eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.6هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
638 فایل
دوستان بزرگوار چون کانال ما قفل شده به کانال جدیدمان بپیوندید ‌┄┅═✧☫✧●●✧☫✧═┅┄ #دانستنی_های_زیبا @danestanyhayezyba
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوپراااایــــــــــــز... شپلق😂😂 مادر است دیگر..😆😜😂😂
📚 💎حکایت عقاب و کلاغ بیشه آورده اند که عقابی بود. بر بچه گوسفند حمله آورد و او را به چنگال صید کرده، در ربود. کلاغی که شوق تقلید داشت، این احوال را دید. خواست که زور خود بر گوسفندی بیازماید، و لیکن پنجه اش در پشم گوسفند چنان اسیر ماند که بیچاره خود را از آن خلاص دادن نتوانست. شبان آمد و او را اسیر یافته، بگرفت و به خانه برد تا از بهر بازیچه به فرزندان خود دهد. چون فرزندان شبان کلاغ را دیدند، از پدر خود پرسیدند که این پرنده چه نام دارد؟ راعی گفت این پرنده ای است که پیش از یک ساعت خود را عقاب تصور کرده بود، اکنون خوب دانسته باشد که کلاغ بیشه است حماقت پیشه. (خلاصه): آدمی را باید که در کاری که مافوقِ استطاعت (توانایی) او باشد قدم ننهد و اگر نهد، هم از سرانجام آن نومید گردد و هم مصدر تضحیک ابنای روزگار شود. 📚 حکایات دلپسند ✍http://eitaa.com/cognizable_wan
📚سیب میخک کوب در فرهنگ کوردی وقتی پسری یا دختری عاشق همدیگر میشوند. میگردند و بهترین سیب و بزرگترین سیب را انتخاب میکنند. میخک ریزش میکنند و به همدیگر هدیه میدهند. نماد عشق در فرهنگ کوردی است بعد از فرو رفتن میخکها به سیب. آب سیب از طریق میخکها خارج شده و سیب تبدیل به چوب میشود. این پروسه ۱ ماه طول میکشد. بعد از خشک شدن، سیب بیشتر از ۱۰۰ سال باقی میماند هروقت حتی بعد از ۵۰ سال هم اگر کمی آب را به سیب بپاشانید. بوی خوب میخک یاد آور عشق اول است میخکا ی سر تیز دارن که میتوان به راحتی درون سیب فرو کرد برخی از پژوهشگران بر این باورند که نام میخک از کلمه‌ی تاجگذاری یا تاج خورشید گرفته شده است؛ زیرا این گل٬ یکی از گل‌هایی بود که در مراسم تاجگذاری پادشاهان یونان استفاده می‌شد. این گل٬ امروزه بیشتر نشانه عشق، برتری و جذابیت می‌باشد.
#تسلیت_امام_زمانم پدری‌در دم‌مرگ است وبه بالین پسرش پسری اشک فشان است به حال پدرش پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش #السلام_علیک_یا_ابا_لمهدی_ع #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج 🕊
✨﷽✨ ✍»از بیانات آیت الله فاطمی نیا 👌» خیلی زیبا 💠» یکی ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ کرد: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ڪﻪ ﺍﻫﻞ مکاشفه ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣڪﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ کرده ام ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ کردهﺍﻧﺪ؛ یک فکری بکنید. 💠» ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ کرد، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ!! پیرزن ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: بخاطر اینکه ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ کشته. ﻭ ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ یک ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ کشیده.... پیرزن ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ کار بکن ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ڪﺮﺩ. ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ کارکنم ﺩﺳﺖ ﻣﻦ که ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ... ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ. 💠» ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ یک حیوانی ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ که ﺍﺷﺮﻑ کائنات ﺍﺳﺖ ﻣﻰ رنجانی ﻭﺑﺪﺭﺩ میﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ که ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ.... http://eitaa.com/cognizable_wan
⚛ #تغذیه 📝•⇦9 فایده زیتون برای بدن👇 🍏سلامت قلب 🍏بهبود جریان خون 🍏ضدالتهاب‌ 🍏تقویت استخوان 🍏سلامت مغز 🍏تنظیم قندخون 🍏ضدسرطان 🍏افزایش جذب موادمغذی 🍏تنظیم اشتها http://eitaa.com/cognizable_wan
💕جمله قشنگیه ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ ... ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــــــــــﺖ این دو متنه کوتاه ارزشه خوندن داره عشق انسان را داغ میکند و دوست داشتن انسان را پخته میکند! هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای دیگر خام نمیشود . ┄┄┅🍃✿❀🌸❀🍃✿┅┄┄ http://eitaa.com/cognizable_wan ✾❀ ❀✾
✨با این چند قانون معجزه گر ،گفتگوی زن و مرد شیرین و لذت بخش می شود ✨ ✅در مسیر صحبت یکدیگر قرار بگیرید : همسران باید با یکدیگر ارتباط سازنده ای داشته باشند ✅باعلاقه به صحبت های هم گوش کنید:زن با ابراز کلماتی مانند عجب و اره و.‌‌توجه خود را به شوهر نشون می دهد و از همسر خود انتظار دارد که رفتار مشابه داشته باشد در غیر اینصورت از همسرش عصبانی می شود ✅از قطع صحبت او بپرهیزید : قطع کردن صحبت در طرف مقابل احساس نارضایتی و افکار منفی ایجاد می کند ✅سوالات خود را ماهرانه با طرف مقابل مطرح کنید :گاهی اوقات طرز سوال و لحن پرسشگر می تونه مکالمه رو متوقف کند ،اما با لحن عصبانی مثلا بگیم چرا دیر اومدی؟مساله ساز میشه ✅سیاست و نزاکت به خرج دهید :نزاکت و ادب نه تنها در رشد گفتگوی خوب مفید و موثر است بلکه برای جلوگیری از تنش و دعوا نیز موثراست 🌸http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍂راهنمای یڪ #زندگی شاد😍 حتما ببینید👌 برای دوستانتون فوروارد کنید😊🙏 ‍JOiN👇 💖http://eitaa.com/cognizable_wan
(وقتی چترت خداست) بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد (وقتی دلت با خداست) بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند (وقتی توکلت با خداست) بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند (وقتی امیدت با خداست) بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند (وقتی یارت خداست) بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند (همیشه با خدا بمان ) چتر پروردگار، بزرگترین چتر دنیاست چتر خدا بالای سر زندگیتون دوستان مهربانم. ➡️ http://eitaa.com/cognizable_wan
یه جمله معروف بین مردم هست که میگن: ☑️"بچه ها تا کوچیکن مشکلاتشونم کوچیکه. وقتی بزرگ میشن انگار مشکلاتشونم باهاشون بزرگ میشه"!! ‼️ای کاش میدونستیم که: "همه مشکلات بزرگ نوجوانها و جوانهای ما ریشه در 🏃دوران کودکی🚶 آنها دارد" و با آگاهی از نحوه پرورش و تربیت صحیح "کودکمان" از بروز مشکلات بزرگ برای او و خودمان در دورانهای بعدی پیشگیری میکردیم! 🌿🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
✫⇠قسمت :5⃣5⃣2⃣ با تعجب پرسیدم: «می خواهید بخوابید؟! هنوز سر شب است. بگذارید شام درست کنم.» گفت: «گرسنه نیستم. خیلی خوابم می آید. جای من و برادرت را بینداز، بخوابیم.» بچه ها دایی شان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: «نکند برای شینا اتفاقی افتاده.» برادرم را قسم دادم. گفتم: «جان حاج آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟!» امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: «به والله طوری نشده، حالش خوب است. می خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟!» دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: «می خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم.» خانم دارابی که همیشه با دست و دل بازی تلفن را پیشم می گذاشت و خودش از اتاق بیرون می رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: «بگذار من شماره بگیرم.» نشستم روبه رویش. هی شماره می گرفت و هی قطع می کرد. می گفت: «مشغول است، نمی گیرد. انگار خط ها خراب است.» نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود. ادامه دارد...✒️ ✫⇠قسمت :6⃣5⃣2⃣ زیر لب با خودش حرف می زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع می کرد. گفتم: «اگر نمی گیرد، می روم دوباره می آیم. بچه ها پیش برادرم هستند. شامشان را می دهم و برمی گردم.» برگشتم خانه. برادرم پیش بچه ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند. دل شوره ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.» پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: «نه عروس جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم.» برگشتم توی هال. باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی با هم بازی می کردند. خدیجه و معصومه هم مشق می نوشتند. از دل شوره داشتم می مردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم: «تو را به خدا یک زنگی بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس.» ادامه دارد...✒️ 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan