#بانو_بدان
💛از زنهای دیگر بدگویی نکنید!
💙 برخی از خانمها گمان میکنند توجه همسرشان به زنهای دیگر، تقصیر آن زنهاست، در نتیجه میخواهند با بدگویی از آن زنها و تلاش برای تخریب چهره آنها، آن زنها را از چشم شوهرشان بیاندازند
💙 متاسفانه این زنها فکر میکنند، تحقیر خانمهای دیگر در مقابل همسرشان و برجسته نشان دادن عیبهای آنها میتواند تصور همسرشان را نسبت به زنهای دیگر تغییر دهد.
💙 اما این جملات منفی، دقیقاً همان حرفهایی است که مردها از شنیدنشان بیزارند.
💙 در واقع مردها اهمیت نمیدهند که شما چه نظری در مورد خانمهای دیگر دارید.
💙 آنها دنیا را همانطور که خودشان میخواهند میبینند؛ پس با انتقال این قضاوتهای اغراق شده، توجهشان را به موضوعی که از آن هراس دارید، جلب نکنید.
💙 بنابراین اگر به محبت همسرتان شک دارید، یا گمان میکنید نظر او به سمت زن دیگری جلب شده است، بهجای تخریب و ابراز تنفر از آن زن، ریشه مشکل را پیدا و ارتباط خود با همسرتان را بازسازی کنید.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
به كسی كه دوستش داری
بگو كه چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی برایش ارزش قائل هستی ، چون زمانی كه از دستش بدی
مهم نيست چقدر بلند فرياد بزنی
او ديگر صدايت را نخواهد شنيد
پابلو نرودا
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عید سعید فطر پیشاپیش مبارک
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔰 ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری:
👈 هلال ماه شوال رؤیت نشد دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۳۰ رمضان المبارک است
🔺️ ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری اعلام کرد هلال ماه شوال در غروب روز یکشنبه ۱۱ اردیبهشت رؤیت نشد و فردا دوشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ مطابق با ۳۰ رمضان المبارک ۱۴۴۳ هجری قمری خواهد بود.
🌙 http://eitaa.com/cognizable_wan
روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادي در آن سکونت داشتند. مردي شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاري هاي شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا میکند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت معلم با مردم روستا از فریبکاري هاي شیاد سخن گفت و نسبت به حقه هاي او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند. در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.
شیاد به معلم گفت: بنویس "مار" معلم نوشت: مار نوبت شیاد که رسید شکل مار را روي خاك کشید. و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟ مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.
اگر می خواهیم بر دیگران تأثیر بگذاریم یا آنها را با خود همراه کنیم بهتر است با زبان، رویکرد و نگرش خود آنها، با آنها سخن گفته و رفتار کنیم. همیشه نمی توانیم با اصول و چارچوب فکري خود دیگران را مدیریت کنیم. باید افکار و مقاصد خود را به زبان فرهنگ، نگرش، اعتقادات، آداب و رسوم و پیشینه آنان ترجمه کرد و به آنها داد.
http://eitaa.com/cognizable_wan
در گریختن رستگاری نیست.
بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند.
👤غزاله علیزاده
http://eitaa.com/cognizable_wan
انسان بزرگ همانند عقاب است.
هر چه بلندتر به پرواز درآید، کمتر به چشم میآید و مجازاتِ این اوج گرفتن تنهاییِ عمیقی است !
#استاندال
http://eitaa.com/cognizable_wan
روزهای بسیار دور ؛ پیرزنی بود که ؛ هر روز با قطار از روستا برای خرید مایحتاج خود به شهر می آمد ...
کنار پنجره می نشست ؛ وبیرون را تماشا می نمود..
گاهی؛ چیزهائی از کیف خود در می آورد
و از پنجره قطار به بیرون پرتاب می نمود
یکی از مسئولین قطار کنار ایشان آمد و با تحکم پرسید که: پیرزن چکار میکنی؟!
پیرزن؛ نگاهی به ایشان انداخت و لبخندی مهربان گفت : من بذر گل در مسیر می افشانم
آن مرد با تمسخر و استهزا ، گفت : درست شنیدم ؛ تخم گل در مسیر می افشانی؟!
پیرزن جواب داد ؛ بله تخم گل ...
مرد خنده ای کرد و گفت : اینرا که باد می برد ؛ بنده خدا ؟
پیرزن جواب داد ؛ من هم می دانم که باد می برد... ولی مقداری از این تخمها به زمین می رسند و خاک آنها را می پوشاند
مرد که خیال میکرد پیرزن خرفت شده است
گفت: با این فرض هم آب می خواهند .
پیرزن گفت : افشاندن دانه با من .. آبیاری با خدا..
روزی خواهد رسید که گل و گیاه تمام مسیر را پر خواهد کرد؛ و رنگ راه تغییر خواهد نمود و بوی گلها مشام تمام ساکنین و مسافرین نوازش خواهد داد و من و تو و دیگران از رنگی شدن مسیر لذت خواهیم برد ...
مرد از صحبت خود با پیرزن جواب نگرفت
با تمسخر و خندیدن به عقل آن پیرزن ؛ سرجای خود برگشت ...
مدتها گذشته بود که ؛ آن مرد دوباره سوار قطار شد و کنار پنجره نشسته و بیرون را نگاه می کرد
که یک دفعه متوجه بوی خاصی شد.. کنجکاو که شد؛ دیدکه رنگ مسیر هم عوض شده است
و از کنار رنگها و رایحه های نشاط آور رد می شدند
و مسافرین با شوق و ذوق گلها را به همدیگر نشان می دادند
آن مرد ؛ نگاهی به صندلی همیشگی پیرزن انداخت ؛ ولی..... جایش خالی بود
سراغش را از دیگران گرفت ؛ گفتند : چند ماه است که ؛ از دنیا رفته است
اشک از دیدگان آن مرد سرازیر شد
و به نشانه احترام به آن همه احساس بلند شد و تعظیم نمود..
آن پیرزن رنگ و بوی گلها را ندید و استشمام نکرد ؛ ولی هدیه ای زیبا به دیگران تقدیم کرد
همیشه عشق و محبت و مهربانی به دیگران هدیه بده ؛
روزی خواهد رسید که آنکس که به او محبت میکنی با انگشت اشاره
از شما به نیکی یاد خواهد کرد...
بیا تا جهان را به بَد نَسپَریم
به کوشش همه دستِ نیکی بریم
نباشد همی نیک و بَد پایدار
همان بِهْ که نیکی بُوَد یادگار
فردوسی بزرگ
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
بپرهیزیم از اینکه ، دربارهی مردم تنها بر مبنای لحظهای از زندگیشان داوری کنیم
#آندره_ژید
http://eitaa.com/cognizable_wan
📝
آنتونی برجس ٤۰ ساله بود که دکترها به وی گفتند یک سال دیگر بیشتر زنده نیست، زیرا توموری در مغز خود دارد.
وی بیشتر از خود نگران همسرش بود، که پس از وی چیزی برایش باقی نمیگذاشت.
آنتونی قبل از آن هرگز نویسندهی حرفهای نبود، اما در درون خود میل و کششی به داستاننویسی حس میکرد و میدانست که استعداد بالقوهای در وی وجود دارد.
بنابراین تنها برای باقی گذاشتن حقالامتیاز نشر برای همسرش پشت میز تحریر نشست و شروع به تایپ کرد.
او حتی مطمئن نبود که آیا ناشری حاضر میشود داستان وی را چاپ کند یا نه؛ ولی میدانست که باید کاری انجام دهد.
در ژانویه ١٩٦۰ وی گفت:
من فقط یک زمستان، بهار و تابستان دیگر را پشت سر خواهم گذاشت، و پاییز آینده همراه با برگریزان خواهم مرد.
در این یک سال، وی پنج داستان را به انتها رساند و یکی دیگر را تا نیمه نوشت.
بهرهوری او در این یک سال برابر با بهرهوری نصف عمر فورستر
(رماننویس معروف انگلیسی) و دوبرابر سلینجر(نویسندهی معاصر آمریکایی) بود.
اما آنتونی برجس نمرد!
وى ٧٦ سال عمر کرد و طی این سالها ۷۰ کتاب نوشت.
مشهورترین کتاب وی پرتقالکوکی است.بدون سرطان شاید وی هیچگاه نمینوشت، هیچگاه به چنین پیشرفتی نمیرسید.
بسیاری از ما نیز استعدادهایی پنهان داریم، مانند آنچه که در برجس بود و گاه منتظریم که یک وضع اضطراری بیرونی آن را بیدارکند.
اما بهتر است منتظر آن وضعیت اضطراری نشویم، و هماکنون از خودمان بپرسیم که اگر من در وضعیت آنتونی برجس بودم، چه میکردم
چگونه زندگی روزمرهی خود را تغییر میدادم؟
http://eitaa.com/cognizable_wan
ما ز هر صاحب دلی
یک رشته فن آموختیم....
عشق از لیلی و
صبر از کوه کن آموختیم...
گریه از مرغ سحر،
خودسوزی از پروانه ها..
صد سرا ویرانه شد،
تا ساختن آموختیم
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
📝
خیال بباف، نفس بکش، کتاب بخوان، ذوق کن.
به هر شکلی که میشود؛ زنده باش و دستان زمخت زندگی را محکم بگیر.
کسی را پیدا کن که پایهی دیوانگیهات باشد، با تو زیر باران خیس شود، با تو توی خیابان بلند بخندد، با تو موزیک گوش کند، برقصد، کتاب بخواند، فیلم ببیند. کسی را پیدا کن که سن و سال حالیش نباشد، که از قضاوتها نهراسد، که ساده، ذوق کند، که سبز باشد، بکر باشد، دیوانه باشد.
کسی را پیدا کن که با تو از طرح ناموزون ابرها، به دهکدههای خیال برسد، که سرکش باشد و با تو بدون آسمان و بال، پرواز کند، که با تو چای بنوشد و شعر بخواند و دیوانگی کند.
دنیا به قدر کافی، آدمِ بیذوق دارد، دنبال کسی باش که ذوق داشتهباشد و از تماشای ماه و شب و کهکشان، به وجد بیاید و حضور و حرفهاش، تو را جانی دوباره ببخشد و ترغیب کند به زیستن...
http://eitaa.com/cognizable_wan
این گیاه سريش نام دارد و چسبندگى بالايی دارد كه در قدیم نيز از آن برای تهیه نوعی چسب قوی به همین نام استفاده می شده است!
ميگن سيريش نشو همينه
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
هر آدمی درون خود کوزه ای دارد که با عقاید، باور ها و دانشی که از محیط اطرافش میگیرد پر میشود.
این کوزه اگر روزی پر شد یاد گرفتن آدمی تمام میشود، نه که نتواند، دیگر نمیخواهد چیز بیشتری یاد بگیرد.
پس تفکر را کنار میگذارد و با تعصب از کوزه ی باورهایش دفاع میکند و حتی برای آن میمیرد.
اما آدم غیر متعصب تا لحظه ی مرگ در حال پر کردن کوزه است و صدها بار محتوای آنرا تغییر می دهد.
اگر مدتی است که افکارت تغییر نکرده بدان که این مدت فکر نکرده ای
آب هم اگر راکد بماند فاسد ميشود
آدمی که طرز تلقی و افکارش را عوض نمیکند، مثل آب راکدی است که محل زیست
سوسمارهای خطرناک می شود
#ویلیام_بلیک
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️ جملات ناب ❤️
1 - باﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﺎﺭﺩ ﻫﻤﻪ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺳﺮ ﭘﻨﺎﻫﻨﺪ ! ﺍﻣﺎ ﻋﻘﺎﺏ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ! " ﺍﯾﻦ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ! "
2 - ﺍﻧﺴــﺎﻧﻬﺎﻯ ﺑــﺰﺭﮒ ، ﺩﻭ ﺩﻝ ﺩﺍﺭﻧـــﺪ ! ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﻰ ﮐﺸـــﺪ ﻭ ﭘﻨﻬـﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻟـﻰ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭ ﺁﺷﮑـﺎﺭ ﺍﺳﺖ !
3 - ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺑﯿﻦ ﺷﯿﺮ ﻭ ﺁﻫﻮ ، ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺁﻫﻮﻫﺎ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ! ﭼﻮﻥ: ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺬﺍ ﻣﯽ ﺩﻭﺩ ﻭ ﺁﻫﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ! ﭘﺲ: " هدف ﻣﻬﻢ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ
4 - نعره ﻫﯿﭻ ﺷﯿﺮﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﺮﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ
5 - ﯾﮏ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺷﻤﻊ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺫﺭﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻧﻮﺭﺵ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ !
6 - ﻣﺸﮑﻞ ﻓﮑﺮ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ !
7 - کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود !
8 - شیر هم که باشی ... جلو جماعت گاو کم میاوری !
9 - اگر تمام شب را در حسرت خورشید گریه کنی فقط خود را از لذت دیدار ستاره ها محروم کرده ای
10 - و اما اخر اینکه خدایا حرف دل هیچ کس را بغض نکن
یادمان باشد با شکستن پای دیگران ، ما بهتر راه نخواهیم رفت
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم گذاشتم ببینید و لذت ببرید
http://eitaa.com/cognizable_wan
برای آزادی،
لازم نیست
آسمان و زمین را بخریم ...
تنها کافیست که
خودمان را نفروشیم ...🕊
برهنگی
تنها به يك تكه پارچه
بستگی ندارد
برهنگی يعنی
بی توجهی به انسانيت و
شرافت انسانی
و شخصيت انسان ها.🌸🌺
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂#پادشاه_و_تخته_سنگ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽﮐﺮﺩ .ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ .ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ..…ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺷﺖ .ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!زندگی عمل کردن است .این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود.....!
در بازی زندگی استاد تغيير باشيم نه قربانى تقدير...!!
http://eitaa.com/cognizable_wan
حیف نون باباش میمیره داشت گریه میکرد، تلفنش زنگ میخوره ، جواب که میده یهو گریه هاش بیشتر میشه...
میگن کی بود جریان چیه!؟
میگه پشت سر هم داریم بد میاریم! خواهرم بود... اونم باباش مرده... 🙄😕
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
چند روز پیش دلم درد میکرد به دوستم گفتم دلم درد میکنه میخوام برم دکتر!
دوستم گفت : نمیخواد بری دکتر ! نوشابه بخور!
ما وقتی بز و گوسفندامون معدشون بهم میریزه بهشون نوشابه می دیم 😕🙄
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴 غذاهای هشتگانه جسم و روح
✍فلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ «آیه ۲۴ سوره عبس: انسان بايد به غذاى خود بنگرد»
مجموعه نیازمندیهای انسان در بُعد جسمی و روانی که از طبیعیات و معنویات به شکلهای گوناگون تأمین میشود، غذا نام دارد که فقط شامل خوردنیها نیست. روح انسان نیز به غذا احتیاج دارد و اگر با غذای سالم تغذیه نشود، دچار بیماری خواهد شد.
غذای روح انسان از طریق دیدن، شنیدن و … تامین می شود. در حقیقت آنچه که فکر میکنیم، میشنویم، میبینیم، حس میکنیم و …که به طور غیر مستقیم بر سلامتی جسمی اثر میگذارد، غذای روح است.
پس غذاها هشت دستهاند:
۱_ غذاهای خوراکی
۲_ غذاهای شنیداری
۳_ غذاهای دیداری
۴_ غذاهای بویایی
۵_ غذاهای پنداری
۶_ غذاهای لمسی
۷_ غذاهای انسی
۸_غذاهای جنسی
تعادل در مصرف این هشت دسته غذا میتواند سلامت جسم و روح فرد را تأمین کند. در پستهای بعدی هر یک از این هشت قسم را بررسی خواهیم کرد.
🔅http://eitaa.com/cognizable_wan
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
رفیق با ۴۵ کیلو وزن رفته دکتر تغذیه واسه لاغری
دکتر بش گفته داداش تو ک لباساتو دربیاری ازت فقط چندتا خاطره میمونه🙄😃
#طنز
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسل جدید از این زن و شوهر عاشق سبک زندگی اسلامی یاد بگیرند۰🤗🤗🤗
http://eitaa.com/cognizable_wan
پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود، حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار تختخوابش میگذاشت و میخوابید.
اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی كار میكشیدند، هر وقت پسرک از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میکردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میڪنم، كه پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
اين حكايت همه ما است، تنها فرق ما در نوع پرنده ای است كه به آن دلبستهایم، پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
پرندهات را آزاد کن!
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلمی شغل انبیاست
معلمهای عزیز سرزمینم
روزتان مبارک
انشاالله همتون سلامت باشید🤗🤗🤗
http://eitaa.com/cognizable_wan