eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
679 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
حیف نون هر شب از جلو در بانک رد میشد بوق میزد.... نگهبان بانک خیلی عصبانی میشه جلوشو میگیره میگه چته هر شب رد میشی هی دستتو میذاری رو بووووق آزار داری ?! میگه: نه پولام تو بانکتونه میترسم خوابت ببره😂 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
🦋🌹🦋🌹🦋🌹🦋🌹 💎سرگذشتی واقعی با نام 👈 !💎 👈 قسمت چهارم ما می تونستيم آموزشگاه و ثروت شهروز رو يه جا بالا بكشيم. با اين نقشه من به پيشنهادش جواب مثبت دادم و به عقد شهروز دراومدم. يادم هست روزی كه منو به خونه ش برد به جای لذت از مهربونی و پذيرفتن محبتهای خالصانه ش مدام توی اتاقها سرک می كشيدم و در ذهنم اجناسو قيمت گذاری می كردم و حساب سبكها و سنگين ها رو جدا می كردم. حتی صدای شمردن پولهای بيشماری كه نصيبمون می شد رو حس می كردم. يكی، دو ماهی هم به اين ترتيب گذشت. شهروز ديگه حسابی تو دام عشقم گرفتار شده بود كه ما نقشه شوم مونو عملی كرديم. دختر بس به اينجا كه می رسد آهی می كشد و ته مانده سيگار را در جا سيگاری می فشارد و می گويد: - افسوس. زندگی قشنگی می تونست باشه اما خرابش كردم. به خاطر يه بی عقلی بزرگ همه چيز رو خراب كردم. شهروز خيلی زود موضوع رو فهميد. لازم به پنهان كردن نبود. وقتی وسايل خونه شهروز و آموزشگاه به سرقت رفت و من هم يه شبه گم شدم شهروز جز ارتباط اين دو موضوع با هم چاره نداشت. اون يه ذره تحقيقی هم كه كرد در واقع مهر تاييد به همه حدس هايی زد كه خدا خدا می كرد غلط از آب در بياد. من و شركام راهی زندون شديم و شهروز خيلی زود طلاقم رو داد… دختر بس سيگار ديگری روشن می كند و می گويد: - تو سوال ديگه يی نداری؟ با تعجب می پرسم: - پس داستان آلوده شدنت؟ نميخوای تعريف كنی دختربس با بی اعتنايی و گستاخی خاص خودش می گويد: - سوغاتی زندان! واسه همه آدمهايی كه به اميد يه تغيير، پيدا كردن يه نقطه روشن تو زندگی شون به زندان تبعيد می شن،‌ و بلند می شود و هم چنان خنده كنان ميرود. هنوز هم تنم از جمله ی آخرش می لرزد. دلم ميخواهد از او، از حرفهای پر از توهين و انتقامش متنفر شوم،‌اما انگار نيمی از وجودم نميگذارد. دلم برايش ميسوزد. برای سالهای بی خبری و اين انتهای شومش، برای روزهای قشنگی كه ميتوانست داشته باشد و خرابش كرده بود، يعنی خرابش كرده بودند. نوعی بی تفاوتی سرد وجودم را فرا می گيرد. بلند ميشوم و بدون اينكه حتی به فكر همدردی صميمانه ای با او- كه اكنون به درختی تكيه داده و به سيگارش پک ميزند باشم- از كنارش می گذرم. 👈 پایان 👉 http://eitaa.com/cognizable_wan
روش زجر دادن خانمها!!!👸👧 *زن عراقی:بهش خرجی ندی💰 *زن لبنانی: عبا سرش کنی💂 *زن سوری:محروم کردن از تفریح😱 *زن اردنی: ازدواج مجدد😭 *زن سودانی:شونه کردن موهاش😠 *زن عمانی:منع کردن از خرید طلا✨ *زن مصری: هم خونه بودن با مادر شوهر😒 *زن بحرینی:گرفتن سوییچ ماشین 🚗🚘🚙 *زن قطری: نگرفتن پیشخدمت😳 *زن کویتی:منع کردن از آرایش💋💄💅 واما زنده باشه! 😃زن ایرانی:هیچ کس حریفش نمیشه بجز خدا😂😂😂 پیشاپیش 26 بهمن روز زن مبارک😍😄 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
روش زجر دادن خانمها!!!👸👧 *زن عراقی:بهش خرجی ندی💰 *زن لبنانی: عبا سرش کنی💂 *زن سوری:محروم کردن از تفریح😱 *زن اردنی: ازدواج مجدد😭 *زن سودانی:شونه کردن موهاش😠 *زن عمانی:منع کردن از خرید طلا✨ *زن مصری: هم خونه بودن با مادر شوهر😒 *زن بحرینی:گرفتن سوییچ ماشین 🚗🚘🚙 *زن قطری: نگرفتن پیشخدمت😳 *زن کویتی:منع کردن از آرایش💋💄💅 واما زنده باشه! 😃زن ایرانی:هیچ کس حریفش نمیشه بجز خدا😂😂😂 پیشاپیش 26 بهمن روز زن مبارک😍😄 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
