620K
🍃با آرزوی توفیقات روز افزون برای
🎙 کارشناس محترم کانال
🔴 سوالات و شبهاتتون رو ارسال کنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 ماجرای دختر بد حجابی که عاشق رهبری شد...
👈🏻 فکر نکنید فقط چادری ها دوستتون دارن
#ویژه_کرونا
#خانم_جنگروی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جسارت و پررویی این سلبرتی هنجار شکن عجیبه ‼️
مهناز افشار :
من در خیابان های آلمان حجاب ندارم
انتخاب من اینه ... 😕
پ.ن : سی ساله اجباری بردنش پای دوربین و گونی گونی پول دادن بهش!! 😐
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
💠 امام صادق (علیه السلام) :
دعای روزه دار موقع افطار مستجاب میشود.
🔅🔆🔅🔆🔅
نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق🙏
مارو از دعای خیر خودتون بی نصیب نکنید💚
🆔 @clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
1_8271705.mp3
1.48M
🎧🎤🎧
💠 ربّنا با صدای زیبا وملکوتی
قاری نوجوان سید علیرضا موسوی...
🌸🍃 #التماس_دعا
🆔 @Clad_girls
🌹🍃
✍🏻 #سخن_نگاشت
💠 #امام_خامنه_ای
🌱 #قرآن
“ قرآن دستور زندگی و یک سرچشمه ی تمام نشدنی ” قرآن کتاب زندگی است. اگرآحاد بشر قواعد زندگی را با قرآن تطبیق کنند، سعادت دنیا وآخرت نصیب آنها خواهد شد. مشکل ما این است که ما زندگی را با قواعد قرآن تطبیق نمی دهیم؛ مثلاً کسی که به پزشک مراجعه میکند ونسخه ی پزشک را میگیرد، لکن به این نسخه عمل نمیکند این مراجعه به نسخه پزشک بدون عمل به نسخه اثری نخواهد داشت؛ امروز وضع ما اینگونه است. ۹۹/۰۲/۰۶
طراح جوان 👨🏻💻
#ویژه_استوری 🌹
#نشر_حداکثری✌️🏻
💠 کانال طراح جوان:
💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8
🆔 @Clad_girls
⛔️ خـــواهــرم ‼️
گمان نمیکنی راه را اشتباه رفته ای؟؟!!🙁
🆔 @Clad_girls
#نڪتـــه
﷽
چند وقتیه به شکل حساب شده افرادی کلیپ هایی رو در فضای مجازی منتشر میکنند با عنوان چارشنبه های بی حیایی😒
حتمآ خیلیاتون دیدید و ناراحت شدید..
تو کلیپ ها خانم هایی هستن که التزام به حجاب ندارن و میگن باید به موی ما وتفکرمون احترام بذارید😳
از کی تا حالا موی یک خانم رو همه باید بهش احترام بذارن؟
بعد یه چیزدیگه میگن به اندیشه من احترام بذار😳
میدونین چن وقته این حرفو یه سری روشن فکرا میزنن که عقاید همه حرمت داره ومنظورشون چیه از این حرف؟
اگر قرار بود هر اندیشه ای محترم بود که اصلی به نام برایت نبود.
امر به معروفم کلا تعطیل باید میشد که البته داره تعطیل میشه..
آیا این همه عقیده خرافی در جهانه همشونو ما باید بهشون احترام بگذاریم؟'!
کجای دین ما چنین مفهومی رو القا میکنه؟!
$احترام به عقاید در دین #اسلام معناش# احترام به بی بند و باری نیست‼️
بلکه احترام گذاشتن به عقاید و مذاهب اسلامی مذاهب دیگر میان امت اسلامی است و پرهیز از توهین.
احترام گذاشتن به عقاید و مقدسات یکدیگر و خودداری نمودن از توهین به مقدساته که مد نظره نه اون معنی که شما لحاظ میکنین..
🤔به اندازه کافی شما و امثال شما آزادنیستین در جامعه؟!!!
شاید بیش از اونکه باید..
و امثال شما امنیت روانی خانواده ها رو به خطر میندازید با نوع پوششتون.🙁
هر وقت با زور لگد شما رو به حفظ حجاب واداشت حکومت اون وقت میتونید معترض باشید به این شکل اما الان واقعا شما و امثال شما ازادی دارید اون قدر ازاد که هر روز به راحتی از این جور فیلما از خودتون میگیرید میذارید فضای مجازی نکنه اینجایی که فیلم میگیرین میخواین بگین لس آن جلسه و ایران نیست!!😕
حد پوشش قانونی در ایران الان فقط یک روسری و یک پوشش کلیه..
هرگز کسی رو حکومت #مجبورر_نکرده به رنگ پوشش و اندازه و فرمش..
کسی اینجا به شما نگفته چادر سر کنی
کسی ناچارتون نکرده عقیدتونو عوض کنین که هی از احترام به عقاید برای من میگی..
اگر اجبار بود که این همه پوشش زننده نداشتیم..😒
اگر این حد قانون برای حجاب هم نباشه
برمیگردیم به خیلی عقب تر و زمینه برای فساد هر چه بیشتر فراهم میشه
اول روسریا میره کنار بعد شلوارا بعد میشه اروپا..😥
به طرز ملموسی در این کلیپ ها سیاه نمایی میشه مثلا یکیشون میگه به من امنیت بدید بعد از اسید پاشی و گشت ارشاد و ارعاب بد حجابا میگه..
خواهش میکنم یکی امار بگیره سرجمع چند نفر تو کل ایران به خاطر بدحجابی روشون اسید پاشیدن🙁
و نکته مهم تر خواهش میکنم یکی بگه آیا این اسید پاشا از سمت حکومت بودن؟😐
و خواهش میکنم یکی به من بگن اگه گشت ارشاد همه بد حجابا رو میگرفت و..
پس این همه بی حجاب و بدحجاب چیه تو جامعه؟!😕
باید به امثال این ها گفت اصل رفتار شما خودش عامل ناامنی هست.امنیت که فقط فیزیکی نیست‼️
امنیت #معنوی و #اخلاقی هم برای ما موضوعیت داره که به فکر امثال شما اصلآ خطور نمی کنه چون درک درستی از حجاب ندارید.
اتفاقا حجاب برای تامین امنیت هست.امنیت روانی و ذهنی مردان جامعه✅
👈شما امنیت می خواین ما هم امنیت میخوایم👉
به عنوان شهروند در هر جای دنیا باید به قوانین دنیا و هر کشوری پایبند باشیم.
همون طور که در مناطق دیگه بی حجابی در مراتبی قانون هست و حجاب داشتن خلاف قانون.
امثال این بی حجاب ها ملاک زندگی رو دلم می خواد و خواستن معرفی می کنن.
اگه شما دلت میخواد اینطوری بیای بیرون و هرجور میخوای رفتار کنی که پوشش هم مصداق از اون هست یه جوان هم می تونه بگه من دلم میخواد بدن شما رو لمس کنم و یا هر کار دیگری..بکنم😳
و نمی تونی اعتراض کنید چون شما با بی حجابی به حقوق معنوی آدم ها تجاوز می کنید نمی تونی از تجاوز و تعدی دیگران به خودتون ناراحت بشید😏
تو کلیپای منتشر شده میگن ما به شما چادری ها احترام میذاریم شما هم به ما احترام بذاار
بنده خدا تو اگه احترام نذاری چی میشه؟فرق چادری ها و کلا محجبه های چادری و غیر چادری با شما اینه اونا با #حجاب شون #مزاحم کسی #نیستند و رفتارشان باعث #تضییع_حق کسی نمیشه☝️
اما شما ها با بی حجابی به حقوق معنوی دیگران که تعرض می کنید هیچ.مقابل حکم خدا هم می ایستید پس بی حجابی شما رفتار خنثی و بی عوارض نیست.
این حرفها هم واسه ما کهنه شده که حجاب من چشم های مردان سرزمین ماست و از این چرندیات..✋
خوبه تو خیابون و کوچه و بازار می بینیم این آدم هایی که مدعی خواهر و برادر ی و بی اثری بی حجابی اند مثل پنکه سقفی سرشون تو خیابون می چرخه و این زن و اون زن رو می بینند و گوشی هاشون پر عکس ها و مطالب و تصاویر بی حجاب زن هاست.
ما مردها جنس مردها رو می شناسیم و باید به زن ها بگیم این حرفها حرف مفته. چشم کانال ارتزاق غریزه جنسی هست و مردها با نگاه لذت می برند البته اصل این رو خدا برای لذت حلال و مشروع در چارچوب خانواده گذاشته و انحراف به خیابون کشیدن و همگانی کردن این مساله باعث فروپاشی خانواده ها میشود!
