eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
17.2هزار ویدیو
628 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
💓رمان فانتزی نیمه واقعی 😍👌 💓 💓قسمت بعد از اون سال من کمتر خونه مامان جون رفتم...😕 بعد از ظهرا تو کوچه میرفتم و با بچه های محل فوتبال بازی میکردم... همبازیهای زیادی پیدا کردم ولی باز ته دلم برا مینا تنگ شده بود😕 چند ماه بعد متاسفانه مامان جونم فوت کرد و دیگه از اون به بعد مامان و خالم کمتر میرفتن خونه مامان جون.. ولی باز دلم به همون شب نشینی های شب جمعه ها خوش بود. اما بعد چند ماه شوهر خالم هم به خاطر شغلش انتقالی گرفت یه شهر دیگه و شانس دیدن مینا برای من خیلی کم شد😔 اولین باری که بعد مدتها دیدمش عید اونسال بود. بعد از هشت نه ماه که همدیگه رو ندیده بودیم.. وقتی که شنیدم مینا اینا میخوان بیان دل تو دلم نبود😊😍 کلی خاطره نگفته از این یه مدت داشتم براش تعریف کنم... شب قبلش تا صبح نخوابیدم و حرفام رو تو ذهنم تک تک مرور کردم که کدوم مهم تر و قشنگ تره که به مینا بگم😯🙈 از جکهایی که شنیده بودم تا اتفاقات تو مدرسه همه رو ردیف کردم تو ذهنم.. با خودم گفتم حتما اونم خیلی چیزا برا گفتن داره که تعریف کنه برام. اتاقم رو با کلی ذوق و شوق تمیز کردم😌 اخه مینا همیشه میومد میرفتیم تو اتاق و باهم بازی میکردیم... . فردا صبح دل تو دلم نبود... ظهر که شد یهو دیدیم درومون رو زدن... بابام رفت در رو باز کرد و منم سریع پریدم تو حیاط برای استقبال از مینا اینا😊 خاله اینام اومدن تو... و مینا هم با یه چادر مشکی😳 وارد شد و سلام کرد و... اولین بار بود مینا رو با چادر میدیدم... خیلی باوقار شده بود ولی دلم گرفت😕 اخه قبلا همیشه با موهای دوگوشی بسته و دامن چین چینی میدیدمش و الان😞 حتی با من سلام درست و حسابی هم نکرد😔 یهو انگار تموم ارزوهام خشکید😕 وقتی وارد خونه شدیم رفت پیش خانما نشست و منم پیش بابام و شوهر خاله به بحث های کسل کننده سیاسی گوش میدادم 😔 مینا سرش پایین بود و گاهی اوقات زیر زیرکی نگام میکرد ولی چیزی نمیگفت. . بلند شدم رفتم تو اتاقم... وقتی تمیزی اتاقم دیدم و ذوق دیشبم یادم اومد حالم داشت از خودم بهم میخورد... با گریه همه لباسام رو از کمد در اوردم و ریختم وسط اتاق ... حس میکردم دیگه دنیا برام تموم شده. برام این همه بی محلی مینا قابل هضم نبود برای منی که همیشه دوستش داشتم و حامیش بودم 😔 برای منی که کلی به خاطرش کتک خوردم. نمیدونستم باید چیکار کنم😣😔 💓💓💓💓💓💓💓💓💓 ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
: چگونه قلب زنان را برای همیشه مال خود کنید! عشق برای زن مفاهیم بسیاری در بردارد. او می خواهد به مردی که دوست دارد اعتماد کند و مطمئن شود او می تواند برایش محیطی امن و آینده ای خوب فراهم کند و به نقاط ضعفش توجهی ندارد و در هر حال سرشار از حمایت است. وقتی مردی تمام عشقش را نثار زنی می کند، در واقع به او این اطمینان را می دهد آنقدر قوی و تزلزل ناپذیر است که می تواند وفادار باقی بماند و هرگز گمراه نمی شود. زن عشق را می خواهد تا بدین وسیله بداند عقل مرد تحت هر شرایطی حتی مواقع سخت و بحرانی خوب کار کرده و می تواند از او همیشه حمایت