خالص ِ خالص
💠مردی نزد بایزید بسطامی رفت و گفت که سی سال روزه گرفته و مشغول عبادت بوده اما هیچ نشانی از نزدیکی به خداوند در خود نمی بیند.
💠💠بایزید در پاسخ گفت:اگر صد سال دیگر هم به این کار ادامه دهی اتفاقی برای تو رخ نخواهد چون کارت خالصانه نبود و مردی محاسبه گری هستی، در غیر اینصورت چگونه می توانستی لحظات عشق و عبادت را بشمری؟!
💠🔷وقتی معامله در کار باشد عشق و عبادت ارزشی ندارد. وتو را به جایی نمی رساند .
🔷🔷بی دلیل ومحاسبه عشق بورزید و بی ریا عبادت کنید تا همه چیز را به دست بیاورید.
#کمی_فراتر_از_روز_مرگی
http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ خواص شگفت انگیز میوه «بِه»
خوردن به کباب شده در آتش یا کباب شده بر روزی گاز آشپزخانه، در برطرف کردن اسهال مزمن به کار میرود
لعاب"به دانه" هسته آن داخل آب گرم که مانند ژله میشود برای رفع گرفتگی صدا،سرفه خشک،خشکی و سوزش دهان،زخم رودهها و تب بالا کاربرد دارد و مریض را فورا درمان میکند درگذشته از این راه درمانی بسیار استفاده میشده است👌
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 #تلنگر 🔻
【هر عیبی که از دیگران دیدید ستر و پوشیده نگهدارید، تا خداوند سبحان عیبهای شما را در روز محشر بپوشاند.
👥ای انسان بدان:
✂️تو خیاط هستی و زبانت سوزن.
👘اگر درست بدوزی و خیاطی کنی، یک لباس زیبا و گران قیمتی دوخته ای.
📌و اگر سوزنت به خطا رفت فقط خودت را زخمی میکنی.
☝️گناهان بشر، بین خودشان و خدایشان هست و بین تو و گناهانشان هیچ مسألهی شخصی وجود ندارد.
💕پس زبانت را از آن ها آزاد کن،
💕تا خداوند تو را از ابتلاء و عذاب برهاند
👇🔻💙💙
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺وقتی همسرتون عصبانیه به جای اینکه از رفتارای همسرتون گله و شکایت کنید به فکر راه حل باشید.
🌺 به او کمک کنید تا راهی پیدا کنه و بتونه مسئله که باعث عصبانیتش شده رو حل کند.
#همسرداری
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ بامیه دشمن طبیعیه دیابت
🔻 به گفته محققان مصرف بامیه موجب بهبود آسیبهای بافتی پانکراس و کبد در افراد دیابتی میشود وبا تعادل درحساسیت انسولینی، بهترین مکمل طبیعی برای بیماران دیابتی است.
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
چرا بايد "موسير" بخوريم؟🤔
👈از پوكی استخوان جلوگيری ميكند
👈فشار خون راكاهش ميدهد
👈سردردهای ميگرنی را كاهش ميدهد
👈سطح قند خون دربيماران ديابتی را كاهش ميدهد
👈شفاف كننده پوست است
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻 یک لیوان آب با عسل صبح موجب مرطوب شدن ریهها میشود، سرفه را تسکین میدهد، تغذیه پوست را فراهم میکند و سموم را از بدن خارج میکند
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #خرما_و_رابطه_جنسی
✍خرما میوه ایست باطبع گرم وبسیار پرخاصیت که ازلحاظ تقویت قوای جنسی هم برمردها وهم برخانمها اثر مثبت دارد.
👈🏻 اگر مردها هر روز بر خوردن خرما مداومت داشته باشند باعث گرمی بدن و افزایش میل جنسی آنهاشده و نیز باافزایش سرعت اسپرم سازی،
👈🏻و همچنین باعث شادابی خانمها شده ، و چون حاوی مقدار زیادی آهن میباشد این نقطه ضعف دائمی اکثر خانمها را نیز بر طرف نموده و آنها را در مسیر نیرو و نشاط بیشتر حرکت میدهد و مهم است که درخوردن آن استمرارداشته باشید.
