eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
154.7هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
18.4هزار ویدیو
286 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
من این باݪ و پرم را دوست دارم🕊✨ ❖ ❖ ❖ 🆔@Clad_Girls
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 📌 مترو تهران
🔴 عاقبت کشاندن نیروهای مذهبی به اینستاگرام اینها همون خانمهای مذهبی هستند که تحت تاثیر تبلیغات مسموم عده ای رفتند داخل اینستاگرام کار فرهنگی کنند و با دشمن مقابله کنند. حالا خودشون تبدیل شدن به پیاده نظام دشمن. اینکه میگیم مردم رو نفرستید داخل شبکه های اجتماعی تحت مدیریت دشمن بخاطر درک و تجربه ای بود که ازین فضاها داشتیم. بقول رهبر انقلاب مثَل این جماعت شده مثال همان غلامی که رفت جوی آب را بیاورد اما آب آمد و غلام را با خود برد.... آنها اینستاگرام را ساخته اند و الگوریتم های آن را جوری طراحی کرده اند که منجر به تغییر ذائقه و نگرش و انتخاب افراد در موضوعات مختلف بشود . خُل و مَشنگ و بوقلمون نیستند که برای جهاد تببین و کار فرهنگی و انقلابی ما بستر مفت و مجانی ایجاد کنند. میخواهید به انقلاب خدمت کنید و در راستای جهاد تبیین اقدامی کنید مردم را تشویق کنید بجای استفاده از اینستاگرام و تلگرام بیایند از همین پیام رسان ایتای خودمان استفاده کنند. 🆔@Clad_Girls
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 📌 مترو تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی جان انسان‌ها برای عوامل شبکه لندنی من‌ و تو هیچ ارزشی ندارد؛ خوشحالی و خنده‌های مجریان شبکه من و تو از اخبار تلخ آتش‌سوزی و مرگ!! ⭕️ پس از انتشار گسترده بی‌کفایتی دولت بریتانیا در مدیریت بحران گرما در شبکه های مختلف اجتماعی و رسانه های بین‌المللی، مجریان شبکه لندنی من و تو برای اینکه به مخاطب خود نشان دهند در همه جای دنیا چنین اتفاقات ناگواری رخ می‌دهد، اینگونه وقیحانه اخبار مرگ و میر ناشی از گرما در سراسر دنیا را با خوشحالی و قهقهه بازتاب می‌دهند! 🆔@Clad_Girls
فائزه هاشمی ام بهتون ملحق شد😂 احیانا شک نکردین به حرفاتون؟! حرف شهید همت یادمون نره!👇🏻 هر موقع راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است. 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"🚫... +ما‌که‌نگـفـتــیـم‌اگر‌ڪسی‌‌توی‌خانه‌ۍ‌خودش‌مقابل‌نامحرم‌روسریش‌‌رو‌برداشت‌، مااون‌رو‌تعقیب‌می‌ڪنیم‼️ ؟! 🆔@Clad_girls
‏جیغ و دست و هورا به افتخار تیم فوتبال بانوان ایران که نائب قهرمان کافا شد. 💪✌️ همش منتظرم ترانه علیدوستی بیاد بگه خانوما تو ایران حق فوتبال بازی کردن ندارن😏 "یاس" 🆔@Clad_Girls
، بوسنی. 1995 آخرین نگاه یک مادر مسلمان بوسنیایی به پسرش قبل از شهادتشان به دست نیروهای ظالم صربستان. 🗣 bagherzadeh🇮🇷 🆔@Clad_Girls
از‌خدا‌میخواهم‌مرا‌ستاره‌ۍآسمان‌ها‌ڪند✨ 🆔️ @clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: کشف حجاب علنی برای حکومت اسلامی تکلیف ایجاد می‌کند/ حکومت موظف است دربرابر حرام بایستد 🔹پول‌های زیادی خرج می‌کنند و از صدها رسانه استفاده می‌کنند تا روی هویت زن مسلمان اثرگذاری کنند، اما نتیجه‌اش فریب‌خوردن چند دختر می‌شود. 🔹چیزی که بنده را حساس می‌کند این است که گاهی خواص بحث حجاب اجباری را مطرح می‌کنند. عده‌ای نادانسته خطی را دنبال می‌کنند که دشمن با آن‌همه تلاش نتوانست. 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخورد شدید پلیس خارجی با زنی که در ورزشگاه سیگار می‌کشید و به تذکر پلیس اونجا توجهی نکرد! 👆هیچ کس هم نگفت ولش کن ، هیچ کس هم در کار پلیس دخالت نکرد. سیگار مخرب است یا بی حجابی در کشور اسلامی؟ پس بی قانونی بد است هر جا باشد!! 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 با موضوع حجاب 🗂 قسمت اول | بخش هفتم ✅ گشت ارشاد را تایید میکنید؟ ✅ باید نهادی باشد که با افراد خاص برخورد کند 🅾 منتظر قسمت های بعدی از کانال باشید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 حجاب، بانــ❥ــوان و خانواده ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_بیست_و_نهم چادرم را سر کردم و دور اتا
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» به خانه که رسیدیم، مادر از میوه‌های رنگارنگی که خریده بودیم، خوشحال شد و در جواب گلایه‌های شیطنت‌آمیز عبدالله با گفتن: _کار خوبی کردی مادر جون! از من حمایت کرد. عبدالله کاپشنش را روی چوب لباسی آویخت و رو به من کرد: _حالا خوبه بابات پولداره! پس فردا کمرِ شوهر بیچاره‌ات زیر بار خرج و مخارجت می‌شکنه! که به جای من، مادر پاسخش را داد: _مهمون حبیب خداست! خرجی که برای مهمون بکنی جای دوری نمیره! عبدالله تن خسته‌اش را روی مبل رها کرد و پرسید: _حالا دعوتشون کردی مامان؟ مادر در حالی که برای نماز مغرب آماده می‌شد، جواب داد: _آره، رفتم. ولی هرچی می‌گفتم قبول نمی‌کردن. می‌گفتن مزاحم نمی‌شیم. زن عموش خیلی زن خوشرویی بود. منم گفتم پسرم رفته ماهی بخره، اگه تشریف نیارید ناراحت میشیم. دیگه اینجوری که گفتم بنده خدا قبول کرد. گلدان را از جعبه خارج کردم و دسته گل نرگس را به همراه مقداری آب، در تنه‌ی بلورینش جا دادم. همه جای خانه بوی تمیزی می‌داد و ظاهراً در نبود من و عبدالله، مادر زحمتش را کشیده بود و حالا در میان پرده‌های زیبا و چشم‌نوازش، به انتظار آمدن میهمانان نشسته بود. نماز مغرب را که خواندیم، من و مادر مشغول پختن شام و آماده کردن میز پذیرایی شدیم که پدر هم از راه رسید. عقربه‌های طلایی رنگ ساعت دیواری اتاق به ساعت هشت شب نزدیک می‌شد و عطر سبزی پلو ماهی حسابی در اتاق پیچیده بود که کسی با سر انگشت به درِ اتاق زد. عبدالله در را باز کرد و میهمانان با استقبال گرم مادر وارد خانه شدند. با خدای خودم عهد کرده بودم که اجازه ندهم بار دیگر نگاهم در آیینه چشمان این مرد جوان بنشیند و باز دلم بلرزد و از وفاداری به عهدم بود که حتی یک نگاه هم به صورتش نیانداختم، هر چند سنگینی حضورش را روی دلم به روشنی احساس می‌کردم. مرد قد بلند و چهار شانه‌ای که «عمو جواد» صدایش می‌کرد، شخصی جدی و با صلابت بود و در عوض، همسرش مریم خانم زنی خوش رو و خوش صحبت بود که حسابی با من و مادر گرم می‌گرفت. فضای میهمانی به قدری گرم و صمیمی بود که حتی عمو جواد با همه کم حرفی‌اش به زبان آمد و با لبخندی رو به پدر کرد: _خوش به حال مجید که صاحب خونه‌ی خوبی مثل شما داره! پدر هم با نگاهی به آقای عادلی، پاسخ محبت عمویش را داد: _خوبی از خودشه! سپس سر صحبت را مریم خانم به دست گرفت و گفت: _ما تعریف خونواده شما رو از آقا مجید خیلی شنیدیم. هر وقت تماس می‌گیره، فقط از خوبی و مهمون‌نوازی شما میگه! که مادر هم خندید و گفت: _آقا مجید مثل پسرم می‌مونه! خوبی و مهربونی خودشه که از ما تعریف می‌کنه! چند دقیقه‌ای به تعارفات معمول گذشت تا اینکه پدر و عمو جواد وارد بحث تجارت شدند و عبدالله و آقای عادلی هم مثل همیشه با هم گرم گرفتند، ولی صحبت در حلقه من و مادر و مریم خانم بیش از همه گل انداخته که به لطف پروردگارم و در فضای آرام میهمانی که آکنده از عطر گل‌های نرگس شده بود، همه‌ی اضطرابم رخت بسته و رفته بود. ساعتی که گذشت، سفره شام پهن شد و با به میان آمدن پای برکت خداوند، جمع میهمانی گرمتر و صمیمی‌تر هم شد. مریم خانم مدام از کدبانویی مادر و سفره آرایی من می‌گفت و مرتب تشکر می‌کرد. عمو جواد هم که به گفته خودش هیچ گاه از میگو خوشش نمی‌آمد، با طعم عالی دست پخت مادر با این غذای دریایی آشتی کرده بود و از همسرش می‌خواست تا دستور طبخش را از مادر بگیرد. برایم جالب بود دو خانواده‌‌ای که هرگز یکدیگر را ندیده بودند، از دو شهر مختلف و حتی از دو مذهب متفاوت، این چنین دوستانه دور یک سفره بنشینند و بی آنکه ذره ای احساس غریبی کنند، با حس خوبی از آرامش و صمیمیت از روزی پروردگارشان نوش جان کنند و خوش باشند که گویا اعضای یک خانواده اند! ادامه دارد... ✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد 🆔@clad_girls
دلانه✨ ولــی‌‌من‌مدیونم‌به‌شـما‌و‌لحظه‌هایی‌که‌توی‌حرم‌تون، قشنگ‌تشرین‌لحظه‌هامو‌سپری‌کردم..(: ‌ 🆔@Clad_Girls
آقاکمک_۲۰۲۲_۰۷_۲۱_۱۸_۳۲_۵۹_۱۵۶.mp3
8.92M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🎼♥️|… 🎤 <َبرمشامم‌مے‌رسد‌بازبوی‌اسفند‌محرمــ...>ً 👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~