eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه راه پیشرفت برای شما باز است و جای رشد دارید. خیلی از آدمها زندگی شان را به حسادت و سرخوردگی می‌گذرانند و از اینکه دیگران به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند ناراضی هستند. فکر می‌کنند زندگی یک پیتزای پپرونی است و هرگاه کسی موفق می‌شود، یک تکه آن کم شده و سهمی برای آنان نمی‌ماند. نکته‌ای که به آن توجه نمی‌کنند این است که پیتزا تنها یکی از غذاهای موجود در بوفه آزاد است. باز هم پیتزاهای دیگری در ظرف خواهند گذاشت. وقت و نیرویتان را بی خودی هدر ندهید که چرا دیگری قبل از شما آمد و آن تکه را زودتر برد. سهم شما در تنور است./فیروزه جزایری دوما/ خندیدن بدون لهجه 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
شاید این متن زندگی خیلی ها رو تغییر بده... ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﭘﻠﯽ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ … ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﮐﻤﮏ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ … ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺷﺪﺕ ﺁﺏ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ … ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺠﺎﺗﺘﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻭ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﯼ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!! ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺁﻥ ﺩﻭ ﻣﺮﺩ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺷﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻳﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺋﻤﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﺗﻮﻥ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩ !!! ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﻮﺍﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ .… ﺑﻴﺮﻭﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻼﺷﺖ ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻫﺴﺖ … ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺗﻼﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ ﺧﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻧﺎ ﺷﻨﻮﺍﺳﺖ . دﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺍﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ‏ ﻧﺎﺷﻨﻮﺍ ﺑﺎﺵ ﻭﻗﺘﻰ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻥ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻳﺖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
خودمان را خودمان نجات دهیم! آهنگ های منفی گوش نکنید؛ جملاتی مثل: زندگی برایم مرگ شده، و خیلی از جملات مایوس کننده ای که در بعضی آهنگ ها استفاده میشود، بسیار مخرب است؛ «چون تک تک این واژه های منفی در ناخودآگاه شما می نشیند.» به دنبال سوالات منفی نروید، چون ذهن تان نیز به دنبال جواب های منفی می رود؛ مثلا: چرا من این قدر بدشانسم؟ چرا کارهایم خوب پیش نمی رود؟ چرا همیشه همه ترکم می کنند؟ و بسیاری از این سوالات منفی که سودی برایتان نخواهد داشت. در عوض سوال های مثبت از خودتان بپرسید تا جواب های مثبت بگیرید. مثلا بپرسید که: چه چیزی خوشحال، موفق،سلامت وثروتمند و جذابتان می کند. نیاز نیست که به این سوالات پاسخ دهید، ذهن ناخودآگاه شما به دنبال جواب مثبت می رود و چیزهایی را پیدا می کند که برای تان در آینده خوشایند است. 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
ميليون ها آدم ميتونن باورت داشته باشن، اما هيچ كدوم مهم نيستن ، اگه خودت، خودت رو باور نداشته باشی... 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
گذشت زمان ؛ بر آنها که منتظر می‌مانند بسیار کند بر آنها که می‌هراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل می‌گیرند بسیار طولانی و بر آنها که به سرخوشی می‌گذرانند بسیار کوتاه است اما بر آنها که عشق می‌وزند، زمان را آغاز و پایانی نیست. 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