مورد داشتیم دختره داشته با ماشین آموزشگاه رانندگی دنده عقب میرفته سرعتش که زیاد شده از مربی پرسیده حالا بزارم دنده دو عقب؟ میگن گیربکس استعفاشو گذاشته رو کاپوت! نوشته خستم بزارید برم. افسره هم میگن داره عقب عقب راه میره تا کربلا گفته تا رو مین نرم ول نمیکنم.😂😂 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است. وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی گاهی اشتباهمان در زندگی این است که به برخی آدم ها جایگاهی می بخشیم که هرگز لیاقت آن را ندارند! http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ادّعای خنده‌دار شبکه درباره راهپیمایی ۲۲بهمن: عدّه کمی آمده بودند! به افرادی هم که آمده بودند کارت سوخت ۱۳۵۷ لیتری و دبّه‌های بنزین ۵۷ لیتری می‌دادند!😁
🔸قیافه مردان مظلوم و ستم کشیده سرزمینم تو این روزا، درگیر با چند بلای آسمانی! ولنتاین روز زن روز مادر خرید عید و از همه مهمتر خونه تکونی😂 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خود غربی‌ها ولنتاین رو جشن میگیرن؟! 🔷 خانومم برام یه خودکار کادو گرفته!
🖼 به آیت‌الله بهاءالدینی چه جمله‌ای گفت که ایشان ده دقیقه گریستند؟ 💠 سردار سلیمانی می‌گوید یک جوان زابلی بود که در شبهای عملیات وقتی سیم خاردار آخری را باز می‌کرد روی سیم خاردار می‌خوابید و با گریه التماس فرماندهان و بچه‌ها می‌کرد از رویش رد بشوند. این را برای آیت‌الله بهاءالدینی تعریف کردم بیش از ده دقیقه گریست. 📙 کتاب ذوالفقار ص73 http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕️گزیده‌ای از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🔹خدایا برای دفاع از دینت، دویدم و افتادم و بلند شدم. 🔸خدایا ثروت دستانم وقتی است که سلاح برای دینت به دست گرفتم. 🔹خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک دفاع از مظلوم است. 🔸خدایا سپاس که مرا از اشک بر فرزندان فاطمه(س) بهره‌مند نمودی. 🔹سپهبد قاسم سلیمانی خطاب به علما: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی شماست. 🔸خدایا سپاس که سرباز خمینی کبیر شدم. 🔹خدایا شکرگزارم که مرا در مسیر حکیم امروز اسلام، خامنه ای عزیز قرار دادی. 🔸امام، اسلام را پشتوانه ایران کرد. 🔹خدایا مرا بپذیر آنچنان که شایسته تو باشم. 🔸به فرزندان شهدا به چشم ادب و احترام بنگرید. 🔹سپهبد قاسم سلیمانی خطاب به سیاسیون: در رقابت‌ها و مناظرات، دین و انقلاب را تضعیف نکنید. 🔸با فرزندان و پدر و مادر شهدا همیشه مانوس بودم. 🔹در مسائل سیاسی، ولایت فقیه را بر سایر امور ترجیح دهید. 🔸دوست دارم کرمان همیشه با ولایت بماند. 🔹امروز به تقدیر الهی از میان شما رفته‌ام. 🔸نیروهای مسلح را برای دفاع از اسلام و کشور احترام کنید. 🔹فرزندانتان را با نام و تصاویر شهدا آشنا کنید. 🔹حرمت ولایت فقیه را حرمت مقدسات بدانید. 🔸اگر خیمه جمهوری اسلامی آسیب ببیند، بیت‌الله‌الحرام و قرآن آسیب خواهد دید. 🔹برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید. 🔸امروز، قرارگاه حسین‌بن‌علی ایران است. 🔹فشار دشمنان، شما را دچار تفرقه نکند. 🔸خدای عزیز! سالهاست از کاروان شهدا جامانده‌ام. 🔹خداوندا مرا پاکیزه بپذیر، آنچنان که شایسته دیدارت شوم. 🔸خدایا برای دفاع از دینت، خندیدم و خنداندم، گریستم و گریاندم. 🔹خدایا مرا به قافله‌ای که به سویت آمدند، متصل کن. 🔸شهادت می‌دهم که قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است. 🔹خداوندا! در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است. 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻وصیت‌نامه شهید ابومهدی المهندس 🔹️ وصيت می كنم همه برادران و خواهرانم که هم‌اکنون صدایم را می‌ شنوند که مرا بعد از مرگم حلال کنند و آنچه را برای خانواده ام دارم. درخواست توفیق الهی و هدایت و پایداری و حسن عاقبت برای همسر و دخترانم را از خداوند متعال خواستارم و همچنین پایداری و صبر و استقامت در راه جهاد في سبیل الله را برای برادران و فرزندان رزمنده ام که سالهای جهاد عمرم را با آنها سپری کردم؛ آن هایی که زیباترین حماسه جهاد در راه حق علیه باطل را ثبت کرده اند. 🔸و از خداوند متعال خواستارم که مرا با ایشان محشور گرداند؛ چه جوان‌هایی که شهید شدند و چه صدها جوان دیگر و آنهایی که سالهای مبارزه علیه رژیم بعث را در دانشگاه با هم سپری کردیم از رفقاي هم رزمم، اساتید بزرگوارم، استاد سعید واستاد آیت الله محمد باقر صدر و نیز همراهانم در مسیر جهاد و هجرت به کویت و ایران و عراق و جوانهای بدر که در راه ایمان و شهادت از ما سبقت گرفتند و نیز جوانهای مقاومت اسلامی که بعد از فروپاشی نظام بعث رو در روی اشغالگران آمریکایی ایستادند و مبارزه کردند و جوانهای حشد الشعبی در حال حاضر و تمامی نیروهای مقاومت که برای تمامی آنها پایداری و استقامت و آگاهی دینی از خداوند خواستارم و آنها را به جهاد همراه با تفقه در دین و تفقه در احکام جهاد وچگونگی برخورد با اهل وعیال و کوشش در حفظ حق الناس سفارش می نمایم؛ که هدف اصلی ما جلب رضای پروردگار و خدمت به مردم اعم از شیعی و سنی و مسیحی و ایزدی با تمام اصنافشان می باشد. 🔹که ما برای ظلم به پا نخواستیم و همانا برای طلب اصلاح و نابودی تروریسم قیام کرده ایم تا کشور عراق در امنیت کامل به سر کند. 🔸خون هایمان و تمامی خون هایی که ریخته شده برای رضای خدا و اقامت عدل و گسترش امنیت و سلامت سراسر عراق و رفع ظلم از مظلومین و استقرار عراق و خاورمیانه می باشد. 🔹و برای همگی پایداری و ادامه راه جهاد و روحیه مجاهدت و اطاعت از ولی فقیه و اهمیت به شیعیان جهان و نصرت مظلومان و هدایت را خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله ابومهدی المهندس 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
خسته شدم از توالی زندگی ام از این همه ماست مالی زندگی ام انگار فقط دوخته اند بر روی نوار خالی زندگی ام http://eitaa.com/cognizable_wan
🐭موشي در خانه ي صاحب مزرعه، تله موش ديد. به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند: تله موش؛ مشکل توست به ما ربطي ندارد...ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزيد. و سپس از آن مرغ، برايش سوپ درست کردند و گوسفند را براي عيادت کنندگان از زن مزرعه دار، سر بريدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را براي مراسم ترحيم کشتند. « و در اين مدت موش از سوراخ ديوار نگاه مي کرد و به مشکلي که به ديگران ربط نداشت فکر می کرد. » 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹واسه کسی خاک گلدون باش که وقتی به آسمون رسید بدونه ریشش کجاس:! 🌹زیاد که دور آدم بی لیاقت بگردی سرگیجه میگیره خودشو گم میکنه..! 🌹کاکتوس هم اعتماد به نفس بعضیا را داشت سالی سه بار شلیل میداد ‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
📔🤔🤔🤔 📕داستان ضرب‌المثل 🔻"گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری" در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش می خارید و هِی بینی در کار حاکم وقت می کرد! حاکم محلی، که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و شرح حال می گوید و درخواست حکم حکومتی برای کشیدن گوشش می خواهد و طبق معمول داستان را یک کلاغ چهل کلاغ می کند! پادشاه که نه وقت بررسی داشت و نه حال بررسی، نخوانده و ندانسته یک خط فرمان می نویسد مبنی بر اینکه به محض دریافت حکم گردن آهنگر را بزنید تا درس عبرتی برای همه باشد و بدانند جریمه ی تمرّد و سرکشی چیست! حکم صادره را به پای کبوتری بسته روانه می کنند؛ کبوتر نامه بر بجای اینکه به بلخ پرواز بکند بطرف شوشتر حرکت می کند! خلاصه اینکه حاکم شوشتر نامه را می خواند و اطرافش را خوب نگاه می کند و می بیند در شهرشان آهنگری نیست و از طرفی حکم حاکم است و کبوتر نامه بر هم که وظیفه شناس است و کار درست! نتیجه می گیرد شاید در مرکز به مس، آهن می گویند و برای همین تنها مسگر شهر را احضار و حکم حاکم را در مورد او اجرا می کنند! 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 خاطره‌ی زیبا از 💠 آقای خالقی اهل زرند کرمان و ساکن قم، حدود ۳۰ سال پیش با سردار سلیمانی عقد اخوت بستند حاج قاسم قبل از شهادت به آقای خالقی تماس می‌گیرد تا با هم به زیارت بروند. آقای خالقی تعریف می‌کرد، رفتیم قم و حاج قاسم حرم حضرت معصومه (س) را زیارت کرد و بین خادمان نشست و به گفتگو پرداخت. بعد به سمت خانه رفتیم و دم در، یکی را که به زبان عربی صحبت می‌کرد، در آغوش گرفت که متوجه نشدم چه گفتند و بعد از صحبت یک انگشتر که در انگشت کوچکش بود، به آن فرد داد. بعد که می‌خواست به تهران برود گفتم من تا میدان ۷۲ تن می‌آیم که اصرار کرد و گفت: نه، خودم تنها می‌روم، اما من اصرار کردم تا ایشان را همراهی کنم. تا اینکه تا تهران با هم آمدیم. در مسیر تهران به من گفت که خیلی با این نماز شب خوانده‌ام، اگر اتفاقی برایم افتاد این انگشتر را در قبرم بگذارید. آقای خالقی می‌گفت که رمز اینکه دست با انگشتر ماند، شاید همین علاقه وی بود. 🚨 http://eitaa.com/cognizable_wan
‍ 📔🤔🤔🤔 📕داستان ضرب‌المثل 🐔مرغ ایشان یک پا دارد در یکی از روزها دوستان ملانصرالدین با عجله در خانه ی ملا را زدند و با او گفتند :حاکم شهر عوض شده و حاکم جدیدی آمده ملا گفت : حاکم عوض شده که شده ؟ به من چه ؟ دوستانش گفتند ، یعنی چه ؟ این چه حرفی است ؟ باید هر چه زودتر هدیه ای تهیه کنی و برای حاکم جدید ببری ملا گفت : آها ؛ حال فهمیدم پس من باید هدیه ای تهیه کنم و ببرم پیش حاکم جدید تا اگر فردا برای شما گرفتاری پیش آمد ، واسطه بشوم و از حاکم بخواهم کمک تان کند ؟ دوستانش گفتند : بله همین طور است ،ملا گفت : این وسط به من چه می رسد ؟ دوستانش گفتند : بابا تو ریش سفیدی ، تو بزرگی . یکی از دوستان ملا ، گفت : ناراحت نباش ، هدیه را خودمان تهیه می کنیم . یک مرغ چاق و گنده می پزیم تا تو مزد آن را به خانه ی حاکم ببری . ملا گفت : دو تا بپزی،یکی هم برای من و زن و بچه ام . چون من باید فردا ریش گرو بگذارم آنها قبول کردند و فردا با دو مرغ بریان به خانه ی ملا آمدند . ملا یک مرغ را به زنش داد و مرغ بریان دیگر را در سینی گذاشت تا نزد حاکم ببرد، در راه اشتهای ملانصرالدین تحریک شد و سرپوش سینی را برداشت و یکی از پاهای مرغ را کند و خورد و دوباره روی آن را پوشاند و نزد حاکم برد . حاکم سرپوش را برداشت تا کمی مرغ بخورد . دید که ای دل غافل . مرغ ملا یک پا دارد . سوال کرد چرا مرغ بریان یک پا دارد . ملا گفت : مرغ های خوب شهر ما یک پا دارند، حاکم فهمید که ملا بسیار زرنگ و باهوش است و به او گفت : ناهار میهمان ما باشید از‌ آن به بعد هر کسی که روی حرف نادرست خود پافشاری کند می گویند : مرغ ایشان یک پا دارد . 🐔 http://eitaa.com/cognizable_wan