eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🖐عوارض شکستن قولنج چیست؟ ◾️لرزش دست در پیری ◽️آرتروز ◾️ابتلا به بیماری پارکینسون ◽️پاره شدن شریان ها ◾️تار شدن دید ◽️فاصله پیدا کردن مفاصل ◾️ اختلال در خواب راحت 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
صبح دوش بگیریم یا شب !؟ 🛀 صبح دوش بگیرید اگر 👇🏻 ▫️پوست چربی دارید ▫️پرکار و خلاق هستید ▫️سخت از خواب بیدار می‌شوید شب دوش بگیرید اگر 👇🏻 ▫️بی‌خوابی دارید ▫️پوست خشکی دارید ▫️با اشیا کثیف سر و کار دارید 🌿 http://eitaa.com/cognizable_wan 🌿
بعدِ چند روز دور بودن از خونه وقتی دوباره برمیگردم با خودم میگم آخیش ، هیچی خونه و تختِ خودِ آدم نمیشه، سعی کنید همیشه توی زندگی با کسی باشید که حتی بعد چند ساعت ندیدنش هم جریان همون تختِ خوابتونو داشته باشه و هیشکی نتونه به شما حس خوب و آرامش بخشی که اون میدَرو بده. http://eitaa.com/cognizable_wan
عارفی در نیشابور بود که هرکس او را کوچک‌ترین آزاری می‌داد، به بلایی گرفتار می‌شد. پس مردم شهر همه از او می‌ترسیدند. روزی جوانی او را دید و گفت: خوشا به حالت، من هم دوست داشتم مانند تو عارف شوم تا دیگران از من بترسند و در پی آزار من نباشند. عارف تبسمی کرد و گفت: مَثَل عارف، مانند کسی است که شیری سوار شده. درست است همه از او می‌ترسند ولی خود او بیشتر از همه می‌ترسد. چون کوچک‌ترین خطای او باعث دریده شدنش به دست شیری خواهد بود که بر پشتش نشسته است. هر چقدر به خدا نزدیک‌تر می‌شوی، مردم از تو می‌ترسند و تو از خودت! چون کوچک‌ترین معصیت و خطای تو خدا را بسیار سنگین می‌آید و سخت مجازاتت می‌کند. 🍃http://eitaa.com/cognizable_wan 🌺🍃
یه بار رفتم پیش روانشناس کلی باهام حرف زد اخرش گفت خب الان چی حالتو خوب میکنه؟گفتم پول ویزیت‌ رو بهم برگردونی برم کله پاچه بزنم نمیدونم چرا افتاد دنبالم😂😂😂 🤣http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩‍ تو قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشه یا 🟩در دکان هیچ عطاری پیدا نمی‌شود. 🔹چنانچه کسی حرفی بزند و یا از چیزی سخن بگوید که وجود خارجی نداشته و یا اینکه غیر قابل باور باشد می‌گویند در قوطی یا در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشه. 🔸احتمالا ریشه این ضرب‌المثل اشاره به تنوع و فراوانی انواع داروها و گیاهان دارویی و ادویه‌جات و در کل تنوع زیاد اجناس عطاری دارد. در گذشته اگر شخصی برای درمان بیماری یا خرید ادویه‌ای به عطاری مراجعه می‌کرد، عطار وی را دست خالی رد نکرده و حتی اگر داروی یا جنس خواسته شده را نداشته چیزی مشابه آن را به شخص می‌داده. بنابراین اگر حتی عطار هم با آنهمه اجناس متنوع از تهیه چیزی برنیاید یعنی آن چیز احتمالا وجود نداشته و دروغ است. http://eitaa.com/cognizable_wan
‏انقدر دست و پام خواب میره که اون دنیا بخوان علیهم شهادت بدن به خدا میگم اینا دروغ میگن! یکسره خواب بودن هیچی ندیدن. 😜😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/cognizable_wan
مرد : ماشاءالله عزیزم خونه تمیز و مرتبه انشاءالله تلگرام قطع شده؟ زن : نه والا ، شارژر گوشی رو گم کردم ، مجبور شدم خونه رو تمیز کنم تا پیداش کنم !😁🤣 http://eitaa.com/cognizable_wan
