May 11
✅ «وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ». يك حركت تو، يك لبخند تو، بلندى يا كوتاهى صداى تو كه حساب شده نبوده، چه فسادها كه به بار نياورده!
✅ در جامعه مرتبط و در هستى نظام يافته، يك حركت ساده و يك اشتباه، تنها يك حركت و يك اشتباه نيست كه ذنب، مفهوم وسيعى دارد.
✅ در دعا آمده است:«أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ»؛ هر لذتى جز با ياد او، هر شغلى جز با طاعت او و هر خوشحالى جز با توجه به او، ذنب است؛ چون تو را پُر كرده و مشغول داشته است.
✅ ذنوب خيلى دقيقتر و وسيعتر از آن چيزى هستند كه ما خيال مى كنيم. با اين توجه، كسانى كه در حد رسول هستند، استغفار دارند؛ كه هر كس در هر كلاسى ذنبى دارد.
📚 حرکت، ص 206
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 اگر در روايات آمده كه خوبى و يا بدى تو به فرزندان و بستگان تو باز مى گردد، اين در مورد بدى ها به اين معنا نيست كه ديگران وِزر و گناه تو را جريمه مى دهند و ظلم تو را مكافات پس مى دهد.
🔶 بل به اين معناست كه با بدى تو بذر بدى كاشته مى شود و اين رفتار، توسعه مى يابد. با نگاهى كه تو آغاز كردى و با رابطه ى فسادى كه تو بر قرار نمودى، فسادى شكل مى گيرد كه دامنگير تو خواهد شد و بستگان تو را در خود خواهد برد و اين ميكروب عفونت و گند، بر همه دامن خواهد گسترد و اين اثر وضعى بدى و يا خوبى مى تواند باشد.
📚 چهل حديث، ص 114
🆔👉 @cheshmeyejarie
❌👈 غفلت از سرمايه
🔷 ما تا هنگامى كه سرمايه هاى خود را نديده و غافليم، باكى نداريم و سرحاليم و در جمعها براى خالى نبودن عريضه مى گوييم: ما ضرر كرده ايم و خسارت داده ايم، آن هم با خنده و شكسته نفسى.
🔷 مى گويند يكى از تجار بزرگ بغداد يكى كشتى چاى از هندوستان خريدارى كرده بود. در راه، كشتى دچار توفان مى شود و صدمه مى بيند، اما با تلاش ملاحان، خسارتى بار نمى آيد و خبر سلامتى كشتىِ به غرقاب نشسته به تاجر بغداد مى رسد.
🔷 تا روزى كه كشتى در كنار سامراء لنگر مى اندازد و بارهاى عظيمِ چايى را از آن بيرون مى كشند و روى هم مى گذارند و تاجر براى ديدار از مال التجاره ى به سلامت رسيده مى آيد.
🔷 مى گويند هنگامى كه چشمش به كوههاى بزرگ چاى افتاد كه روى هم سوار شده بودند، حالش عوض شد و با تعجب پرسيد كه: اين ... اين ... اينها ... مى خواسته غرق ... غرق بشود؟ و افتاد و مرد.
🔷 تاجر مادام كه مقدار و عظمت سرمايه ها را نديده مسأله ى غرق شدن برايش جدى نيست و همچون شكسته نفسى مجلس داران، برايش جالب است.
🔷 اما هنگامى كه مى بيند چقدر سرمايه در شرف غرق بوده و تا كام مرگ رفته ... در اين هنگام مى سوزد و قالب تهى مى كند.
🆔👉 @cheshmeyejarie
❌👈 مرده ی زمین، مردار زمان
🔷 ما خواه ناخواه مرده اى مى شويم و گند مى گيريم. مرده ى زمين و مردار زمان، مگر هنگامى كه ريشه هايى را داشته باشيم و ركودها را پشت سر گذاشته باشيم. اين مسأله، قطعى است.
🔷 بخواهيم يا نخواهيم حركتها و گذشت زمانه از ما مى كاهد و زمين ما را به گند مى رساند، مگر اينكه خودمان را قبل از اينكه زمان بگيرد، قبل از اينكه زمين بگنداند، ذبح كنيم. ما قطعاً در اين هستى، مردار هستيم.
🔷 آنهايى كه گوسفندهايى دارند و اين گوسفندها در معرض خطرى قرار مى گيرند، زود كاردها را تيز مى كنند تا آنها را ذبح كنند، تا از مرگ آنها و ضايع شدن و از دست رفتن آنها جلوگيرى كنند.
🔷 ما در اين هستى، خواه ناخواه مرداريم، مگر اينكه كاردى را به گلوها بگذاريم و ذبح كنيم. مهم اين است كه ذبيح چه كسى باشيم و مذبوح در راه چه كسى؟ و با چه چيزى خودمان را ذبح كنيم و رو به چه قبله اى؟
🔷 مرگ، قطعى است. از دست رفتن، قطعى است. روزها كه مى گذرند، مثل موشهايى هستند كه طناب عمر ما را مى جوند. خواه ناخواه سرنگون مى شويم و در چاههايى مى افتيم و مى گنديم.
