هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹
امـروز🌺
هـمان روزی است
اهالی سفر کرده از دنیا،
چشم انتظار عزیزانشان هستند
دستشان ازدنیا ڪوتاه است
ومحتاج یادڪردن ماهستند.
بالاخص
پدران و مادران
برادران و خواهران
اساتید و شهدا
همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم.
🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
🔴 *تکنیک_مدیریت_خشم*
💠 بسیاری از پرخاشگریهای زن و شوهر به دلیل تفکر #باید و #نباید است. گاه همسران نسبت به یکدیگر انتظار بیش از حد دارند، و به این فکر میکنند که همسرم باید اینکار را انجام دهد و نباید اینکار را انجام دهد.
💠 تفکر باید و نباید را به👈 "بهتر بود و بهتر نبود" تبدیل کنید در طول هفته این تفکر باید و نباید را نسبت به همسرتان بشناسید و آن را بنویسید و به تفکر بهتر بود و بهتر نبود تبدیل کنید.
💠 وقتی از همسر علامه طباطبایی(ره) پرسیدند؛ که آیا علامه در منزل عصبانی هم میشدند؟ گفتند؛اوج عصبانیت علامه این بود که در کمال آرامش میفرمود؛ اگر این کار میشد بهتر بود یا اگر این کار نمیشد بهتر بود.
http://eitaa.com/cognizable_wan
اَبَر لاغرکننده های خوراکی
🔸بادام
🔹پاپ کورن
🔸سیب
🔹چای سبز
🔸بلغور جو
🔹گل کلم
🔸تخم مرغ
🔹ماست یونانی: این نوع از ماست مملو از پروتئین است و به همین دلیل نیز به مدت طولانی شما را سیر نگه می دارد.
🔸کلم بروکلی
🔹برنج قهوه ای
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی متوجه شد که گوش همسرش شنوایی اش کم شده است.ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد انجام بده و جوابش را به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعددر ۲متری و به همین ترتیب تابالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود.
مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به سمت آشپزخانه رفت ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید.
بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: ” شام چی داریم؟”
و این بار همسرش گفت: عزیزم برای چهارمین بار میگم؛ ” خوراک مرغ!“
گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیبهایی که تصور میکنیم دردیگران وجود دارد در وجود خودمان است.
🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
خرس تنبل شد،روباه مکار شد،
الاغ نفهم شد،خروس مردم آزار شد،
گاو پر خور شد،کلاغ خبر چین شد...
کاش انسان به جای پیدا کردن صفت برای حیوانات...
کمی به تغییر دادن خویش فکر میکرد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرتون این حیوان عجیب نیست؟؟👆👆😥😥😥
لک لک نیل (shoebill) یکی از معروفترین پرندگان ماقبل تاریخ است که هنوز فرم منقار آن حفظ شده است.
این حیوان در اونگاندا، اونئو، زامبیا و شهر کاگه گاوا #ژاپن وجود دارد.
نظر شما در این پرنده چیه😎😎👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️✨❤️
#همسرانه
*همه بخونن*
عصبانيت را هم میشود محترمانه منتقل كرد اگر به جای «تـو» از «مـن» استفاده كنيم!!!
▪️ تو نمیفهمی!
▪️ درکم نمیکنی!
▪️ تو عذابم میدهی!
▪️ تو همه چیز را تحمیل میکنی!
▪️ تو اعصاب من رو داغون میکنی و...
▫️ مـن #عصبانی هستم!
▫️ حال من خوب نیست!
▫️من نمیتوانم این تصمیم را قبول کنم!
▫️برای من سخت است با این مساله کنار بیایم!
در این صورت آتش جنگ را شعلهور نکردهاید و بدون تخریب و سرزنش طرف مقابل حرف خودتان و حتی حرف آخر را زدهاید..
❤️✨❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
🚩 به یاد همراهان و محافظان وارسته و والامقام شهید سلیمانی صلوات..🌸
آنها که زندگی شان وقف جهاد در راه خدا و اسلام عزیز بود.. و در نیمه شب سیاه جمعه 13 دی 1398 به همراه سردار و یاران عراقی اش پر کشیدند..
سلام خدا بر همه مدافعان حرم و حریم انقلاب اسلامی 🚩
🚩 مرگ بر آمریکا 🚩
❤۱روز تا سالگرد سردار دلها❤
#رفیق_خوشبخت_ما
💢استدلال علامه امینی در مورد #ولایت امیر المومنین(ع) در حضور علمای اهل سنت و سوالی که #بی_جواب ماند
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می پذیرد و شرط می گذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می پذیرند. پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود (حدود 70 الی 80 نفر) می خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت : قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد
اما باز آنها گفتند : پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک #حدیث نقل کند تا مجلس #نورانی گردد. ضمناً تمام حضار درجلسه #حافظ_حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می شود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به #علامه_امینی رسید . علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر #معتبر بودن یا نبودن سند حدیث #اقرار کنید. همه قبول کردند
سپس علامه امینی فرمود : 👇
قال رسول الله (ص) : من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه : هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است .
سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و #همه_حدیث_را تایید_کردند .
سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک #سوال از شما دارم ،
بعد از کل جمع پرسید : 👇👇
آیا فاطمه الزهرا( س) امام زمان خود را می شناخت یا نمی شناخت... ؟
اگر می شناخت ، امام زمان فاطمه (س) چه کسی بود ؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت ، بیست دقیقه #ساکت_شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند
و با خود می گفتند
🔹اگر بگوییم نمیشناخت ، پس باید بگوییم که فاطمه (س) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین کافر از دنیا رفته باشد
🔹اگر بگوییم می شناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده ؟ در حالی که بخاری (از سرشناس ترین علمای اهل سنت) گفته: ماتت و هی ساخطه علیهما - فاطمه (س) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود
و چون مجبور می شدند بر #حقانیت و #امامت علی بن ابیطالب (ع) اقرار بورزند #سکوت کرده و جلسه را ترک کردند .
در صورت امکان حداقل برای یک نفر ارسال کنید و ذره ای از مظلومیت امیر المومنین کم کنید.
🆔http://eitaa.com/cognizable_wan
#مردی_در_آینه
#قسمت_هشتاد_ویک_مسیرهای_ایدئولوژیک
سوال هام رو يکي پس از ديگري مي پرسيدم ...
آشفته و دسته بندي نشده ...
ذهن من، ذهن يک مسلمان نبود ... و نمي تونستم اون سوالات رو دسته بندي کنم ...
نمي دونستم هر سوال در کدوم بخش و موضوع قرار مي گيره ...
گاهي به ايدئولوژي هاي خداشناسي ... گاهي به نظريات نظام اجتماعي و جهان بيني ...
و گاهي ...
اون روي نيمکت کنار فضای سبز جلوی کلیسا نشسته بود ...
و من مقابلش ايستاده...
درونم طوفان بود و ذهنم هر لحظه آشفته تر مي شد ...
هر جوابي که مي گرفتم هزاران سوال در کنارش جوانه مي زد ...
چنان تلاطمي که نمي گذاشت حتي سي ثانيه روي نيمکت بشينم ... و هي بالا و پايين مي رفتم ...
تضاد انديشه ها و نگرش هاي اسلامي برام عجيب بود ...
با وجود اينکه کلمات و جملات ساندرز سنجيده و معقول به نظر مي رسيد ... اما حرف هاي مخالفين و ساير گروه هاي اسلامي هم ذهنم
رو درگير مي کرد ... نمي تونستم درست و غلط رو پيدا کنم ...
انگار حقيقت خط_باريکي از نور بود که در ميان اون همه شبهه و تاريکي گم مي شد ... يا شايد ذهن ناآرام من گمش مي کرد ...
ساندرز داشت به آخرين سوالي که پرسيده بودم جواب مي داد ...
اما به جاي اینکه اون از سوال پیچ شدن خسته شده باشه ... من خسته و کلافه شده بودم ...
بي توجه به کلماتش نشستم روي نيمکت و سرم رو بردم عقب ... سرم ار پشت، حال نيمه آويزان پيدا کرده بود ... با ديدن من توي اون شرايط، جملاتش رو خورد و سکوت کرد ...
فهميد ديگه مغزم اجازه ورود هيچ کلمه اي رو نميده ...
ساکت، زل زده بود به من ...
چند لحظه توي همون حالت باقي موندم ...
- اين کلمات به همون اندازه که جالبه ... به همون اندازه گيج کننده و احمقانه است ...
- گیج کنندگیش درسته ... چون تازه است و بهم پیچیده ... اما احمقانه ...
سرم رو آوردم بالا ...
- همين کلمات، حرف ها و مباني رو توي حرف تروريست ها هم خوندم ... مباني تون يکيه ... اما عمل تون با هم فرق داره ...
چطور ممکنه از يک مبنا و يک نقطه ... دو مسير کاملا متفاوت به اسم خدا منشا بگيره؟ ...
هر لحظه، چالش و سوال جديد مقابلش قرار مي دادم ...
سوال ها و پیچش ها یکی پس از دیگری ...
التهاب درونم دوباره شعله کشيد ... از جا پريدم و مقابلش ايستادم ...
و اون همچنان ساکت بود ...
- علي رغم اينکه به شدت احمقانه است ... ولی بیا بپذیریم که خدایی وجود داره ... و ممکنه از یه ایدئولوژی، چند مسیر منشأ بشه ... و بپذیریم که فقط يه مسير، مسير صحيح و اسلامه ...