یادمان باشد با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت ! یادمان باشد با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم ! کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم باخدای او طرف هستیم 🥀 http://eitaa.com/cognizable_wan
همه ما یه جاهایی تو اوج خواستن، نخواستیم، تو اوج خواستن، ادما رو گذاشتیم کنار، چون بدون ما حالشون بهتر بود، بدون ما راحت تر بودن. زمان میبره تا بفهمیم که بعضی چیزا تو گذشته قشنگه، بعضی چیزا باید همونجا جا بمونن تا ما با یاد آوریشون لبخند بیاریم رو لبمون. باید بعضی چیزا مختص گذشتمون باشن که هر وقت یادش افتادیم، نفس عمیق بکشیم و بگیم یادش به خیر. التماس نکنید که کسی که رفته رو برگردونید، بزارید جا بمونه تو گذشته و براش آرزوهای خوب کنید. یادمون باشه که اون آدم بدون ما بهتره حالش! 🥀 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی یه لباسی رو میخوای اما پولشو نداری بخری همیشه دلت پیشش میمونه؛ اما وقتی بری پرو کنی و ببینی بهت نمیاد دیگه بهش فکر نمیکنی... خیلی از آدم‌ها هم همینجورین فقط از دور قشنگن 🥀››  http://eitaa.com/cognizable_wan
به درخت نگاه کن ... قبل از اینکه شاخه‌هایش زیبایی نور را لمس کند ؛ ریشه‌هایش تاریکی را لمس کرده ... گاه برای رسیدن به نور ؛ باید از تاریکی‌ها گذر کرد ›› http://eitaa.com/cognizable_wan
raze-yek-senario-www.lovelyboy.blog.ir.pdf
12.91M
💌عنوان رمان : راز یک سناریو 👩🏻‍💻نویسنده : مریم موسیوند 🎭ژانر : 📖تعداد صفحات : ۷۲۹ 💬خلاصه : داستان رمان حوالی سه شخصیت می چرخد. گلی که بدون اینکه ازدواج کند و کاملا ناخواسته مادر می شود. بزرگمهر که به زن خودش علاقه دارد اما اکنون بچه ای در بطن زنی دیگر دارد. وحید که برای اولین بار عاشق دختری می شود که پس از مدتی متوجه می شود آن دختر از مرد دیگری باردار است. این سه نفر در تردیدها دست و پا می زنند. ماندن در این رابطه یا کنار کشیدن ... وقتی شخصیت ها سردرگم هستند ، رازی برملا می شود که زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد ... رابطه این سه نفر با یکدیگر و تصمیماتی که برای آینده خودشان می گیرند داستان را می سازند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌اگر میخواهید بیشتر با مأنوس باشید و بیشتر از این کناب بی‌نظیر الهی لذت ببرید این کلیپ حاج آقای در حضور و علمای بزرگوار را گوش بدهید 🆔http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷 🌷روز هفتم اسفند ماه سال ۱۳۶۲ مثل بسیاری از روزهای دیگر جنگ، مردم شهر اسلام آباد غرب با صدای آژیر خطر و حمله هواپیماهای دشمن از خواب بیدار شدند. تا ظهر چندین بار آژیر زرد و قرمز در کوچه پس کوچه‌های شهر به گوش رسید. همسرم که از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی است برای چند روز به مرخصی آمده بود. ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه بود نهار را با دلهره، نگرانی و با آژیر زرد و قرمز خورده بودیم و من مشغول جمع کرده سفره بودم. مجدداً صدای آژیر قرمز از رادیو و بلندگوهای شهر به گوش رسید. لحظه‌ای بعد صدای غرش وحشتناک هواپیماها در شهر پیچید و به دنبال آن صدای چندین انفجار مهیب از گوشه گوشه شهر بلند شد. ما هم برای پناه بردن به مکانی امن حرکت کردیم اما.... 