🔷 گذشت زمانه، ما را به خاك بر مى گرداند، مگر اينكه قبلًا خودمان را بقايى داده باشيم و ذبح كرده باشيم. آنهايى كه ذبيح نيستند، مذبوح نيستند، مردار هستند. مرده هستند. ارزش ندارند. از دست رفته هستند.
🔷 حالا كه بنا شده ذبح كنيم؛ بنا شده قبل از اينكه زمانه ما را بگيرد ما از خودمان بهره بگيريم، به اين بايد فكر كرد كه در راه چه كسى خودمان را ذبح كنيم و با چه حربه اى و با چه نيتى؟
📚 حقیقت حج، ص ۱۱۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
❌👈 شرايط ذبح
🔶 وقتى كه مى خواهند گوسفندى را ذبح كنند، بايد شرايطى فراهم باشد: بايد رو به قبله باشد. وسيله ى بريدن آهن باشد. ذابح بايد مسلم باشد. و به نام حق كشته شود. براى حق و در راه حق كشته شود، نه در راه بتها و هواها و هوسها.
🔶 ما در اين هستى يا صبر مى كنيم تا بميريم و مى گذاريم گذشت زمانه خاكمان كند و يا اگر بنا شد از خودمان بهره بگيريم، قبله اى نداريم.
🔶 جهت هاى ما و قبله هاى ما، ما را مردار مى كنند؛ قبله هايى كه ما خودمان را در آن راه ذبح كرديم و عمرى را از دست داديم، يا ثروتها بوده و يا قدرتها و شهرتها و يا فرزندها. خودمان را براى آنها فدا كرده ايم.
🔶 و خودمان را براى آنها مردار كرده ايم و آنها هم ما را به هيچ هم نگرفته اند. و ما هم جز حسرت چيزى به دل نگرفتيم. و با آن همه ضربه اى كه مى خورديم، بيدار نشديم.
🔶 آنهايى كه بناى ذبح خودشان را دارند و بناست ذبيح شوند، بايد ذبيح اللَّه باشند. اين است كه اسماعيل هايى كه ذبيح حقند، پايدار باقى مى مانند.
🔶 كسى كه ذبيح او نباشد و با دست ابراهيمى كشته نشود و در هنگام كشتنش تمام رگها را قطع نكند و تمام پيوندها را نبرد، مردار است. ذبيح نيست؛ جيفه است. مرده است. حياتى ندارد.
📚 حقیقت حج، ص ۱۱۷
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅👈 حيات انسانى
🔷 ما بايد در فاصله ى تولد و مرگمان، حياتى را به دست بياوريم. و بعد از اين، نگذاريم كه زندگى در چاله ى مرگ بيفتد و طعمه ى لاشخورها شود. بعد از اينكه به حيات رسيديم، خودمان را ذبح كنيم.
🔷 تمام درسها در همين يك جمله خلاصه مىشود. تمام حركتهاى پر زير و بم، در همين يك مسأله خوابيده است. يكى از بزرگان كه به او گفته بودند به من درسى بده، گفته بود به تو درسى مى دهم كه اگر تو، همه اش را در كتابى جمع كنى، كتابها آن را نمى تواند در خود بگيرند و اگر بخواهى خلاصه اش كنى پشت يك ناخن مى توانى بنويسى.
🔷 آنچه كه در همه كتابها هست اگر در يك خط خلاصه بشود و آن خط در دو كلمه خلاصه شود و آن كلمه را بتوان در پشت ناخن نوشت، چيزى نيست جز «ذبحُ النفس».
🔷 ذبح شرعى يك چيز هنگامى صورت مى گيرد كه از مرده ى چيزى بخواهيم بهره بردارى كنيم. بخواهيم زندگى او را با بهره هاى بعدى مرتبط كنيم. از مردار شدن او جلوگيرى كنيم.
🔷 ذبح نَفس، از بين بردن و هدر كردن نفس نيست. ذبح نفس، معنى اش اين نيست كه انسان خودش را ول كند. تن را رها كند و بهره ها را رها كند. نه، مهم اين است كه بهره ها را تزكيه كند، پاك كند.
🔷 و اين پاكى و تزكيه، هنگامى تحقق پيدا مى كند كه ذبيح رو به قبله باشد و حربه ى ذبح آهن باشد و تمام رگها قطع شده باشد. ذابح مسلم باشد و اين قطع شدنها با ياد حق باشد.
📚 حقیقت حج، ص ۱۱۸
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 بخش زيبايى از حيات طيبه استاد صفایی رحمة الله علیه به سفرهاى مشهد تعلق دارد. چرا كه پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مىرساند.
🔶 مىگفت: اگر جسم با دو روز حمام نرفتن بو مىگيرد، روح با يك نيت بد سياه و كدر مىشود. به همين خاطر به امام رضا علیه السلام پناه مىبرد. مىگفت: زيارت امام رضا علیه السلام مثل حمام است. و با اين نياز به درگاه امام مىشتافت.
