✅ كسانى كه خودشان، رو به خودشان ذبح مى شوند و كسانى كه خودشان را رو به قبله خودشان ذبح مى كنند، باز هم مردارند. هر چه فكر كنند، چاره اى جز اين ندارند كه بروند و گوشه بگيرند تا حياتى بيابند و حركت كنند، وگرنه ركودها گند آنها را بالا مى آورند و مردار مى شوند.
✅ درس اول همين است كه پيش از آن كه بميريم، پيش از اين كه مردار شويم، به حيات برسيم. پيش از آن كه بميريم ذبيح شويم؛ كه اسماعيل ذبيح، نمرده است؛ چون رگهايى كه در انسان بريده مى شود، غير از رگهايى است كه در ديگران بريده می شود.
✅رگهاى چهار گانه كه در انسان هست و بايد بريده شود:هواهاى دل و حرفهاى خلق و جلوه هاى دنيا و وسوسه هاى شيطان است.
✅ كسى كه رگهاى چهار گانه را قطع كرد، قبل از اين كه حتى سر از تنش جدا شود، ذبيح است. چقدر هماهنگى است بين ذبح و ذابح و بريدن رگهاى چهار گانه، كه تا اينها بريده نشود، شرك هست. و تا شخص مشرك است، ذبيح نيست. مردار است. به همان نسبت مرده است. به همان نسبت از دست رفته است.
📚 حقیقت حج، ص ۱۳۰
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 ابراهيم نمى گذاشت حتى اسماعيلش مردار شود. نه تنها خودش را ذبح كرده و خودش، رو به او آورده و از هر چه غير اوست بريده، حتى اسماعيلش را هم ذبح كرده. «إِنّى أَرى في الْمَنامِ أَنِّى أَذْبَحُكَ»؛ من مى بينم كه مأمورم تا تو را ذبح كنم. نگذارم تا تو بگندى.
🔷 تو اين هستى كه با سُم اسبى، آوار ديوارى، يا يك تصادف سطحى، تو را به مرگ مى رساند و نابودت مى كند، من باشم كه به تو حيات بدهم. «فَانْظُرْ مَا ذا تَرى»؛ نگاه كن، ببين رأى تو چيست؟ چه مى توانى تصميم بگيرى.
🔷 «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرْ»؛ آنچه كه تو به آن مأمورى انجام بده؛ چون مأموريت تو، نجات من است. «سَتَجِدُنِى إْن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصّابِرينَ»؛ مى يابى كه من در اين ذبح، نه عاجز، كه صابر هستم.
🔷 كسى كه فهميده كيست و به خودش علاقه دارد. و به هستى خودش اعتقاد دارد و خودش را دوست دارد، بايد به خودش بها بدهد. هستى اش را ادامه بدهد.
🔷 و بداند آنچه كه پيش ما مى ماند، آن نفس و آن دوستى و دشمنى كه به خاطر خودمان است، آنچه كه رگهايش به ما وصل است، مردار است. فانى است؛ «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ»؛ آنچه كه پيش ما بماند، همه اش خاك شده است.
🔷 «وَ مَا عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ و آنچه كه به او رسيده، باقى مى ماند. «كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»؛ هر چيزى هلاك است، مگر آنچه كه براى او و به خاطر او و در وجه و در جهت اوست.
📚 حقیقت حج، ص ۱۳۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎁 تخفیف ویژه
◼️ به مناسبت بیست و دومین سالگرد رحلت استاد علی صفایی رحمة الله علیه کلیه آثار استاد با ۲۰٪ تخفیف عرضه می شود.
🗓 برای بهرهمندی از تخفیف ویژه از ۲۳ تیر الی ۱ مرداد
به سایت انتشارات مراجعه نمایید.👇🏻
🌐 www.einsad.ir
🚛 ارسال توسط پست به سراسر کشور
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد علی صفایی رحمة الله علیه در گذر زمان
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اگر ما همراه هجده هزار يار نماز بگذاريم و پس از نماز، حتّى آشنايى در شهرهاى غريب دعوت، نداشته باشيم و در ميان جفا و حماقت و جنايت و خيانت گرفتار شده باشيم، چه حالى خواهيم داشت و با مشكلات چه خواهيم كرد.
🔷 مسلم به ما آموخت كه با هدفى در سطح حكومت علوى و حسينى، و با تنها ماندن در چنگال دشمن، و ناكامى در مأموريت و شكست در ارزيابى، مى توان شبى روشن و آرام و قلبى مطمئن و محكم و ضربه هايى كمرشكن داشت، تا آنجا كه نيروهاى محدود دشمن نتوانند از نزديك برخورد كنند و جز سنگ و آتش و خستگى و تنهايى مسلم، پناهى نداشته باشند.
🔷 من از كودكى هر وقت كه داستان مسلم را شنيده ام، سر و گردن گرفته ام و سينه ام از عزت مسلم پر از رفعت و مناعت گرديده. آدمى و اينقدر محكم و سرافراز⁉️
🔷 راستى كه تو در كدام آسمان ريشه دارى كه اينقدر سرفرازى؟! اين استقامت بدون اين ريشه هاى محكم ممكن نيست.
🔷 ابن زياد هنگامى كه در شرايطى مناسب تر از شرايط مسلم بود و فقط از شام بريده شده بود، نتوانست در برابر گروههاى پراكنده ى توّابين دوام بياورد، فرار كرد و به خانه ى مسعود رفت و لباس خانواده ى او را پوشيد و امان خواست.
🔷 و حتى روزى را در برابر دشمن دوام نياورد و حتى شمشيرى نكشيد. چون اينها مردان مكر و سياست و فريب بودند و همچون عمروعاص در هنگام گرفتارى از عورت خود سپر مى ساختند و ذلّت را مى پوشيدند و خود را ملامت نمى كردند.
📚 وارثان عاشورا، ص ۲۶۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈استاد صفایی رحمة الله علیه: لااقل از عرفه بهره داشته باشیم‼️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه: خدای ابراهیم نمی خواهد اسماعیل ها کشته شوند، می خواهد ابراهیم ها آزاد شوند.
📚 حقیقت حج، ص ۱۲۹
💐🌷 عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 تو براى محدوده هفتاد سال نيستى، تا فقط براى همين محدوده حاكم بخواهى! اينجاست كه حكومت و حاكم تو، معيارهاى انتخابش متفاوت مى شوند.
🔶 لذا حكومت تو براى هفتاد سال نيست و با هدف پاسدارى يا پرستارى، آموزش يا بهداشت هم نمى تواند باشد. تو حكومتى را مى خواهى كه به تو بينش بدهد. و حاكمى را مى خواهى كه به تمامى راه تو واقف باشد و از تمامى جاذبه ها فارغ.
🔶آگاهى و آزادى، تركيبى است كه عصمت را به وجود مى آورد. يعنى تو حاكمى را مى خواهى كه اين عصمت را داشته باشد. با اين ديد است كه تو به حضرت على علیه السلام گره مى خورى.
🔶 چون اساس نگاه شيعى به قضيّه هم، از همين جا اتّخاذ و انتخاب مى شود، كه من ولىّ و حاكمى را مى خواهم كه نه تنها مرا در دنيا و در اين جامعه و در اين جهان، بلكه تا حضور خدا ببرد؛ يعنى براى تمام عوالم، جلودار من باشد.
🔶 و هدف حكومت هم، حتى در حدّ رفاه و امن نيست. حتى در حدّ آزادى و عدالت و عرفان هم نيست، كه چيزى بالاتر از اينهاست. رشد است كه؛ «أرَادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَدَاً»، «انَّا سَمِعْنَا قُرْآنَاً عَجَبَاً يَهْدِى الَى الرُّشْدِ».
🔶 هدف، حتى تكامل نيست؛ چون كه رشد با كمال فرق دارد. تكامل اين است كه نيروهايى در تو شكل بگيرد، اما رشد اين است كه اين نيروى شكل گرفته، در راه و در جهت هدفى و در سمت و سوى هدفى بالاتر به كار گرفته بشود.
🔶 كمال، با شكوفايى نيروهاست ولى رشد، جهت بهتر دادن به اين نيروهاست؛ يعنى اينها را در راه بهترى خرج كردن است؛ آهنها مى شوند وسيله و اين وسيله وقتى كه كامل شد، مى شود ماشين و هلىكوپتر و چه و ... حالا تو با آن چه مى كنى؟ و در چه جهتى بهره مى گيرى؟!
🔶 رشد و خسر، دو بُعد تكامل آدمى هستند. و تو حاكمى را مى خواهى كه تا اين مقطع تو را پيش ببرد؛ چون هدفت بالاتر آمده است. معيار اين حكومت هم، آزادى و آگاهى است؛ آزادى از تمامى جاذبه ها و آگاهى به تمامى راه، كه به اين در زبان شيعه عصمت مى گوييم.
🔶 پس معيار انتخاب هم عصمت است. و همانطور كه رسول را با اين معيار انتخاب مى كنيم، امام على علیه السلام را هم همانگونه انتخاب مى كنيم. هر يك از حكّام بعد از آنها را هم با همان معيار انتخاب مى كنيم.
🔶 به عنوان وراثت و اين كه آنها از تبار فلان هستند، به اين چيزها نيست؛ چون ما مى بينم كه حضرت على علیه السلام هم چند فرزند داشت و هر كدام از ائمه هم چند فرزند داشتند، ولى اين طور نبود كه به فرزندان آنها برسد! به كسى مى رسد كه آن لياقتها و آن وقوف و آگاهى را دارد، آن آزادى را دارد، آن توانايى ها را دارد.
📚 فوز سالک، ص 250
کانال:👈 چشمه جاری
✅ تعبيرى است از حضرت فاطمه سلام الله علیها در مورد رسول خدا كه مى فرمايند: «انّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الارْضِ وابِلَها»؛ مثل اين كه زمين بارش بى امانش را از دست داده باشد، تا چنين افتقار و از دست دادنى را احساس نكنيم، به ولايت ولى نخواهيم رسيد.
✅ نكته ى اساسى در مساله ى ولايت و وحى و توحيد همين نكته است. بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست.
✅ من نياز به رسول و وصى او دارم. اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم⁉️
✅ بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم؟! به ولىّ او چه احتياجى؟! اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى دهند.
✅ اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى كنند و اضطرار به آنها مطرح مى شود. و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى گيرد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۶
🆔 کانال: چشمه جاری
🔷 حقيقت ولايت در اولويت ولى و رسول نسبت به من است. و اين بر اساس تعبيرى از حضرت رسول است كه در غدير مطرح مى كنند؛ كه: «أَلَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ». اين اساس ولايت است؛ يعنى رسول و وصى از من به من سزاوارترند.
🔷 چرا؟ چون هم از من به من نزديكتر و هم مهربانتر و هم آگاهترند. و اينجاست كه تو رسول و وصى را انتخاب مى كنى. اين معناى از ولايت، نه با نفى تو همراه است و نه با هويت و انسانيت تو در تعارض؛ چون با انتخاب تو همراه بوده است.
🔷 چرا؟ چون به آگاهى بيشتر، به رحمت واسعه ى حق و محبت و عنايت و بينه ى روشن او دست يافته اى. حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه، آن جا كه از حقوق ولايت مى گويند، نكته ى خيلى لطيفى دارند كه به دست مى آيد حق ولايت زمنيه هايى دارد.
🔷 اين زمينه ها آگاهى است. آزادى است و رحمت واسعه و محبّت ولى است. كسى كه آگاهى به تمامى راه ندارد، و آزادى از تمامى تعلقها ندارد، و اين محبت و رحمت واسعه را به انسانها ندارد، كه از آنها به آنها نزديكتر باشد و آنها را بيش از خودشان دوست داشته باشد، ولى نخواهد بود و ولايتى را بر انسان نخواهد داشت.
🔷 با اين معناى از ولايت و با توجه به محدوديت امكانات آدمى؛ چه در حوزه ى علم و تجربه اش و چه در حوزه ى عقل و فلسفه اش و چه در حوزه ى قلب و عرفانش و با توجه به محدوديت وجودى اوست كه خدا و رسول و وصى او ضرورت پيدا مى كنند و انسان، محتاج و مفتقر به خدا و مضطر به رسول و ولى او خواهد بود و دنبال آنهاست و از آنها مى خواهد.
📚 روزهای فاطمه، ص ۲۷
🆔 کانال:👈 چشمه جاری