eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🔵امام زمان عجل الله دل رو تنظیم میکنه!!* *🎙حجت‌الاسلام پناهیان* ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
✅مردم چه می گویند؟؟ 💫می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه می‌گویند؟!... 💫می خواستم برای مدرسه، به مدرسه سرکوچه‌مان بروم. مادرم گفت: فقط مدرسه غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه میگویند؟!... 💫به رشته‌ انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 💫میخواستم با دختری ساده و صاف و صادق ازدواج کنم. مادرم گفت: من اجازه نمیدهم. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 💫میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایه‌ی زندگی‌ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... گفتند: مردم چه میگویند؟!... 💫میخواستم به اندازه‌ی جیبم خانه‌ای در پایین شهر اجاره کنم. همسرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 💫می خواستم یک ماشین مدل پایین در حد وسعم بخرم، زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 💫میخواستم بمیرم،‌ بالای سرم بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: قبرستان حاشیه شهر، زنم فریاد کشید. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... .... از دنیا رفتم! ✅برای مراسم ترحیمم خواستند مجلس ساده‌ای بگیرند. خواهرم داد زد و گفت: مردم چه می گویند؟!... ✅از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم رفت و سنگ قبری با نقش صورتم سفارش داد و گفت: مردم چه میگویند؟!... ✅ حالا من در اینجا،‌ تنهای تنها در حفره‌ای تنگ خانه کرده‌ام و تمام سرمایه‌ام برای قبرم جمله‌ای بیش نیست: 💫مردم چه میگویند؟!... ✅مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، الان لحظه‌ای نگران من نیستند!!! هیچکدامشان کنارم نیستند!!! من هستم و اعمالم، نه پدر و مادرم، نه برادرم،‌ نه خواهرم، نه همسرم،‌ نه فرزندانم و نه هیچکس دیگری کاری برایم نمی‌کنند!! ✅و تمام عمرم فدای این جمله شد: مردم چه میگویند؟؟؟!!! ✅و چه نيكو فرموده قرآن كريم: 💫وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ُ(سوره احزاب آیه37) و از حرف مردم میترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است از اينكه از مخالفت امر او بترسى‏. http://eitaa.com/cognizable_wan
✅داستان واقعی از زبان یک خانوم که به عروس خود خیانت کرد. 💫آرزو داشتم تنها پسرم با دختر خواهرم ازدواج کند، اما او در دوران دانشجویی به دختری از خانواده ای مستضعف که با هم همکلاسی بودند علاقه مند شد و دختر مورد علاقه اش را به عقد خود درآورد. زن ۶۵ ساله با لهجه جنوبی خود در دایره اجتماعی کلانتری امام رضا(ع) مشهد افزود: سلیم از ازدواج با سکینه خیلی خوشحال بود اما هر موقع نامزد او به خانه ما می آمد سردرد می شدم و احساس می کردم این عروس یک لاقبا در شأن خانوادگی ما نیست. من هرچه با خودم کلنجار رفتم تا مهر و محبت این دختر را در دلم جای دهم فایده ای نداشت و خواهرم نیز با نیش و کنایه هایش آتش بیار این معرکه شده بود. متاسفانه پس از گذشت مدتی، نقشه شومی کشیدم و با کمک پسر خواهرم فردی را اجیر کردیم تا ادعا کند قبلا با عروسم آشنایی و رابطه داشته است. ما با این تهمت های ناروا توانستیم سلیم را نسبت به همسرش بدبین کنیم و او نامزدش را طلاق داد. من بلافاصله دختر خواهرم را به عقد پسرم درآوردم اما سلیم و دخترخاله اش خیری از زندگیشان ندیدند چون آن ها صاحب دو فرزند معلول شدند و عروسم که تاب و تحمل مشکلات زندگی و جمع و جور کردن این دو طفل بی گناه را نداشت پس از گذشت ۱۵ سال به پسرم خیانت کرد و دنبال سرنوشت خودش رفت.از آن به بعد من و پسرم خودمان را به پرستاری از این دو بچه معلول سرگرم کردیم. ولی هر روز که می گذشت من به خاطر ظلم و خیانتی که در حق عروس قبلی ام کرده بودم عذاب وجدان بیشتری پیدا می کردم و خیلی دنبال سکینه گشتم تا او را پیدا کنم و حلالیت بطلبم. ولی هیچ آدرس و نشانی از او پیدا نکردم. تا این که برای سفر زیارتی به مشهد آمدیم. در این جا هنگام عبور از خیابان با یک موتورسیکلت تصادف کردم و وقتی که برای مداوا به بیمارستان انتقال یافتم باورم نمی شد پرستار مرکز درمانی همان کسی باشد که سال ها دنبالش می گشتم. سکینه با مهربانی از من پرستاری و مراقبت کرد و زمانی که دست هایش را محکم گرفتم و با شرمندگی برایش تعریف کردم مرتکب چه گناه بزرگی شده ام، او با لبخندی معصومانه دستم را بوسید و گفت: مادرجان حتما قسمت این طوری بوده است و من از شما هیچ دلخوری و ناراحتی به دل ندارم و همین جا شما را بخشیدم. زن ۶۵ ساله گفت: از این که می بینم سکینه با فردی شایسته ازدواج کرده است و ۲ دختر زیبا و دوست داشتنی دارد خیلی خوشحالم و برایشان دعا می کنم خوشبخت و سعادتمند بشوند. امیدوارم خدا هم از خطاهایم بگذرد. 📚برگرفته از روزنامه خراسان http://eitaa.com/cognizable_wan
💎 بهترین ازدواج ها ازدواجی ست که در آن : - نیاز به بقا در زن و مرد : متوسط - نیاز به عشق و احساس تعلق : زیاد - نیاز به قدرت : کم -نیاز به آزادی : کم - نیاز به تفریح : زیاد باشد. 💎هرگونه انحراف از این الگوی کمیاب، به مذاکره نیاز دارد. هرچه اختلاف و تفاوت بیشتر باشد مذاکره بیشتری می طلبد. 💎این اطلاعات، صرف نظر از اینکه قبلا ازدواج کرده یا اکنون قصد ازدواج داشته باشید، می تواند تصویر روشنی از نقاطی در اختیار شما قرار دهد که می توانند مشکل بیافرینند. 💎زوج های مجهز به این اطلاعات که به دنبال زندگی زناشویی بهتری هستند از دایره حل اختلاف به طور موثری استفاده می کنند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
چه فرقی می‌کند که مقصر تو باشی یا همسرت؟!! نگذارید این دنبال مقصر بودن‌ها فاصله‌ای بینتان بیندازد.‌ مبادا در این میان غریبه‌ای فاصله را پُر کند! نگذارید «ما» بودنتان تبدیل به «من» شود، نگذارید قهرهایتان عادی شود. باور کنید یک «جانم گفتن»، می‌گشاید تمام اَخم‌های مردانه را، یک «آغوش محکم»، تمام می‌کند لجاجت‌های زنانه را باور کنید کِیف دارد در کنار عشق بودن ♥️ 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدمت به امام زمان عجل الله گره گشای کارهاست http://eitaa.com/cognizable_wan
تعدادی موش رو دانشمندان داخل يك استخر آب انداختند. تمامي موشها فقط ١٧ دقيقه توانستند زنده بمانند و در نهايت خفه شدند!!! دوباره دانشمندان با اينكه ميدانستند موش بيش از ١٧ دقيقه زنده نمي مانند تعداد ديگري موش رو به داخل همان استخر انداختند و با علم ١٧ دقيقه تا مرگ موشها، تمامي موشها رو قبل از ١٧ دقيقه از آب جمع كردند و تمامي آنها زنده ماندند!!!! موشها پس از مدتي تنفس و استراحت دوباره به آب انداخته شدند!!!!! حدس ميزنيد اين بار چند دقيقه زنده ماندند؟؟؟؟؟؟؟؟ ٢٦ ساعت طول كشيد تا آنها مردند. آنها به اين اميد كه دوباره دستي خواهد آمد و نجات پيدا ميكنند، ٢٦ ساعت تمام طاقت اوردند!!!!!! اميد بهترين و بالاترين قوه محرك زندگي است!!!! تمامي عاشقان كه به هم نرسيدن تمامي مغازه داران و كاسباني كه ورشكست شدند تمامي مريضاني كه شفا پيدا نكردند تمامي تلاشهايي كه به ثمر ننشست همه و همه از فقدان اميد بوده است!!!!!!! هميشه به فرداي بهتر اميدوار باش هميشه به رحمت خداوند اميدوار باش!! زندگیتان سراسر امید طرز ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺲ، ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ...! ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺷﯿﮏ، ﻧﻤﯽ ﭘﻮﺷﻪ... ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺁﺭﺯﻭﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ... ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪﻩ... یکی دیگه، به خودش نمیرسه... ﯾﮑﯽ مدام ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ... ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ عکس ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﻩ...! یکی محبت نمی کنه...! یکی دیگه، محبت نميپذيره...! و..... اینگونه است که ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻣﻬﺎ در ٣٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻧﺪ و ﺩﺭ ٨٠ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺩﻓﻦ میشوند...! http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی مثل جلسه امتحان است بار ها غلط مینویسیم پاک میکنیم و دوباره غلط مینویسیم غافل از اینکه ناگهان مرگ فریاد میزند؛ برگه ها بالا..!! http://eitaa.com/cognizable_wan
آدمهای موفق همیشه دو چیز بر لب دارند: لبخند و سکوت "لبخند" حلال بسیارى از مشکلات است و " سکوت" روشى است براى دوری از مشکلاتِ بیشتر ... 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
اختراع چای کیسه ای بطور اتفاقی و در اثر اشتباه مصرف کنندگان در سال1908 رخ داد. قرار بود مصرف کنندگان کیسه را باز و چای را دم کنند ولی تصور کردند که کیسه را باید کامل در آب داغ قرار داد! 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
سلطان به وزیر گفت۳سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.سوال اول: خدا چه میخورد؟سوال دوم: خدا چه می پوشد؟سوال سوم: خدا چه کار میکند؟ وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود. او غلامی فهمیده و زیرک داشت. وزیر به غلام گفت: سلطان ۳سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم: خدا چه میخورد؟ چه می پوشد؟ چه کار میکند؟ غلام گفت: من جواب هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا...! اما خدا چه میخورد؟ خداغم بنده هایش رامیخورد. اینکه چه میپوشد؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد. اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم. فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند. وزیر به دو سوال جواب داد. سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟ وزیرگفت: این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد. گفت: پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد. بعد وزیر به غلام گفت: جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام. http://eitaa.com/cognizable_wan
گاهی کودک با دو سلاح "گریه و قهر" چیزهایی را می‌ طلبد که به صلاح او نیست. در این مواقع اصلاً در برابر او کوتاه نیایید. چرا که اگر او طعم این گونه موفقیت را بچشد، ‌ترک این عادت، بسیار مشکل خواهد بود. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
16.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایام عید اینجوری سفر برید خوش میگذره😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) : هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم. 📕 معاد شناسی علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ امروز پنجشنبه یادی كنيم ازمسافرانی که روزي درکنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقی ست با ذكر فاتحه و صلوات "روحشان راشادکنیم 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴ثبت‌نام اتاق عقد حرم حضرت معصومه(س) اینترنتی شد مسئول اتاق عقد حرم مطهر بانوی کرامت: 🔹ثبت‌نام اتاق عقد دیگر به صورت حضوری انجام نمی‌شود و علاقه‌مندان برای استفاده از این اتاق فقط باید با مراجعه به نشانی اینترنتی fatemi.amfm.ir/wed فرایند ثبت نام را انجام دهند.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌹امام باقر عليه السلام فرمودند: 👈🏻شب نيمه‌ي شعبان بعد از ليله القدر، برترين شب‌هاست. خداوند در آن شب فضل خود را به بندگان عطا مي‌فرمايد و ايشان را به كرم خويش مي‌آمرزد. 👈🏻پس در تقرب جستن به سوي خداي تعالي كوشش كنيدزيرا خداوند به ذات مقدسش قسم ياد فرموده است كه هيچ سائلي را در آن شب از درگاه خود دست خالي برنگرداند مادامي كه خواسته‌ي او معصيت نباشد و خداوند آن شب را به ما اختصاص داده است. پس در دعا و ثنا بر خداي تعالي در آن شب كوشش نماييد. 📚(مفاتيح الجنان) 🌹پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: 👈🏻در شب نيمه‌ي شعبان روزي‌ها تقسيم مي‌شود و عمر مردم معين مي‌گردد و روندگان به حج نامشان نوشته مي‌شود و خداي تعالي در خلق خود افراد بيشماري را مي‌آمرزد. 📚(مفاتيح الجنان) 🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🤲🏻دعاي شب نيمه‌ي شعبان 👈🏻هر كس در شب نيمه‌ي شعبان 21 مرتبه اين دعا را مابين نماز مغرب و عشاء، قبل از آنكه سخني بگويد بخواند، تا شب نيمه‌ي شعبان سال بعد به فرمان خدا، هيچ مكروهي به او نرسد و اگر عمر او تمام شده باشد، خداوند عمر دوباره به او كرامت فرمايد. 🌸بسم الله الرحمن الرحيم 🤲🏻اللهم انك عليم حليم ذو اناة و لا طاقة لنا بحكمك يا الله يا الله يا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اكشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتك يا ارحم الراحمين. 📚(از كتاب عنوان الكلام مرحوم ملا محمدباقر فشاركي ص 210) **** 📖قرائت قرآن در شب نيمه‌ي شعبان 👈🏻هر كس در شب نيمه‌ي شعبان سه مرتبه سوره‌ي ياسين را بخواند، 🍃مرتبه‌ي اول به نيت طول عمر، 🍃مرتبه‌ي دوم به نيت توانگري 🍃و مرتبه‌ي سوم به نيت دفع بليات، در آن سال از آفات و فقر در امان مي‌ماند و عمر او طولاني مي‌گردد. 👈🏻پس از تمام كردن سوره در هر مرتبه دعاي زير را با تضرّع بخواند: 🌸بسم الله الرحمن الرحيم 🤲🏻اللهم يا ذَالمنِّ لا يُمَنُّ عليك يا ذالطَّولِ لا اله الا انت، انت ظهرُ اللاجين و جارُ المستجيرين و امان الخائفين اِن كُنتُ شقيّاً محروماً مُقْتِراً في الرزق، فامحُ في امِّ الكتاب شقاوتي و حرماني و اقتارِ رزقي و اثبتني عندك مرزوقاً موفِّقاً للخيراتِ، فانك قُلتَ في كتابكَ المنزل يمحواللهُ ما يشاءُ و عندهُ امُّ الكتابِ. **** 🌹زيارت امام حسين عليه السلام در شب نيمه‌ي شعبان 👈🏻بايد دانست كه زيارت سيدالشهداء عليه‌السلام در شب نيمه‌ي شعبان بسيار سفارش شده است 👈🏻 و ساده‌ترين زيارت كه مي‌توان در همه وقت آن حضرت را به آن زيارت نمود آن است كه سه مرتبه بگويي: 🌸صلي الله عليك يا ابا عبدالله 👈🏻و يا اينكه بگويي: 🌸السلام عليك يا اباعبدالله السلام عليك و رحمة الله و بركاته كه خداوند سلام تو را به آن حضرت مي‌رساند. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
در افسانه ای آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. مرد خندید و گفت:وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ گاهی آنچه از نظر دیگران نقص به نظر می‌رسد، نقطه قوت است و می‌تواند فایده های زیادی داشته باشد.  گاهی تجربه های تلخ و گذر عمر در انسان ها، آن ها را مهربان و فروتن می‌کند و باعث شکوفایی عشق در زندگی آن ها می‌شود.  هر کس توانایی های منحصر به فرد خودش را دارد. 🍃 🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید؛ به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند. قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد. امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید، به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی، به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید، به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند. و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید و از آن شکایت کنید، به افراد بیکار و ناتوان و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند فکر کنید. زندگی، یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید. 📒📒📒📒📒📒📒 همه پلیدی‌ها نتیجهٔ ناآگاهی‌ست. شما می‌توانید نتیجهٔ ناآگاهی را ریشه‌کَن کنید، امّا نمی‌توانید این کار را بدون از بین بردن علت آن انجام دهید. دگرگونی راستین در درون روی میدهد، نه در بیرون. تله http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج آقای ‍ قرائتی پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... عشق حسین چها که نمی کند اقایم حسین هر حرکتی برایش را بردارید هزار برابر جواب می دهد👌 اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
داستانی واقعی و تکان دهنده دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکی‌اش برگزار می‌شد؛ با عجله به فرودگاه رفت. بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛ که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ... بعد از فرود هواپیما، دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛ و خودش را معرفی کرد؛ و گفت: هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛ و شما می‌خواهید من 16 ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟ یکی از کارکنان گفت: جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛ می‌توانید یک ماشین دربست بگیرید؛ تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است... دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛ و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛ که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛ بطوری‌که ادامه راه مقدور نبود ... ساعتی گذشت تا این‌که احساس کرد راه را گم کرده است ... خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ... که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ... کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛ صدای پیرزنی را شنید: بفرما داخل، هر که هستی در بازه ... دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند. پیرزن گفت: کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ... ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ... دکتر از پیرزن تشکر کرد؛ و مشغول خوردن شد؛ در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ... که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛ که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد. پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود. بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت: مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛ ‌ امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود. پیرزن گفت: شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است. من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ... دکتر آیشان می پرسد: چه دعایی؟ پیرزن می گوید: این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛ نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر، به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ... به من گفته‌اند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛ که او قادر به علاجش هست، ... ولی هم او خیلی از ما دور هست؛ و دسترسی به او مشکل هست؛ ‌ و هم می‌گویند هزینه عمل جراحی او خیلی گران است؛ و من از پس آن برنمی‌آیم ... می ترسم این طفل بیچاره و مسکین، خوار و گرفتار شود ... پس از خدا خواسته‌ام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛ و کارم را آسان کند! دکتر آیشان در حالی‌که گریه می کرد؛ گفت: به والله که دعای تو، هواپیماها را از کار انداخت؛ و باعث زدن صاعقه ها شد؛ و آسمان را به باریدن وا داشت ... تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند. من هرگز باور نداشتم؛ که الله عزوجل با یک دعا، این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛ و بسوی آنها روانه می کند. وقتی که دست‌ها، از همه اسباب‌ها کوتاه می‌شود؛ و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد؛ فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا می‌ماند؛ و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید؛ ‌ باز می‌شود. هر جایی که امید ادامه دارد؛ تمام کائنات در راستای خواسته او تلاش می‌کنند! 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
پدری توی بیمارستان نفسهای آخرشو میکشید و سه تا پسرهاش بالای سرش بودند  رو کرد به پسر اولی و گفت: رستوران‌ها مال تو رو کرد به پسر دومی و گفت: ۴ تا هتل هم مال تو  به پسر آخری هم گفت: عزیزم سوپر مارکت ها هم مال تو و از دنیا رفت سه تا پسر شروع کردن به گریه و زاری  دکتر که شاهد ماجرا بود گفت : صبر داشته باشید فردا پس فردا سرتون به املاکتون گرم میشه و داغتون یادتون میره ،ولی هیچوقت پدرتون رو فراموش نکنین و براش فاتحه و خیرات کنین . سه تا پسر گفتن: کدوم ملک؟ کدوم هتل؟ آقای دکتر پدرمون با نیسان آب معدنی می‌فروخت کاراشو تقسیم کرد..! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️خانواده موفق و شاد❤️ ⚠️ سرزنش و سرکوفت آفت زندگی اند.. 🔵یکی از رفتارهای مخربی که اثرات زیان‌آور و جبران‌ناپذیری بر روابط بین همسران جوان به خصوص در دوران عقد داره سرزنش و تحقیر و خرد کردن شخصیت یکدیگره ❌"صد بار گفتم این کار رو نکن!" ❌" گوش نکردی حالا بکش!" ❌"تو همینی دیگه!" ❌" می‌‌دونستم این جوری میشه..." ❌ "بفرما اینم نتیجه‌ی هنر جناب‌عالی!" 🔵اگر همه‌ی ما می‌تونستیم گاهی خودمون را به جای طرف مقابل‌مون بذاریم شاید خیلی از مشکلات و مسائل لاینحل زندگی هرگز اتفاق نمی‌افتاد... 🔴سرزنش و سرکوفت زدن به یکدیگر خصوصاً در دوران عقد و نامزدی، یکی از بزرگ‌ترین آفت‌های زندگی زناشویی به شمار می‌رود. 💕💕 💕💕 ╭═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╮ 🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan ╰═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╯ ┄•●❥ ❣💕💕💕
🔴 💠 آشپزخانه و سالن پذیرایی و میز نهارخوری را کنید. لباس های نشسته و کنار لباسشویی را کم کنید. 💠 همین و ‌نامنظم بودن خانه عامل و فشار برای شماست. 💠 با ایجاد نظم در خانه، قدرت و روحیه برای لذت بردن از رابطه با همسر پیدا می‌کنید! 💠 برقراری نظم، قدم اول برای ایجاد آرامش در منزل است. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 💠 گاهی با همسر خود در خانه مشغول و سرگرمی شوید و آن را با و هیجان و شوخی‌های مناسب انجام دهید. 💠 سرگرمی و بازی و خنده‌های لابلای آن، باعث می‌شود گاهی و رفتارهای سنگین زن و شوهر نسبت به یکدیگر از بین برود و و علاقه جدید در زندگی جریان پیدا کند. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
دعوا هم رسم و رسومی داره !! ➣ دعوا و اختلال توی همه‌ی خانواده ها پیش میاد مخصوصا توی خانواده هایی با سن زیر ۵ سال. ولی چیزی که خیلی مهمه اینه که باید توی دعوا حرمت ها نگه داشته بشه. ➣ به هیچ وجه توی دعوا اسمی از طلاق گرفتن ، ازت متنفرم و یا ازدواج با تو بزرگترین اشتباه زندگیم بود و یا حرفهای زشت نزنید. ➣ حرفهای زشت توی دعوا مثل میخی میمونن که توی دیوار می زنین بعد از آشتی میخ کنده میشه ولی جای میخ توی دیوار میمونه. ➣ درسته که توی دعوا نقل و نبات پخش نمی کنن ولی نباید حرمت ها شکسته شه و اگر توی یه زندگی حرمت ها شکسته بشه و روابط و حرف زدن ها بدون مرز بشن فاتحه اون زندگی رو باید خوند ‌البته قابل اصلاحه ولی خیلی زمان میبره. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan