصت اگر توبه كردى، نمى‏ نويسد و ملائكه هم مطلّع نمى‏ شوند. اگر شب گناه كردى، تا صبح فرصت مى‏ دهند و نمى ‏نويسند. 🔷 او ستّار است و خير الساترين و اين ستر و پوشش او و آن حفظ و حراست او تا جايى ادامه مى‏ يابد كه باعث جسارت بيشتر ما نشود و ما را به او نزديك‏تر كند و وسيله ‏اى باشد براى اطاعت و بندگى ما نه سركشى و طغيان ما. 📚 دعاهای روزانه، ص ۹۲ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تويى كه هستى خود را در رفتن ديده‏ اى، اگر بمانى مى‏ گندى. اگر كُند بروى ضربه مى‏ خورى. اگر سرعت بردارى، بايد حساب لغزش‏ها را بكنى، كه‏ مؤمن نه تنها آگاه به زمان، بلكه امام زمان خويش است. 🔶 كسى كه اين شتاب را دارد و با اين سرعت كار مى ‏كند، جلودار و پيشرو است و لغزش‏هايش بايد كنترل شود كه در سرعت نور يك دهم ثانيه انحراف، سى هزار كيلومتر انحراف است. 🔶 در مراحل اوليه كسى كه مشروب مى ‏خورد و نماز هم نمى‏ خواند، مى ‏توان او را تحمل كرد؛ چون تو مى‏ خواهى ريشه ‏ها را در او فراهم كنى، زمينه ‏ها را فراهم كنى، امّا وقتى ريشه‏ ها پا گرفتند، چوب‏هاى خشك يكى يكى سبز مى‏ شود. 🔶 اينجاست كه بايد حالت‏هاى روحى او، ذهن و تخيل او قضاوت‏هاى او، گمان‏ها و سوء ظن‏هاى او، كنترل شوند، كه اينها باعث افت وجودى و انحطاط او مى‏ شوند؛ چون شتاب برداشته و سرعت گرفته است. 🔶 وقتى مى‏ خواهى با كسى برخورد كنى، در همان مراحل اوليه روى حكم فشار نمى ‏آورى و مى ‏فهمى كه چگونه بايد شروع كنى، ولى همين وجود، وقتى سرعت و شتاب مى‏ گيرد و زمينه ‏ها در وجودش آماده مى ‏شوند و حركت مى‏ كند، بايد زير و بم كلماتش كنترل شود. 🔶 شوخى نيست. نبايد ساده بگيريم و بگوييم: اينها كه مستحبات هستند. مسأله، حركت توست. تو چگونه مى‏ خواهى شتاب بردارى؟ در سرعت‏هاى ابتدايى يا در حالت سكون، تمام فرمان ماشين را هم بچرخانى، انحراف آن، دو يا سه متر است، ولى وقتى شتاب برداشتى كوچك‏ترين لغزش تو، انحراف مرگ آفرينى خواهد داشت. 🔶 در سرعت نور، يك دهم ثانيه انحراف و لرزش، سى هزار كيلومتر انحراف به دنبال‏ خواهد داشت. داستان آدم و پسران او و شيطان، داستان نوح و يونس، خيلى پيام و درس دارد. يك كبر، شيطان را به زمين مى ‏اندازد. 🔶 يك حرص، آدم را تبعيد مى ‏كند. يك بخل، پسران آدم را دور مى‏ كند و همان بخل، عامل حسادت و قتل است. يك شتاب، يونس را زندانىِ شكم ماهى مى ‏كند. 🔶 ما كه جامع الشرايط هستيم و كبر و حرص و بخل و شتاب را همه يك جا داريم، ولى نه به جايى تبعيد شده‏ ايم و نه در زندانى محصور؛ چون سرعت ما محدود است. 🔶 بارها گفته ‏ام: بچه‏ هايى كه مدرسه مى ‏روند، روز اول وقتى مى ‏خواهند آب بابا بنويسند، شايد آبشان به درازى رودهاى تهران باشد، ولى به او صد آفرين هم مى ‏گويند؛ چون شروع اوست، اما وقتى استاد خطّ باشد، كم رنگى و پُر رنگىِ خطّ او هم بايد دقيق و حساب شده باشد؛ چون كلاس‏ها عوض شده و توقع‏ها بالا رفته است. 🔶 در سرعت‏هاى بالا بايد ملاحظات كوچك را بزرگ شمرد. آنچه براى راه افتاده ‏ها مسأله‏ اى نيست، براى سرعت گرفته ‏ها و شتاب يافته ‏ها خيلى مسأله است. 🔶 يكى از مواردى كه خودمان را به غفلت زده ‏ايم، همين مسأله است. مى‏ گوييم: اينها مهم نيستند. براى چه كسى مهم نيستند؟ براى چه سرعتى؟ لاستيكى كه ساييده شده، براى سرعت بيست يا سى كيلومتر، حتى اگر هم بتركد، اهميتى ندارد، ولى در سرعت‏هاى بالا است كه حتى مقدار هواى متراكم چرخ‏ها بايد كنترل شود. 📚 حرکت، ص 105 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 با هيچ گناهى فاصله نداريم؛ هر چند آن گناه به نظر ما دور و سنگين باشد. در قرآن آمده است: «زُيّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ»؛ يعنى ما شهواتى داريم. اين شهوات، نيازها و احتياجات ما هستند. 🔷 اين نيازها در يك مرحله، محبوب ما و در مرحله بعد هم تزيين و توجيه مى ‏شوند. آيا مى‏ شود از آنها فرار كرد؟ اينكه آمده است «حُبُّ الدُّنيا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ»، بماند؛ [نه حبِّ دنيا كه حبِّ شهوات براى انحراف كافى است.] وقتى كه من شهواتى دارم؛ يعنى به چيزى علاقمند مى‏ شوم كه نياز و خواست من است. 🔷 اين عشق (شهوت) كه در دل من آمد، محبوبيت پيدا مى‏ كند و اين محبوبيت براى من توجيه مى ‏شود و وقتى برايم موجَّه و مزيَّن شد، ديگر حقّ خودم مى‏ دانم كه هر كارى را انجام دهم. 🔷 اين زينت كار ساده شيطان است، كه خود قسم ياد كرده: «لَأُزَيّنَنَّ لَهُمْ». با اين توجه، آيا خيال مى ‏كنى قتل ابا عبداللَّه كار مشكلى است⁉️ 🔷 من شخصيتم را دوست دارم، عنوانم را دوست دارم، پرستيژم را دوست دارم، رفتارم را دوست دارم. اين نياز و احتياج، اگر مورد علاقه من‏ شد و مزيّن هم شد، به اين نتيجه مى ‏رسم كه بايد اين كار حتماً انجام شود. 🔷 وقتى شهوت و نياز، تبديل به حبّ و محبت، تبديل به يك نوع جنبه عقلانى و ذهنى شد، كه تو بايد اين طور رفتار كنى و بايد اين گونه باشى، ديگر احتمال خلاف نمى‏ دهى و ثنويتى هم كه ممكن است در درون تو تزاحم ايجاد كند و جهاد و مبارزه و درگيرى و اصطكاكى به وجود آورد، همه ‏اش به يك هماهنگى كلى و يك سازمان يافتگى و يك جهت شدن مبدَّل مى‏ شود، كه تو جز اين چاره ‏اى ندارى. 🔷 عقل، تجربه، توهّم، تخيّل، تفكّر، تأمّل، مشورت و قلب و شهوت تو، همه به يك نتيجه مى‏ رسند، كه حسين را بكشى. آيا خيال مى ‏كنيد بعد از اين انسان مى‏ ايستد يا براى كشتن او از هر وسيله ممكن استفاده مى‏ كند⁉️ 🔷 اين نكته كه آدم‏هاى بدِ تاريخ يا آدم‏هاى بدِ موجودِ امروز را، خيلى بد مى‏ بينيم و مى‏ گوييم خدا لعنتشان كند، به خاطر اين است كه خودمان را در آن فضاء و در آن محيط حس نمى ‏كنيم، در حالى كه هر كدام فرعونى هستيم، فقط مصرهاى ما كوچك و بزرگ شده است. 📚 اخبات، ص ۱۴ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 آنچه كه انسان را از عصيان جدا مى‏ كند يكى شناخت و ديگر احساس و عشق بزرگتر است. 🔷 منى كه تا ديروز به كثافتم راغب بودم، با شناخت امروزم حتى فكر نزديك شدنش را هم ندارم. 🔷 منى كه تا ديروز براى توپ‏ها مى‏ دويدم و يا براى پول جان مى‏ دادم، امروز پولم را در راه عشق‏هاى بزرگترم خرج مى‏ كنم و ديگر تضادى ميان اين عشق به ثروت و عشق به لباس احساس نمى ‏كنم، كه آنها در راه يكديگر، هماهنگ شده‏ اند. 📚 بشنو از نی، ص 132 🆔👉 @cheshmeyejarie