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
#قارچ
❗️ اهمیت مصرف قارچ
برای بانوان
〽️ مصرف مرتب قارچ
موجب تنظیم
میزان هورمون استروژن
در خانمها می شود
و از بروز
سرطان پستان جلوگیری میکند.
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
#شلغم
①شلغم مقوی است.
②شلغم اشتها آور است.
③شلغم ضعف جسمی را درمان میکند
④شلغم سرفه را تسكین می دهد.
⑤ترشی شلغم بهترین نوع ترشی است زیرا مقوی معده و روده ها و اشتها آور است.
⑥آب شلغم قند خون را پائین می آورد.
⑦تخم شلغم را اگر سرخ كرده و بخورید برای ضعف جنسی موثر است.
⑧اگر گلو درد دارید آب پخته شلغم را قرقره كنید.
⑨خوردن آب شلغم درمان كننده جوش صورت است.
🌸 برای عزیزانتان بفرستید
✔️ #لطفأ_نشر_دهید 👇
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #تشرفات| #حکایت_تشرف_مرحوم_آیت_الله_سید_شفتی_به_محضر_امام_زمان_ارواحنا_فداه_در_راه_حج
👈🏼 و حکایت جناب هالو از اصحاب آن حضرت...
http://eitaa.com/cognizable_wan
زن هاى زیبا ذهن و چشم هاى یک مرد را تسخیر میکنند...
زن هاى عاقل قلب و دستهایش را...
و زن هاى مهربان روح و وجودش را.
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🦋🍃🌺
#همسرانه
ﻓﻮﺍﯾﺪ ﺑﻐﻞ کردن
✨ﺑﺮ ﺗﺮﺱ ﻏﻠﺒﻪ میکند
✨ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ میبرد
✨ﺭﻭﻧﺪ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺪﺗﺮ میکند
✨ﺍﺷﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ مینشاند
✨ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺭﺍﮐﺎﻫﺶ میدهد
🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) :
هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم.
📕 معاد شناسی
علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸
👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۲۵
روے پلہ ها نشستم،چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے اومد بیرون،بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ رفت سمت در خروجے!
سهیلے هم اومد بیرون،اطرافش رو نگاہ میڪرد،انگار دنبال من بود!
از روے پلہ ها بلند شدم.
_آقاے سهیلے!
با شنیدن صدام،برگشت سمتم،سر بہ زیر اومد ڪنارم
_بہ حراست دانشگاہ گزارش دادم تو دانشگاہ نمیتونہ ڪارے ڪنہ اما خارج از دانشگاہ....
مڪثے ڪرد و گفت:موبایلشو براے اطمینان گرفتم!
خجالت ڪشیدم،احساس میڪردم دارم آب میشم!
سرم رو انداختم پایین،مِن مِن ڪنان گفتم:هے...هیچے نیست...
چے مے گفتم بہ یہ پسرہ غریبہ؟!
تازہ داشتم معنے شرم رو مے فهمیدم!
نفسے تازہ ڪردم:چیز خاصے بین مون نبود میخواست بہ بچہ هاے ڪلاس و خانوادم بگہ!
بہ چهرہ ش نگاہ ڪردم،آروم و متفڪر!
وقتے دید چیزے نمیگم گفت:از پدرتون اجازہ گرفتید؟
با تعجب نگاهش ڪردم!
_بابت چے؟!
_اینڪہ دوست پسر داشتہ باشید؟!
خواستم بگم پسر احمق و بے شرم برم چہ اجازہ اے بگیرم ڪہ با لبخند گفت:هرچے تو دلتون گفتید بہ دیوار!
بند ڪیفش رو انداخت روے دوشش و گفت:وقتے انقدر براتون شرم آورہ ڪہ پدرتون در جریان باشہ پس چرا انجامش دادید؟!گفتم اجازہ گرفتید سریع میخواستید فحشم بدید ڪہ بے حیا این چہ حرفیہ؟!پس چرا از پشت خنجر میزنید؟
با شنیدن حرف هاش لبم رو گزیدم،حرف حساب جواب نداشت!
با یاد پدر و برادرم قلبم ایستاد،داشتم از خجالت مے مردم!
زل زد بہ پلہ هاے دانشگاہ و گفت:من شناختے از شما ندارم اما یا چیزے تو زندگے تون گم ڪردید یا ڪم دارید ڪہ رفتید سراغ چیزے ڪہ جاش رو براتون پر ڪنہ اگہ اینطور نیست پس یہ دلیل بدتر دارہ!
نفسے ڪشید و ادامہ داد:من ڪہ ڪارہ اے نیستم اما چندتا استاد خوب هستن معرفے ڪنم؟
نفس بلندے ڪشیدم،فڪر ڪنم معنے نفسم رو فهمید!
_هیچڪس بہ اندازہ خودم نمیتونہ ڪمڪم ڪنہ!
لبخندے زد.
_دقیقا!یہ سوال بپرسم؟
آروم گفتم:بفرمایید!
_معنویات چقدر تو زندگے تون نقش دارہ؟
چیزے نگفتم،هیچ نقشے نداشتن!
اگر هم قبلا بود با خواست خودم نبود ظاهر بود براے رسیدن بہ امین!مثل امین بودن!براے خودم هیچے!
سڪوت رو شڪست:گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش!خدانگهدار!
از فڪر اومدم بیرون،تازہ یادم افتاد ڪہ از مشهد برگشتہ خواستم چیزے بگم ڪہ دیدم باهام فاصلہ دارہ!
با دست زدم بہ پیشونیم،ادبت رو قربون هانیہ!
جملہ آخرش پیچید تو گوشم:گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش!
نگاهے بہ آسمون ڪردم.
_هستے؟
بہ سهیلے ڪہ داشت میرفت اشارہ ڪردم و ادامہ دادم:اینم از اون بندہ خوباتہ ڪہ وسیلہ میشن؟
انگار ڪسے ڪنارم بود،سرم رو برگردوندم اما هیچڪس نبود!
بے اختیار گفتم:از رگ گردن نزدیڪتر!
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۲۶
مشغول تماشا ڪردن تلویزیون بودم شهریار اومد ڪنارم،حرف هاے مادرم یادم افتاد زل زدم تو چشم هاش و گفتم:داداشے!
سرش رو گذاشت روے دستہ ے مبل،مثل بچہ ها گفت:جونہ داداسے!
با خندہ گفتم:اہ لوس!داداسے!
دستش رو گرفتم.
_شهریار ما فقط همدیگہ رو داریم درستہ؟
سرش رو بہ نشونہ مثبت تڪون داد
_همیشہ باید هواے همدیگہ رو داشتہ باشیم،درستہ هفت سال ازم بزرگترے اما از بچگے پا بہ پام اومدے!حالا نمیخوام خواهر بدے باشم!
سرش رو بلند ڪرد و جدے نگاهم ڪرد.
با زبون لبم رو تر ڪردم و ادامہ دادم:چرا نمیرے خواستگارے عاطفہ؟
با تعجب نگاهم ڪرد!
_این چیزا رو ڪے بہ تو گفتہ؟!
_بذار حرفمو بزنم!من مشڪلے ندارم نہ با امین نہ با مریم نہ با عاطفہ نہ با خانوادشون!
شما دارید بزرگش میڪنید!
ڪمتر جلو چشمشون باشیم!
ڪمتر رفت و آمد داشتہ باشیم!
وقتے دعوتشون ڪنیم ڪہ هانیہ خونہ نباشہ!
حتے میخواستید خونہ رو بفروشید!
بہ افسردگے و حال بدم دامن زدید!
فڪر ڪردید ڪہ چے؟!
سم میریزم تو غذاشون یا تو بگے میخواے برے خواستگارے عاطفہ،ترورش میڪنم؟!
تو رو خدا بس ڪنید!خستہ شدم!
انگار جذام دارم!
نمیگم ڪامل فراموش ڪردم اما برام مهم نیست،نمیتونم مثل سابق باهاشون صمیمے باشم همین!
شهریار دستم رو فشار داد با لبخند گفت:میبینم گندہ گندہ حرف میزنے فسقل!احسنت! حرف هاتو قبول دارم،هانے مامان و بابا تو رو حساس بار آوردن بعد از اون ماجرا ڪہ میتونست براے هر دخترے عادے باشہ و یہ مدت بعد فراموش ڪنہ بزرگترش ڪردن!بیشترین ڪمڪ رو خودت بہ خودت میتونے ڪنے فسقل خانم!
دستش رو برد لاے موهام و شروع ڪرد بہ ڪشیدنشون!
با جیغ از روے مبل بلند شدم.
_شهریار خیلے بے جنبہ اے محبت بهت نیومدہ!
خواست بیاد سمتم ڪہ با جیغ دوییدم،پدرم وارد خونہ شد،سریع پشتش پناہ گرفتم!
شهریار صاف ایستاد و دستش رو گذاشت روے سینہ ش.
_سلام آقاے پدر!
پدرم جواب سلامش رو داد و رو بہ من گفت:دختر بابا سلامش ڪو؟
موهام رو از جلوے چشم هام ڪنار زدم و بلند گفتم:سلام!
حرف هاے سهیلے پیچید تو سرم،سرم رو انداختم پایین،آب دهنم رو قورت دادم،پدرم خواست برہ ڪہ زود بغلش ڪردم!
متعجب ڪارے نڪرد،چند لحظہ بعد بہ خودش اومد و دست هاش رو همراہ بوسہ اے روے موهام دور شونہ هام گرہ زد!
با خجالت گفتم:بابا ببخشید!
و تو دلم ادامہ دادم ببخش روے غیرت و اعتمادت پا گذاشتم!
میدونستم با ایما و اشارہ با شهریار حرف میزد!
با مهربونے گفت:واسہ چے بابا؟
سرم رو بہ قلبش چسبوندم و با بغض گفتم:براے همہ چے!
چندوقت بود طعم آغوش مهربون و پاڪش رو نچشیدہ بودم؟! تصمیم گرفتم،بزرگ بشم!
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۲۷
وارد حیاط دانشگاہ شدم،بهار رو از دور دیدم،برام دست تڪون داد.
لبخندے زدم و رفتم بہ سمتش،محڪم بغلش ڪردم و گفتم:سلام مشهدے خانم!زیارت قبول!
گونہ م رو بوسید و گفت:سلام شما نباید یہ سر اومدے خونہ دوستت زیارت قبول بگے؟!
ازش جدا شدم،لبم رو بہ دندون گرفتم.
_ببخشید!
دستم رو گرفت و ڪشید.
_حالا وقت براے تنبیہ هست!بدو بریم سخنرانے دارن!
با تعجب گفتم:سخنرانے؟!
با آب و تاب شروع ڪرد بہ توضیح دادن:اوهوم!سهیلے یڪے از این استاد خفن ها رو آوردہ!
همونطور ڪہ راہ میرفتیم گفتم:چرا من خبر ندارم؟!
_اوہ خواهر من دنیا رو آب ببرہ تو رو خواب میبرہ!
وارد سالن شدیم،روے صندلے ها نشستیم.
ڪم ڪم همہ ے بچہ ها اومدن،یڪے شروع ڪرد بہ خوندن قرآن و طبق معمول همهمہ بود!
سهیلے رفت تو جایگاہ سخنرانے در گوش قارے چیزے گفت،قارے آیہ رو تموم ڪرد و صدق اللہ العلے العظیم گفت!
میڪروفن رو گرفت و شروع ڪرد بہ صحبت:سلام بدون مقدمہ بچہ ها یہ سوال؟
همہ ساڪت شدن!
ادامہ داد:ما براے چے اینجا جمع شدیم؟
همہ با هم گفتن سخنرانے دیگہ!
سهیلے بہ بنر معرفے سخنرانے اشارہ ڪرد و گفت:روش نوشتہ موضوع سخنرانی:من و خدا!
شما بہ ڪلام خدا گوش نمیدید اونوقت میخواید بہ حرف هاے بندہ ے خدا گوش بدید؟!
بہ استاد میگم تشریف ببرن منو شرمندہ ڪردید!
فقط یاد بگیریم اسم مسلمون رومونہ بہ ڪتابے ڪہ برامون مقدسہ احترام بذاریم!
ڪسے هم عقیدہ ندارہ حداقل بہ احترام قارے ڪہ دارہ انگار دارہ صحبت میڪنہ ساڪت باشہ!
حالا بفرمایید سر ڪلاس هاتون!
دوبارہ صداے همهمہ بلند شد! چندنفر رفتن بہ سمت سهیلے و مشغول صحبت ڪردن شدن!
بے حوصلہ دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و زل زدم بہ سڪوے سخنرانے!
چند دقیقہ بعد سهیلے رفت و با آقاے مسنے برگشت!
همہ شروع ڪردن بہ ڪف زدن!
مرد شروع ڪرد بہ سلام و معرفے ڪردن خودش،بعداز چند دقیقہ صحبت گفت:قرارہ سہ روز در خدمتتون باشم،با موضوع من و خدا!
خب اول میخواستم ڪلے صحبت ڪنم وجود خدا و اونایے ڪہ بہ خدا اعتقاد ندارن،اما دیدم باید پارتے بازے ڪنم!
اول چندتا جملہ بگم بہ اونایے ڪہ خدا رو دوست دارن،خدا دوستشون دارہ اما شدن یار بے وفا،معشوق رو فراموش ڪردن!
چقدر شدہ باهاش حرف بزنید؟!
دستش رو برد بالا،با تاڪید ادامہ داد:نہ شب امتحان و وقتے ڪہ فلانے مریضہ نہ!
نہ وقتے میخواید ببختتون باز بشہ!
همہ زدن زیر خندہ،با لبخند گفت:وقت هایے ڪہ حالتون خوبہ،هیچ مشڪلے نیست،شدہ سرتون رو بگیرید سمت آسمون بگید خدایا شڪرت ڪہ خوبم!
خدایا شڪرت ڪہ دارمت!
باهاش عشق بازے ڪنید ببینید حال و هواتون چطور میشہ!
میخواید نماز بخونید عزا نگیرید با ڪلہ بدویید،موقعے ڪہ دارید نیت مے ڪنید تو دلتون بگید براے عاشقے با تو اومدم ڪمڪم ڪن!
وقتے ذڪرهاے نماز رو میگید هم زمان معنیش رو تو ذهن تون بگید!
مثلا میگے اللہ اڪبر اینطورے معنے ڪن:تو بزرگے!
خدا بزرگ است رو بذار براے امید و تعریف پیش بقیہ الان دارے با خودش حرف میزنے!
اصلا اینا بہ ڪنار شدہ تا حالا بے دلیل سجادہ تو باز ڪنے برے سجدہ آے بزنے زیر گریہ!بگے دلم گرفتہ اومدم فقط با تو درد و دل ڪنم!هیچڪس محرم تر از تو نیست!تو حال و صلاحمو میدونے! برید امتحان ڪنید ببینید تو روحیہ تون تاثیر دارہ یانہ؟!
اینا براے اونایے ڪہ خدا رو دارن اما بے وفا شدن ولے هنوز پاڪن!
با شنیدن حرف هاش حال خاصے بهم دست داد،بهار هم ساڪت زل زدہ بود بہ استاد!
دوبارہ گفت:برید امتحان ڪنید ضرر ندارہ اما خواهش میڪنم امتحان ڪنید مفت و مجانیہ!
نفس عمیقے ڪشیدم،تو وجودم چیزی تغییر کرد.
امتحانش ضرر داشت؟
#ادامہ_دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
#ازدواج_آسان 🏃♀️🏃♂️
گروه خیرین سردارسلیمانی تقدیم میکند :
کل جهاز فقط ۱۳میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای افراد نیازمند متاهل .
مدارک لازم :
فتوکپی شناسنامه زوجین
فتوکپی کارت ملی زوجین
نامه تاییدیه متاهل نیازمند از هیات امنا مسجد یا شورای محل سکونت .
تماس با ما ۰۹۱۲۴۲۵۱۵۴۷
- یک جلد کلام الله مجید با سجاده
- یخچال فریزر ۱۶ فوت فیلور
- اجاق گاز ۵ شعله طرح فر
- لباسشویی دوقلو
- فرش
- جارو برقی سطلی
- سرویس تفلون
- سرویس استکان نعلبکی
- سرویس قاشق وچنگال
- اتو بخار
- سینی چای خوری
- کارد و چنگال میوه خوری ۶ نفره
- ساعت دیواری
- سرویس خواب
- سرویس ارکوپال
- پارچ لیوان
- سرویس پلاستیک
برای تکمیل پرونده با ما تماس بگیرید :
۰۹۹۰۶۰۶۰۷۲۶
۰۹۳۸۶۴۵۷۲۴۶
http://eitaa.com/cognizable_wan
بفرستید داخل گروه ها شاید نیازمندی پیدا شد , ثواب دَارد . 🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آمدی شمس و قمر
🎊پیش تو سوسو بزنند
🌸تا که مردان جهان
🎊پیش تو زانو بزننـد
🌸چشم وا کردی و
🎊دنیای علی زیبا شد
🌸باز تکرار همان
🎊سورهی اعطینا شد
🌸 🎊ولادت حضرت زینب کبری(س)
و روز پرستـار مبـارک بـاد🎉🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود زیبا در ولادت حضرت زینب سلام الله
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️هر مادر، یک پیامبر است!
هر مادر پیامبری است با زنبیلی پر از معجزه... معجزه بی همتایِ آفرینش و عشق.
هر مادر پیامبری است که رسالتش سخت ترین و شیرین ترین رسالتِ دنیاست...
پیامبری که میتوان در حریمِ آغوشِ خداگونه اش خدا را جست و با نوازشهای مادرانه اش، جان گرفت....
و در سخت ترین روزها و ثانیه های زندگی با لبخندها و نگاه آسمانی اش، آرام گرفت.
و من دستانِ مادرم را هزاران بار بوسیده ام و گلپونه های بهشتی را بوییده ام و به رسالتش ایمان دارم...
پیامبرِ من، از همان اولش بویِ خدا میداد...
من خدا را هزاران بار لابلای لبخندهایِ مادرم دیده ام...
من خودم دیده ام که زنها میتوانند پیامبر باشند.
من بهترینشان را، مهربان ترینشان را و اصیل ترینشان را دیده ام؛ وقتی که مرا در آغوش میگرفت و با شیره ی جانش، هستی ام را ضمانت کرد...
وقتی نگرانم شد، اشک ریخت....
روزی که لباس فرشته ها را به تن کردم و برای خوشبختی ام اشک ریخت و دعا کرد...
روزی که من را به خانه بخت فرستاد... روزی که مادر شدم...
من خودم دیده ام که زنها میتوانند پیامبر باشند.
مادرم پیامبری بود که مراقبم بود، نوازشم میکرد و آغوشش امن ترین سرپناهِ جهانم شد.
وقتی برای من از خوبی ها میگفت و به من درسِ انسانیت و آزادگی میداد...
و من به این باور رسیده ام که زنها دستانِ آفریننده ی خدا رویِ این سیاره اند...
که با آنها، رنگ دنیا عوض میشود... گلها میشکفد... دانه ها جوانه میزد... پرنده ها پرواز میکنند....
آری، زنها آمده اند که پیامبر باشند... و خدا برای همین بهشت را زیر پایشان گذاشته...
🍃🌺http://eitaa.com/cognizable_wan
به چشمانت بياموز که هر کس ارزش ديدن ندارد
به دستانت بياموز که هر گل ارزش چيدن ندارد
به انگشتت بياموز که هر مو ارزش نازش ندارد
به افکارت بياموز که هر کس ارزش نقشي ندارد
به شبهايت بياموز که هر کس شور شيدايي ندارد
به پاهايت بياموز که هر جا ارزش رفتن ندارد
به لبهايت بياموز که هر نام ارزش گفتن ندارد
به خودکارت بياموز که هر اسم ارزش کاغذ ندارد
به غمهايت بياموز که هر کس ارزش غصه ندارد
به گيتارت بياموز که هر کس ارزش سازش ندارد
به خورشيدت بياموز که هر کس تاب تابيدن ندارد
به وجدانت بياموز که هر کس ارزش بودن ندارد
به ايمانت بياموز که هر بت ارزش وردت ندارد
به دريايت بياموز که هر موج ارزش ساحل ندارد
به رويايت بياموز که هر کس ارزش وقتت ندارد
به اشکهايت بياموز که هر کس عشق باريدن ندارد
به قلبت هم بياموز که در کنج دلت هر کسي جايي ندارد
http://eitaa.com/cognizable_wan