کند. ⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦ ⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦⁦ 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣️☘️❣️☘️❣️☘️❣️ ■ یک زن باید برای زندگیش برنامه داشته باشه؛ صبح یه سری از کارش، بعد از ظهر یه سری و شب هم یه سری رو انجام بده نباید زندگیش رو هوا پخش باشه ■ از خواب که بیدار میشی کرم دست و عطر فراموش نشه‌، طی روز قرص آهن و ویتامین و میوه فراموش نشه ■ یه روز در میون دوش بگیرید، موهاتون سشوار کنید، ماسک مو، ماساژ پوست، بخور صورت و ورزش فراموش نشه! ■ قبل از آمدن شوهرتون رژلب، خط چشم و دوباره عطر بزنین و لباساتون عوض کنید ■ نگید نمیرسم، بچه دارم، اعصابم خورده، حوصله ندارم و... خودت رو دوست داشته باش نگران خودت باش فقط تویی که میتونی به داد خودت برسی مریض میشی، پیرمیشی، افسرده میشی اگه خود را رها کنی... 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ از تشكر كنيد. وقتي همسرتان كارهای مردانه‌اش را انجام مي‌دهد، پيش خودتان نگوييد به وظيفه‌اش عمل كرده و نيازی به تشكر نيست. فكر نكنيد مردتان به‌ خاطر دست‌های قوی و توانايي‌های مردانه‌اش نيازی به شنيدن تشكر ندارد. در ازای هر قدمی كه برای شما و زندگی مشترک‌تان برمي‌دارد، از او تشكر كنيد. به او نشان دهید که متوجه هستيد برای شما چه كارهايی انجام مي‌دهد. جملات ساده‌ای مانند «ممنون كه مرا صبح‌ها تا ايستگاه مي‌رسانی» و «متشكرم كه با تمام خستگی‌ات، خريدهای خانه را انجام مي‌دهی»، برای او بسيار انرژی‌بخش خواهد بود. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
‌ فرق مادر خلاق و غیرخلاق _وقتی بچه غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود؛ چگونه از مغازه کودک را خارج کنیم؟ پاسخ: پدر یا مادر خلاق به او می‌گوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه می‌خواهد خروجی را نشانش بدهد بچه به طرف در می‌رود و خوشحال است. احساس می‌کند کار مهمی انجام می‌دهد. پدر یا مادر غیرخلاق او را به زور و کشان کشان بیرون می‌برد. بچه گريه مي‌كند، غر می‌زند و نمی‌خواهد از مغازه بیرون برود. قربان صدقه‌اش می‌روند و وعده شکلات و بستنی می‌دهند. بچه رشوه را قبول می‌کند. همچنان غر می‌زند و از مغازه خارج می‌شود و مشغول چانه زدن بر سر تعداد بستنی است. _بچه در مدرسه دعوا کرده است؛ داستان را برای مادر تعریف می‌کند. مادر خلاق گوش می‌دهد و اجازه مي‌دهد فرزندش صحبت كند. مادر غیرخلاق به بچه می‌گوید: "اون بی‌تربیته. تو باهاش بازی نکن!""به خانم معلم میگم دعواش کنه"! _بچه بستنی می‌خورد. مادر خلاق به او دستمال می‌دهد تا دهانش را پاک کند. مادر غیرخلاق خودش دور دهانش را پاک می‌کند. _در مطب دکتر حوصله بچه سر رفته است.‌‌ مادر خلاق از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون می‌آورد و بچه مشغول می‌شود. مادر غیرخلاق مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد لاینقطع می‌گوید: "نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، بشین، ول کن، به بابات می‌گم، اعصاب همه رو خرد کردی. الان آقای دکتر میاد آمپولت می‌زنه!!!" http://eitaa.com/cognizable_wan