از کجا مي دوني اون چيزي رو که باور داري از طرف خداست و بايد بهش عمل کرد ... مسير اونها نيست ... و تو بر حقي؟ ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
👤 #مردی_در_آینه
#قسمت_هشتاد_ودو_صراط_مستقیم
کمي به جلو خم شد ...
آرنجش روي زانوهاش قرار گرفت و براي لحظاتي سرش رو پايين انداخت ...
سکوت عميقي بين ما شکل گرفت ... سکوتي که چندان طول نکشيد ...
سرش رو بالا آورد و با لبخند به من نگاه کرد ...
- بيا مسيرهاي آشفته و متفاوت ما مسلمان ها رو کنار بذاريم ...
بحث اینکه چی میشه که آدم ها همه از یه نقطه شروع می کنن اما از هم فاصله می گیرن ... و گروهی شون کلا از مسیر اصلی دَوَران می کنن ... رو فعلا بهش کاری نداشته باشیم ...
خدا خودش، بيش از هزار سال پيش ... در قرآن ... به سوال امروز تو جواب داده ...
اول از همه ... بيان کرده که راه هاي بسياري هست ... سوره حمد ... آيه 6 ... "ما را به مسير صحيح هدايت کن" ...
قرآن، کتابي نه براي مردم زمان پيامبر ... که براي همه انسان هاي تا پايان دنياست ... اين يعني تا پايان جهان، هر راه و هر مسيري ... با هر اسم و عنواني که مطرح بشه ...
چه نام خدا بر اون باشه ... چه غير از خدا ... فقط يکي از اونها مسيرها صحيحه و مستقيم به خدا ميرسه ...
خدا مي دونسته روزي ميرسه که مسيرها به حدي بهم نزديک ميشه که ما اين قدرت رو از دست ميديم ...
تا بتونيم خودمون اون رو پيدا کنيم ... باطل، لباس حق رو بر تن می کنه ... و چشم ها قدرت پیدا کردن و دیدن حق رو از دست میدن ...
براي همين در قسمت بعد ميگه ... "مسير اونهايي که در پيش تو مقرب و برگزيده هستند" ...
و ما براي تشخيص اينکه چه کسي در برابر خدا مقرب و انتخاب شده است ... بايد به پيامبر نگاه کنيم ...
چون پيامبر کسي هست که توسط خدا انتخاب و تاييد شده ... پس اون اولین مقرب و برگزیده است ...
هر کسي به لحاظ علم و ايمان به پيامبر نزديک تر باشه ... مصداق آيه ديگري از قرآن قرار مي گيره ...
"اي کساني که ايمان آورده ايد، از خدا، رسولش و اولي الامرهاي (in authority* among you) خود اطاعت کنيد" ...
اگر شيعه باشي ... یعنی شخصي مثل من ... اين جواب کاملا واضحه ... براي ما بحث امامت و خاندان پيامبر مطرح هست ...
افرادي که براي تشخيص صحيح بودن عمل مون ... بايد اين عمل رو با اونها بسنجيم ... اگه مسیر عمل مون به اونها نزديک باشه يا در مسير نزديک شدن به اونها قرار بگیره ... پس اين مسير درسته ...
و اگر نه ... یعنی ادعای من نسبت به حرکت در مسیر اسلام ... فقط یک دروغه ... و من يک دروغگو هستم ...
و اگر سني باشم ... بايد عملم رو با پيامبر بسنجم ...
و از شخصي تبعيت کنم که نزديک ترين کردار رو به پيامبر داره ... و البته کمي سخت تر ميشه ... چون حجم داده هايي که منابع شيعه قدرت مقايسه و سنجش رو بیشتر می کنه ...
و فاصله علمای اهل سنت تا پيامبر بيشتر از فاصله علمای شیعه تا آخرين امام هست ... و مطالب رسيده هم به مرور زمان بيشتر شده ...
من به عنوان شيعه ... در کنار پيامبر ... دوازده امام دارم از يک نور واحد و يک وجود واحد ... که در شرايط مختلف زندگي کردند ...
و من مي تونم با شرايط مختلفي که با اونها رو به رو ميشم ... شرايط و جواب مناسب خودم رو پيدا کنم ...
نفسم توي سينه حبس شده بود ...
حس مي کردم مغزم در حال انفجاره ... بدون اينکه بتونم حتي درست پلک بزنم ...
محو صحبت و کلماتش شده بودم ... تا اينکه بحث به اينجا رسيد ...
- و چه مدت بين شما و آخرين امام تون فاصله است؟ ...
لبخند آرامي چهره اش رو پر کرد ...
- فراموش کردي اون شب ... درباره زنده بودن آخرين امام صحبت کرديم؟ ...
با شنيدن اين جمله بي اختيار با صداي بلند خنده ام گرفت ...
انگار از عمق وجودم منفجر شده بود ...
چرخيدم و چند قدم رفتم عقب ... دستم رو آوردم بالا و قطرات اشکم رو که از شدت خنده گوشه چشمم جمع شده بود، پاک کردم ...
برگشتم سمتش ... متعجب بهم خيره شده بود ...
به زحمت خودم رو کنترل کردم ... در حالي که هنوز صورتم مي خنديد و عضلاتش درد گرفته بود ...
- يه چيزي رو مي دوني دنيل؟ ... شما شيعه ها خيلي موجودات خنده داري هستيد ...
*توضیحات *
* شخصی که دانش فراوانی دارد. قدرت و یک مقام رسمی که شخص را در جایگاه رهبری قرار داده و به وی اجازه تصمیم گیری و حاکمیت می دهد.
* مي خواستم بدونم چقدر اين مسير براي سنجش عمل، قدرت تطبيق با شرايط حال رو داره ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
#مردی_در_آینه
قسمت :#هشتاد_وسه
اسخریوطی
به شدت جا خورده بود ...
- تو ادعا مي کني اون مرد زنده است ... منم اين حرف رو قبول مي کنم چون وقتي گفتي توي عراق دنبالش مي گشتن ...
هر چند دلیلش رو نمی دونستم ... اما براش مدرک داشتم ... شايد قابل استتناد و ثبت شده نبود ولي براي من قابل پذيرش بود ...
اين حرف رو قبول_کردم که مردي وجود داره از نسل پيامبر شما ... با بيش از هزار سال سن ...
به سني ها کاري ندارم که ارتباط شون با پيامبري که هرگز نديدن ... قرن هاست قطع شده ... پس هر کسي که در راس قرار بگيره مي تونه در مسير درست يا غلط باشه ...
اما شماها براي من خنده دار هستيد ...
تو ادعا مي کني شيعه به جهت داشتن امام و افرادي که به لحاظ معرفتي منتخب خدا هستند ... در مسير صحيح قرار داره و عمل شما درسته ...
اگر اينطوره ... پس چرا گفتي ما، اون مرد رو نمي بينيم ... و نمي دونيم کجاست؟ ...
يعني شما عمل تون هيچ شباهتي به اون فرد نداره ... و الا چه دليلي داره که اون بين شما نباشه ...
شما چنين ادعايي داريد ... و آدم هايي مثل تو ... نصف دنيا رو سفر مي کنن و ميرن ايران ... که مثلا در روز تولد اون فرد کنار برادران شون باشن ... و اين روز رو جشن بگيرن ...
در حالي که اون به حدي تنهاست ... که کسي رو نداره حتي تولدش رو با اون جشن بگيره ... نه يک سال ... نه ده سال ... هزار سال ...
رفتم جلو و سرم رو بردم نزديکش ...
- هزار سال ... بيشتر از هزار جشن تولد ... بيشتر از هزار عيد ... بيشتر از هزار تحويل سال ... و بين تمام ملت هايي که از شما به وجود اومدن ... و از بين رفتن ... همه تون عين يهوداي* عيسي مسيح بوديد ...
شما فقط يک مشت دروغگو هستيد ... اگر دروغ نمي گيد و مسيرتون صحيحه ... اگر مسیری که میرید درسته ... امام تون کجاست؟ ...
اشک توي چشم هاش جمع شده بود ...
سرش رو پايين انداخت و با دست، اونها رو مخفي کرد ... اما لغزيدن و فرو افتادن قطرات اشک از پشت دست هاش ديده مي شد ...
دو قدم ازش فاصله گرفتم ...
نمي دونم چي شد و چرا اون کلمات رو به زبون آوردم ...
هنوز #قادر به تشخيص حقيقت نبودم ... قادر به پذير تفکر و ايدئولوژي اسلام نبودم ...
جواب سوال هام بيشتر از اينکه ذهنم رو آرام کنه آشفته تر مي کرد ...
اما يه چيز رو مي دونستم ... در نظر من، شيعيان انسان هاي احمقي بودند که حرف و عمل شون يکي نبود ...
ادعاي پيروي و تبعيت از خدا رو داشتند ... در حالي که طوري زندگي مي کردن ... انگار وجود امام شون دروغ و افسانه است ... آدم هايي بودن که با جامه هاي مقدس ... فقط براي رسيدن به بهشت خيالي، خودشون رو گول مي زدن و فريب مي دادن ...
در حالی که اگر لایق اون بهشت خیالی بودن ... پس چرا لایق بودن در کنار امام شون نبودن؟ ...
اونها خودشون رو پیرو خدایی می دونستن ... که همون خدا هم بهشون اعتماد نداشت ... و جانشین پیامبرش رو مخفی کرده بود ...
چند لحظه به ساندرز نگاه کردم ... نمي تونستم حالتش رو درک کنم ...
اما نمي تونستم توي اون شرايط رهاش هم کنم ...
اون آدم خاص و محترمي بود که نظیرش رو نديده بودم ...
و هر چه بيشتر باهاش برخورد مي کردم بيشتر از قبل، قلبم نسبت بهش نرم مي شد ...
براي همين نمي تونستم وسط اون بدبختي و انحطاط تصورش کنم ...
رفتم جلو و آروم دستم رو گذاشتم روي شونه اش ...
- اگه توي تمام اين سال هاي کاريم ... توي دايره جنايي ... يه چيز رو درست فهميده باشم ... اونه که فريب و گمراهي با کلمات زيبا به سراغ آدم مياد ...
تو آدم محترمي هستي ... و من تمام کلماتت رو به دقت گوش کردم ... اما حتي پيامبر و کتاب تون با حقانيت داشتن فاصله زيادي داره ...
هر چقدرم که زندگي سخت باشه ... براي رسيدن به آرامش ذهن ... نيازي به تبعيت از تخيل و توهم نيست ...
دين مال انسان هاي ضعيفه که تقصیر اشتباهات و کمبود خودشون رو گردن يکي ديگه بندازن ... و کي از يه موجود خيالي بهتر که تقصير همه چيز رو بندازيم گردنش ...
سرم رو که آوردم بالا ...
کشيش داشت صندلي مادر ساندرز رو هل مي داد و از کليسا خارج مي کرد ...
وقت رفتن بود ...
هر کسي بايد مسير خودش رو مي رفت ...
*توضیحات *
* یهودای اسخریوطی، شخصی از حواریون که در ازای پول، جای اختفای حضرت عیسی را به سربازان رومی لو داد تا ایشان را بکشند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#مردی_در_آینه
قسمت: هشتادوچهار
جایی از وسط ماجرا
ساندرز آشفته بود و اصلا توی حال خودش نبود ...
توي همون حال و هوا رهاش کردم و بدون خداحافظي ازش جدا شدم ... اميدوار بودم کلماتم رو جدي بگيره و بيشتر از اين وقتش رو پاي هيچ تلف نکنه ...
برگشتم توي ماشين ...
برعکس قبل، حالا دیگه آشفتگي و طوفان درون و ذهنم آرام شده بود ... اما هنوز يه سوال، مثل چراغ چشمک زن ... گوشه مغزم روشن و خاموش مي شد ...
- چرا پيدا کردن اون مرد اينقدر مهمه که ديگران رو به خاطرش بازجويي و شکنجه کنن؟ ...
حتي اگه وجودش حقيقت داشته باشه ... چرا با اين جديت دنبال پيدا کردنش هستن؟ ...
اون بيشتر از هزار ساله که نيومده ... ممکنه هزار سال ديگه هم نياد ...
چه چيز اين مرد تا اين حد اونها رو به وحشت مي اندازه ... که مي خوان پيداش کنن و کاري کنن ...
که هزار سال ديگه ... تبدیل به هرگز نيامدن بشه؟ ...
استارت زدم و برگشتم خونه ...
کتم رو انداختم روي مبل ... و رفتم جلوي ديوار ايستادم ...
چند روز، تمام وقتم رو روي تحقيقات صرف کرده بودم ...
و کل ديوار پر شده بود از نوشته ها و سرنخ هايي که براي پيدا کردن جواب سوال هام ... به اون چسبونده بودم ...
شبيه تخته اطلاعات جنايي اداره شده بود ...
با اين تفاوت که تمام اون ديوار بزرگ پر از برگه و نوشته بود ... چه تلاش بيهوده اي ...
مي خواستم برگه ها و دست نوشته ها رو از ديوار بکنم ...
اما خسته تر از اين بودم که در لحظه، اون کار رو انجام بدم ...
بيخيال شون شدم و روي مبل ولو شدم ... و همون جا خوابيدم ...
چند ساعت بعد، دوباره ذهنم آرام و قرار رو از دست داد ...
اون سوال هاي آخر ... و زنده شدن خاطره اي که ... اولين بار به قرآن رو گوش کرده بودم ...
جواب من هر چي بود ...
اونجا ديگه جايي نبود که بتونم دنبالش بگردم ...
بايد مي رفتم وسط ماجرا ...
بايد مي رفتم و از جلو همه چيز رو بررسي مي کردم، نه از پشت کامپيوتر و با خوندن مقاله يه مشت محقق اسلام شناس دانشگاهي ... که معلوم نبود واقعا چقدر با مسلمان ها برخورد نزديک داشتن ...