🔶 در نهايت هم در همين راه و زيارت حضرتش با وقوع سانحه اى در سحرگاه ۲۲ تيرماه 1378 جام حق را سركشيد و به لقاء و ديدار دوست شتافت و روح بلند و آسمانيش از زمين رخت بر بست كه او گمنام در زمين و مشهور در آسمان بود.
🖤 ۲۲ تیر ماه، سالروز رحلت استاد صفایی رضوان الله تعالی علیه گرامی باد.
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅👈 اين دو سؤال مطرح است؛ چگونه حيات پيدا كنيم و زنده شويم؟ و چگونه از زندگى ها و مرگمان بهره مند شويم؟
✅ زندگى اى كه زمانه مى گيرد و زمين مى پوساندش، اين زندگى را ذبح كنيم تا مردار نشويم. و اين اصلى ترين مسأله است براى كسانى كه يافته اند و فكر كرده اند كه بى ريشه خشك مى شوند و با ركود مى ميرند.
✅ ما تا حياتى به دست نياورده ايم و ريشه هايى پيدا نكرده ايم تا از خاكها نيرو بگيريم و ريشه بدوانيم و از بارشها رويش پيدا كنيم، يا بى ريشه ايم و يا هنگامى كه ريشه پيدا مى كنيم و رشد مى كنيم و حيات پيدا مى كنيم، باز ذبيح نمى شويم. مرداريم. و اگر ذبح شويم با شرايط ذبح همراه نيستيم و باز هم مرداريم. تازه اگر از ما بخواهند بهره بردارى كنند و ما را نگهدارى كنند، گوشت يخ زده ايم و به كارى و به جايى نمى آييم.
✅ اين دو سؤال است كه هر كس كه يافت در ركود مى گندد و بى ريشه مى خشكد، مجبور است به اين دو سؤال فكر كند كه چه كند تا بتواند از اين گنديدن و مردار شدن نجات پيدا كند. و چه كند كه تا قبل از اين مرحله، به حيات دست پيدا كند؟
✅ آن هم نه حياتى كه فقط در حدّ نفس كشيدن باشد؛ چه بسا كسانى كه با نفس كشيدنشان مرده اند. آنهايى كه مرده ها را انتخاب كرده اند، حتى هنگامى كه نفس مى كشند، مرده اند. و آدمهايى كه زنده ها را انتخاب كردهاند، حتّى با مرگشان زنده اند؛ كه انسان، در انتخابش زنده است.
✅ حيات انسانى ما وابسته به انتخاب ماست؛ گرچه ما رشد و نمو سلولها را داشته باشيم و از احساس و عاطفه و غريزه برخوردار باشيم اما اين حيات انسانى ما نيست. اين زندگى و جانى است كه هر بزغاله اى دارد و هر سگى بارش را به دوش مى كشد.
✅ اين جانى نيست كه ارزش داشته باشد. جان و حيات انسان در انتخاب اوست. آنهايى كه مرده ها را انتخاب كرده اند، مرده اند هر چند نفس بكشند.
حقیقت حج، ص ۱۱۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅👈 حيات دل
✅ مرحله ى ديگرى از حيات، حيات قلب و دل انسان است. اين حيات در برخوردها و ديدارها به وجود مى آيد. «تَزاوَرُوا فَانَّ فی زِيارَتِكُمْ احْياءاً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحادِيثِنا».
✅ در برخوردهاست كه جرقه ها سر مى گيرد و با اين نور است كه دلها راه زندگى خودشان را پيدا مى كنند و به حيات مى رسند. با شناختهاست كه مغزها و فكرها به حيات مى رسند و با يقين است كه عقل براى سنجش، راهى را پيدا مى كند. و با وسعتهاست كه روح به حيات مى رسد.
✅ و در قرب اوست كه انسان به مراحل بالاتر و حياتهاى متعالىترى دست پيدا مى كند. «أِنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه». كسانى كه دلها را و مغزها و قلبها و عقلها را و روحها را به مرگ نمى توانند برسانند، بايد بدانند كه؛ زمينى كه بدن انسان را از بين مى برد و تبديل مى كند و تلّى از خاك از آن به جاى مى گذارد، دل او را نمىگيرد؛ چون خدا بين انسان و دلش فاصل و حائل است.
✅ و آن حيات دل، چيزى نيست كه حتى با مرگ از بين برود. «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ آنهايى كه زنده را انتخاب كرده اند، حتى اگر بميرند، زنده هستند. «أَحْياءٌ» زنده هستند. حيات دارند. «عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».
✅ چرا حيات دارند؟ چون آنها ذبح شده اند و مردار نيستند. گوسفند وقتى ذبح مى شود درست است كه خونش را از دست مى دهد، ولى حياتى پيدا مى كند و در جزء عالى ترى، در مجموعه ى بدن متعالى ترى راه پيدا مى كند.
✅ انسان با آن گسستن از غير حق، به روح مى رسد و با ديدارها، دل زندگى پيدا مى كند. دل مردگى هايش از بين مى رود و با شناخت و يقين، حيات برترى پيدا مى كند. و اين حيات، حياتى است كه حتى با مرگ از بين نمى رود و دوام دارد.
حقیقت حج، ص ۱۲۴
🆔👉 @cheshmeyejarie