صلوات بر حضرت زهرا (علیهاالسلام) 👇👇 پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «یا فاطمة من صلى علیک غفر الله له، و الحقه بى حیث کنت من الجنة؛ اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مى‏آمرزد و در هر جاى بهشت که باشم وى را به من ملحق سازد.» کیفیت صلوات بر حضرت زهرا (علیهاالسلام) چنین است: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ. (معجم صحیفة الزهراء، شیخ جواد قیومی) برکات صلوات حضرت فاطمه (علیه السلام): مرحوم جعفر آقا مجتهدی (ره )ارادت زاید الوصفی به بانوی دو عالم  حضرت زهرا (س) داشتند، و از منزلت استثنایی آن حضرت در میان امامان معصوم (ع) سخن میگفتند . و صلوات ویژه آن بانو را به تعداد 135 مرتبه که هم عدد با اسم مبارکه "فاطمه" است را توصیه میکردند و میفرمودند این صلوات برکات استثنایی دارد: "اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ"، " خداوندا به شماره آنچه که علم تو به آن احاطه دارد بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندان او درود فرست." و چون علم خداوند حد و حصری ندارد و بی نهایت است تعداد این صلوات هم از حد شماره بیرون است. البته  در بعضی جاها این صلوات اینگونه نیز بیان شده: «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ.» آیت الله ملا علی معصومی (ره)  میگفتند: در توسل به حضرت زهرا (ع) 530 مرتبه این گونه بگو: اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ. و یا این گونه بگو: الهی بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها؛ و همچنین این عدد از مرحوم شیخ بهائی نیز نقل شده است.  اما چرا عدد 530 ؟بعضی از  سادات کرام علت این عدد را یافته اند که عبارت باشد، از لفظ «فاطمه» به حروف ابجد (ف=80، أ=1، ط=9، م=40، ت= 400) (ص 257 کتاب  در محضر افلاکیان)   امام صادق ع) می فرمایند: سنگین ترین چیزی که در روز قیامت در ترازوی اعمال بنده گذاشته می شود، صلوات فرستادن بر محمد و خاندان مطهر او است.  http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️💫❤️ *آرزوهای_غلط_در_میدان_جهاد* 💠 اگر از فردی که دارد در میدان مبارزه با دشمنان خدا و در رکاب امام زمانش نبرد و جهاد می‌کند سوال شود در دنیا چه آرزویی داری و او در جواب بگوید: "آرزو دارم مدرک تحصیلی دکترا بگیرم یا بگوید آرزو دارم حافظ قرآن شوم و یا فلان شغل را داشتم و یا بگوید کاش درآمد خوب و ثروت زیادی داشتم!" حتماً به او خواهیم گفت چه ارزشی بالاتر از جهاد در راه خدا چه گوهری ناب‌تر از همین کاری که داری انجام می‌دهی؟ و اگر بخواهد از موقعیّت خود گلایه کند که چرا به جایی نرسیده‌ام مورد سرزنش عقلا قرار می‌گیرد. 💠 گاه در زندگی مشترک جنس گلایه‌ی زن یا مرد این است که چرا مشغله‌ی من در زندگی بابت همسرداری، فرزند‌داری و خانه‌داری مانع رشد و پیشرفت من شده و نتوانستم از لحاظ تحصیلی، معنوی، شغل و درآمدزایی به جایی برسم. 💠 ریشه‌ی اینگونه توقّعات، ملاک غلط ما در معنای پیشرفت است و فکر می‌کنیم پیشرفت یعنی شغل، درآمد، ثروت، مدرک تحصیلی و جایگاه اجتماعی ویژه در حالیکه ملاک پیشرفت و ارزش در دین (که در روز قیامت نیز همان ملاک مورد بازخواست قرار می‌گیرد) چیزی جز انجام تکلیفِ متناسب با شرایط فرد نیست. 💠 وقتی روایت داریم که "جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است" یعنی بالاترین ارزش و پیشرفتی که در نزد خدا برای یک زن خانه‌دار وجود دارد خوب همسرداری کردن است و ارزش و وظیفه‌ای بالاتر از آن برای او وجود ندارد و مانند یک مجاهدی است که دارد در وسط معرکه، مبارزه و نبرد می‌کند و در حال حاضر چیزی باارزش‌تر و با اولویت‌تر‌ از این وجود ندارد تا در حسرت آن باشد. ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
مقام معظم رهبری:  حادثه‌ی نهم دی یک حادثه‌ی عجیبی است؛ به خاطر دلبستگی مردم به نظام بود. اینها نشان دهنده‌ی اعتماد مردم است. متأسفانه میشنویم همین طور در اظهارات مصلحت‌جویانه، مکرر میگویند: آقا اعتمادِ از دست رفته‌ی مردم را برگردانید! کدام اعتمادِ از دست رفته؟! مردم به نظام اعتماد دارند، نظام را دوست دارند، از نظام دفاع میکنند. ۱۳۹۰/۰۵/۱۶
فواید کشمش برای خانوم ها خانم‌ها از خوردن کشمش غافل نشوند، مخصوصا خانم‌هایی که موهای خود را رنگ می‌کنند چون کشمش : ریشه مو را قوی می‌کند و از سفید شدن آنها جلوگیری می‌کند عوارض رنگهای شیمیایی را کاهش می‌دهد از پوسیدگی و سیاه شدن دندانها جلوگیری می‌کند از ابتلا به MS و آلزایمر در بزرگسالی پیشگیری می‌کند فشار خون را کنترل کرده و خونساز می‌باشد. http://eitaa.com/cognizable_wan
2-8.wav
3.68M
ای تربت گمگشته ات...