هدایت شده از 🛒چـــادرچـــه 🛍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنگ_اموزش💞🍃
آموزش #بستن_روسری 🧕🏻
#زیباامامحجبه😌
🤦♀ برای دیدن #آموزش های بیشتر
👇👇👇👇
💜 eitaa.com/joinchat/3691708463C49cd71aa91 🛍🛒
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_ام 💠 خبر کوتاه بود و خاطره خمپاره دقایقی قبل را دوباره در سرم کوبید
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_یکم
💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود.
صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق میزد و با چشمانی #شیطانی به رویم میخندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمیرسید.
💠 پاهایم سُست شده بود و فقط میخواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار #گلوله جیغم را در گلو خفه کرد.
مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ میزدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه #تهدیدم کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی میکُشمت!»
💠 از نگاه نحسش نجاست میچکید و میدیدم برای تصاحبم لَهلَه میزند که نفسم بند آمد. قدمهایم را روی زمین عقب میکشیدم تا فرار کنم و در این #زندان راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد.
از درماندگیام لذت میبرد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به #اشکم خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمیکردم انقدر زود برسی!»
💠 با همان دست زخمیاش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگیام را به رخم کشید :«با #غنیمت پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!»
پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. میدید تمام تنم از #ترس میلرزد و حتی صدای به هم خوردن دندانهایم را میشنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟»
💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این #بعثی بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خندهای چندشآور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط #داعش راهی نیس!»
همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و میدیدم میخواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری میلرزید که نفسم به زحمت بالا میآمد و دیگر بین من و #مرگ فاصلهای نبود.
💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا میکرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه میرفت تا تکان نخورم.
همانطور که جلو میآمد، با نگاه #جهنمیاش بدن لرزانم را تماشا میکرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو #آمرلی چیزی هم پیدا میشه؟»
💠 صورت تیرهاش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی میزد و نگاه هیزش در صورتم فرو میرفت. دیگر به یک قدمیام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمیدانستم چرا مرگم نمیرسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم #سر بریدم!»
احساس کردم #حنجرهام بریده شد که نفسهایم به خسخس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمیاش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید.
💠 چشمان ریزش را روی هم فشار میداد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم #مقاوم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی میشدم که نارنجک را با دستم لمس کردم.
عباس برای چنین روزی این #نارنجک را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم.
💠 انگار باران #خمپاره و گلوله بر سر منطقه میبارید که زمین زیر پایمان میجوشید و در و دیوار خانه به شدت میلرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم میچرخید و با اسلحه تهدیدم میکرد تکان نخورم.
چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشورههای عمو، #غیرتشان برای من میتپید و حالا همه #شهید شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
.
.
چه شد که از محمد حسین حافظ قران به کودکان اینستاگرامی آرایش کرده که مجبورند برقصند و مانکن باشند تا مورد اقبال مردم قرار بگیرند رسیدیم ؟!
🆔 @Clad_girls
بانو۶.mp3
10.7M
🔴📢 #ویژه / توجه
👆👆👆
🎖از این فایل صوتی #مسابقه داریم
📚 بخشی از کتاب زندگانی بانوی ایرانی
🆔 @Clad_girls
هدایت شده از چادرانه🖤🇵🇸
#سحرها را از دست ندهيد؛
ولو دو ركعت هم اگر ميتوانيد نماز (نافله شب) بخوانيد.
🌱 در اين زمانه هم كه به بركت موبايل و تلويزيون و... اكثر مردم تا نيمه شب مشغول و سرگرم هستند!
🌱 سحر ها را ضايع نكنيم، اگر نماز مستحبي هم نخوانديم، حداقل ده مرتبه " يا ارحم الرّاحمين" بگوييم! اگر آن را هم انجام ندادي اقلاً رو به قبله بنشين و بگو:" سبحان الله والحمدلله و لا اله الّا الله و الله اكبر"
🌱 اگر در چند سحر با جانت اين جمله را بگويي، عالمت عوض ميشود.
استاد فاطمی نیا
🌸🌸
@chadorane
💌 #عاشقانه_با_خدا
توی حال روزهداری
یه چیزایی رو بهتر حس میکنم
.
مثلا نعمتهایی بهم
ساده و با محبت دادی و
⛅ من حواسم به بودنشون نبود
.
اصلا همین محبتت...
چقدر وقت نماز،
یا با همین لبهای تشنه
بودن با تو برام، خوب و شیرینه 💜
.
حالا از قلبم بشنو :
💫 #اللهم_انی_اسالک_برحمتک_باوسعها
.
خدای خوبم
من هر روز
بیشتر از قبل نیاز دارم
به کمکت، به لطف بینهایت؛
پس به حق مهربونیت، دستم رو بگیر . . . 🌸🍃
.
.
📗 #دعای_سحر
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
📢
💠تندخوانی (تحدیر) جزء سوم قرآن کریم
🎙با صدای استاد معتز آقایی
⏱ سی دقیقه فقط وقتتون رو میگیره👌
@Clad_girls
👇👇👇👇
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
4_5857025611402313858.mp3
24.19M
💠 #تحدیر (تندخوانی) جزء سوم قرآن کریم
🎙با صوت استاد معتز آقایی
⏱زمان : 33دقیقه
http://eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
اولـش
چــادرے نبـود
امـا تـا میگفتـی #چـــــادر
دلـش میلــرزید....
مـی دآنی..
بعضــی هــا
در همین دنیـا #بهـــشتـــی میشوند🌸
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
@clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔴 #پوشش_آقایان 🧔🏻
در حقیقت بسیاری از ما تصور میكنیم كه حجاب و پوشش فقط مخصوص زنان است و با شنیدن كلمه «حجاب» ذهنمان سریع به چادر منتقل میشود اما اینطور نیست.
آقایان هم باید در پوشش خود باید و نبایدهایی را رعایت كنند.
در احكام شرعی دین ما، بر مرد پوشاندن سر و گردن و صورت و دستها تا جایی كه معمولاً نمیپوشانند لازم نیست. خب پس پوشاندن بقیه نقاط بدن توسط مردان در مقابل دیگران یك تكلیف شرعی است.
در روایتی از معصومین(ع) هم داریم كه حیا ۱۰ جزء دارد، ۹ جزء آن در زنان است و یك جزء در مردان؛ در واقع زنان هستند كه بار اصلی حیا و عفت را در جامعه به دوش دارند
اما این دلیل نمیشود كه موضوع حجاب مردانه و وظایف آقایان در این زمینه نادیده گرفته شود.
قرآن كریم پیش از آنكه به زنان دستور پوشش و رعایت حجاب داده باشد به مردان امر كرده كه حجابی در مقابل چشمانشان قرار دهند. خداوند در آیه ۳۰ سوره نور میفرمایند: «به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ كنند.»
📛 مردان چه بپوشند؟ چه نپوشند؟
اغلب لباسها و شلوارهای تنگ، شلوارهای جین پاره و چاكچاك، تیشرتهای آستینحلقهای منقش به انواع و اقسام تصاویر نامتعارف و غیراخلاقی، شلوارهایی با فاق خیلی كوتاه یا خیلی بلند، لباسهایی با یقههای بسیار برهنهتر از حد معمول و... نمونههایی از لباسهایی هستند كه مردان باید حواسشان باشد كه مصداق لباسهایی نباشند كه شرع در مورد پوشیدن آنها حكم به احتیاط داده است.
⛔️ طلا ممنوع
یك مورد كه مردان باید درخصوص پوشش رعایت كنند استفادهنكردن از انگشتر، گردنبند، ساعت یا هرچیز دیگر از جنس طلا است. بهطور كلی پوشیدن چیزی از جنس طلا برای مردان در هیچ حالی جایز نیست و نماز با آن هم بنا بر احتیاط واجب، باطل است. درضمن پوشیدن لباسهای زنانه توسط مردان هم جایز نیست.
.
از بس گفتین همش از احکام خانوما نگو... بفرمایید اینم گوشه یی از احکام پوشش در آقایون
.
.
.
#حکم_پوشش_آقایان #حکم_پوشش_مردان #پوشش_مردان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌹🍃
✍🏻طراحی کارتونی ویژه حجاب
#ویژه_پروفایل 🌹
#حجاب 🌸
💠 طرح های بیشتر در کانال طراح جوان:
💠https://eitaa.com/joinchat/295174185C758d117bb8
•| @clad_girls |•
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_یکم 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سی_و_دوم
💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را میدیدم که دستم روی ضامن لرزید و فریاد عدنان پلکم را پاره کرد. خودش را روی زمین میکشید و با چشمانی که از عصبانیت آتش گرفته بود، داد و بیداد میکرد :«برو اون پشت! زود باش!»
