خواجهاى "غلامش" را ميوهاى داد !
غلام ميوه را گرفت و با "رغبت" تمام میخورد.
خواجه، خوردن غلام را میديد و پيش خود گفت: كاشكى "نيمهاى" از آن ميوه را خود میخوردم.
بدين رغبت و خوشى كه غلام، ميوه را میخورد، بايد كه "شيرين و مرغوب" باشد.
پس به غلام گفت: "یک نيمه" از آن به من ده كه بس خوش میخورى.
غلام نيمهاى از آن ميوه را به خواجه داد؛ اما چون خواجه قدرى از آن ميوه خورد، آن را بسيار "تلخ يافت."
روى در هم كشيد و غلام را "عتاب" كرد كه چنين ميوهاى را بدين تلخى، چون خوش میخورى.
غلام گفت: اى خواجه! بس "ميوه شيرين" كه از دست تو گرفتهام و خوردهام.
اكنون كه ميوهاى تلخ از دست تو به من رسيده است، چگونه "روى در هم كشم" و باز پس دهم كه شرط "جوانمردى و بندگى" اين نيست.
"صبر" بر اين تلخى اندک، سپاس شيرينیهاى بسيارى است كه از تو ديدهام و خواهم ديد.
"همیشه از خوبی آدمها برای خودت دیوار بساز"
هر وقت در حق تو بدی کردند
فقط یک اجر از دیوار بردار
بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی !
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزي دختري كه قصد ازدواج داشت، ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.
عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت : اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر كرده و او را بکشد و بعد توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.
دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر می ریخت و با مهربانی به او می داد.
هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت، به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند.
داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است
دل چو به مهر تو مصفا شود،
دیگر از آن کینه سراغی مباد!
🍃
🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
دیگر توان دنبال کردن کسی را ندارم،
حتی دنبال #عشق دویدن و به هرقیمتی به دست آوردنش را!
بی حس شده ام و این باعث شده نسبت به افکار هیچکس کنجکاو نباشم..
کنجکاو نباشم که مرا چه می بینند و چگونه..
به قول هایشان وفا می کنند یا نه..
حرفهایشان فقط حرف است یا عمل کردن هم بلدند !
" #بی_حسی" خوب است.. مثل این است که فقط نگاه کنی ، ببینی و هیچ چیز نگویی..
آدم ها را ، رفتارشان و قضاوت هایشان را..
می بینی و رد می شوی!
انگار دوستت بلیط یک نمایشِ #مضحک را
بهت هدیه داده باشد و تو ناچار به
تماشا کردنش باشی...
http://eitaa.com/cognizable_wan
ضعف خود را نپذیری، توانا نمی شوی.
.تا سکوت پیشه نکنی، گویا نمی شوی.
.تا به خود اعتماد نکنی، مورد اعتماد نمی شوی.
تا خالی نشوی، پُر نمی شوی.
.تا قانع نباشی، غنی نمی شوی.
.تا از ذهنیت خالی نشوی، غرق در تفکر نمی شوی.
تا آهسته و پیوسته نروی، فاتح تفکر نمی شوی.
تا خدا ترس نشوی، شجاع نمی شوی.
تا دوست نداشته باشی، محبوب نمی شوی.
تا خاکی نباشی، آسمانی نمی شوی.
تا زندگیت را به دیگران نبخشی، از زندگی برخوردار نمی شوی.
.تا شکست را تجربه نکنی ,موفق نمی شوی.
تا ناتوان را در نیابی، توانا نمی شوی.
http://eitaa.com/cognizable_wan
روانشناس سوئیسی تعبیرِ جالبی از انسانِ خوشحال دارد که بسیار از تعریفِ عادی و معمولِ خوشحالی فاصله دارد
بر اساسِ این تعریف، خوشحال بودن یعنی:
توانمندیِ بالای ما در شکیبایی و استقامت در برابر سختی ها
خوشحالی یعنی اطمینانی درونی به این که درد و رنج و سختی و بیماری و مرگ جزء لاینفک زندگی ست
اما هیچ کدام از آنها نمی تواند مرا از پا بیاندازد.
خوشحالی یعنی میل به زندگی علی رغم علمِ به فانی بودنِ همه چیز، خوشحالی یعنی در سختی ها لبخند زدن
خوشحالی یعنی آگاهی از توانمندی بزرگ ما برای به دوش کشیدنِ مشکلات.
خوشحالی یعنی بعد از هر زمین خوردن همچنان بتوانیم بلند شویم،بعد از هر گریه همچنان بتوانیم بخندیم و لبخند بر لبِ دیگر همنوعان بیاوریم.
خوشحالی یعنی حضورِ کاملِ ما در هستی، خوشحالی یعنی همچون رودجاری بودن و در حرکت بودن،عبور کردن و به عظمتی بی پایان چشم دوختن خوشحالی یعنی توانایی ما به گفتنِ یک آریِ بزرگ به زندگی.
#کارل_گوستاو_یونگ
http://eitaa.com/cognizable_wan
همیشه
به یاد داشته باشید،
در انتخاب واحد زندگی،
صداقت،
پیش نیاز همه درسهاست.
روانشناسی می گفت:
بیمارانِ واقعی،
هیچ وقت به ما مراجعه نمی کنند .
مراجعینِ ما اکثرا کسانی هستند
که توسطِ این بیماران، بیمار شدهاند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴جلوگیری از پیری زودرس:
مصرف دائم و مرتب مخلوطی از2 قاشق چای خوری عسل،1 قاشق چای خوری پودر دارچین و ٣ فنجان آب گرم در روز
باعث لاغری و تنظیم خون هم میشود
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅دوربین خدا روشنه!
✍دیدین گاهی میریم عروسی یا جشن تولد، دوربین داره فیلمبرداری میکنه و تا نوبت به ما میرسه؛ خودمون رو جمع و جور میکنیم چرا؟ چون دوربین روی ما زوم میکنه؛ نکنه زشت و بد قیافه بیفتیم! اگه فقط به این فکر کنیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی ما هم زوم شده، شاید یه جور دیگه زندگی می کردیم!
شاید اخلاقمون یه جور دیگه بود! شاید لحن صحبتمون یه جور دیگه میشد! مطمئن باشیم که دوربین خدا همیشه روشنه و روی تک تک ما زوم شده؛ چون خودش فرمود:
«ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری» (علق/14)
آیا نمی دانند خدا می بیند...
http://eitaa.com/cognizable_wan
قرار بود پارچه ی کت و شلواری اهدایی به مدرسه، میان شاگردان قرعه کشی شود .
معلم گفت تا هر کس نامش را روی کاغذ بنویسد تا قرعه کشی کنند
وقتی نام حسن درآمد، خود آقا معلم هم خوشحال شد
چرا که حسن به تازگی یتیم شده و وضع مالی اش اصلا خوب نبود.
وقتی معلم به کاغذ اسامی
بچه ها نگاه کرد؛
روی همه ی آنها نوشته شده بود: حسن...
مهربانیهای صادقانه ، کودکی هایمان را ازیاد نبریم .
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ
ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ .
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺸﻨﺎﺱ .
ﻧﻪ ﺩﺭ ﮔﻔﺘﻦ ؛
ﺩﺭ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ !
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan