eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
157.3هزار دنبال‌کننده
30هزار عکس
19.1هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
  ☕️📖 یک فنجان کتاب 🔰🔰 💭 بنظرت حجاب فقط یک قالبه ⁉️  
🌸 دختــران چــادری 🌸
  ☕️📖 یک فنجان کتاب 🔰🔰 💭 بنظرت حجاب فقط یک قالبه ⁉️  
مساله حجاب | استاد مطهری حيا و عفاف از ويژگيهاي دروني انسان است و حجاب به شكل، قالب ، نوع و چگونگي پوشش بر مي گردد. تفاوت باطن و ظاهر ، روح و جسد و يا گوهر و صدف را مي توان به عنوان تمثيل دراين زمينه به كاربرد. به گمان ما اينها دو حقيقت هستند و ميزان اين دونياز به دارد. 💭 چقدر توجه داری که این ویژگی(حجاب و عفاف) رو در روحت، در درونت پرورش بدی؟ 📒📕📗📒📗📘📕📙📒 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی🔰 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057    
عاشق اینم که قرآن می‌گوید: بهشت را برای خوبها می‌آوریم نزدیک وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ(ق/٣١) می گوید بهشت را می آوریم دم دستشان, آدم خوب ها باید یک بهشت دم دستشان باشد. خوب بمان بانوی عفیف 🌺🍃🍃 ❤️| @clad_girls
  شب_ها_ابراهیم_بخوانیم 📜 ❤️📜  
🌸 دختــران چــادری 🌸
  شب_ها_ابراهیم_بخوانیم 📜 ❤️📜  
  داستان 💓 | به دانشگاه رسیدم، گلبانگ اذان ظهر از بلندگوے مسجد پخش می شد: «الله اکبر... الله اکبر...» رفتن به هیچ کجای دنیا دیگر جایز نبود؛ وضوخانه برای تجدید عشق بازے، حضور من و آستین های بالا زده را می طلبید. نماز را به جماعت خواندیم، انرژی ساطع شده از انوار جمعیتِ نماز خوان، بخشی از وجودم را گرمای امید بخشیده بود اما هنوز نیمِ دیگرم در یخبندانِ ابراهیم بسر می برد...! بعد از نماز، طبق سنت دیرینه دانشگاه، دو صفحه قران تلاوت می شد. دلم می خواست قدم بزنم و کلام خدا آنقدر در گوشم بپیچد که اثری از اصوات گذشته نباشد... دلم می خواست بشورد، ببرد! ضلع غربی مسجد دانشگاه، آبادے نبود؛ خاکریز دیده می شد و بس... تنها جایی که از حیاط خلوت هم خلوت تر بود، پس بی معطلی حرکت کردم. دانشگاه ما در تلّی بلند قرار داشت؛ همین بهانه ای دوباره به دست باد می داد تا سر از پا نشناسد و با دیدن چادرم، او را بالاجبار با خود ببرد. ناچار جسم بی روحم را روی خاک نشاندم، از ترس آن که مبادا نامحرمی! گوش هایم را قرض دادم به قران و چشم هایم را به نقطه ای دور، احساسم در بند نغمه ے عشق بود تا آنکه نداے حق بدینجا رسید: «سَلَامٌ عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ...» با ناباوری از خودم پرسیدم: «یعنی حتی خدا هم با ابراهیم حرف دارد؟» شرایط محیا بود تا چادرم را بر سر خیمه کنم و به دل اجازه دهم، بغض هایش را اشک آلود کند... صدای ندبه هایم تقریبا بلند شده بود که همان آیه با ضرب آهنگی متفاوت، شروع به تکرار کرد: «سلام علی ابراهیم...» مکثی کوتاه و ادامه داد: «ابراهِــم... ابراهِــم...» سرم در لاک چادر بی تحرک ماند و اشک بر روی گونه یخ بست. وحی دلنواز، خودش بود! من این صدا را می شناختم... من با این صدا، ثانیه ها را زندگی کردم.... عاشقی کردم... مقدمه ی ابراهیمِ من...! لحظه اے نفح صور اول در گوشم پیچید: «خواهر...! خواهر...! عقرب توی چندقدمیته! صدامو می شنوی؟ تو رو به فاطمه ے زهرا پاشو!» با شنیدن نام اطهر مادر، چنان از جا کنده شدم که جز گرد و خاک هیچ چیز دیده نمی شد. مردمک چشم هایم مدام به چپ و راست گردش می کرد، خبری از عقرب نبود. تپش های قلبم شروع به مسئله سازی کرد: «این ابراهیم کیست که قصد جانم را کرده و با رمز فاطمه ے زهرا، عقرب را خنثی می کند...؟» صاحب صدا فریاد زد: «بخیر گذشت، اینجا نمونید! پر از جونوره...در امان خدا!» باید قدرت حرکت را از او می گرفتم، باید میخکوبش می کردم. با لحنی قاطع و اندکی چاشنیِ تند فریاد زدم: «صبر کنید!» جرات نداشتم به عقب برگردم، آب دهانم از انحناے گلو به سختی پایین رفت و تنها نود درجه برای رؤیت کفش هایش، عقب گرد کردم. ایستاده بود، ایستاده در غبار... بی معطلی به سراغ کفش ها رفتم؛ دیدن کفش هاے ممتاز او، سجده ے شکر را واجب می کرد... ادامه دارد... ✍نویسنده: 🔻انتشار با ذکر نام نویسنده جایز است. 🔺احساسات درون متن واقعیست و این را «ابراهیم دوستان» شاهدند! 🔺برای دسترسی به قسمت های قبل روی بزنید. ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔰 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057      
چادر از دست تو ای باب کرم می‌چسبد😇 در شبستانِ تو،قرآن‌ودعا می‌چسبد🤗📿 فخرِ همه این است که چادر به‌سرند😌 خادمی در حرم و کربُبَلا می‌چسبد😍🕌 🆔 @Clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
بنــــ﷽ــام تـــــو ما از آن پسرهایی نیستیم❌ که هر غریبه ای را عشقم...💟 خانمم...❤️ و عزیزم صدا بزنیم...😒 . این کلمات حرمت دارند..✅ . دارمـــــ ها حرمت دارند... . اینها... تنها لایق آن بانوییست...😇 که سه حرف #ب و و #ه را پشت سر هم... کناره سفره ی سفید بگوید...😉💍🍰 و تو دلت قنج برود برای صدای نازنینش...🙈 بانویی که قلبش به قلبت گره بخورد...💞 گره ای ناگسستنی...❌ و کنارش خوشبخت ترین مرد دنیا باشی...👨🏻 . بانویی که دستان کوچکش را بدون هیچ گناهی😌 بتوانی در دستت بگیری و به پاس بودن پیشانی اش را ببوسی...😘 آری...☺️ عشق حرمت دارد...❤ اینقدر راحت به این کلمه بی دفاع تجاوز نکنید...😔 . لطفا اسم بچه بازیهایتان را عشق نگذارید...🙋 همان خاله‌بازی برایشان مناسب تر است...😏 . . 🌸🍃🌸🍃 ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی 🔰 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
✠ وصف حالِ از کربلا برگشته ها؛ حسی شبیه بیرون شدن از #بهشت ...😭😭 دوباه دلتنگی دوباره حسرت دوباره آه😭 آه ای حرم ای شاه کرم روزیم کن آقا بازم برم😭 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
🌸 دختــران چــادری 🌸
✠ وصف حالِ از کربلا برگشته ها؛ حسی شبیه بیرون شدن از #بهشت ...😭😭 دوباه دلتنگی دوباره حسرت دوباره
💚 😍 سلام نائب الزیاره همه ی دوستان بودم مخصوصا و مخصوصا اونایی که تا حالا هنوز چشمشون به ضریح امام حسین نیوفتاده،ان شاءالله به حق امام حسین (علیه السلام) به زودی روزی همتون بشه😞 اگه بخوام توی چند جمله کوتاه سفر رو توصیف کنم: ایوان نجف عجب صفایی داره کربلا حال و هوای وصف ناشدنی داره سامرا غربت خاصی داره کاظمین انگار شور و نشاط عجیبی داره ♨️ پیاده روی اربعین یه چیز دیگه است.هرکی باید خودش تجربه کنه به نظرم😍 اصلا اصلا نمیشه وصف کرد همه و همه با یه عشق خاصی حرکت میکنن ،تمام مسیر ادم یه حس عجیب و خوبی داره . اونایی که میخوان اربعین برن کربلا نباید به نیت اینکه برن بچسبن به ضریح باشن!!چه رسم بدی داریم ما ایرانی ها .بابا به خدا زیارت به ضریح چسبیدن نیست.با اینکه بار اول بود میرفتم ،هیچ جا اصراری برای به ضریح چسبیدن نداشتم ولی عاااالی بود همه چی.جای همتون خالی بود😢 به نظر خودم جالب نیس که خانم ها گوشی به دست هی عکس بگیرن از خودشون یه جورایی جلب توجهش زیاده مخصوصا توی اون شلوغی ،خیلی توی چشم بودن ایرانی ها با سلفی های راه به راهشون😐 برا همون عکس نگرفتم توی مسیر😑 یه سری بادکنک از طرح گل دادن امسالمون اضافه اومده بود همراه خودم برده بودم ،هرجا برای استراحت میموندیم برای دختر بچه هایی که پذیرایی میکردن خودم باد میکردم ،همه خیلی خوشحاااال میشدن خستگی ادم در میرفت😊 خلاصه هرجا بادکنک باد میکردم یاد تمام دوستانی بودم که امسال توی طرحمون شرکت کردن ، دعا میکردم عاقبت بخیر بشن. خانم مظفریان عزیز که امسال زحمت سفارش بادکنک هارو کشیدی خیلی یادت کردم خواهر😍 😭 ⚠️ یه نکته: باید ادم از وطنش خارج بشه تا قدر کشورشو بهتر بدونه،خیلی حس غربت داره اونجا با اینکه مهمان نوازی عراقی ها توی این چند روز عالی هست، ولی سر مرز که برمیگردی چشمت که به پرچم کشورمون میوفته اشک تو چشات جمع میشه. ساعت دو و نیم صبح رسیدیم مرز ،سربازا بدون خستگی، ردیف ایستاده بودن این طرف مرز با اسفند😍 میگفتن زائرا خیلی خوش اومدین خاک پای شما توتیای چشم ما ❤️ قدر امنیت و کشوری که داریم رو نمیدونیم واقعا😢 😥ببخشید اگه با تاخیر بود پیام .اونجا نت نداشتم فرصتش هم نشد. شما هم اگه دوست دارین میتونید خاطره های قشنگ سفرتون رو شریک بشین با ما😊 🆔 @Clad_girls
Shab04Moharram1393_05_.mp3
10.71M
دوباه دلتنگی دوباره حسرت دوباره آه😭 🎙 🆔 @Clad_girls
هدایت شده از چادرانه🖤🇵🇸
اربعین کرب و بلایی نشدم اما کاش آخر ماه صفر زائر مشهد باشم♥️❤️ #آقا_بطلب_هوای_مشهد_کردم 💞 چــادرانہ ، یک سبک زندگے ست... 💠 @chadorane