🔷 در دعا مى خوانيم: «وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ كُلَّ شَىْءٍ»؛ يعنى خدا عاشق است و عشق او همه هستى را در برگرفته تا آنجا كه: «سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»؛ اگر كسى را مى زند و بر كسى مى شورد، به خاطر عشق و دوستىاش، اين كار را مى كند.
🔷 به خاطر عشقش، او را گوشمالى مى دهد و به او فشار مى آورد و حتى به خاطر عشقش، او را عذاب مى كند. از روى عشق، غضب مى كند؛ يعنى عاشقِ مهربان است و حتى تجلّىِ عذاب، تجلّىِ رحمت اوست.
📚 اخبات، ص 11
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 خدا براى تربيت و براى ساختن ما، وسيله هايى دارد: گاهى سوختن و گاهى بخشيدن و گاهى پوشيدن و در هر حال ساختن. اين است كه بخشش او جايگاه دارد و بى حساب نيست، كه در آن دعا مى خواهيم:«أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ فى مَوْضِعِ العَفْوِّ وَالرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ المُعاقِبينَ فى مَوضِعِ النَّكالِ وَ النِّقْمَةِ وَ أَعْظَمُ المُتِجَبِّرينَ فى مَوْضِعِ الكِبْرياءِ وَ الْعَظَمَة».
💙 او يك چهره ندارد كه هميشه نرمش و مهربانى يا هميشه بخشش و بريز و بپاش و يا هميشه خشونت و قهر و خشم و عذاب، كه هر كدام جايگاهى دارد و غرضى دارد و حتى سوختن او و جهنم او براى ساختن ما است و محبت و كرامت او براى چوبكارى.
💙 و همين كه انسان با اين همه محبت به راه نيامد و از رو نرفت و ادب نشد، ناچار راه هاى ديگر شروع مى شود و شكنجه ها و عقوبتها سر مى رسند و ميان ما و كارهاى ما، ديگر دست نمى گذارند و آن وقت است كه ما به آنچه كرده ايم مى رسيم و از آنچه پخته ايم مى چشيم تا شايد به خود آييم و بازگرديم.
💙 مقصود همين بازگشتها و ساختنهاست و اين است كه گاهى بزمها را به هم مى زند و ساخته هاى ما را خراب مى كند و گاهى به ما مهلت مى دهد و جلو مى دهد و حتى چوبكارى مى كند، اما هر كدام همراه حدودى است و بر اساس هدفى كه الله، حكيم است و صانع است و رب است.
📚 بشنو از نی، ص 71
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ کسی كه به شهادت رسيده و بهشت و جهنم را مى بيند و در جلو چشم دارد. مى بيند هر كلمه ى او، هر حركت او، يا به آتش و يا به بهشت راه دارد. اين وجود نمى تواند بى تفاوت باشد. كه بى تفاوتى راه سومى را باز نمى كند.
✅ اين شهادت، كه تو، در هر كلمه، در هر حركت و در هر فكر و خيال خودت، بهشت و جهنّم را بسته اى ببينى كه با دست تو باز مى شود، تو را آرام و بى تفاوت و يا پرتوقع و ناز نازى نمى گذارد.
✅ كه تو در ميان نار و نورى، در ميان آتش و بهشتى. تو مى بينى كه به لحظه لحظه ى عمر تو، سوختن و ساختن بسته شده. با اين بينش چه مى كنى؟ «شُغِلَ مَنِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمامَهُ». جز آن كه مشغول شوى و با سعى و سرعت حركت كنى.
📚 انتظار، ص 186
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 شخصى مى گفت: چطور مى شود اديسون با آن همه اختراعش به جهنم برود و يك پيرزن شيعه به بهشت، پيش گلابى هاى آن چنانى؟! او آنجا بخوابد و دهنش را باز كند و گيلاسها پايين بيايند و فلان و بيسار به او بدهند؟! بعد هم پاهايش چقدر، دستش چقدر، سرش چقدر و شكمش چقدر بشود؟! اينكه طنز و مسخره است.
🔶 او مى گفت: بهشت شما بهشت بيكارهاست، كه خدا يك پيرزن را آنجا ببرد، آن وقت اديسون برود جهنم و بسوزد؟! مى گفت: اگر اديسون را به جهنم ببرند، حتماً در آنجا انقلاب مى شود و حتماً او هم در آنجا راههاى جديدى براى اختراع پيدا خواهد كرد.
🔶 «زَهاوى» شاعر عراقى، كتابى دارد بنام «ثَوْرَةٌ فِى الْجَحيمْ»؛ انقلاب در جهنم. او در آن كتاب، داستان انسانهايى از بزرگان، مخترعين، مكتشفين را مى آورد، كه همه آنها جهنم رفته اند.
🔶 ديوانه ها و ابله ها هم به بهشت رفته اند كه؛ «أَكْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْبُلْهُ». او مى گويد: اينها در جهنم شروع مى كنند به بحث كردن، كه به ما ظلم شده است. ما اختراع كرديم، ما چه ها كرديم ... و ما را بيهوده اينجا آورده اند.
🔶 خلاصه همه با هم شروع به فعاليت مى كنند و مالك جهنم را مى گيرند و جهنم را قبضه مى كنند و بعد مى آيند در بهشت و بهشت را هم تسخير مى كنند. پس اين هم يك ديد است.
🔶 جواب اينها مى دانيد چيست؟ به آن طرف گفتم: اگر آن پيرزن كبريت را بزند به سماور، آيا چايى گيرش مى آيد؟ گفت: بله. گفتم: اگر اديسون كبريت را بزند به زير پيراهن خودش، مى سوزد يا نه؟ گفت: بله. گفتم: چرا اديسون مى سوزد؟ مگر او مخترع نيست؟ گفت: كبريت مى سوزاند.
🔶 گفتم: پس هستى منظم است، هستى همين قانونهاست، همين كبريت است. كسى كه نداند از آن چطور استفاده كند و با آن درگير شود مى سوزد، حال هر كسى هم كه مى خواهد باشد.
🔶 و كسى هم كه از آن بهره بردارى كند، استفاده مى كند، حال هر پير فرتوتى هم كه مى خواهد باشد. مسأله پير و جوانى نيست. مسأله اختراع و علم نيست. مسأله طرز بهره بردارى صحيح از قانونهاى حاكم بر هستى است.
🔶 كسى كه از اين قانونها استفاده كرد، سود مى برد و كسى كه با آنها درگير شد، رنج مى برد و مى سوزد و نابود مى شود. و اين نابودى پاداش آنهايى است كه با چشم كور در اين هستى حركت كرده اند.
📚 حیات برتر، ص ۵۶
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶❇️ زندگی انسانی ما در انتخاب، شکل می گیرد. آنها که مرده ها و میرنده ها را انتخاب کرده اند، حتی اگر خرناس هم بکشند مرده اند و اگر تمامی دنیا را نه دردست که درحلقوم و شکم خویش بگذارند فقیرند و محرومند که خود را به کمتر داده اند و برای بی ارزش تر از خود رنج برده اند و نفس کشیده اند. (چهل حدیث ص ۷۳)
🔶❇️ انسان، فرزند انتخاب خویشتن است و جبر های گوناگون زمینه ساز انتخاب او هستند. (روش نقد ج ۱۰۷)
🔶❇️ شخصیت انسان را می توان از روی انتخابش درک کرد. (تربیت کودک ص ۱۴)
🔶❇️ کسانی که یافته اند شخصیت انسان درانتخاب اوست و انسان هم ناچار از انتخاب است، ناچار بزرگ تر ها را انتخاب می کنند و حق را می طلبند و با این انتخاب شخصیت خود را نشان می دهند. (مسؤلیت و سازندگی ص ۲۴۳)
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💙 در روايت هست: «لاَ يَجِدُ الرَّجُلُ حَلاَوَةَ الإيمَانِ فِی قَلْبِهِ حَتَّى لاَ يُبَالِیَ مَنْ أَكَلَ الدُّنْيَا ...»؛ ايمان و عشق خدا در دل مؤمن به كمال نمىرسد مگر آنجايى كه باكش نباشد كه چه كسى دنيا را خورد.
💙 دلى كه از عشقهاى ديگر پر است و هزار رنج دارد، از عشق خدا سرشار نمى شود. كوزه به اندازه اى كه از هوا خالى شده از آب پر مى شود.
💙 مغرور نباش كه در كنار فراتى و در ميان آب. كوزه ى واژگون در ميان آب از آب خالى است. هوايش مانع سرشارى و لبريزى است. بايد از هوا خالى شود كه آن وقت پر مى شود.
💙 تو كه رنج مى برى كه فلانى، فلان پست، فلان منزل، فلان زن، فلان مغازه، فلان برنامه را دارد، تو هنوز وابسته اى. و اگر كارى بكنى و قيامى، به خاطر همين وابستگى است. نه به خاطر دستور و تكليف. مادامى كه خودت در گردونه هستى، نمى توانى گرداننده باشى.
💙 اگر تمامى سنگهاى بيابانها را يك نفر براى خودش جمع كند، تو خنده ات مىگيرد و باكت نيست، چرا؟ چون وابستگى ندارى. پس آنجا كه باكت شد و رنج بردى، از اين علامت خودت را بشناس. و بى خود حرفى را مطرح نكن كه دلت پشتوانهاش نيست.
📚 تطهير با جارى قرآن ج 1 ص 143
🆔 کانال👈 چشمه جاری
💟 دلى كه از الله سرشار شد، دلى كه از هست آفرين پر شد، هستى پرش نمى كند و هستى نمى گيردش، كه او از هستى بزرگتر است و هستى را مى گيرد و بر مى دارد و مى آورد.
💟 سيّد بن طاووس به پسرش مى گويد: على! اگر دنيا از دست چپ پدرت به او برسد، از دست راست او بيرون مى رود، بدون آنكه دست چپ او آگاه شود.
💟 راستى خيلى حرف است. اين همه قدرت و وسعت، كه دنيا را بردارد و با اين وزنه ها كار كند و در اين زورخانه ى دنيا و باشگاه هستى ورزيده شود و از اسارت وزنه ها آزاد شود و به آنها دل نبندد و خودش را پاسبان آنها و پاسدار بى حاصل و بى رمقشان نسازد.
📚روش نقد، ج 2، ص 47
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷👈 وزیر آگاه
❇️ پادشاهی بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنی حکومتش به وزیرش گفت:چقدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمی شد.
❇️ وزیر آگاهش جواب داد:اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمی رسید و در دست همانها می ماند.
❇️ خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما در این است که از دنیا برداریم و از آن کام بستانیم
📚 مسولیت و سازندگی، ص ۲۹۱
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ تو فرزند همت خود باش، که به پدرانت نیاز نباشد و فرزندانت به تو افتخار کنند؛ که سقراط در جواب شماتت آن دشمن که او را به پدرش سرزنش کرده بود گفت: تو به پدرانت افتخار می کنی؛ اما من، فرزندانم به من افتخار خواهند کرد.
✅ تو پایان افتخارات گذشته هستی و من آغاز فردا....
📚 نامه های بلوغ ص ۱۶
🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔶 عبوديت؛ يعنى اينكه در تو هيچ حركتى جز از سوى «اللَّه» به وجود نيايد.
🔶 هيچ ترسى، هيچ خوفى، هيچ اميدى، هيچ حركت و عشق و نفرتى در تو جز از آن ناحيه نباشد و تنها «اللَّه» در وجود تو متصرف باشد، فقط او در تو حكومت كند و تو عبد او باشى.
🔶 حضرت على علیه السلام در طول جنگها و مبارزاتش از احدى ضربه نخورده، جز از عمرو بن عبدود كه در تاريخ نقل مى كنند: هنگامى كه حضرت روى سينه او نشسته و او اهانت مى كند، غضب حضرت به جوش آمده و از جا بلند مى شوند.
🔶 وقتى علّت را مى پرسند، مى فرمايد: خواستم كه در اقدام و حركت من، چيزى جز خدا، دخالت نداشته باشد و در اين كار، غضب من حاكم نباشد. اين عبوديت على علیه السلام است.
📚 حرکت، ص 179
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ جوهر دين چيزى جز عبوديت نيست. اين عبوديت است كه شيطانها را مشخص مى كند و مردود مى كند؛ كه شيطان در عبادت عاجز نيست ولى از عبوديت عاجز است.
✅ شيطان سالها عبادت دارد، ولى عبوديت ندارد، حتى به اندازه ى يك سجده.
✅ عبادت، ما را به عبوديت نمى رساند و در دو راهى هواها و تكليفها ما را مردود مى نمايد. از عبوديت بايد آغاز كرد و به عبادت رسيد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 306
🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅ عبادت از عبوديت جدا است، چه بسيار عبادتهايى كه خودشان وَيل و عذاب انسان است. هنگامى كه نماز همراه امر نباشد و تكليف تو كار ديگرى باشد، اين عبادت ارزشى ندارد و عبوديت نيست.
✅ عبادتى عبوديت است كه با اطاعت اللَّه همراه باشد و از امر او الهام گرفته باشد. آنجا كه آدمها دارند مى پوسند و از درون پوك مى شوند، اگر به خلوتى و كنجى پناهنده شده باشم، اين ارزشى ندارد و حتى من در همان خلوتم محاصره مى شوم و در خانه ام از پاى مى افتم.
✅ و اين است تكليف تو، كه زمينه ها را فراهم كنى و از خلوت فارغت بيرون بيايى و مهره هايت را بسازى. اين حضرت على علیه السلام است كه تمام وجودش سوز مرگ است و از كودك به پستان مادر، به مرگ مأنوستر است، ولى بايد بماند و حتى ذلت بيست و پنج سال را تحمل كند، كه حضرت على علیه السلام عبد است و عبوديت او صراط مستقيم است.
✅ و اگر مىبينى كه صراط مستقيم به حضرت على علیه السلام تفسير مى شود از همينجاست كه يك قدم از مرز بيرون نمى گذارد و آنجا كه شور شمشير دارد، بيل به دست مى گيرد و نخلستانها را آباد مى كند.
📚 صراط، ص 151
🆔 کانال👈 چشمه جاری