eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.4هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
16.6هزار ویدیو
632 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون كه یه جشن كوچیك دو نفره بگیرن. وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشتهء كوچیك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: به خاطر اینكه شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر كدوم از شما یه دونه برآورده میكنم. زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: اوه! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد! حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه. مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: خب… این خیلی رمانتیكه. ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد. بنابراین خیلی متاسفم عزیزم… آرزوی من اینه كه یه همسری داشته باشم كه ۳۰ سال از من كوچیكتر باشه! زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه. و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد!😆  نتیجهء اخلاقی: مردها ممكنه زرنگ باشند ، ولی فرشته ها رفیق زنها هستند! 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤🍃❤️ «محبت» و «احترام» دو بال یک رابطه سالم و صميمی هستند، محبت بيش از اندازه به همراه بی‌احترامی حتی اگر شوخی باشد، به ارتباط آسيب می‌رساند! 🔸 وقتی جلوی يک جمع به همسرت يا حتی دوست صميمی‌ات بی‌احترامی می‌كنی، هر قدر هم پس از آن او را با مهربانی، نوازش كنی؛ همچنان زخم بی‌حرمتی در وجودش خوب نخواهد شد. ديگری را با رفتار و گفتارت نرنجان، زيرا ديگر خوبی‌هايت را نخواهد ديد، چه بسيار همسرانی كه كمتر از عشاق سوزان با همسرشان مهربانند، اما با رعايت احترام متقابل ارتباط مستحكم‌تری دارند. 💕💕💕 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزي حضرت موسي براي مناجات به كوه طور مي رفت و شيطان هم در پي او رفت. يكي از فرشتگان شيطان را نهيب زد و گفت: از دنبال موسي برگرد كه او كليم خداست مگر اميد داري كه بتواني او را بفريبي؟ شيطان گفت: آري. چنان كه پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فريفتم از موسي هم اميد دارم كه چنين شود حضرت موسي متوجه شد . شيطان گفت: اي موسي كليم مي خواهي تو را شش پند بياموزم؟ حضرت موسي فرمود: خير. من احتياج ندارم از من دور شو. جبرئيل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد . موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو ،شيطان گفت: آن شش پند اين است: اول : در وقت دادن صدقه به يادم باش و زود صدقه بده كه ممكن است زود پشيمانت كنم گرچه آن صدقه كم و كوچك باشد چون ممكن است همان صدقه كم تو را از هلاكت نجات دهد و از خطر حفظ نمايد. دوم : اي موسي با زن بيگانه و نامحرم خلوت نكن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فريفته و به فتنه مي اندازم و وادار به زنا مي كنم. سوم : اي موسي در حال غضب به يادم باش زيرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار مي نمايم و آرزو مي كنم كه اولاد آدم غضب كند تا من مقصودم را عملي سازم. چهارم : چيزهايي كه خداوند ازآنها نهي كرده نزديك نشو چون هر كس به آنها نزديك شود من او را به حرام و گناه مي اندازم. پنجم : در دل خود فكر گناه وكار خلاف راه مده چون اگر من دلي را چرکین ديدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم ، تا آن کار خلاف را انجام دهد . ششم :تا خواست كه ششم را بگويد جبرئيل حضرت موسي(ع) را نهيب زد و فرمود: اي موسي حركت كن و گوش مده كه او مي خواهد در نصيحت ششم تو را بفريبد. لذا موسي حركت كرد و رفت. شيطان فرياد زد و گفت: واي بر من پنج موعظه را كه اساس كارم در آنها بود شنيد و رفت مي ترسم كه آنها را به ديگران بگويد و آنان هدايت شوند. من مي خواستم پس از پنج کلمه حق ، او را به دام اندازم و او و ديگران را فريب دهم ولي از دستم رفت. 🔰🔰🔰🔰 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی حضرت موسی ( ع ) در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! حضرت موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، حضرت موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد ! فردای آن روز حضرت موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم ، حضرت موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و... کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید : کار من تمام است برویم ، سپس با حضرت موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ، رو به حضرت موسی کرده و می گوید : لحظه ای تامل کن ! حضرت موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد . شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر حضرت موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت : مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید : پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی . سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش حضرت موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با حضرت موسی همنشین شوی ! " چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با حضرت موسی ! حضرت موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد. 🔰🔰🔰🔰 http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج اسماعیل دولابی می فرمودند: " خداوند متعال برای این که انسان ها را در دنیا جذب کند، سه شاخص دارد": ۱- تار خدا، ۲-تور خدا، ۳- تیر خدا. ۱- تار خدا: تار خدا، صداها و نغمه های زیبا و ملکوتی است که خداوند متعال برای جذب انسان ها خلق کرده است. تلاوت زیبای قرآن، صدای زیبای مداحی، صدای زیبای دعا و مناجات، قلب انسان را صیقل و جلا می دهد. ۲- تور خدا: تور خدا، آن مناسبت هائی است که خداوند برای جذب انسا پهن می کند، مانند، ماه رجب، ماه مبارک رمضان، شب های قدر، دوست خوب، همسر خوب، فرزند خوب، همسایه خوب، کتاب خوب، مجلس خوب. این مفاهیم تورهای خدا هستند که انسان ها در این تور خدا گرد هم می آیند و مشتری برای خدا می شوند، انسان ها وقتی که در ماه محرم در مساجد حضور پیدا می کنند، در این محافل انسان جذب خدا می شود، اینها تورهای خداست که خداوند متعال برای خودش مشتری جذب می کند. ۳- تیر خدا: تیر خدا، بلاهایی است که از جانب خدا نشانه گیری شده است، در این بلاها خداوند دقیقاً نشانه گرفته است و این گونه نیست که خداوند تیری در تاریکی رها کرده و به یک نفر اصابت کرده است، اصلاً این گونه نیست، به همین دلیل است که در فرهنگ قرآنی، در سوره مبارکه بقره، آیات شریفه ۱۵۵ و ۱۵۶ خداوند می فرماید: " بشر الصابرین" "اذا اصابتهم مصیبه قالوا..." بلا به عنوان "مصیبت" نامگذاری شده است. مصیبت، یعنی تیری که اصابت کرده است، دقیقاً نشانه گیری شده است. مثال، شکارچی وقتی به شکار می رود، شغال، گرگ و کفتار را نشانه گیری نمی کند، بلکه آهو را نشانه می گیرد. خداوند متعال با خلق انسان بلا را در این عالم برای او فرستاده است. خداوند متعال می توانست عالمی را خلق کند که بلائی در آن نباشد و یا رنجی در آن نباشد، خداوند متعال عالم را با همین بلاها و مصیبت ها آفرید، اما عالم ملائکه و عالم بهشت را بدون بلا و مصیبت آفرید و کاملاً حکیمانه است، این بلاها ازسوی خداوند ابزاری برای ابتلا و امتحان انسان هاست. در قرآن کریم به بلای حضرت یوسف (ع)، بلای حضرت ایوب (ع)، بلای حضرت یونس (ع) و بلای حضرت یعقوب (ع) اشاره می کند. خداوند در سوره مبارکه یوسف آیه شریفه ۱۸ می فرماید: " فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون" من صبر خواهم کرد، صبری جمیل و زیبا، من از خدا در برابر آنچه شما می گویید، یاری می طلبم، هرگز سخنی که نشانه ناشکری و جزع و فزع باشد، بر زبان جاری نکرد. امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه می فرماید: " خدایا، شکر من را بر بلاها و مصیبت ها بیش از شکر بر نعمت ها قرار بده " اللهم اجعل شکرا....." اهل کرامت و اهل معرفت برای این مصیبت ها و بلاها شکر گذاری می کردند، انسان های عادی هنر کنند، صبر می کنند و هنر می کنند که کفر نگویند. تیر خدا همان بلاهاست، عالمان و خوبان اهل معرفت و عرفان، اگر مدتی دچار بلا نمی شدند، می ترسیدند، که نکند مشکلی داریم و خداوند ما را نمی بیند، این تیر و مصیبت و بلا از جانب خداوند برای ما نیامد. شیخ بهایی در یکی از شعرهایش، بسیار زیبا می گوید: شد دلم آسوده، چون تیرم زدی ای سرت گردم، چرا دیرم زدی http://eitaa.com/cognizable_wan
هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبر نداری نخور!!!! حسادت نوعی اعتراف به حقیر بودن خویش است.. هر قلبی دردی دارد٬ فقط نحوه ابراز آن فرق دارد... بعضی ها آن رادرچشمانشان پنهان میکنند ٬ بعضی ها در لبخندشان!!!!!! خنده رامعنی به سر مستی مکن آنکه میخندد غمش بی انتهاست.. نه سفیدی بیانگر زیبایی ست....... ونه سیاهی نشانه زشتی........ کفن سفید ٬ اما ترساننده است: وکعبه سیاه ٫ اما محبوب ودوست داشتنی است..... انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش..... قبل از اینکه سرت را بالا ببری ونداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی..... نظری به پایین بیندازو داشته هایت راشاکر باش❤️🌺 💜💜💜👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
‍ ﺣﺮﻣﺘﻬﺎ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻣﺴﯿﺢ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ... ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺍﺣﯿﺎ ﮐﻨﯽ آنچه ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎﻧﺘﯽ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺣﺮﺍﺝ ﺷﺪ آنچه ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﺬﺭﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺣﺮﻑ، ﺣﺮﻑ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﮐﻨﯽ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺑﺴﺎﺯﯼ ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ ﻗﺼﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﮐﻦ آن ﺑﻮﺩﯼ ﺭﺍﺳﺘﯽ ... ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺁﻭﺍﺭﮔﯿﺖ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﯼ  http://eitaa.com/cognizable_wan
مامور دولت برای بازرسی به یه گاوداری میره. مالک گاوداری میگه همه جارو بگرد ولی وارد اون اتاق نشو. طرف نشان مخصوص رو نشون میده و میگه من مامورم و میره تو و یه گاو وحشی دنبالش میکنه. صاحب گاوداری داد میزنه حالا نشانتو به گاوه نشون بده. حکایت آدمهای نفهم همینه... 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) : هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم. 📕 معاد شناسی علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰ امروز پنجشنبه یادی كنيم ازمسافرانی که روزي درکنارمان بودند و اكنون فقط یاد و خاطرشان در دلمان باقی ست با ذكر فاتحه و صلوات "روحشان راشادکنیم 🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸 👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم میـــخواهد کـه با یکی از کارگرانش حرف بزند، خیلی وی را صدا میزند اما بـه خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمیشود. بـه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری بـه پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند، کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش میگذارد و بدون این کـه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود.   بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون این کـه بالا را نگاه کند پول را در جیبش میگذارد، بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ بـه سر کارگر برخورد می کند. دراین لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را بـه او میگوید. این داستان همان داستان زندگی انسان اسـت، خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمی کنیم این نعمتها از کجا رسید. اما وقتی کـه سنگ کوچکی بر سرمان میوفتد کـه در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند بـه خداوند روی می آوریم، بنابر این هر زمان از پروردگارمان نعمتی بـه ما رسید لازم اسـت کـه سپاسگزار باشیم قبل از این کـه سنگی بر سرمان بیفتد. 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂 حکایت گوسفند مفت خور کره خری از مادرش پرسید: این کجای انصاف است که ما با کلی سختی و مشقت ، یونجه را از مزرعه به خانه حمل می کنیم، در حالی که گل های یونجه را گوسفند میخورد و ته مانده آن را به ما می دهند...؟! گوسفند آنچنان به حرص و ولع گلهای یونجه را می خورد که صدای خرت خرت آن و حسرت یکبار خوردن گل یونجه، ما را می کشد خر به فرزندش گفت: صبر داشته باش و عاقبت این کار را ببین بعد از مدتی سر گوسفند را بریدند گوسفند در حالیکه جان می داد، صدای غرغرش همه حا پیچیده بود خر به فرزندش گفت: کسی که یونجه های مفت را با صدای خرت خرت می خورد، عاقبت همینطور هم غر غر می کند! 👌هرکسی حاصل دسترنج دیگران را مفت میخورد باید نگران عواقبش هم باشد... http://eitaa.com/cognizable_wan