eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
16.4هزار ویدیو
632 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمرتون صد شب يلدا🍉 دلتون قدر يه دنيا❤ توي اين شبهاي سرما🌨🌨 يادتون هميشه باما😊 دل خوش باشه نصيبت❤ غم بمونه واسه فردا🙋 پیشاپیش یلدا مبارك🍉🍉 شب خوش ✨ 🍎✨ http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی " عزت نفس " داری کینه نمی ورزی، همه را به یک اندازه دوست داری، خجالت نمی کشی، خود را باور داری، خشمگین نمی شوی، و همیشه مهربان هستی ... " انسان صاحب عزت نفس " حرص نمی خورد، همه چیز را کافی می داند، حسد نمی ورزد، و خود را لایق می داند ... کسی که " عزت نفس" دارد، نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد، زیرا شادکامی را در درون خویش می جوید و می یابد ... "عزت نفس" باعث می شود، برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران نداشته باشید، زیرا خوب می دانید هر انسان تحفه الهی است ... " انسان صاحب عزت نفس" همه را دوست خواهد داشت و به همه مهر خواهد ورزید 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی‌تان را مصرف کنید! بله درست متوجه شدید! ما همه مصرف کننده ايم، پس «زندگی تان را مصرف کنید.» شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره مصرف میکنید. چرا؟ چون ارزشمند است. زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید. فرصت زندگی، مصرف زندگی هیچ فرصتی از زندگی را برای « زندگی کردن » از دست ندهید. منظور این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظور این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید. از زندگی تان زباله در نیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعداد هایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیلتان هدر برود. دکتر احمد حلت 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولاد کمتر؛ زندگی بهتر در قرآن و روایات! 👤 استاد قرائتی http://eitaa.com/cognizable_wan
: تازه کار؟! مشاهدات اولیه صحنه جنایت .... نوجوانی با موهای نیمه ژولیده ... قد، حدودا 188 ... شلوار جین آبی پر رنگ ... تی شرت لیمویی ... پیراهن چارخانه سبز و آبی غرق خون ... و رد خونی که روی زمین کشیده شده بود ... دستکش ها رو دستم کردم و رفتم بالای سر جنازه ... هنوز دل و روده ام بهم می پیچید ... و دیدن جنازه غرق خون حالم رو بدتر می کرد ... چند دقیقه بعد، دوباره حالم بهم خورد ... دیگه بدتر از این نمی شد ... جلوی همه ... بالای سر جنازه ... افسر پلیسی که چند قدمی مون ایستاده بود ... با حالت تمسخرآمیزی بهم تیکه انداخت ... - بهت نمی خورد تازه کار باشی ... خوبه توی این سن*، امیدت به آینده رو از دست ندادی و به پلیس ملحق شدی ... اوبران با ناراحتی بهم نگاه کرد ... دیگه تحمل تمسخر اونها رو نداشتم ... برگشتم بالای سر جنازه ... - چند تا از ناخن های دستش بر اثر سائیدگی روی زمین شکسته ... از حالتش مشخصه تا آخرین لحظه برای دفاع از خودش جنگیده ... و توی آخرین لحظات هم برای درخواست کمک، روی زمین خودش رو کشیده ... اما به خاطر ضربات و شدت خونریزی، نتونسته خودش رو به جایی برسونه ... کسی اون رو ندیده یا نخواسته ببینه ... - احتمال داره عضو گروه گنگ یا فروش مواد دبیرستانی باشه ... بین گنگ ها زیاد درگیری پیش میاد ... سرم رو آوردم بالا و محکم توی چشمهاش نگاه کردم ... وقت، وقت انتقام بود ... - اینجاست که تفاوت بین یه کارآگاه تازه کار واحد جنایی با یه پلیس گشت کهنه کار مشخص میشه ... حتی پلیس تازه کاری مثل من می دونه وقتی یه درگیری توی دبیرستان پیش بیاد ... اولین انگشت اتهام میره سمت گنگ های دبیرستانی ... پس یه مواد فروش که تیپ لباس پوشیدنش عین بچه های عادی، سالم و درس خونه ... روی ساعدش از این مدل خالکوبی ها* نمی کنه ... که از 100 متری مثل آژیر قرمز برای پلیس ها جلب توجه کنه ... این خالکوبی هر چی هست ... مال زندگی قبلی این بچه است ... بدون اینکه به حالتش توجه کنم ... از جا بلند شدم و بین جمعیتی که جمع شده بودن، چشم چرخوندم ... اوبران اومد سمتم ... - دنبال کی می گردی؟ ... -اینجا نیست ... - کی؟ ... مکث کردم و برگشتم سمتش ... - همین الان به تمام پلیس هایی که اینجان بگو سریع کل دبیرستان رو ... دنبال یه دختر با رژ بنفش تیره بگردن ... تمام گوشه کنارها رو ... زیرزمین ... انباری یا هر گوشه کناری رو ... محکم توی چشم هاش نگاه کردم ... - اگه خودش قاتل نباشه ... آخرین کسیه که غیر از قاتل ... مقتول رو زنده دیده ... * به تازگی وارد 31 سالگی شده بودم. * نوع طرح خالکوبی روی ساعد مقتول، مخصوص گنگ های دبیرستانی و خیابانی بود. دارد 📝 نویسنده:شهیدمدافع‌حرم‌سیدطاها http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸آمادگی برای ظهور ✍ آیت‌الله بهجت(ره) : تنها انتظار فرج کافی نیست، تهیأ (آمادگی)، بلکه طاعت و بندگی نیز لازم است، مخصوصاً با توجه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف واقع می‌شود، به‌حدی که: «مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛ (جهان مملو از ظلم و جور می‌گردد). خدا می‌داند که به‌واسطه ضعف ایمان بر سر افراد چه می‌آید. خدا کند ظهور آن حضرت با عافیت مطلقه برای اهل ایمان باشد و زود تحقق پیدا کند. مگر امکان دارد عافیت مطلقه بدون ایمان، طاعت و بندگی انجام گیرد؟! خدا به اهل ایمان توفیق دهد که از فِتَن مُضِله (فتنه‌های گمراه‌کننده) کناره‌گیری کنند. 📚  در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۱۹ http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
: تماس های شخصی - پیدا کردن یه آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این بزرگی بی فایده است ... عین پیدا کردن یه قطره آب وسط دریاست ... با بی حوصلگی چرخیدم سمتش ... هنوز سرم گیج بود و دل و رده ام بهم می پیچید ... - یه بار گفتم تکرارشم نمی کنم ... بهانه هم قبول نمی کنم ... و رفتم سمت دفتر دبیرستان ... معاون مدیر اونجا بود اما اثری از خودش نبود ... یعنی قتل یه دانش آموز دبیرستانی توی ساعت درسی، از نظر مدیر چیز مهمی نبود؟ ... یا چیزی اون دانش آموز رو از بقیه مستثنی می کرد؟ ... معاون پشت سرم راه افتاده بود ... - کارآگاه مندیپ ... اگه به چیزی یا کمکی نیاز دارید من در خدمت شمام ... محکم توی صورتش نگاه کردم ... حالت چهره اش تمام نظریاتم رو تقویت می کرد ... چرا مدیر اینجا نیست؟ ... بدون اینکه بهش توجه کنم در رو باز کردم و رفتم داخل ... منشی از جاش بلند شد و اومد سمتم ... اما قبل از اینکه چیزی بگه ... من وسط اتاق مدیر ایستاده بودم ... محکم و با حالتی کاملا تهاجمی اولین حمله رو شروع کردم... - چه کسی پای تلفنه ... که صحبت باهاش از قتل یه دانش آموز توی ساعت درسی ... توی مدرسه ای که تو مدیرش هستی مهمتره؟ ... واست مهم نیست؟ ... یا به هر دلیلی از مرگ اون دانش آموز خوشحالی؟ ... خشکش زد ... هنوز تلفن توی دستش بود ... چند قدم جلوتر رفتم ... حالا دیگه دقیقا جلوی میزش ایستاده بودم ... کمی خم شدم و هر دو دستم رو گذاشتم روی میز ... و محکم توی چشم هاش زل زدم ... - ازت پرسیدم کی پشت خطه؟ ... فریاد دومم بی نتیجه بود ... سریع به خودش اومد و تلفن رو گذاشت ... - شما همیشه و با همه اینطور پرخاشگر برخورد می کنید؟... از جاش بلند شد و رفت سمت در ... و در رو پشت سر منشیش بست ... - یادم نمیاد جواب سوالم رو گرفته باشم؟ ... چند لحظه صبر کرد ... سعی می کرد به خودش و شرایط مسلط بشه ... اما چه نیازی به این کار داشت؟ ... - تلفن فوری و شخصی بود ... و اگه قصد دارید این بار سوال کنید چه کار شخصی ای می تونه از پیگیری یه قتل توی دبیرستان من مهم تر باشه ... باید یادآوری کنم برای پاسخ به چنین سوال هایی و سرکشی توی امور شخصی من و دبیرستانم ... باید دلیلی داشته باشید که این سوال ها با تحقیق درباره قتل رابطه داره ... که در این صورت، لازم می دونم یه تماس شخصی دیگه بگیرم ... البته این بار با وکیلم... دلیلی وجود داره که تماس های کاری من به این قتل مربوط باشه؟ ... 📝 نویسنده:شهیدمدافع‌حرم‌سیدطاها ایمانی ❤️http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️ *همه بخونن* 🎀💫 پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله فرمودند: 💫🎀 شَرُّ النّاسِ الضَّيِّقُ عَلى اَهْلِهِ، قالوا يا رَسُولَ اللّه ِ وَ كَيْفَ يَكُونُ ضَيِّقا عَلى اَهْلِهِ قالَ: الرَّجُلُ اِذا دَخَلَ بَيْتَهُ خَشَعَتِ امْرَأَتُهُ وَ هَرَبَ وَلَدُهُ وَ فَرَّ فَاِذا خَرَجَ ضَحِكَتِ امْرَأَتُهُ وَ اسْتَأْنَسَ اَهْلُ بَيْتِهِ؛ 💗بدترين مردم كسى است كه بر خانواده اش سخت گير باشد. گفتند اى رسول خدا! سخت گيرى بر خانواده چگونه است؟ فرمودند: مرد وقتى وارد خانه شود، همسرش از او هراسان و فرزندان از او گريزان شده، فرار كنند و چون بيرون رود همسرش شاد گردد و خانواده اش با يكديگر انس گيرند. 💗 📖 مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 8، ص 25. http://eitaa.com/cognizable_wan