eitaa logo
🎶🎙کـافـــــہ دکــلــمـه🎙🎶
18.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
25.8هزار ویدیو
48 فایل
تنها صداست که می ماند...... تبلیغات: @tarefeh_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاوی که فقط با صدای صاحبش حرکت میکنه... ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، 🅰 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
16.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اوناییکه عشق رو تجربه کردن و یا عشق قدیمیشون رو یروز دیدن این ویدیو رو ببینن❤️‍🩹 🅰 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
🎶🎙کـافـــــہ دکــلــمـه🎙🎶
─═༅C᭄‌░⃟⃟🧡❤ღ༅═─‎ 📚داستان بانوی دوم قسمت هفتم مادرم راضی نبود همراهش به خونه احمد برم اما وقتی رض
─═༅C᭄‌░⃟⃟🧡❤ღ༅═─‎ 📚داستان بانوی دوم قسمت هشتم با تموم شدن کارمون احمد هم به حیاط اومد... زنبیل رو زیر چادرم زدم و از اتاقم خارج شدم...احمد به جلو اومد و گفت: -تموم شد؟ چادرم رو کمی جلو کشیدم و گفتم: -بله!!! احمد تو یک قدمیم ایستاد و گفت: -پس خسته نباشید... لبخندی از خجالت به روی لبهام اومد و سرم رو به زیر انداختم... مادرم در اتاق رو بست و گفت: -احمد اقا ما فردا دوباره میایم...اگه میشه خونه باشید و کمک اقای شریفه کنید... احمد دستش رو به روی چشمهایش گذاشت و گفت : -چشم...منتظرتونم! زیر چشمی نگاهی بهش انداختم و تو دلم گفتم((خدا کنه همیشه اینطوری باشی نه فقط همین اول کار!!!)) با نیشگونی که نجمه از پشت کمرم گرفت ناخوداگاه نگاهم به سمت پنجره اتاق طلعت کشیده شد... طلعت گوشه پرده رو کنار زده بود و به ما نگاه میکرد! با دیدن نگاه خصمانه طلعت ،لبخند شرمگینم رفته رفته جایش رو به لبخند تلخی داد.. تو دلم گفتم((شریفه به این نگاه ها عادت کن...تو توی این خونه تنها نیستی تو هوویی داری که چشم دیدنت رو نداره!!!)) * کنار ایستاده بودم تا احمد رختخواب هام رو به داخل اتاق ببره... عمه های احمد به ترتیب سن کنار حیاط ایستاده بودن تا از ریز و درشت جهیزیه ام سر در بیارن!!! نجمه در گوشم گفت: -ابجی کاش اسپند داشتیم...میترسم این سه تا چشممون کنن! لبهام رو گاز گرفتم تا نجمه مراقب حرف زدنش باشه... آقام فرش دستبافتم رو به روی شونه اش گذاشت و وارد حیاط شد... نجمه دوباره در گوشم گفت: -ابجی اقا رو چشم نزنن؟!!! از نگرانی های تمام نشدنی نجمه لبخندی زدم و گفتم: -هیس...میشنون! مادرم سماور رو زیر بغلش زده بود و به سمت اتاقم میبرد... عمه کوچکتر احمد سکوت طولانیش رو شکست و گفت: -نرگس خانم از قدیم رسم نبوده عروس رو واسه چیدن جهازش ببرن...شما اولین نفرید که دخترتون رو آوردید! نجمه از پهلوم نیشگونی گرفت تا من رو متوجه کنایه عمه احمد کنه... مادرم که از شدت خستگی عرق به پیشونی داشت با ناراحتی گفت: -نه من راضی به اومدن شریفه بودم نه خودش...اقاش اصرار داشت بیاد!!! نجمه که سعی میکرد تو تمام مدتی که اومدیم حرفی نزنه سکوتش رو شکوند و گفت: -ما هم ندیدیم قبل از چیده شدن جهیزیه عروس کسی از فامیل داماد به تماشا بیاد!!! مادرم به نجمه اخمی کرد تا دهنش رو ببنده...اما من از حاضر جوابیه نجمه خوشم اومد...هر چقدر من مراعات میکردم اون بر عکس من خوب بلد بود یکیشون رو چهارتا جواب بده!!! تو تمام مدت رفت و امد ما به حیاط و اتاق ،طلعت از اتاقش بیرون نیومد...اقام جلوی در اتاقم ایستاد و گفت: -شریفه بیا بگو رختخواب ها رو کجا بزارم!!! از اینکه اقام واسه کوچکترین کاری نظر من رو میپرسید احساس غرور میکردم... لنگان لنگان از جلوی چشمهای سه عمه احمد گذشتم و به سمت اتاقم رفتم...به همت اقام و احمد وسایلم خیلی زود چیده شد... موقع خداحافظی احمد دست اقام رو فشرد و گفت: ۰-خیلی زحمت کشیدین...راضی به این همه زحمت نبودم!!! اقام نگاهی به من انداخت و بلند گفت: -من هر کاری کردم واسه دخترم کردم...منتی هم سر هیچکس ندارم...خوشبختی شما ارزوی منه!!! با حرفی که اقام زد نگاهم به سمت پنجره طلعت رفت...طلعت از گوشه پنجره به تماشای ما ایستاده بود ...با دیدنش سرم رو به نشونه سلام تکان دادم اما طلعت پرده رو کشید و به کنار رفت... ادامه دارد.... ☞❥ 🔚 ۰ https://eitaa.com/cofeh_deklameh
دعای امروز من برای تو... "چشیدنِ مزه رسیدن حالا به هرچی که میخوای" سلام صبح بخیر 🌤🤍❄️ 🌺🌺🌺🌺 📖@cofeh_shear📖
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودتو دوست داشته باش... برای همه ی وقتایی که دست از تلاش بر نداشتی . برای وقتی که زندگی رو با همه ی زخم هاش در آغوش کشیدی و از دل تاریکیا جوونه زدی. 👇🍃👇 🪶❄️ ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تجربه تو چی بوده؟ 👇🍃👇 🪶❄️ ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا این روزها بیشترِ ازدواج‌ها به طلاق و جدایی ختم می‌شن؟ 👇🍃👇 🪶❄️ ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت یک داستان واقعی 🫠 💔روز پدره هوای بابا هارو بیشتر داشته باشیم🙂 🎙 🅰 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• ارزشش بیشتر از وقتی است که صرف دیدنش می‌کنید...🤌 بعد از دانلود برای عزیزانتون ارسال کنید❤️ 🅰 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
22.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رنج دانستن دمار از جان انسان می کشد... خوشبحالِ ، بی خیالان... جاهلان... خوش باوران...🥀 🅰 ۰ ۰ 📚@sarguzasht📚
تو سالن انتظار نشسته بودم چشمم به کتابی خورد به اسم «مادر من بهترین مادر دنیاست». مجموعه ای بود از جملاتی که بچه ها برای مادراشون گفتن. چن تاشو براتون می نویسم . مادرم در طول این ۹ سال هیچ وقت نظر من را قبول نکرده است. [اریکا ۹ساله] وقتی که من مادر بشوم و ترانه ای از رادیو دخترم پخش شود که شعرش را بلد نباشم، هیچ وقت جلوی دوستانش همراه خواننده نمی خوانم.[مارن ۱۲ساله] مادرم شوخی های بامزه ای می کند مثلا وقتی شش ماه به تولدم مانده ، یک کیک نصفه درست می کند [نیکول ۹ساله] وقتی برادر کوچکم مرا اذیت می کند مادرم فقط می گوید تو بزرگ‌تر هستی خودت مشکل را حل کن. من چطور این مشکل را حل کنم . تنها راهش اینست که برادرم را به استرالیا پست کنم [راشل ۱۰ساله] حمیداحمدی 👇🍃👇 🪶❄️ ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐ 🍃👈 ❤تنها صداست که می ماند......❤ 🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