ديدن ماجرا از چشم اونها مثل اين بود که براي حل يه پرونده ...
فقط به شنيدن حرف اطرافيان مقتول اکتفا کني ... و حتي پات رو به صحنه جنايي نگذاري ...
بايد خودم جلو مي رفتم و تحقيق مي کردم ...
همه چيز رو ... ازنزديک ...
جواب سوال هاي من ... اينجا نبود ...
بلند شدم و با وجود اينکه داشتم از شدت گرسنگي مي مردم ...
از خونه زدم بيرون ... بعد از ظهر بود و من از صبح، اون قدر محو تحقیقات بودم که هيچي نخورده بودم ...
يه راست رفتم سراغ ساندرز...
در روز که باز کرد شوک شديدي بهش وارد شد ...
شايد به خاطر حرف هاي اون روز ... شايد هم ديگه بعد از اونها انتظار ديدن من رو نداشت ...
مهلت سلام کردن بهش ندادم ...
- دينت رو عوض کردي؟ ... يا هنوز هم مي خواي واسه تولد بري ايران؟ ...
هنوز توي شوک بود که با اين سوال، کلا وارد کما شد ...
چند لحظه، فقط مبهوت بهم نگاه کرد ...
- برنامه مون براي رفتن تغيير نکرده ... اما ... واسه چي مي خوای بدوني؟ ...
خنده شيطنت آميزي صورتم رو پر کرد ...
- مي خوام باهاتون بيام ايران ... مي تونم؟ ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
#مردی_در_آینه
قسمت :هشتاد_وپنج
من هم بیایم؟ ...
کمي توي در جا به جا شد ...
انتظار داشتم از فکر اينکه مجبور به تحمل من توي اين سفر بشه ...
بهم بريزه و باهام برخورد کنه ... اما هنوز آرام بود ... آرام و مبهوت ...
- ما با گروه هاي توريستي نميريم ...
- منم نمي خوام با گروه هاي توريستي برم ... اونها حتي اگه واسه اون زمان، تور داشته باشن ... واسه شرکت توي جشن نميرن ...
چند لحظه سکوت کردم ...
- مي تونم باهاتون بيام؟ ...
هيچ کس حاضر نميشه يه غريبه رو با خودش همراه کنه ... اون هم توي يک سفر خانوادگي ...
اون هم آدمي مثل من رو ... که جز دردسر و مزاحمت براي ساندرز، چيز ديگه اي نداشتم ...
همين که به جرم ايجاد مزاحمت ازم شکايت نمي کرد خيلي بود ... چه برسه به اينکه بخواد حتي يه لحظه روي درخواستم فکر کنه ...
انتظار شنيدن هر چيزي رو داشتم ... جز اينکه ...
- ما مهمان دوست ايراني من هستيم ... البته براي چند تا از شهرها هتل رزرو کرديم ... اما قم و مشهد رو نه ...
بايد با دوستم تماس بگيرم ... و مجدد برنامه ها رو بررسي کنيم ... اگه مقدور بود حتما ...
چهره اش خيلي مصمم بود ...
و باورم نمي شد که چي مي شنيدم ... اگه من جاي اون بودم، حتما تا الان خودم رو له کرده بودم ... سري تکان دادم و ...
- متشکرم ...
اومدم ازش جدا بشم که يهو حواسم جمع شد ...
به حدي از برخوردش متحير شده بودم که فراموش کردم از هزينه هاي سفر سوال کنم ...
سريع برگشتم ... تا هنوز در رو نبسته ...
- دنيل ...
در نيمه باز در حال بسته شدن بود ... از حرکت ايستاد و دوباره باز شد ...
تا اون موقع، هيچ وقت با اسم کوچيک صداش نکرده بودم ...
صدا کردنم بيشتر شبيه دو تا دوست شده بود ...
- مخارج سفر حدودا چقدر ميشه؟ ...
شما قطعا هتل هاي چند ستاره ميريد ... اگه دوستت قبول کرد، اون شهرهايي رو هم که مهمان اون هستيد ... من جاي ديگه اي مي مونم ... فقط اگه رزور هتل رو اون انجام ميده ... من جایی مثل متل یا مسافرخونه رو ترجيح ميدم ...
از شنيدن اين جملات من خنده اش گرفت ...
- باشه ... حتما بهش ميگم ... هر چند فکر نمي کنم نيازي به نگراني باشه ...
با خوشحالي و انرژي تمام از اونجا خارج شدم ...
نمي دونستم سرنوشت رفتنم چي مي شد اما حداقل مطمئن شده بودم ساندرز با اومدن من مشکلي نداره ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸کار را تعطیل نکنید، تبدیل کنید🔸
بهترین روش رفع خستگی، کار است. کار را #تعطیل نکنید، #تبدیل کنید. مطالعه را تعطیل نکنید، تبدیل کنید. بازنشستگی برای ما غلط است. گاهی خسته میشوید، برنج پاک کنید، کارهای خانه بکنید، چیزهایتان را مرتب بکنید، دوخت و دوز بکنید برای تفریح. اینها تفریحهای حلال است. بیکار نشستن و خوابیدن، تفریح شما نیست.
در ساعاتی که خسته میشوید کتابهایی مثل زندگینامه های علما را بخوانید....🌷
http://eitaa.com/cognizable_wan
•••
نمیتوانم افکار منفی را از بین ببرم چکارکنم؟؟
👇راهکار
اصلا نگران افکار منفی نباشید، و سعی نکنید آنها را کنترل کنید.
تمام کاری که بــاید انجام دهید این است که هر روزتـان را با افکار خوب شروع کنید.
سعی و تلاش شما بــرای از بین بردن افکار منفی انها را مقاوم تـر خواهد کرد .
تنها هنر شما این است که این افکار را ادامه ندهید .به انها پر وبــال ندهید .
بگذارید بیایند و بروند .
همانند شاهدی و ناظری بی طرف آنها را بنگرید .
یــادتان باشد همانطور که در کل زندگیتان هیچگاه اجــازه قضاوت هیچکس و هیچ رویدادی را ندارید ، اجــازه قضاوت افکار خود را نیز نداری.
در عوض هر روز تا میتوانید افکار خوب را بکارید. همانطور که شــروع به فکر کردن افکار خوب میکنید، بیشتر و بیشتر افکار خوب را از طبیعت جــذب میکنید،
و در نهایت، این افکار خوب، جایی بــرای افکار منفی نخواهد گذاشت.
http://eitaa.com/cognizable_wan
#سیاستهای_همسرداری
#سیاستهای_زنانه
"لطفا مهربان باشید!!!"
🔹 شاید فکر کنید مردی با ظاهر خشن و زبانی تند که بلد نیست کلام محبت آمیزی بگه، دوست نداره محبت ببینه! اما اشتباه نکنید تمام مردها نیازمند جنبه مهربانانه زنان زندگی خود هستند.
🔸 شاید شما هم زیر بار سنگین زندگی خسته شده باشید اما یادتون باشه مردها بیشتر از شما درگذر زندگی و در برخورد با مشکلات فرسوده میشوند.
🔹 برای همین حتی ذرهای کوچک از مهربانی میتواند حالشان را خوب کند. باور کنید اگر در مهربانی کردن پیش قدم شوید شما هم سود خواهید کرد و زمانهایی که به مهربانی نیاز دارید، مهربانی خواهید دید.
#دکتر_انوشه
http://eitaa.com/cognizable_wan
من در رقابت با کسی نیستم...
من مایل نیستم؛
در بازی برتر بودن ازکسی شرکت کنم....
من فقط در تلاشم؛
از کسی که دیروز بودم بهتر باشم....
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan👆
درمان سرماخوردگی با مصرف زنجبیل
در زمان ابتلا به سرماخوردگی میتوان چند برگ گیاه زنجبیل را جوید یا عصاره به دست آمده از برگهای آن را غرغره كرد.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan👆
عادت هایی كه به قلب آسيب میزند (👇)
👈🏻نشستن طولانی مدت
👈🏻عدم توانايی در كنترل خشم
👈🏻نگرش بدبينانه
👈🏻كم خوابی
👈🏻عدم توجه به بهداشت دهان و دندان
👈🏻بی توجهی به چكاپ دوره ای
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan👆
داستان آدمهایی که به دنبال خوشبختی هستن و پیداش نمیکنن؛ اگر در این راه شکست میخورن، برای اینه که از خوشبختی مفهومی در ذهن دارن که از دیگران برگرفتهاند و با واقعیت آنها همخوانی ندارد؛ مثل پول، ازدواج موفق، معشوقهی خوش اندام، ماشین کورسی، آپارتمان های بزرگ دو طبقه در پاریس...
مفاهیم قراردادی، این آدمها علیرغم موفقیتشون خوشبخت نیستن، چون خوشبختی دیگران رو زندگی میکنن،
خوشبختی از نظر سایرین...
یک روز قشنگ بارانی/اریک امانوئل اشمیت
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan 👆
هر اتفاقی که برات میفته، محصول اندیشه های توئه.
اگه میخوای زندگیت رو تغییر بدی، باید از تغییر دادن اندیشه هات شروع کنی.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
#سیاستهای_رفتاری
"تکنیک «فن بیان» در دعواهای زناشویی!"
🔹 تاجایی که میشه احترام بزارید، حتی اگر احترام نبینید! فراموش نکنید دعوا لحظهایه و بزودی تموم میشه پس تا میتونید سعی کنید از گفتن حرفهای نامربوط پرهیز کنید!
🔸 این رو مطمئن باشید که تمام حرفها از رو خصومت نیست و بعضی حرفها رو بیمنظور خواهید شنید!
🔹 آرامش خودتون رو حفظ کنید و قبل از زدن هر حرفی، تکنیک سه ثانیه مکث رو اجرا کنید تا کلمات اشتباهتون تا جای ممکن کمتر بشه!
#دکتر_انوشه
http://eitaa.com/cognizable_wan
یکی از استادهای دانشگاه تعریف میکرد
چندین سال پیش برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم
سه چهار ماه از آغاز سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروههای پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست روی نیمکت کناری مینشست و نامش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو به ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به نام فیلیپ بود
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه
گفتم نمیدونم کیو میگی؟
گفت همون پسر خوشتیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف و کفشش همیشه ست هست باهم
بازم نفهمیدم منظورش کی بود
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگیهای منفی و نقصها چشمپوشی کنه… چقدر خوبه مثبت دیدن
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم
چقدر عالی میشه اگه ویژگیهای مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقصهاشون چشمپوشی کنیم
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:
«هر کس فاطمه(س)دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است.»
بحاالانوار 27، ص 116
بر سیده زنان عالم صلوات
بر مایة افتخار آدم صلوات
بر فاطمه، حبیبه حی ودود
بر دُخت پیام آور خاتم صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
امام صادق(ع): هیچ عملی در روز جمعه برتر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست.
بحارالانوار ج91 ص50
👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
مورچههای نر پدر ندارند!!
برخلاف انسان که جنسیت آن بهوسیلهی کروموزومهای X و Y مشخص میشود، جنس یک مورچه بهوسیلهی تعداد نسخههای ژنومی که دریافت میکند، تعیین میشود.
مورچههای نر از تخمهای بارور نشده حاصل میشوند و بنابراین از جانب یک پدر هیچ ژنومی دریافت نمیکنند.
این بدان معنا است که مورچههای نر پدر ندارند و نمیتوانند پسرانی نیز داشته باشند!
#دانستنی
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 این کلیپ را ببینید تا بفهمید چقدر #تحقیر مان کردند!!
مساحت #ایران به اندازه ۲۲ کشور دنیاست
میتوانیم دنیا را #تحریم کنیم!
✖️به لیست انگلیسی رای ندید!
🎙 حجت الاسلام امینی خواه
🆘 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
*پرسش*
*سلام . دخترى پنجساله دارم كه براى رسيدن به خواسته هايش جيغ مى زند و بشدت عصبانى مى شود ؛ با اين رفتار او چگونه برخورد كنم* ؟
✍️ *پاسخ*
با سلام و احترام ، اگر هنگام عصبانيت ، نشانگان غير عادى ندارد ، احتمالا فرزند عزيزتان شرطى شده ؛ به اين معنا كه با جيغ و داد و عصبانيت ، به خواسته هايش رسيده و فهميده است كه با اين ابزار مى تواند شما را تسليم كند . اگر خواسته اش منطقى است ، جواب بدهيد ؛ اما اگر منطقى نيست ، از اصل خاموشى استفاده كنيد ؛ يعنى يك بار ، دو بار و نهايتا سه بار به او بى اعتنايى كنيد ؛ خلع سلاح مى شود ؛ اما اگر هنگام عصبانيت ، جيغ هاى عصبى مى كشد ؛ رنگ صورتش تغيير مى كند ؛ رگ هاى گردنش بيرون مى زند ؛ سرش را بى هوا به در و ديوار مى زند و... ، احتمالا اختلالى در سيستم عصبى دارد كه روان پزشك اطفال بايد به او كمك كند . علت اين مشكل براى بعضى از كودكان ، هيجانات شديد مادر در دوران باردارى ، تشنج شديد در خردسالى يا اختلال در دستگاه مركزى اعصاب هست . در پناه حق باشيد . 🌸
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ حامد زمانی- مرگ بر کرونا
✍️ مرگ بر بریدن نفس، مرگ بر تازیانه های ماسک اجباری، مرگ بر کشتن بیماران در بیمارستانها، مرگ بر انتشار وایتکس در خیابانها، مرگ بر دروغ کرونا، مرگ بر آمارهای دروغ بهداشت و صدا و سیما، مرگ بر سازمان جهانی بهداشت، مرگ بر مینو محرز و مسعود مردانی، مرگ بر پروتکلهای بستن مساجد و حرم ها، مرگ بر تعطیلی پیاده روی اربعین، مرگ بر واکسن کرونا
✍️ زنده باد زندگی بدون ماسک و واکسن
#دروغ #کرونا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوبی را از خودت شروع کن
http://eitaa.com/cognizable_wan