فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شیخ عبدالله پیاده
http://eitaa.com/cognizable_wan
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تطهیر در ماه محرم
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#سیاستهمسرداری
❣اگه میــخوایـن روابـط سالم داشتــه باشــید.
از همــسرتون وقتے ڪه گرسنـه هـسـت نخــوایـن ڪه براتــون کارے رو انجــام بده
یــا ☝️
درباره موضـــوعــات مُــ♦️ـهـم
باهاشون صحـبـت نڪـنین
اجازه بدیــن ســـ🌮ـیــر بشـــن بعد ...😌
غالــب مَــردهــا وقتے گــرسنه هستــن حال و حوصـ😩ــله نــدارن
ضریـب دعــوا و بــگو مـگو خیلے خیلے بالا میره ☹️
خب بــراشــون مهــمه .. 😉
بهتره ڪه درکشــون کنیم . 😇
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
زنان دوست دارند ساعتها با همسرشان به گفتگو بنشیند و از سیر تا پیاز ماجراهایی که برای خودشان و یا دیگران اتفاق افتاده را تعریف کنند.
و هیچکس دیگری جایگاه همسر را برایشان نمیتواند پرکند.
••💫💜••
مرد موفق، مردی است که این خصلت زنانه را بشناسد و به ارضای این حس زنانه همسرش بپردازد.
ساعاتی از روز را صرف هم صحبتی با همسرتان کنید و با جان و دل، گوش به حرف هایش بسپارید.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
قهر کردن بیش از اندازه یک بیماری شخصیتی است.
➤ قهر کردن یک نوع اختلال شخصیتی و نوعی بیماری روانی است که فرد با تکیه بر آن از روبرویی با مشکلاتش می گریزد و طرف مقابل را تنبیه می کند. کسانی که زیاد قهر می کنند افرادی هستند که تصور می کنند بهترین کار برای تسلط روی افراد، این است که آنها را تحت کنترل درآورند. البته این شیوه برخورد، خودخواهانه به نظر می رسد چون بدین ترتیب فرصت حرف زدن را از طرف مقابل هم سلب می کنند. قهر کردن یکی از اختلالات شخصیت نابالغ است که ممکن است ریشه در کودکی فرد داشته باشد.
این افراد معمولا راه حلهای موقت و ناکار آمدی مثل قهر کردن را به شیوه های صحیح حل مشکلات ترجیح می دهند.
قهر، حاصل خشم افراد درونگرا، کم جرات، منفعل پرخاشگر، خجالتی و پرتوقع است. این افراد به دلیل عدم بلوغ شخصیت در ابراز احساساتشان ناتوان هستند. قهر، رفتاری برای بیان اعتراض است و از جانب کسانی که بیماری رفتاری دارند انجام می شود
برای برخورد با کسانی که به صورت مداوم قهر می کنند مهمترین نکته اینست که نباید به آنها برای قهرشان جایزه داد.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﻫﻤﯿﺸﻪ با دید مثبت همسرﺗﻮﻧﻮ ببینید
مثلا ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ میگه ﺑﺮﺍﺵ یه ﭼﺎﯼی ﺩﻡ کن ، ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺧﺴﺘﮕﯿﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﻩ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﺎﺗﻮﻥ ﮔﻮﺵ ﺑﺪﻩ
ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺨﺘﺘﻮﻥ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ، ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻃﻌﻢ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﺗﻮﻥ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﯾﺮ ﺩﻧﺪﻭﻧﺸﻪ
ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﺎﯼ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ، ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺴﺘﯿﺪ
ﺍﮔﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺧﺮﻭﭘﻒ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺘﻮﻥ ﻧﻤﯿﺒﺮﻩ، ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺍﮔﻪ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪﺗﻮﻥ ﯾﺎﺩﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﺨﺮﻩ، ﭼﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﺍﺳﻪ ﺁﯾﻨﺪﺗﻮﻥ ﭘﻮﻝ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی زیبا از کریمی
دست سردار حسین
http://eitaa.com/cognizable_wan
کمبود آهن دارید؟
▫️آهن یک ماده مغذی ضروری است که نقش مهمی در بسیاری از عملکردهای بدن ایفا میکند. رژیم غذایی فاقد آهن میتواند منجر به کاهش انرژی، تنگی نفس، سردرد، تحریک پذیری، سرگیجه یا کمخونی شود.
+ رب گوجهفرنگی، جو دوسر پرک، حبوبات و نخودها ،کدو تنبل، کنجد، شاهدانه و بذر کتان بیشترین میزان آهن را دارد
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
نحوه آماده سازی شربت گلاب زعفران
✍۱ کیلو نبات را در ۲ لیتر آب بجوشانید تا به قوام آید،
سپس یک لیتر گلاب را به عصاره مذکور اضافه نموده و بجوشانید تا نصف شود.
مخلوط را از روی شعله بردارید و یک مثقال یا یک گرم زعفران اضافه نمایید.
پس از نیم ساعت شربت آماده است.
روزی یک استکان کوچک از این شهد با آب میل کنید. پاک سازی دستگاه گوارش
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
✨☘دمنوش بهلیمو
● برگهای معطر بهلیمو در درمان تشنج، سردرد، نفخ، سوء هاضمه، سرماخوردگی و بیخوابی کاربرد دارد.
● دمنوش بهلیمو فوقالعاده آرامشبخش و تسکین دهنده اعصاب است.
● این دمنوش برای رفع تپش قلب، کاهش استرس و خستگیهای روحی بسیار مفید است.
● از گذشته تا امروز دمنوش سرد بهلیمو را برای رفع گرمازدگی موثر میدانند.
👇👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
بجای اینکه به فکر شکست رقیب یا
تحقیر دشمنت باشی
به رشد خودت فکرکن
چراکه ریشه اولی نفرت است
ونتیجه دومی شادمانی.
دنیا کوتاهتر ازآنست که به
نفرت بگذرد. شاد باش🕊
میدونی هیچکس عالی شروع نکرده؛
هیچ قهرمان المپیکی، اولین مسابقهش عالی نبوده!
هیچ نویسندهی مشهوری، اولین کتابش چاپ نشده!
هیچ خوانندهی پرطرفداری اولین کنسرتش تو سالنهای بزرگ نبوده!
هیچ نقاش معروفی اولین تابلوهاش دیده نشده!
هیچ کمدین معروفی اولین اجراهاش مجذوب کننده نبوده!
موفقیت یعنی همین! یعنی هیچکس عالی شروع نکرده ولی تا زمانی که قصهش تموم نشده ادامه داده.
تو هم ادامه بده...
همین!🙏🙏🙏
http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 #یک_داستان_یک_پند
بیست سال پیش بود از تهران میآمدم. سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم. ده هزار تومان پول همراه داشتم.
اتوبوس در یک غذاخوری بینراهی برای صرف شام توقف کرد. به یک مغازه ساندویجی که کنار غذاخوری بود رفتم. یک ساندویچ کالباس سفارش دادم. در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ 200 تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم.
دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت. دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود. شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پولهایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال.
وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت.
مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمیتوانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم.
لقمه را آرام آرام میخوردم چون اگر تمام میشد، باید پول را میدادم. میخواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم. آرام در چهره چند نفری که ساندویچ میخوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید میدانستم کسی باور کند واقعاً بیپولم.
با شرم نزد مرد جوانی رفتم کارت دانشجوییام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پولهایم گم شده است، در راه خدا 200 تومان کمک کن.
مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونتات را بفروش اگر نداری. خنجری بر قلبم زد. سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند.
مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعتام را باز کردم که 4 هزار تومان قیمت داشت به او بدهم.
مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا میتوانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور میتوانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟؟»
با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود. که چند نفر کنارش بودند. مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.» گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.»
مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد. گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را میدهی.» گفتم: «نه. گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مردهام. یا ساعت را بگیر یا به من 200 تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن. که شهرم رسیدم 200 به نیابت از شما صدقه میدهم.» مرد جوان گفت: «بخشیدم.
آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول اللهتعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند میپندارد.
http://eitaa.com/cognizable_wan