دوباره اسلحه را به سمتم گرفته بود، فرصت انفجار #نارنجک از دستم رفته و نمیفهمیدم چه شده که اینهمه وحشت کرده است. از شدت خونریزی جانش تمام شده و حتی نمیتوانست چند قدم مانده خودش را به سمتم بکشد که با تهدیدِ اسلحه سرم فریاد زد :«برو پشت اون بشکهها! نمیخوام تو رو با این بیپدرها تقسیم کنم!»
💠 قدمهایم قوت نداشت، دیوارهای سیمانی خانه هر لحظه از موج انفجار میلرزید، همهمهای را از بیرون خانه میشنیدم و از حرف تقسیم غنائم میفهمیدم #داعشیها به خانه نزدیک میشوند و عدنان این دختر زیبای #شیعه را تنها برای خود میخواهد.
نارنجک را با هر دو دستم پنهان کرده بودم و عدنان امانم نمیداد که گلنگدن را کشید و نعره زد :«میری یا بزنم؟» و دیوار کنار سرم را با گلولهای کوبید که از ترس خودم را روی زمین انداختم و او همچنان وحشیانه #تهدیدم میکرد تا پنهان شوم.
💠 کنج اتاق چند بشکه خالی آب بود و باید فرار میکردم که بدن لرزانم را روی زمین میکشیدم تا پشت بشکهها رسیدم و هنوز کامل مخفی نشده، صدای باز شدن در را شنیدم.
ساکم هنوز کنار دیوار مانده و میترسیدم از همان ساک به حضورم پی ببرند و اگر چنین میشد، فقط این نارنجک میتوانست نجاتم دهد.
💠 با یک دست نارنجک و با دست دیگر دهانم را محکم گرفته بودم تا صدای نفسهای #وحشتزدهام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد :«از دیشب که زخمی شدم خودم رو کشوندم اینجا تا شماها بیاید کمکم!» و صدایی غریبه میآمد که با زبانی مضطرب خبر داد :«دارن میرسن، باید عقب بکشیم!»
انگار از حمله نیروهای مردمی وحشت کرده بودند که از میان بشکهها نگاه کردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یکی #خنجری دستش بود. عدنان اسلحهاش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میکرد تا او را هم با خود ببرند.
💠 یعنی ارتش و نیروهای مردمی بهقدری نزدیک بودند که دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان #جهنمیاش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سر حیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده بودم که تنها به بهای #نجابتم از خدا میخواستم نجاتم دهد.
در دلم دامن #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را گرفته و با رؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم که دیدم یکی عدنان را با صورت به زمین کوبید و دیگری روی کمرش چمباته زد.
💠 عدنان مثل حیوانی زوزه میکشید، #ذلیلانه دست و پا میزد و من از ترس در حال جان کندن بودم که دیدم در یک لحظه سر عدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی که پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ کرده بود که انگار دیگر خونی در رگهایم نبود.
موی عدنان در چنگ همپیالهاش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و #داعشیها دیگر کاری در این خانه نداشتند که رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند.
💠 حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بیسر عدنان تنها بودم که چشمانم از وحشت خشکشان زده و حس میکردم بشکهها از تکانهای بدنم به لرزه افتادهاند.
رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی که دیگر به #دوزخ رفته و هنوز بوی تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیکردم از پشت این بشکهها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود که از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجهام سقف این سیاهچال را شکافت.
💠 دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز #فراق دیگر از چشمانم به جای اشک، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای خودی بر سنگرهای داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بکوبند و جانم را بگیرند که با داغ اینهمه عزیز دیگر #زندگی برایم ارزش نداشت.
موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیک ظهر شده و میترسیدم از جایم تکان بخورم مبادا دوباره اسیر #شیطانی داعشی شوم.
💠 پشت بشکهها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر از خیالم رد میشد و عطش #عشقش با اشکم فروکش نمیکرد که هر لحظه تشنهتر میشدم.
شیشه آب و نان خشک در ساکم بود و اینها باید قسمت حیدرم میشد که در این تنگنای تشنگی و گرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد