14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف باد هوا نیست
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
#رمان
#منو_بہ_یادت_بیار
#قسمت_هجدهم
ڪلید را درون قفل انداختم و در را باز ڪردم...
ناگهان چهره ای را روبه رویم دیدم و بلند جیغ ڪشیدم...
-ساکت ساکت...چرا جیغ میکشی هیس...
نفسم به شماره افتاده بود...حاله ای اشک درون چشم هایم حلقه زد...
-آروم باش...
عقب عقب رفت و روی کاناپه افتاد...
من_تو اینجا چیکار میکنی؟؟؟؟
-خودت اینجا چیکار میکنی؟؟!!!
-پرسیدم اینجــــــــــــــــــــــــا چیــــــکار میکنی؟؟؟؟؟
-باشه داد نزن...
-پس جواب بده.
-تو مگه نگفتی امروز حوزه داری؟؟؟
صدایم را کمی بلند تر کردم و گفتم:
-محمدرضا.به سوالم جواب بده!!!!!
سرش را پایین انداخت و گفت:
-باشه...
-خوبه...میشنوم.
-اینجا خونمه...
-چی؟؟؟؟
-چه اشکالی داره آدم بیاد خونش.
خندیدم و گفتم:
-هه!!خونت؟؟؟تو مگه خونه و زندگی یادته؟؟؟
-آره یادمه.
-یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دست هایش را روی صورتش کشید و گفت:
-بیا بشین برات تعریف کنم.
در را محکم پشت سرم بستم...
قدم هایم را آرام برداشتم و روی کاناپه کنارش نشستم.
بغض داشت و زمین را نگاه میکرد...
-نمیخوای حرف بزنی؟؟؟
فقط سرش را تکان داد.ولی باز هم حرف نزد.
-حرف میزنی یانه؟؟؟
-آره...
-خب؟؟؟؟؟؟؟؟
-اون روز...
ساکت ماند!
-اونروز چی؟؟؟
-ببخشید اون شب...
-ای بابا کامل حرفتو بزن.
-اون شبی که توی اتوبان بودم...نمیدونم چی شد...شوک عجیبی بهم وارد شد...مغزم داشت میترکید...تو چشمات نگاه میکردم...وسط داد زدنم همه چی یادم اومد...
-چی میگی...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
-اونجا یادم اومد که تو کی...دلم میخواست همون لحظه زمین دهن وا کنه...دلم میخواست همون جا بمیرم... وقتی رفتی...به رفتنت خیره شدم...دلم میخواست صدات کنم بهت بگم برگرد...برگرد من تازه فهمیدم تو کی...ولی نمیتونستم...
-محمدرضا ...
-من میشناسمت...تو خانومم بودی...
-برای چی بهم نگفتی...
-نمیتونستم.
صدایم را بلند تر کردم و با گریه میگفتم:
-چرا نمیتونستی؟؟؟چرا تظاهر به فراموشی میکردی...چرا بهم دروغ گفتی...چرا اذیتم میکردی...
فریاد زد:
-نمیتونستم...نمیتونستم.
-برای چی نمیتونستی؟؟؟؟
-دلم میخواست قبلش رفتارمو جبران کنم...
-چی میگی محمدرضا؟؟؟حالت خوشه؟؟؟جبران چی؟؟؟؟
-من باهات بد رفتاری کردم و دلم نمیخواست اینطوری باشه...دلم میخواست اول رفتارمو درست کنم و بعد بهت بگم که من...
حرفش را قطع کردم:
-این حرفا چیه میزنی تو اگر همونجا بهم میگفتی که حافظتو به دست آوردی...
-فاطمه زهرا...
-محمدرضا یعنی من نمیفهمم؟؟؟؟؟
-من اینو نگفتم.
-یعنی من درک ندارم که بدونم هر رفتاری که از تو سر زده بخاطر حافظه ی تو بوده؟؟؟؟؟
سرش را پایین انداخت و گفت:
-عذر میخوام.
-عذر چی؟؟؟؟؟؟؟ بهت گفته بودم هیچوقت بهم دروغ نگو...
-حالا چیزی نشده که...
لبخندی میان اشک هایش زدو گفت:
-ببین الان من اینجام تو اینجایی...خونمون...
سرم را پایین انداختم و سمت در رفتم.
محمدرضا_کجا میری؟؟؟؟
-خونه.
از جایش بلند شد آرام آرام سمت من آمدو گفت:
-چرا خونه...اینجا...خب اینجا خونته...
-محمدرضا من از شب اتوبان به اینور میدونستم که تو داری نقش بازی میکنی. فقط چیزی بهت نگفتم که خودت همچیو بهم بگی...
سرش را پایین انداخت...ادامه دادم:
-به کمی فکر کردن نیاز دارم...
-فاطمه زهرا...
-بله؟؟؟
-پیشم بمون.
-خداحافظ...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
در را محکم پشت سرم بستم.
پشت در ایستادم.
نفسم را حبس کردم که صدای گریه هایم را نشنود...
ناگهان در کوبیده شد انگار محمدرضا خودش را روی زمین انداخت...
صدای گریه هایش به گوشم خورد...
سمت در برگشتم. خواستم در بزنم که دستم را همانجا مشت کردم.
پشت در نشستم.
سرم را روی در تکیه دادم و گریه میکردم.
فاصله ای به اندازه ی یک در چوبی...
محمدرضا با خودش حرف میزد:
-خدایا...آخه این چه بلایی بود سرم اومد...
صدای گریه هایم بلند تر شد...به سرعت از جایم بلند شدم.و از ساختمان بیرون رفتم.
اطرافم کسی نبود...نسبتا بلند گریه میکردم...بعد از مدتی که آروم شدم سرعتم را بالا بردم و سمت خیابان رفتم. سوار تاکسی شدم و سمت خانه رفتم.
❤️❣❤️❣❤️❣❤️
دستم را روی زنگ خانه نگه داشتم.مادر از پشت آیفون گفت:
-بله؟؟؟
-منم مامان جان.
در را باز کردو داخل شدم.
-سلام دخترم.
لبخندی زدم و گفتم:
-سلام مامان جان؟
-خوبی؟؟؟
-خستم.
نگاهی به صورتم انداخت و گفت:
-ببینمت!!!!گریه کردی؟؟؟
خندیدم و گفتم:
-گریه؟؟؟نه بابا...گریه چیه...
با جدیت گفت:
-فاطمه!!!
-بله؟؟؟
-گریه کردی؟؟؟
سرم را پایین انداختم و گفتم:
-آره...
-چرا...
-رفته بودم خونم...
-اونجا چیکار میکردی؟؟؟؟
چادرم را از سرم در آوردم روی کاناپه نشستک و گفتم:
-پری روزم رفته بودم اونجا.
اخم هایش را در هم فرو برد و گفت؛
-براچی؟؟؟
تمام قضیه را برایش تعریف کردم.
ناراحت کنارم نشست...
-فاطمه زهرا...برگرد سمت زندگیت...
-دلم شکسته مامان...
-دل اونم شکسته...برگرد...
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔳⭕️برای نگهداری و گسترش کسب و کارتان نیاز به دانش روز دارید. آموزش باید یک پدیده جاری در کل سازمانتان باشد.
👤استیو جابز
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔳⭕️زندگی عمر کردن نیست،
بلکه "رشد" کردن است
عمر کردن کاری است که از همهی حیوانات برمیآید.
اما رشد کردن هدف والای انسان است
که عدهی معدودی میتوانند ادعایش را داشته باشند.
👤 جورج برنارد شاو
#سخنان
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
۹ دشمن زندگی زناشویی از دید روانشناسان
تلویزیون
خانه نشینی
ساعات کاری اضافه
عدم رسیدگی به وضع ظاهری
بی توجهی
حسادت مفرط
نگاه منفی به خانواده همسر
نبود برنامه
سکوت...
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
*غلط ننویسیم*
تلفظ درستِ کلمات و معنی صحیح آنها را یاد بگیریم :
غلط : خواب زَن چپه
درست : خواب ظن چپه
- ظن : شک و گمان
(منظور از خواب ظن به این معنی است که با شک و گمان به چیزی خوابیده باشی و خواب دیده باشی ، نه خواب زن!!)
غلط : گرگ باران دیده
درست : گرگ بالان دیده
- بالان : تلهای که برای گرفتن و یا کشتن جانوران از آن استفاده میشود . (گرگی که از تلههای مرگبار زیادی، جان سالم بدر برده باشد)
غلط : بَعضِ شما نباشه
درست : به از شما نباشه
- بِه : بهتر ، برتر
غلط : پیار سال
درست : پیرار سال
- پیرار : دو سال قبل!
غلط : تخمه ژاپنی
درست : تخمه جابانی
- جابان : منطقهای در دماوند هست که در گذشته این محصول را تولید میکرد! به همین دلیل در زمانهای قدیم ، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته میشد که با گذشت زمان ، کمکم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت
غلط : پهباد
درست : پهپاد
- پ : پرنده
- ه : هدایت
- پ : پذیر
- ا : از
- د : دور
مخفف پرنده هدایتپذیر از دور
غلط : تیلیت (آبگوشت و آبدوغ)
درست : تِرید
غلط : ضربالعجل
درست : ضربالاجل
غلط : طاق زدن
درست : تاخت زدن
- تاخت : معاوضه کردن
غلط : پارس کردن سگ
- سعی کنید هرگز ، هیچ کجا و در هیچ زمانی نگویید : این سگ پارس میکند ، چرا که ریشه و اصالت ایرانی ، کلمه "پارس" میباشد و از قدیم ایرانی به اسم "پارسی" شناخته میشد .
درست : پاس کردن سگ
- پاس : نگهبانی ، پاسبانی
سگ پاس میکند ، یعنی مشغول پاس و نگهبانی است . لذا هر وقت بگوییم "سگ پاس میکند" ، یعنی دارد با صدایش ، پاسبانی میکند و نگهبانی میدهد
غلط : ارْج و قرب
درست : اجْر و قرب
غلط : فلاکس چای
درست : فلاسک چای
غلط : جد و آباد
درست: جد و آباء
- آباء : پدران
غلط : ظرص قاطع
درست : ضرس قاطع
- ضرس: دندان. ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندانهایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا میکند
غلط : راجبِ
درست : راجع به
غلط : پیشِ قاضی و مَلَقبازی
درست : پیشِ غازی و معلقبازی
- غازی : بندباز ، آکروباتباز
پیش آدم آکروباتباز ، معلقبازی نکن
http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از یا فارج الهمّ
🚫 *کودکانی با نطفه ی حرام*
از والدینی که خودشون حلال زاده بودن⁉️
جریان زنان زیبای نقاشی شده کف کوچه خیابان چیست؟
اگر یک بچه بدون غسل
حیض
یا غسل استحاضه
یاغسل جنابت
یا نفاس
یا هر غسل واجب دیگر
نطفه اش بسته بشه چه حکمی دارد؟
با دقت بخونید و پیگیر بشید ممکنه یکی از این بچه ها در آینده ی نزدیک عروس یا داماد شما بشن❌
اگر به فعالیت های جدید آرایشگاههای زنونه دقت کنید محیطی ناجور و اسفناک که این محیط ها رو نمیتونید تحمل کنید!
کاشتن ناخن های بلند و لاکی
بدون لاک
کاشت مُژه های مصنوعی و اضافه در بین مژه ها
کرم پودرهای دائمی
و کشیدن پوست برای بازشدن چروکها
که تمام این خدمات آرایشگاهی
با چسب انجام میشود
اپیلاسیون نقاط خصوصی زنانگی بدن زن
که کلا نگاه کردن به ناحیه تناسلی زن توسط دیگران حرامه حرام🚫 بجز همسر
چه لیزر چه مومک کردن
پییر سینگ ها(پی اِر)
یا همان حلقه و نگین که با چسب روی پوست چسبونده
میشه
و این چسب و خود
پی اِر سینگ مانع رسیدن آب بهنگام غسل به پوست میشود مگر اینکه آب غسل به پوست برسه
این خدمات که بیشتر برای
فخرفروشی و چشم هم چشمی
ونا آگاهانه به سرعت نور در حال افزایشه
مدیرسابق یکی از شبکه هایی
که ماموریتش مستقیماً
از بین بردن و حذف کردن
زن نجیب و پایبند ایرانی
از خانواده و کشاندن زن و دختر به خیابان و طلاق آنهاست
میگه:
برای نابودی خانواده ایرانی باید
اول مادر خانواده رو به لجن کشید
آرایشگاههای ما الان دارن بین زن و غسلهای واجب او مانع درست میکنند
از عواقب گناه❗
و حرام مکرر
عصاب خوردیها و جر بحث خرجهای کمرشکن و خیانت هست⁉️
بعضی آرایشگرها آگاهانه
و بعضی نا آگاهانه
فاصله میندازن
گور خودشون تنگ میکنند بدون نظارت یک مسئول که اونارو بیدار کنه!
بعضیاشون عمدی
دارن تو زمین دشمن بازی میکنن
و البته بخاطر کاسبی خوبی که دارن
اما خطر اینجاست‼️
چی به سر ِ
غسل های واجب همسران
و مادران ناخن کاشته ی مامیاد
مثل حیض
جنابت
استحاضه
و نفاس
اگر نطفه ای در حالتی که غسل واجب
گردنشون هست بسته بشه چی به سرِ اون بشر میاد
خودتون برید راجع به انسانهای تبهکار و ناخلف تحقیق کنید اکثراً حروم لقمه بودن
وراجع به گناهانی که سر سری گرفته میشن
باعث نابودی عصاب و بی بهره گی از زحمتتاتون میشه
تکلیف نمازهای قضا شده چی میشه؟
این واقعا برای پدر مادر اون نسل خطرناکه❌
اینکه آرایشگاها تند تند
با پکیج های تبلیغاتی
آف خورده خودشون
و تخفیفات
روز بروز بیشتر
و زنان را نقاشی میکنند
و این خدمات رو بیشتر میکنند
بدتر اینجاست بعضی از خانمهای متشرع
گول فتوا های ساختگی رو میخورن
کتابچه های در آرایشگاه ها هست که دیدم که نظر همه مراجع درباره کاشت ناخن را بلامانع زده بود❌❌
هیچ اسمی از گردآورنده فتوا
و حتی اسم و آدرس چاپخونه روش نیست
اون کتاب رو به ناخن کارمیدن
تا اگر احیاناً
مشتری های ناآگاه و نابلد راجع به مسائل دینی سوال کرد
نشونش میدن
و مشتری رو براحتی فریب میدن
عاجزانه تمنا داریم
توی هر گروه یا کانال آرایشگاهی
یا جمعهای زیاد
یاهرنمونه دیگر عضو هستید این خطر نابودی و ناپاکی نسل رو تذکر بدین⛔♨️
بعضی جاها با این سوال که آیا این خدمات نماز دارد یا نماز ندارد؟
بعضی از خانمها
ازهمون فتوای ساختگی استفاده کردن
و میگن مراجع گفتن به صورت جِبیره وضو بگیرید
و اما فتوای درست همون مرجع که راجع به جبیره گفته
چجوریه؟؟
❗بنا براحتیاط واجب
هر طور شده باید مانعی که روی مو روی پوست و روی مژه ها هست
کامل برداشته شود
و اگر اصلا امکان نداشته باشد
باید تا وقتی که برداشتن مانع ممکن میشود وضو جبیره انجام شود
ولی بعد از برداشتن مانع از سطح پوست و مو
تمامی نمازهای این مدت قضا بجا آورده شود‼️
دوستان عزیز
فرزندان ایران زمین
بعضی از حرکتهای دائمی زیبایی حرامه حرام❌❌
وعوارض خطرناکی داره
مصداق آیه:
تعاونوا علی الإثم و العدوان هست
و پولی که باعث بشه کار حرومی و البته زیبا شکل بگیره
به گفته ی مراجع حرامه❌
از آرایشگاهها غافل نشیم
تا میشه اطرافیان و بانوان رو آگاه کنیم
فتوای درست مراجع رو تو گروهها پخش کنید
و سکوت نکنید درباره
نطفه ی حرام🚫
که اون دنیا در برابر خدا مسئول نباشیم
امر به معروف باید همه جا باشه ...
☘️ http://eitaa.com/cognizable_wan
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ میمانند؛
ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ،🌸🍂
ﺁنها ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمیشوند
ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁنها ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند...
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ نسوزان
👇🔻💜💜
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸انسانها مانند آب هستند.
🔸بعضے، به سرعت و با جوش و
خروش از ڪنارمان عبور مے ڪنند.
🔹بعضے، لحظاتے
ما را در خودشان غـرق مے ڪنند.
🔸بعضے، بــــراے نوشیدن پاک
و تمیز نیستند و صرفاً
تشنگے را به یادمان مے آورند.
🔹بعضے، ما را از مسیر
اصلے مان منحرف مے ڪنند.
🔸بعضے،
گرم هستند و مے سوزانند.
🔹بعضے،
سرد هستند و آزار مے دهند.
🔸بعضے، مے آیند و
همه چیز را با خود مے برند.
🔹بـعضے،
تشنگے مان را فرو مینشانند.
🔹و بعضے، ڪنارمان مے مانند
تا فرصت و امنیتے بـراے زندگے بسازند . . .!
❄️🌻❄️
http://eitaa.com/cognizable_wan