eitaa logo
🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
173.6هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
22.2هزار ویدیو
307 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ یه کلیپی در حال انتشار که خواننده زن، روی نمادی از کعبه در عربستان سعودی، که ظاهراً درست نیست و مال عربستان و کنسرت ریاض نیست و این فیلم منتشر شده مال ۵ ماه پیش در سوئد اگرچه قبلاً هم گفتم که حاکمان جدید عربستان دارن به این سمت میرن که مثل امارات خیلی چیزها رو آزاد کنند تا بتونن توریست بیشتری جذب کنند و می خوان رقابت اقتصادی داشته باشند با حکام امارات سر چشم و هم چشمی شیخ های خلیج😐 دارن مکه و مدینه که مهد اسلام رو نابود می کنند 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استان گلستان یکی از مناطق لبنان را تحت پوشش قرار می‌دهد نماینده گلستان در لبنان: هم‌اکنون در یکی از انبارهای هستیم که توسط استان گلستان تدارک دیده شده است. به حزب الله پیشنهاد دادیم که یکی از مناطق لبنان را تحت پوشش خود قرار دهیم و به آوارگان خط مقدم جبهه کمک کنیم. 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
12.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥فرزندان شهدای لبنانی همه را حیرت‌زده کردند / سرود فوق العاده احساسی فرزندان شهدای لبنانی در محفل قرآنی زینبیه دمشق در جریان برگزاری برنامه محفل در  زینبیه دمشق، یادگاران شهدای لبنانی یک سرود فوق العاده اجرا کردند که گریه حضار را به همراه داشت. این سروده درخشان و احساسی واکنش‌های بسیار زیادی را در بین جریان‌های عرب‌زبان به همراه داشته است. 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
هدایت شده از حَوراء🌱
35.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|🇵🇸🕊| بازآفرینیِ‌سکانس‌پایانی‌زندگیِ‌یک‌قهرمان👊🏻 در یکی از مدارس اهواز✨ 📍دبیرستان دخترانه ریحانه 🌸🍃@howra_ngo
دلانه✨ ‏«هذا الخراب الذي بداخلي لم يولد معي ، أقسم لكُم أيها الناس ، إنه لم يولد معي ، لقد كنت ناصعاً كغيمة ، كزهرة …» ای مردم؛ به شما سوگند، این ویرانه‌ی درون من، با من زاده نشد، من مثل اَبر، صاف و خالص بودم، مثل گل…🫀 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
•دُختَران نیکی‌هایی هَستَند که...💖 _امام صادق؏ 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
اگر قانون جامعی برای حجاب نباشد که تکلیف متولیان امر را مشخص کند، یک نهاد احساس تکلیف کرده و راه می اندازد تا بی‌حجاب‌ها را تربیت کنند، و یک نهاد ( آموزش و پرورش) بی‌حجاب‌ها را استخدام می‌کند تا فرزندان ما را تربیت کنند. https://virasty.com/neslamlou/1731960302106795598 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
13.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «مجید بربری» 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
708.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مادر شهید قربانخانی: به مجیدم خیلی افتخار می‌کنم 🔹۹ سال است که اشک‌هایم از دلتنگی قطع نشده. ولی استخوان‌سوخته‌های مجیدم بهترین هدیه‌ای بود که خدا به من داد بود. 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
زنان،‌شهیدساز‌هستند کہ‌ده‌برابر‌شهادت‌ارزش‌دارد ...!' - استادپناهیان        🆔 @Clad_girls | دختران چادری
روز ۲۵ آبان‌، خواهر شهید حسن مختار زاده رو سر مزار شهید(مزار شهید در حرم حضرت معصومه‌ست) دیدم. همون موقع خودم رو گذاشتم جای خواهرشون و این متن روز بعد نوشته شد:))) 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
روز ۲۵ آبان‌، خواهر شهید حسن مختار زاده رو سر مزار شهید(مزار شهید در حرم حضرت معصومه‌ست) دیدم. همون
[❤️✍🏻] _مواظب باش! نمی‌توانستم دوچرخه را کنترل کنم. کمی چرخید و بعد افتاد. تو هم نفس نفس زنان به دنبالم می‌آمدی. دردی را حس نمی‌کردم؛ پس گریه نکردم. _خوبی؟! _آره. پاشدم و دیدم زانویم خونی شده است. زدم زیر گریه و تو بغلم کردی و دوان دوان به سوی خانه رفتی.🚶🏽 • _داداش، بدو دیرمون شد! _ یکم صبر کن، الان میام. مقنعه‌ام را کشیدم جلوی صورتم و پوفی بلند کشیدم. _من بقیه‌ی لقمت رو درست می‌کنم؛ تو برو کفشت رو بپوش. _بفرما داداش خان مامانم بیدار کردی! مامان به من اخمی ریز کرد و رفت سراغ لقمه‌ی نیمه‌کاره‌ی داداش. کفش‌هایمان را پوشیدیم و تا مدرسه انقدر غر زدم که سر داداش درد بگیرد. به مدرسه‌ی من که رسیدیم؛ داداش مقنعه‌ی صورتی‌ام را کمی جلوتر کشید و گفت: _حواست باشه موهات نیاد بیرون. _باشه. _خداحافظ آبجی. _خداحافظ‌.✨ • _داداشی... _چیه؟ _داداشیه قشنگم... _چی می‌خوای؟ _می‌شه منم ببری هیئت؟ _خب برو حاضر شو؛ انقدر ناز کردن نداره که! _ممنون عشقم صورتت را مچاله کردی و گفتی: _عشقممم؟! دیگه از این حرفای چندش نزنیا! _باشه عشقم. اخمی غلیظ کردی و دیگر جرعت نکردم به عشقم، عشقم کردن‌هایم ادامه‌ بدهم. • دستی جلوی چشم‌هایم را گرفت. در خانه کسی غیر از تو از این کار‌‌ها نمی‌کرد. _داداشِ گل خودمه. دست‌هایت را برداشتی و لبخندی زدی. یک پاکت کادوی کوچک را جلویم گرفتی. _تولدت مبارک. پاکت را گرفتم و داخلش را نگاه کردم. یک جعبه‌ی کوچک داخلش بود؛ در جعبه را باز کردم. انگشتر عقیق سبزی با حکاکیه 'یا زینب' چشمک می‌زد. پریدم و بغلت کردم. _واییی خیلی قشنگه! ممنونم داداشی! لپت را کشیدم و محکم‌تر بغلت کردم. _باشه بابا خفه‌م کردی! جیغ زدم: _آخه خیلی قشنگه! _حالا بکن دستت ببینم به دستت میاد یا نه. انگشتر را دستم کردم. انگار برای من ساخته بودنش!🤍 • انگشترم را در دستم می‌چرخاندم. دلم برایت تنگ شده بود. هربار که به عکس‌هایت نگاه می‌کردم اشک‌هایم سرازیر می‌شد. شاید بتوانم خودم را کنترل کنم؛ ولی با مامان چه‌کار کنم؟‌! ها داداش؟ چه کار کنم؟! چجوری قانعش کنم که شهید شدی...؟💔 _اِلآی وصالی *تقدیم به خواهر شهید حسن مختارزاده 🆔 @Clad_girls | دختران چادری