🌷اما صدای انفجار و به دنبال آن دود، خاک، سنگ، آجر و شیشه زمین گیرمان کرد. دیگر هیچ کس و هیچ چیز را نمی‌دیدم. از ناحیه صورت مورد اصابت ترکش قرار گرفته بودم و با فریاد همسرم را صدا می‌زدم. پس از چند دقیقه متوجه شدم که همسرم کنار من ایستاده و مرا به سوی وانتی که در میان تلی از خاک و آوار ایستاده بود هدایت می‌کند. به وسیله همان وانت به بیمارستان منتقل شده و از آن‌جا به کرمانشاه اعزام شدیم. پس از ۱۲ روز پزشکان یک چشمم را تخلیه نموده و برای معالجه چشم دیگر مرا به بیمارستان تهران اعزام نمودند و در تمام این مدت همسرم در کنارم بود و پس از بازگشت از بیمارستان او بدون هیچ استراحتی، بلافاصله به جبهه بازگشت. : خانم صورت ملکی، بانوی جانباز کرمانشاهی منبع: سایت نوید شاهد ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
✍ آیت‌الله بهجت(ره): به‌حسب ظاهر بندۀ مطیع، پشتیبانش(خداوند متعال)، مثل کوه، محکم و استوار و منبع همه خیرات است و بنده عاصی پشتیبانش(شیطان)، محتاج‌تر از او و دشمن دانایی است که از دوست نادان، بدتر است و صلاح‌دیدش تمام به زیان اوست. 📚در محضر بهجت، ج۱، ص١٣ ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍چکار کنم که همسرم شنونده خوبی باشه؟ لطفا این پست با دوستانتون به اشتراک بگذارید... 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر بخواهی نعمتی در تو زیاد شود باید آن را ستایش کنی.. حتی وقتی گیاهی را ستایش کنی بهتر رشد میکند.. " تقدیر کنید" " ستایش کنید" " تأیید کنید" تا نعمتهای خدا به سوی شما سرازیر شود.. 📿 http://eitaa.com/cognizable_wan
‍ عارف کامل شیخ حسنعلی اصفهانی () قدّس سره بدانید و آگاه باشید، خداوند رحمت کند شما را، براستی که اساس طریقت حقیر بر این سه پایه، محکم و استوار است: ۱- غذای حلال ۲- توجه به نماز و حضور قلب در هنگام نماز ۳-بیداری قبل از اذان صبح. منبع: طریقت حاج شیخ، ص۱۵. http://eitaa.com/cognizable_wan
روزی یکی از پادشاهان به سیر و سیاحت رفت ،تا این که به روستایی رسید ،کمی در آنجا توقف کرد،تا قدری استراحت کند. پادشاه به همراهان خود گفت :بساط طعام را آماده کنید  کمی توقف می کنیم و سپس به راه خود ادامه می دهیم. پادشاه گفت:آن پیرمرد هم که در حال کار کردن هست را بگویید تا بیاید(و با تعجب با خود زیر لب می گفت:چگونه این شخص با این کهولت سن هنوز سر پاست) پیر مرد جلو امد و گفت :بله ،با من کاری بود!پادشاه گفت:ببینم تو چند سال از عمرت سپری شده؟ پیر مرد گفت:یکصد و بیست سال ، پادشا‌ه :و هنوزسر پا هستی و کار می کنی. پیر مرد:بله. پادشاه:ما با داشتن وسایل عیش و نوش و استراحت،نصف عمر شما را هم نداریم !!شما دهاتی ها که وسایل عیش و نوش به قدر ما ندارید ،چطور این همه عمر می کنید؟ پیرمرد در جواب پادشاه گفت:هر یک از انسانها سهم مشخصی از اطعام را دارند . هیچکس در این دنیا بیشتر از اندازه خود نمی تواند مصرف کند .شما در عرض چند سال با پر خوری و زیاده روی ،سهم خود را مصرف می کنید . بنا بر این و قتی که تمام شد ۀدیگر سهمی ندارید و می میرید،ولی ما چون سهم خود را کم کم مصرف می کنیم .بیشتر از شما عمر می کنیم ،قربان!! 🍃 🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan