eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
14.9هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ نامزدش ﺁﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﺍﺩ: ﻣﯿﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ , ﺩﺍﺧﻞ ﻣﯿﺸﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﺳﻤﺖ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺩﮐﻤﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﻧﻬﻢ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﺎﻻ ﺍﺯ ﺁﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺳﻤﺖ ﭼﭗ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻨﻪ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ☺️ ﭘﺴﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺁﺳﻮﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻟﯽ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺁﺭﻧﺞ ﺩﺭ ﺑﺰﻧﻢ ؟؟؟🤔 ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﭼﯽ ؟؟؟؟ ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ میخوای بیای ﺩﯾﺪﻧﻢ ؟؟😒😏😡 😹🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☂😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
جمعه ها،بغض من انگارگلو گیرتراست فکروذهنم،به تووچشم تو درگیرتراست     مثل هرجمعه دلم حس عجیبےدارد حس دیدارتواین جمعه کمےبیشتراست ✨السلام علیک یا صاحب الزمان✨ اللهم عجل لولیک الفرج#
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
قابل توجه اعضای محترم کانال اگر کسی نوعروس از خانواده نیازمند سراغ داشت که برای تهیه جهیزیه به مشکل برخوردند حتما ما را مطلع نماید. لیست اقلام کالای اهدایی ما به انها👇👇👇 1_یخچال 2_اجاق گاز 3_ماشین لباسشویی 4_بخاری 5_پنکه 6_اتو 7_سرویس قابلمه 8_سرویس قاشق وچنگال 9_سرویس چینی 10_پتو 11_ساعت 12_کتری برقی 13_کالای خواب 14_پک فرهنگی 15_جاروبرقی 16_تلویزیون 17_فرش فقط ده درصد وجه بعد از تحویل کالا دریافت میگردد. قابل ذکر است تحقیقات کامل جهت افراد معرفی شده حتما صورت میگیرد تا احوالشان برای ما روشن گردد. شماره تماس ما جهت پیگیری👇👇 کاویانی ۰۹۱۹۱۵۱۲۰۱۰ اگر بیمار سرطانی از خانواده نیازمند هم بودند آنان را از طریق ادمین کانال با نقل آدرس و شماره تماس اطلاع دهید تا ما پیگیری لازم جهت درمانشان را انجام دهیم. لطفا اطلاع رسانی نمایید👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan حتما به جمع ما بپیوندید.
مهـم نیست  هـوای بیـرون  خونه چقدر سرده؛ مهم اینه که  خـونه دلت گرم باشـه!! خونه دلتون گرم گرم♥️
📚 ❂○° °○❂ قسمت دشت عباس اعلام میشودڪه میتوانیم ڪمـےاستراحت ڪنیم. نگاهم رابه زیرمیگیرم وازتابش مستقیم نورخورشیدفرارمیڪنم. ڪلافه چادرخاڪےام رااززیرپاجمع میڪنم ونگاهےبه فاطمه میندازم.. _ بطری آبو بده خفه شدم ازگرما _ آب ڪمه لازمش دارم. _ بابا دارم میپزم _ خب بپز میخواااامش _ چیڪارش داری؟؟؟ لبخند میزند،بـےهیچ جوابـے توازدوستانت جدامیشوی وسمت مامی آیـے... _ فاطمه سادات؟ _ جانم داداش؟ _ آب رومیدی؟ بطری رامیدهدوتومقابل چشمان من گوشه ای مینشینے،آستین هایت رابالا میزنےوهمانطور ڪه زیرلب ذڪرمیگویـے،وضومیگیری... نگاهت میچرخدودرست روی من مےایستد،خون به زیرپوست صورتم میدود وگُر میگیرم❣ _ ریحانه؟؟...داداش چفیه اش روبرای چنددقیقه لازم داره... پس به چفیه ات نگاه ڪردی نه من!چفیه رادستش میدهم واو هم به دست تو! آن را روی خاڪ میندازی،مهر وهمان تسبیح سبزشفاف رارویش میگذاری،اقامه میبندی ودوڪلمه میگویـے ڪه قلب مرادردست میگیرد وازجا میڪند.... بےاراده مقابلت به تماشا مینشینم. گرماو تشنگـےازیادم میرود. آن چیزی ڪه مرااینقدرجذب میڪندچیست. نمازت ڪه تمام میشود،سجده میڪنـےڪمـےطولانےوبعدازآنڪه پیشانےات بوسه ازمهر رارهامیڪندبانگاهت فاطمه راصدامیزنے. اوهم دست مرامیڪشد،ڪنارتودرست دریڪ قدمی ات مینشینیم ڪتابچه ڪوچڪےرابرمیداری وباحالـےعجیب شروع میڪنـےبه خواندن... ...زیارت عاشورا وچقدرصوتت دلنشین است درهمان حال اشڪ ازگوشه چشمانت می غلتد... فاطمه بعدازان گفت: _ همیشه بعدازنمازت صداش میڪنےتازیارت عاشورابخونـے... چقدرحالت را،این حس خوبت را دوست دارم. چقدرعجیب..ڪه هرڪارت میدهد...حتـے لبخندت دوڪوهه حسینیه باصفایـےداشت ڪه اگرانجا سربه سجده میگذاشتـےبوی عطراززمینش به جانت مینشست سرروی مهرمیگذارم و بوی خوش راباتمام روح و جانم میبلعم... اگراینجا هستم همه ازلطف خداست... الهـے شڪرت.. فاطمه گوشه ای دراز ڪشیده وچادرش راروی صورتش انداخته... _ فاطمه؟!!...فاطمه!!...هوی! _ هوی و....!.لاالله الا الله....اینجا اومدی ادم شے! _ هروخ تو شدی منم میشم! _ خو حالا چته؟ _ تشنمه _ وای توچراهمش تشنته!ڪله پاچه خوردی مگه؟ _ واع بخیل!..یه اب میخواما... _ منم میخوام ...اتفاقابرادرا جلو درباڪس آب معدنـےمیدن... قربونت بروبگیر!خدااجرت بد بلند میشوم ویڪ لگدآرام به پایش میزنم:خعلـےپررویـے اززیرچادرمیخندد... سمت درحسینیه میروم و به بیرون سرڪ میڪشم،چندقدم انطرف تر ایستاده ای و باڪس های آب مقابلت چیده شده. مسوولـــــــــــــــے ↩️ ... ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
#وصیت‌شهدا‌درباره‌ی‌حجاب: 🌷"#شهید‌سید‌محمد‌خاکساری‌مقدم " خواهرم زینب زمان باش تورسالت عمیقی به دوش داری و آن حفظ حجاب است، تو باید فرزندانی همچون علی اکبر و علی اصغر تربیت کنی. 🌷" #شهید‌حمید‌رضا‌نظام " خواهرم، از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش. 🌷" #شهید‌محمد‌رضا‌دهقان " یک چادر از حضرت زهرا(س) به خانم ها ارث رسیده است؛ بعضی زن ها لیاقت داشتن تنها ارثیه از دختر پیامبر(ص) را هم ندارند. 🌷" #شهید‌محسن‌حججی" از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تارمویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند مبادا رنگ ولعابی برصورتتان باعث جلب توجه شود مباداچادر را کناربگذارید همیشه الگوی خودراحضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید... #حجاب‌فاطمی‌همراه‌باحیای‌زینبی 🕊👇👇👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی از آقایون می‌خواين كه سالاد تزیین کنن😣😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
پسر بچه اي فيلمي در باره امپراطور چين ميديد..... فيلم که تمام شد رو کرد به مادرش و گفت: مامان منم وقتي بزرگ شدم مثل اين امپراطور هفت تا زن ميگيرم..... يکي آشپزي کنه..... يکي لباسامو بشوره..... يکي خونه رو تميز کنه..... يکي برام آواز بخونه..... يکي منو ببره حمام..... يکي شبا برام قصه بگه..... يکي هم مشت و مالم بده..... مادر پرسيد: خوب يکي ديگه نميخواي که بغلت بخوابه؟ پسر گفت:نه. من تورو دوست دارم. تو بغلم بخواب. چشمان مادر پر از اشک شد. پسرش را بغل کرد و بوسيد و از پسرش پرسيد: خوب اونوقت زنات کجا بخوابن،؟ پسر گفت: برن پيش بابا بخوابن..... اينبار چشمان پدر پر از اشک شد و پسرش را در آغوش گرفت و گفت: راضيم ازت بابايي.....😂😂😂😂😂😂😂😂 😹🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
❂○° °○❂ قسمت آب دهانم راقورت میدهم وسمتت مےآیم.... _ ببخشیدمیشه لطفا اب بدید؟ یڪ باڪس برمیداری وسمتم میگیری _ علیڪم السلام!...بفرمایید خشڪ میشوم ...سلام نڪرده بودم! چقدخنگم... دستهایم میلرزد،انگشتهایم جمع نمیشود تابتوانم بطری هارا ازدستت بگیرم... یڪ لحظه شل میگیرم وازدستم رها میشود... چهره ات درهم میشود ،ازجا میپری وپایت را میگیری... _ آخ آخ... روی پایت افتاده بود! محڪم به پیشانـےام میزنم _ وای وای...تروخدا ببخشید...چیزی شد؟ پشت بمن میڪنـے،میدانم میخواهـےنگاهت راازمن بدزدی... _ نه خواهرم خوبم!....بفرمایید داخل _ تروخدا ببخشید!...الان خوبید؟... ببینم پاتونو!.... بازهم به پیشانـےمیڪوبم! چرا چرت میگی عاخه باخجالت سمت درحسینیه میدوم. صدایت را ازپشت سرمیشنوم: _ خانوم علیزاده!... لب میگزم وبرمیگردم سمتت... لنگ لنگان سمتم می آیـے با بطری های آب... _ اینو جاگذاشتید... نزدیڪ ترڪه مےآیـے،خم میشوی تا بگذاری جلوی پایم... ڪه عطرت رابخوبـےاحساس میڪنم .. همه وجودم میشود استشمام عطرت... چقدر آرام است.... یاس نگاهت.... نزدیڪ غروب،وقت برای خودمان بود... چشمانم دنبالت میگشت.. میخواستم اخرای این سفرچندعڪس از تو بگیرم... گرچه فاطمه سادات خودش گفته بود ڪه لحظاتـےراثبت ڪنم.. زمین پرفرازونشیب فڪه باپرچم های سرخ و سبزی ڪه باد تڪانشان میداد حالـےغریب راالقا میڪرد. تپه های خاڪـے... و تو درست اینجایـے!...لبه ی یڪـےازهمین تپه ها ونگاهت به سرخـےآسمان است. پشت بمن هستـےوزیرلب زمزمه میڪنـے: ازهرچه ڪه دم زدیم....آنهادیدند آهسته نزدیڪت میشوم.دلم نمی آید خلوتت رابهم بزنم... اما... _ آقای هاشمـے..! توقع مرانداشتی...انهم درآن خلوت.. ازجامیپری!مےایستـےوزمانـےڪه رومیگردانـےسمت من،پشت پایت درست لبه ی تپه،خالـےمیشود و... ازسراشیبـےاش پایین مےافتـے. سرجا خشڪم میزند افتاد!!... پاهایم تڪان نمیخورد...بزور صدارازحنجره ام بیرون میڪشم... _ آ...آقا...ها..ها...هاشمـے!... یڪ لحظه بخودم می آیم و میدوم... میبینم پایین سراشیبـےدوزانو نشسته ای و گریه میڪنـے... تمام لباست خاڪـےاست... وبایڪ دست مچ دست دیگرت راگرفته ای... فڪرخنده داری میڪنم یعنی از دردگریه میکنه!! اما...تو... حتمن اشڪهایت ازسربهانه نیست...علت دارد...علتـےڪه بعدها آن رامیفهمم... سعـےمیڪنم آهسته ازتپه پایین بیایم ڪه متوجه وبسرعت بلند میشوی... قصدرفتن ڪه میڪنےبه پایت نگاه میڪنم...هنوزکمی میلنگد... تمام جرئتم راجمع میڪنم وبلند صدایت میڪنم... _ اقای هاشمی....اقا سید... یکلحظه نرید... تروخدا... باور ڪنید من!....نمیخواستم ڪه دوباره.... دستتون طوریش شد؟؟... اقای هاشمی باشمام... اماتو بدون توجه سعـےڪردی جای راه رفتن،بدوی!...تازودتراز شر صدای من راحت شوی... محڪم به پیشانـےمیڪوبم... یعنیا خرابکارترازتوهست عاخه؟؟؟ چقدعاخه بےعرضههههه انقدرنگاهت میڪنم ڪه در چهارچوب نگاه من گم میشوی... چقدرعجیبـے... یانه... تودرستی.. ما انقدر به غلطهاعادت کردیم که... دراصل چقدر من عجیبم.... ↩️ ... ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
مادر بزرگم زنگ زده بیا سیفون ما رو هم نصب کن مهندس 😳😐 رفتم خونشون بعد دو ساعت کلنگ زنی توی دستشویی 😓 گوشیشو آورده میگه ننه سیفون این گوشی رو میگم زدی مستراح و خراب کردی☹️😂😐 تازه فهمیدم منظورش سایفون بوده 😄😁😄😅 😹🎈 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌☂😜 http://eitaa.com/cognizable_wan ¯\_(ツ)_/¯
‍ 🔴مضرات پفک ✍پفک تا 9 برابر وزنش ، آب جذب می کند، پس معده کودکان را پر کرده و سبب بی‌اشتهایی آنها می شود! در نتیجه کودک در اثر مصرف آن به کمخونی، کوتاهی قد، پوکی استخوان و ریزش مو دچار می‌شود ! ضمن اینکه در پفک ذرت تراریخته استفاده میشه، با مصرف تراریخته ، سرطان و بیماریهای لاعلاج در انتظار بچه هامون هستند . http://eitaa.com/cognizable_wan