🔔⚠️ ✨ پرسید: برای خوب شدن چه روزی بهتر است❓ گفتم: یک روز قبل از ‼️ گفت: ولی هیچکس روز مرگش را نمیداند ⁉️ 💥گفتم: پس هر روز زندگی را روزِ آخر بدان و خوب باش شاید فردایی نباشد... ⚰ 📍
44db766e8e104f9cb6197c819668e4b6484dd201.mp3
1.55M
کجا می برندم، کجا می برند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ .🔸تو‌ ‌نکن‌؛در عوض‌خدآ زندگیت‌رو‌پر‌از‌وجود‌خودش‌میکنه..🥰🌿 . 🔹عصبی شدی؟ نفس بکش‌بگو‌: بیخیال،چیزی‌بگم، اما‌م‌زمان‌‌ناراحت‌میشه..♥️🌙 . 🔸دلخورت‌کردن؟ بگو‌:خدا‌میبخشه‌منم‌میبخشم‌🌊💕 . 🔹تهمت‌زدن؟ آروم‌باش‌و‌‌توضیح‌بده〰🌌 بگو‌: به ائمه‌هم‌خیلی‌تهمتا زدن.. . 🔸کلیپ‌و‌عکس‌نامربوط‌خواستی‌ببینے؟ بزن‌بیرون‌از‌صفحه‌بگو:مولا‌مهم‌تره..🌱 . 🔹نامحرم‌نزدیکت‌بود؟ بگو‌‌:مهدۍزهرا(عج)‌خیلی‌خوشکلتره بیخیال‌بقیه👌🏻✨ ----------------------------- http://eitaa.com/cognizable_wan
8a8b90f2de8ba9e04daf575a87a9bec4632a9dbe.mp3
3.61M
درد و دل مولای متقیان با اولین شهیده راه ولایت😭😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️⛔️سخنرانی کمتر شنیده از سردار قاآنی در مورد فتنه ۸۸
🔵روضه حضرت زهرا به سفارش سفارت انگلیس! 🔷 در زمان حکومت عثمانی، در کنار سفارت عثمانی در تهران مسجدی بوده که مامورین سفارت که سنی مذهب بوده‌اند در آن مسجد صبح‌ها نماز می‌خوانده‌اند، در این مسجد یک شیخی هر روز صبح روضه حضرت زهرا (س) و این که خلیفه دوم در را به پهلوی حضرت زهرا (س) زد و .. می‌خوانده، یک کسی می‌گوید من گفتم این که این شیخ هر روز این روضه را در این جا می‌خواند یک چیزی باید باشد. آمدم و به او گفتم شیخنا، شما روضه دیگری بلد نیستید بخوانید؟ گفت چرا. گفتم پس چرا هر روز این روضه را می‌خوانی؟ گفت من یک بانی دارم روزی پنج ریال به من می‌دهد می‌گوید این روضه را در این مسجد بخوان، من هم می‌خوانم. گفتم می‌شود این بانیت را به من معرفی کنی؟ گفت بله، یک دکان‌دار در همین خیابان است. 🔶 آن شخص می‌رود با آن دکان‌دار رفاقت می‌کند بعد می‌گوید شما چطور شده که هر روز در این مسجد روضه حضرت زهرا (س) می‌گویی بخوانند؟ می‌گوید یک کسی روزی دو تومان به من می‌دهد که در این مسجد روضه حضرت زهرا (س) خوانده شود، من پانزده ریال آن را برمی‌دارم و پنج ریال را می‌دهم به این شیخ روضه بخواند. بعد تعقیب می‌کند ببیند که بانی این روضه چه کسی است، معلوم می‌شود روزی بیست و پنج تومان از سفارت انگلیس می‌دهند که صبح‌ها روضه حضرت زهرا (س) در این مسجد که کنار سفارت عثمانی است خوانده شود و بازار جنگ شیعه و سنی هر روز گرم باشد! 📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
روزي دانشمندى آزمايش جالبى انجام داد. او يك صندوقچه ساخت و با قرار دادن يک ديوار شيشه‌اى در وسط صندوقچه آن ‌را به دو بخش تقسيم ‌کرد.  در يک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش ديگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود..  ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى ديگرى نمى‌داد.  ماهی بزرگ براى شکار ماهى کوچک، بارها و بارها به سويش حمله برد ولى هر بار با ديوار شیشۀ كه وجود داشت برخورد مى‌کرد، همان ديوار شيشه‌اى که او را از غذاى مورد علاقه‌اش جدا مى‌کرد…  پس از مدتى، ماهى بزرگ ازحمله به ماهى کوچک دست برداشت. او باور کرده بود که رفتن به آن سوى صندوقچه غير ممکن است!  در پايان، دانشمند شيشه ي وسط صندوقچه را برداشت و راه ماهي بزرگ را باز گذاشت.. ولى ديگر هيچگاه ماهى بزرگ به ماهى کوچک حمله نکرد و به آن‌سوى صندوقچه نيز نرفت !!!  میدانید چـــــرا ؟  ديوار شيشه‌اى ديگر وجود نداشت، اما ماهى بزرگ در ذهنش ديوارى ساخته بود که از ديوار واقعى سخت‌تر، آن ديوار بلند باور خودش بود ! باوري از جنس محدودیت ! باوري به وجود دیواري بلند و غير قابل عبور ! باوري از ناتوانی خويش 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
عوارض زیاده‌روی در استفاده از قرص‌های جوشان !❌ ▫️افزایش فشارخون با مصرف بیش از حد قرص‌های جوشان: مصرف زیاد قرص‌های جوشان به دلیل نمک موجود در آن‌ها که برای حل کردن قرص در آب مورد استفاده قرار می‌گیرد، مصرف فشارخون را بالا برده و احتمال سکته‌های قلبی و مغزی را نیز افزایش می‌دهد. همچنین مصرف این قرص‌ها برای زنان باردار بدون تجویز پزشک به دلیل تاثیر منفی که می‌تواند بر روی جنین بگذارد مجاز نیست ▫️ایجاد مشکلات گوارشی: مصرف خودسرانه و بیش از حد قرص‌های جوشان در افراد باعث ایجاد حساسیت پوستی شده و یا در مواردی معده درد و خونریزی معده را به همراه خواهد داشت + پس بهتر است از مصرف انواع قرص‌های جوشان بدون تجویز پزشک خودداری شود 🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
: ارباب من من مات و مبهوت به حرف هاي اونها گوش مي کردم ... مفهوم بعضي از کلمات رو نمي دونستم و درک نمي کردم ... اون کلمات واضح، عربي بود ... شايد رمز بود ... اما چه رمزي که هر دوي اونها گريه مي کردن ... اونها که نمي دونستن من به تلفن شون گوش مي کنم ... چند ثانيه بعد، دنيل اين سکوت مرگبار رو شکست ... - من رو ببخش بئا ... اين بار اصلا زمان خوبي براي رفتن نيست ... شايد سال ديگه ... و اون پريد وسط حرفش ... - مطمئني سال ديگه من و تو زنده ايم؟ ... يادته کريس هم مي خواست امسال با ما بياد؟ ... دوباره بغض راه گلوش رو سد کرد ... بغضي که داشت من رو هم خفه مي کرد ... - اما اون ديگه نمي تونه بياد ... اون ديگه فرصت ديدن حرم هاي مقدس رو نداره ... کي مي دونه سال ديگه اي براي من و تو وجود داشته باشه؟ ... نفس هاي ساندرز دوباره عميق شده بود ... از عمقي خارج مي شد که حرارت آتش و درد درونش با اونها کنده مي شد و بیرون می اومد ... به زحمت بغضش رو کنترل کرد ... - کارآگاهي که روي پرونده کريس کار مي کرد رو يادته؟ ... و دوباره سکوت ... - اون رفتارش با من مثل يه آدم عادي نيست ... دقيقا از زماني که فهميد ما مسلمانيم ... طوري با من برمي خورد مي کنه که ... بئاتريس ... من نمي تونم علت رفتارش رو پيدا کنم ... اگه به چيزي فکر کرده باشه که حقيقت نداره ... و اگه چيزي رو نوشته باشه که ... مي دوني اگه حدس من درست باشه ... چه اتفاقي ممکنه براي ما بيوفته؟ ... فکر مي کني کسي باور مي کنه ما ... صداي اشک هاي همسرش بلندتر از صداي خسته دنيل بود ... صدايي که با بلند شدنش، همون نفس هاي خسته رو هم ساکت کرد ... فقط اشک مي ريخت بدون اينکه کلامي از زبانش خارج بشه ... و من گيج و سردرگم گوش مي کردم ... اون کلمات هر چه بود، رمز نبود ... اون اشک ها حقيقي بود ... براي چيزهايي که من اصلا متوجه نمي شدم ... حتي مفهوم اون لغات عربي رو هم نمي فهميدم ... چند بار صداش کرد ... آرام ... و با فاصله ... - بئاتريس ... بئاتریس ... اما هيچ پاسخي جز اشک نبود ... تا اينکه ... - فاطمه جان ... نمي دونستم يعني چي ... اما تنها کلمه اي بود که اون بهش پاسخ داد ... صداي اشک ها آرام تر شد ... تا زماني که فقط يک بغض عميق و سنگين باقي بود ... - تقصیر تو نیست ... اشتباه من بود دنيل ... من نبايد چنين سفري رو ازت مي خواستم ... ما هر دو مثل هميم ... بايد از اون کسي مي خواستم که اين قطرات به خاطرش فرو ريخت ... اونقدر حس شون زنده بود که انگار داشتم هر دوشون رو مي ديدم ... حس می کردم از جاش بلند شده ... صداش آرام تر از قبل، توي گوشي مي پيچيد ... انگار گوشي از دهانش فاصله گرفته بود ... - ارباب من ... باور دارم کلماتم رو می شنوی ... و ما رو می بینی ... ما مشتاق ديدار توئيم ... اگر لايق ديدار تو هستيم ما رو بپذير ... اين بار صداي اشک هاي دنيل، بلندتر از کلمات همسرش بود ... و بي جواب، تلفن قطع شد ... حالا ديگه تنها صدايي که توي گوش من مي پيچيد ... بوق هاي پي در پي تماس قطع شده بود ... http://eitaa.com/cognizable_wan
: کلمات مقدس توي بخش تاسيسات دبيرستان ... بين اون موتورها و دستگاه ها نشسته بودم ... گيج، مات، مبهم ... خودم به يه علامت سوال تبديل شده بودم ... حس مي کردم بدنم يخ زده ... زيارت ... فاطمه ... اربعين ... من مفهوم هيچ کدوم از اين کلمات عربی رو نمي دونستم ... و نمي فهمیدم خطاب بئاتريس ساندرز براي ارباب* چه کسي بود؟ ... اون مرد کي بود که به خاطرش گريه کرد و ازش درخواست کرد؟ ... قطعا عيسي مسيح نبود ... لب تاپ رو از روي صندلي مقابلم برداشتم و اون کلمات رو با نزديک ترين املايي که به ذهنم رسيد سرچ کردم ... حالا مفهوم رفتارهاي اون روز ساندرز رو مي فهميدم ... اون روز، اون فقط يک چيز مي خواست ... اينکه با خيال راحت بتونه همسرش رو براي انجام برنامه هاي ديني ببره ... فقط همين ... و من ندونسته مي خواستم اون رو مثل يه معادله حل کنم ... هر چند هنوز هم در نظرم اون يک فرمول چند بعدي و ناشناخته بود ... اما در اعماق وجودم چيزي شکست ... فهميده بودم اين حس ناشناخته و اين اشتياق عمیق که در وجود اونها شکل گرفته ... در وجود کريس هم بوده ... اون هم مي خواسته با اونها همسفر بشه ... کریس براي من يه قهرمان بود ... قهرماني که براش احترام قائل بودم ... و اين سفر اشتياق اون بچه هم بود ... شايد من درکي از اين اشتياق نداشتم ... اما مي تونستم برای این خواسته احترام قائل باشم ... تمام زمان باقي مونده تا بعد از ظهر و تعطيل شدن دبيرستان ... توي زير زمين تاسيسات موندم ... بدون اینکه حتي بتونم نهاري رو که آورده بودم بخورم ... نشسته بودم و به تمام حرف ها و اتفاقات اون مدت فکر مي کردم ... به ساندرز ... همسرش ... کريس ... و تمام افکار اشتباهي که من رو به اون زيرزمين کشونده بود ... تمام اندوه اون روز اونها تقصير من بود و من مسببش بودم ... با بلند شدن صداي زنگ ... منم وسائلم رو جمع کردم و گذاشتم توي کيف ... صندلي هاي تاشو رو جمع کردم و با دست ديگه برداشتم ... و از اون زير زمين زدم بيرون ... گذاشتم شون کنار انبار و رفتم سمت دفتر مديريت ... جان پروياس هنوز توي دفترش بود ... با ديدن من از جاش بلند شد ... - کارآگاه منديپ ... چهره تون گرفته است ... پريدم وسط حرفش ... - اومدم بگم جاي نگراني نيست ... هيچ تهديدي دبيرستان شما رو هدف نگرفته ... اينطور که مشخصه همه چيز بر مبناي يه سوءتفاهم بوده ... خيلي سعي کرد اسم اون سوءتفاهم رو از دهن من بيرون بکشه ... اما حتي اگر مي تونستم حرف بزنم ... شرمندگي و عذاب وجدان من در برابر ساندرز بيشتر از اين حرف ها بود ... * ارباب (Lord) اصطلاحی است که در ادبیات دینی برای خطاب قرار دادن خدا یا حضرت عیسی به کار می رود. http://eitaa.com/cognizable_wan