🔷👈 یار باش بار نباش
✅ سالهای اول طلبگی خیلی پرخاطره و با ابتلاءات زیادی همراه بود خود را عاشق امام زمان(عج) میدانستیم و به دنبال دیدن روی چون ماهش هر هفته پیاده به اتّفاق چند تن از دوستان به بیابانهای جمکران رفته و تا صبح با ناله و زاری به دنبال آقا و مولایمان بودیم.
✅ شبی در جمکران استاد صفایی را با جمعی یافتم، شنیده بود چه میکنیم، پرسید: اگر الان آقا را ملاقات کنی چه میکنی؟
✅ گفتم به دست و پایش میافتم چون پروانه به دورش می گردم و ...
✅ گفت: اگر پرسید در راه ما چه کردهای چه؟ چه بارهایی برداشتی؟ با شیعیان و دوستان گرفتار ما چه کردی؟ چه جوابی داری؟
✅ به چشمانم نگاهی سرشار از محبت نمود و ادامه داد خودت باری بر دوش مولا نباشی؟!
✅ این را گفت و رفت، به دنبالش دویدم، پس چه کنیم؟
✅ فرمود مالک اشترها به دنبال علی علیه السلام نبودند که فقط رویش را ببینند بلکه عهدهدار اموری میشدند که رضایت علی علیه السلام در آن بود ولو فرسنگها از او دور بودند و زبیرها در کنار علی علیه السلام بودند ولی طاقت امر او را نداشتند و در مقابل او لشگرکشی کردند!
✅ ولایی بودن فقط اشک و آه و... نیست بلکه کسب نمودن رضایت ولی شرط است و راه یافتن به صراط و از سبیلها گذشتن و به صراط رسیدن.
✅ گفتم عاجزم!! گفت اگر سالکی و به عجز و اضطرار رسیدی با اعتصام و استعانت از ولی به صراط میرسی و نجات مییابی. مواظب باش در سبیلها نمانی!
👈 خاطره یکی از دوستان از دیدار با استاد
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 یکی از علاقهمندان استاد صفایی، ایشان را با تعدادی از دوستان برای صرف ناهار به منزلش دعوت کرده بود.
🔶 وقتی به منزلش رسیدیم، صاحبخانه هنوز نیامده بود. پسرش در را باز کرد و گفت: بفرمایید داخل، در همین حین صاحبخانه رسید
🔶 به پسرش گفت: بابا بدو، پسرک دوید داخل خانه، ما نفهمیدیم منظورش چیست؟
🔶 از پله های حیاط که بالا می رفتیم، دیدیم پسرش یک قالیچه که عکس زنی در آغوش مردی که جامی از می به دست داشت نشان می داد، جمع می کند.
🔶 استاد صفایی هنگام خروج، صاحبخانه را به کناری کشید و آهسته به او گفت: خانه ات به گونه ای باشد که اگر روزی امام زمان علیه السلام خواست وارد شود، معطلش نکنی.
🔶 چه احتیاجی است که قالیچه روی قالی بیندازی آن هم با چنین نقش هایی⁉️
📕 حکایت ها و هدایت ها ص ۴۲
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 انقلابهايى كه تاكنون شكل گرفته اند، انقلابهايى بوده اند كه با ابزار توليد رابطه داشته اند، با زمين رابطه داشته اند: «أثَارُوا الأرْضَ وَ عَمَرُوها»، در نتيجه زمين آباد مى شود و انسان به رفاه مى رسد.
🔷 در حالى كه انقلاب انبياء بنيادى تر بود. آنها يافته بودند مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هر نوع دگرگونى و انقلابى به جايى منتهى نخواهد شد.
🔷 به تعبير أميرالمؤمنين علیه السلام أنبياء كارشان اين بود: «يُثِيرُوا لَهُم دَفَائِنَ الْعُقُولِ»؛ كار آنها انقلاب در انديشه ها و سنجشهايى بود كه در جريان توليد مدفون شده بودند و بايد برانگيخته و احياء مى شدند.
🔷 تفاوت انقلابها با يكديگر در همين است و عمق انقلاب اسلامى در اين است كه انسان را دگرگون مى كند.
🔷 مادامى كه انسان دگرگون نشده باشد، هيچ نوع دگرگونى را در سطح جامعه اش نمى تواند تحمل كند. اگر بخواهى چيزى را از او بگيرى، بايد امتياز زيادترى بدهى و اگر بخواهى او را به يك گام حق دعوت كنى، بايد ده گام باطل با او بردارى.
📚 حركت، ص ۲۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ امامت كارش دگرگون كردن تلقى آدمها از خويش و پرورش مهرههاى مسلط بوده است و اين دو كار بايد با هم ادامه بيابد وگرنه همراه زمينهى آماده، بدون مهرههاى مسلط، كارى از پيش نمىرود.
✅ گرچه با مسلط شدن مهرهها و جايگزينى آنها مىتوان حكومت كرد و مىتوان حكومت را به پيش برد؛ ولى اين حكومتى است كه با حكومت انبيا نمىخواند، كه آنها مىخواستند آدمها خودشان آماده شوند و گام بردارند.
✅ نمىتوان در برابر تودهها و درنگشان تسليم شد و نمىتوان بر آنها تحميل كرد، كه بايد در آنها زمينه را فراهم كرد و با تفهيم و تعليم و زمينهسازى، مهرههاى مسلط را بركار گماشت و حكومت را پيش برد.
✅ امام صادق علیه السلام آن قدر آدم داشت كه بتواند با كودتايى دستگاه عباسى را بردارد.
✅ و امام حسين علیه السلام هم حتى آن قدر افراد داشت كه بتواند با كشتن يزيد به طور ناگهانى بر صحنه مسلط شود؛ ولى مسأله اين بود كه هنوز مردم آمادگى نداشتند و حتى پس از شهادت امام حسين علیه السلام و مرگ يزيد رو به حكومت علوى نياوردند، كه ديگران بر صحنه نشستند.
✅ اين نشان مىدهد كه آن دو كار بايد فراهم شود. و اين است كه ولايت فقيه كه زمينه ساز امامت است بايد اين دو كار سنگين را بر دوش بگيرد: يكى دگرگون كردن تلقى آدمها از خويش و ديگرى نفوذ دادن مهرههاى مسلط در كار.
✅ يا بايد از نوع حكومت أنبيا چشم پوشيد و به حكومتهايى ديگر روى آورد و يا آن كه اين دو كار را با هم انجام داد: هم تلقى تودهها را از خويش عوض كرد تا به رفاه و آزادى قانع نشوند و حتى بالاتر از آزادى و عدالت و عرفان و تكامل را خواستار باشند و هم مهرههاى مسلط را بر سر كار گذاشت و آنها را نفوذ داد.
📚 تطهیر با جاری قرآن، ج ۱، ص ۲۴۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 اين حرف كه ديگران در شرايط امروز ايران بهتر مى توانند كارگشا باشند يك شعار و يك فريب است.
🔶 ولى اين حرف كه همين مسئولان مى توانند بهتر از اين كار كنند، اين مطلوبى است كه رهبرى هم از آنها مى خواهد. و حتّى راه انتقاد را هم نشان مى دهد.
🔶 و از اين گذشته، اين هم يك سؤال است كه من و تو در برابر كمبودها و نارسايى ها چه بايد بكنيم، تضعيف كنيم، توجيه كنيم، يا به تكميل برخيزيم.
🔶 حقيقت اين است كه تضعيف، جنايت است. و توجيه حماقت و تكميل رسالت ماست.
📚 انتظار، ص ۱۴۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ استاد صفایی رحمة الله علیه به آقای شرعی که پیام فرستاده بود که بیا با ما همکاری کن، گفته بود: کار مى كنم اما همکاری نه!
✅ دلیلی ندارد همه زیر یک سقف و در یک سنگر کار کنیم. من برای شما نیرو تربیت مى كنم اما اینکه بیا مثلاً قاضی شوم، کار من نیست. من برای شما قاضی تربیت مى كنم.
✅ مى گفت: این انقلاب بر روی افراد تکیه دارد که امام راحل قبل از سال چهل و دو، آنها را ساخته است. باید حوزه ها نیروهای جدیدی بسازد که بتوانند بارهای انقلاب را به دوش کشند، آن هم بدون هیچ مزد و منت. «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً».
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۴۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 مشكلات موجود، نمى تواند دليل عدم لياقت باشد و شكست ولايت فقيه را شهادت دهد.
🔶 كه اينها با اين همه مشكل دارند عرابهاى را مىكشند، كه ديگران از زير بارش فرار كرده بودند و با تمام حمايتها، به خارج گريخته بودند.
🔶 ديگران حتّى با ائتلافشان و حتّى بدون كارشكنى و قيام مسلحانهى اينها نمىتوانند، كارگردانى كنند.
🔶 و اين مسئولان گرچه بايد از اشتباههايشان تجربه بگيرند و بهتر گام بردارند. ولى ما نمىتوانيم موضع تضعيف و توجيه را داشته باشيم كه بايد تكميل كنيم.
🔶 و كمبودها را پر كنيم هر چند اگر ما را نپذيرند و حتى كنار بزنند و حتّى اگر به چوب ببندند و به زندان بيفكنند.
🔶 كه ما نه با امر مسئولان كه با امر خدا مكلف هستيم. و نه در برابر اينها كه در برابر او مسئوليم.
📚 انتظار، ص ۱۵٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅👈 به اندازه نیاز محبّت کن
🔷 آتش دیدار عاشقانه در قلبم شعله می کشید و با این احساس که، دوران نامزدی را که یکی از بهترین دوران های زندگی یک جوان به حساب می آید، سپری می کردم.
🔷 به هر بهانه دوست داشتم به همراه همسرم و قدم زنان در کوچه پس کوچه ها قدم بزنم و با هم گفتگو کنیم.
🔷 بعضی شب ها تا بعد از نیمه شب مثل دیوانه ها در خیابان ها قدم می زدیم و مسیرهای طولانی را پیاده به سوی خانه طی می کردیم.
🔷 ولی با تمامی این عشق و علاقه ای که در وجودم بود این سؤال هم همیشه آزارم می داد که آیا این نوع برخوردها و رفت و آمدها و... از یک روند صحیح و منطقی برخوردار است هست یا نه؟
🔷 با این سؤال ها بود که سراغ استاد صفایی رحمة الله علیه رفتم و همین مسأله را با ایشان در میان گذاشتم و پرسیدم: میزان رفت و آمد، محبّت، صحبت و... با همسرم در چه حدی مطلوب و خوب است؟
🔷 ایشان در یک جمله گفتند: همیشه آنها ر ا کمی تشنه نگه دار تا با رفتن تو، طلب برگشت تو را داشته باشند.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۱۵۸
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ محبّت مانند آبى است كه به گياه مى رسد، اگر نباشد گياه مى خشكد و اگر بيش از حد شود ريشه گياه مى گندد و خراب مى شود و گياه مى خشكد.
📚 تربیت کودک، ص ۶۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه
✅ اگر امام خمینی، روح الله بود، مقام معظم رهبری، روح الامین است.
✅ زیرا ایشان مردی خدا باور است، و در حاکمیت ایشان احساس امن می کنیم.
📚 چشمه در بستر، ص 26
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 پس از فوت آیت الله اراکی رحمة الله علیه، مهدی ماندگاری که از علاقه مندان به استاد صفایی رحمة الله علیه بود به دیدن ایشان آمد و پرسید: به نظر شما از کدام یک از کسانی که جامعه مدرسین نام آنها را اعلام کرده، تقلید کنیم؟
🔷 ایشان گفت: از هر کدام تقلید کنید کفایت مى كند و با تفکیک رهبری از مرجعیت در قانون اساسی مشکلی پیش نمى آيد.
🔷 او دوباره پرسید: کدام از بقیه اولی تر است؟
🔷 حاج شیخ گفت: آقای خامنه ای حفظه الله. ایشان به خاطر نگاه جامع و دید جهانی که دارد، اگر وقت بگذارد از بقیه اگر جلوتر نباشد کمتر نیست. من با ایشان از نزدیک گفت و گو داشته ام، بسیار باهوش است.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص 44
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔶 با یکی از رفقای هم دانشگاهی که ماشین شیکی داشت، به دنبال استاد صفایی رحمة الله علیه رفتیم تا جایی برویم.
🔶 ایشان تا سوار ماشین شد، بلافاصله عمامه خود را برداشت.
🔶 دوست ما پرسید: چرا عمامه را برمی دارید⁉️
🔶 استاد در جواب گفتند: ما که نمی توانیم برای مردم کاری بکنیم، لااقل دل آنها را نسوزانیم.
🔶 سوار این ماشین های شیک شدن، دل مردم را می سوزاند و به روحانیت بدبین می کند.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۲۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی
🔷 سال ۵۹ یا ۶۰ بود، پیش از غروب روز آخر ماه شعبان و حلول ماه مبارک رمضان در بالا سر حرم امام رضا علیه السلام کنار استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بودم.
🔷 اعمال ماه مبارک رمضان را از مفاتیح می خواند. به من اشاره کرد که من هم با او بخوانم، با انگشتش خط می برد.
🔷 خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت ماه رمضان در آخرین جمعه ماه شعبان بود که صاحب مفاتیح بخش هایی از آن را آورده بود.
🔷 قطرات اشکش روی مفاتیح می ریخت. سال های بعد هم شاهد همین ماجرا بودم.
🔷 گویا عادت همه ساله ایشان بود که آنچه در فضیلت ماه مبارک رمضان در ابتدای اعمال ماه رمضان در مفاتیح آمده، بازخوانی کند.
📚 حکایت ها و هدایت ها، ص ۳۴
🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ من عادت کرده ام همیشه در اوایل ماه رمضان یک جمع بندی از دلم داشته باشم، ببینم بغض ها، کینه ها و خستگی هایم از چیست؟ به چی دل خوش کرده ام؟
♦️ بنابراین کسی که میخواهد از ماه رمضان بهره ای بگیرد، باید در اوّل ماه بنشیند و این دل و تَهِ کیسه را بتکاند، تا اگر رنجی از برادری، از دوستی، از کسی دارد، به یک حسابی آن را بتکاند و خالی کند و ببیند که در آن چیست؟
♦️ به خدا قسم! وقتی که آدم به دلش سر کشی می کند، دل او از انبار جحودها، از انبار یهودی ها، از انبارهایی که گاهی چهل یا پنجاه سال نمی دانند چه چیزی در آن هاست، از همه این ها پست تر است. این دل آدمی، رنج و ملالش، شادی و شَعَفش، از چیز هایی است که بیا و ببین!
📚 فوز سالک، ص 205
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 این شب ها، شب های بررسی و محاسبه است و این ماه، ماهی است که آدمی باید به حسّ اش، به چشمش، به دستش، به پایش، و به موجودی اش نگاهی بکند.
🔶 واقع قضیه این است که ما اصلاً اینها را جزء موجودی خودمان نمیدانیم.
🔶 ما گاه گاهی سال به سال که می شود، یک خانه تکانی ای میکنیم، پرده ها را بر می داریم و می شوییم، چرک هایش را پاک میکنیم. فرش، گلیم، زیر و زبر، همه را شست و شو می دهیم.
🔶 واقع قضیه این است که ما خودمان را جزء موجودی ها نمیدانیم. یک پارچه و گلیم پاره ای را مواظبیم، به یک فرش دقت داریم ولی خود ما پر از کدورت و رنج ایم و پر از ضعف ایم
🔶 این ضعفها چه بسا هزار بحران در ما ایجاد کنند، هزار درگیری بیاورند و با خدا درگیر شویم اما بی خیالیم.
🔶 دل هایمان پر از کینه و سوءظن نسبت به یکدیگر شده است. آیا حسادت ها در ما نیست؟ یعنی ما نعمتها را ملاک ارزش نمیدانیم؟
🔶 اینکه او از من زیباتر است، رنج نمی برم؟ اینکه او از من امکانات، ارتباطات و شرایطش بیشتر و بهتر است مرا نمی سوزاند؟ یعنی ته دلم بحرانی ندارم؟
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 چه خوب است که انسان به خودش مروری کند و ببیند در ماهی که این همه ریزش بوده، برای ما چه رویشی بوده و در ما چه روییده و چه زنده شده است؟
🔶 آیا ضعفهای ما بزرگ تر شده اند؟ آیا ترس ها و جهل های ما آب دیده تر شده اند؟ آیا شقاوت بارورتری پیدا کرده ایم و یا اینکه ترس های ما توشه هایی از امن، از ایمان و ازعافیت برای ما به همراه آورده اند؟
🔶 در رمضان اگر كسى دعايى مى كند، طلب عافيت بكند. عافيت يعنى بهره بردارى از نعمتها؛ يعنى به گونه اى از نعمتها بهره بردارى كنى كه رنج و شقاوت و حرمان تو را به دنبال نداشته باشد.
🔶 بايد ببينيم چه چيزى در ما روى داده است؟ آيا امنى آمده است؟ آيا سينه هاى تنگ ما وسعتى پيدا كرده است؟ آيا كينه ها و رنجهايى كه در دل ما بوده، كنده شده است؟ «و نَزَعْنا ما فِى صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍ»، آيا زنجيرها از دست و پاى ما افتاده و اغلال عقب رفته است؟
🔶 آيا سينه اى كه تا قبل از اين ماه، تحمل خودش را هم نداشت و بر خودش سنگينى مى كرد و ضعف اعصاب مى آورد، امروز آن وسعتى را پيدا كرده كه دشمنها را در خود بگيرد و موج هم بر ندارد؟
📕📚 بهار رویش ص 125
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 ماجرای استاد صفایی رحمة الله علیه و دو جوان موتوری‼️
🎤👈 حاج آقا راجی
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 یک روز به استاد صفایی رحمة الله علیه گفتم: من وقتی از بعضی افراد گستاخ در کوچه و خیابان، حرفی می شنوم، پاسخ می دهم. شما چطور؟
🔷 استاد گفتند: من پاسخ نمی دهم؛ چون آدم ها انگیزه های گوناگون دارند؛ یا نمی دانند، یا از نفرت هایی انباشته اند و یا بدبین اند. من یا می گذرم «مَرُّوا كِرَامًا» یا با آنها حرف می زنم.
🔷 تعریف کرد: روزی در تهران می رفتم. جوان موتور سواری به همراه سواری بر ترک، اشاره ای کردند که فهمیدم می خواهند زیر عمامه ام بزنند. برای همین به پیاده رو رفتم.
🔷 وقتی به کنارم رسیدند، از کارشان مأیوس شدند. توقف کوتاهی کردند و یکی از آن دو حرفی گفت که مفهوم آن تغوط به عمامه ام بود. دستی به عمامه ام کشیده و گفتم: خبری نشد⁉️
🔷 ناگهان ایستادند و موتور را روی جک گذاشته و به طرفم آمدند. سرها را پایین گرفته و با شرم گفتند: آقا عفو کنید. کلام مظلومانه و از سر خیرخواهی چنین اثر می گذارد.
🔷 با آن دو نفر صحبت هایی شد، بعد استاد نگاهش را به من دوخت و گفت: یکی از آنها به حوزه آمد و طلبه شد و دیگری به جبهه رفت و میان بر زد.
🔷 چه نفسی و چه نفوذ کلامی که از فحاشان، طلبه و شهید بیرون می کشید.
📚 مشهور آسمان، ص ۵۷
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 بعضى وقتها ابرى مى آيد، امّا نمى بارد. برق مى زند، امّا نمى بارد. فرصتها را مى دهند، امّا ما بهره نمى گيريم.
💟 رمضانها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
💟 در همين شبهاى ماه رمضان، كه ما دور هم مى نشينيم و مى گوييم ماه رمضان جديد آمد. بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم
💟 ولى مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است، ولى نه براى تطهير، كه براى بازى.
💟 وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مى شد، ما را به حمام مى فرستادند. چند تا بچه بوديم، بدجنس و بازى گوش.
💟 گاهى سه ساعت در حمام مى مانديم؛ آن هم حمامهاى قديمى كه خزينه داشت. همديگر را مى زديم و پوست همديگر را مى كنديم و صاحب حمامى چقدر ما را دعوا مى كرد! بعضى وقتها هم بيرونمان مى كرد
💟 ولى وقتى مى آمديم خانه، پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود. مادر ما هم كه خيلى دقيق بود، پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مى كرد و مى پرسيد: اينها چيه؟! ما را تنبيه مى كرد و گريه مى كرديم.
💟 ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم. در مقام تطهير نبوديم. رمضانها آمده و رفته، امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و جدّى نبوده ايم.
💟 ماه رمضان كه شهر طهور، شهر تمحيص، ماه طهارت، ماه شستشو است، اما ماه شستشوى ما نبوده است. پس اين شما و اين هم امكانى كه فراهم شده است: ماه پاكى و طهارت، ماه تمحيص و آزمايش.
💟 اگر در اين حمام رفتيد، ديگر بازى ها را كنار بگذاريد، كه يك عمر بازى كرده ايم! بايد اين چركى كه روى تنمان است، قبل از اينكه شپش شود، قبل از اينكه تيفوس شود و ما را بسوزاند، پاكش كنيم.
📕📚 اخبات ص 30
🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ در خطبه 176 نهج البلاغه، أمیر المؤمنین علیه السلام مى فرمايد: قرآن دلسوزى است دور از خيانت و راهنمايى است بركنار از گمراهى.
❇️ هيچ كس همنشين قرآن نگرديد، مگر آنكه با زيادت يا نقصانى برخاست؛ زيادتى در هدايت و نقصانى در كورى و نابينايى.
❇️ با قرآن كمبودى نخواهد بود و بدون آن، بى نيازى براى هيچ كس فراهم نخواهد شد.
❇️ از قرآن، براى دردهاى خود درمان بخواهيد و از آن برگرفتارى هاى خود كمك بگيريد.
❇️ به راستى در قرآن، درمان درد بزرگتر هست؛ درد كفر و چشم پوشى و نفاق و دورويى و غىّ و خسارت و ضلال و سرگشتگى.
❇️ آنگاه مى فرمايد: هر كشاورزى در كشت خود گرفتار خواهد بود، جز كشاورز قرآن. «أَلاَ إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُم».
❇️ پس، از كشاورزان و همراهان قرآن باشيد. بر پروردگار خود، از قرآن راهنمايى بگيريد. بر خودتان دلسوزى قرآن را بخواهيد.
❇️ رأى خود را در برابر آن متّهم كنيد و خيانت هوسهاى خود را در آن به دست بياوريد.
📚 نامه هاى بلوغ، ص ۱۹۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ قرآن را گاهى براى رسيدن به تسلط و آشنا شدن با تمامش مى خوانيم، در اين مرحله بايد قرائت زياد باشد و مستمر تا آنجا كه قرآن همچون سرودى آشنا در تو جريان بگيرد.
✅ پس از مرحله ى تسلط، مرحله ى تثبيت و بهره بردارى، در هنگام تزلزلهاست، ناچار آنها كه بر آن همه آيه مسلط هستند، هنگام بحرانها آيهاى را مى بينند كه در آنها بزرگ شده و بر آنها جلوه كرده و تمام وجود آنها را گرفته است.
✅ آن آگاهى و تسلط مقدمه ى اين مرحله ى ترتيل، ثبات گيرى و تزلزل زدايى است.
📚 بشنو از نی، ص ۱۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً»؛ ترتيل؛ يعنى اينكه آيات را تقسيم كنى و هر روز را با يك آيه زندگى كنى.
🔷 هنگامى كه تمام آيات در تو جريان و حضور داشتند، وقتى در برخورد با يك حادثه و بحران قرار مى گيرى، آيه اى كه در رابطه با آن موضوع است، در تو زنده مى شود، گويى كه بر تو نازل شده است.
🔷 سيد قطب مى گويد: «قرآن را جورى مى خواندم كه گويا بر من نازل شده و لحظه نزول آن را احساس مى كردم».
🔷 اين احساس براى كسى نيست كه از دم شروع مى كند و قرآن را مى خواند.
🔷 براى كسانى است كه قرآن در وجودشان جريان دارد و با آن زندگى مى كنند يا لااقل همراه آن هستند تا در يك لحظه حساس، آيه اى را كه مربوط به آنهاست و رزق همان لحظه آنهاست، در وجودشان جان گيرد و زنده شود.
🔷 كافران مى گفتند: «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً»؛ چرا قرآن يك دفعه نازل نمى شود؟! چرا قرآن يك كتاب منظم و داراى مقدمه و مؤخره و چند فصلِ مشخص در مورد انسان و جهان و تاريخ نيست؟ چرا اين طور پراكنده است؟
🔷 و خداوند مى فرمايد: «كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرتيلاً»؛ ما قرآن را اين گونه نازل مى كنيم تا به تو ثبات دهيم. وقتى رسول در هر برخورد و درگيرى، آيه ها بر او تلاوت مى شد و ترتيل قرآن را به دست مى آورد، نيرو مىگرفت و توان پيدا مى كرد.
📚 حرکت، ص 18۳
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 قرآن كتاب همه است، «هُدىً لِلناسِ». بايد با همه حرف بزند. هر چند كه حرفهاى بالاترش براى بالاترها و راه رفته هاست، كه: «هُدىً للمتقين» و «هُدىً للمؤمنين» و «هُدىً للمحسنين».
🔷 قرآن براى همه، براى تمام روحيه ها حرف دارد. و اين حرفها را به گونه اى مطرح مى كند كه آنها بيابند، آن گاه خود دانند كه بيايند يا بمانند. «انَّا هَدَيْناهُ السَبيلَ امّا شاكِراً وَ امَّا كَفُوراً»، «مَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنُ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ».
🔷 و همين است كه بايد در به كار بردن آيه ها، روحيه ها را در نظر گرفت و حالتها را شناخت و گرنه طنز و تمسخر پيش مىآيد و زبانها به شماتت دراز مى شوند.
🔷 و همين است كه راه رفته ها با خواندن آيه اى دلها را مى گرفتند و به راه مى كشيدند و ما با خواندن قرآنها، به راه نمى آييم و گمراه تر مى شويم و خود قرآن خواندنمان مى شود سنگ راهمان و مانع حركتمان و حجاب ديدارمان.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص 218
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 كسانى كه تمام قرآن را در خود جارى ساخته اند، در لحظه هاى مناسب، آيه هاى لازم، در آنها جان مى گيرد و آنها را جان مى دهد و زنده مى كند و گويا دوباره بر آنها نازل مى گردد.
🔶 قرائت مستمر قرآن و قرائت ترتيل قرآن دو مرحله ى نيازمند به يكديگر هستند، مادام كه آن تسلط بدست نيامده باشد، اين تثبيت و ترتيل آيه ها در تو شكل نمى گيرد و در اينجاست كه بايد ديگرى براى تو آيه ى مناسب را تلاوت كند و در هنگام مناسب آن را بر تو بخواند، كه تو خودت آن مرحله را نگذرانده اى.
📚 بشنو از نی، ص 17
🆔👉 @cheshmeyejarie