📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
در همدان ، کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند .
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود
http://eitaa.com/cognizable_wan
4.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین اذان عمومی بعد از 500 سال در اسپانیا تلاوت شد! اذان قبلاً در اسپانیا ممنوع اعلام شده بود!
http://eitaa.com/cognizable_wan
👆👆👆👆
4.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خطر خطر خطر
👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#تربیت_فرزند
به اين دلايل برای كودكان #موبايل و #تبلت نخريم:
_ دایره واژگان کودک کاهش می یابد.
_ چاق شدن کودک افزایش می یابد
_فرآیند ذهنی کودک به تاخیر می افتد
_هوش هیجانی کودک به طرز چشمگیری کاهش می یابد.
_سیستم اسکلتی دچار اختلال می شود.
_ خواب کودک شدیدامختل می شود.
_ توان یادگیری کودک کاهش می یابد.
_احتمال ابتلای کودک به برخی سرطان ها تا 70 درصد افزایش می یابد.
#پیشنهاد:
از گوشی و تبلت پدر و مادرشان در زمان های تعیین شده استفاده کنند.
زیر سن مدرسه به هیچچچچچچ عنوان موبایل و تبلت نخرید.
اگرم در زمانی که مدرسه میره گوشی یا تبلت خریدید به اسم آنها نخرید که #مالکیت داشته باشند.
ولی تا میتونید #نخرید 🙏
💞💞💞💞💞💞💞💞
http://eitaa.com/cognizable_wan
💞💞💞💞💞💞💞💞
یارو کیسهی سیمانو انداخته بود رو کولش میبرد.
مهندس بهش میگه : چرا با فرغون نمیبری؟
میگه: بافرغون امتحان کردم، لاستیکش گردنمو اذیت میکنه!!!! 😏😖😂
#خنده 😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
وقتی خانمت بهت میگه: چی؟؟
به این معنا نیست که حرفتو نشنیده.....
بلکه درواقع بهت 5ثانیه فرصت داده تا حرفتو زود عوض کنی.....وگرنه کاری میکنه صدای بز بدی😂😂😂
#خنده😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
مجبوری جلوی پل پارک کردم، شماره ام رو هم گذاشتم زیر برف پاک کن ،
اومدم دیدم ماشینم پنچره...💨
دیدم برام نوشته شارژ نداشتم بهت زنگ بزنم 😳😐
اصن عاشق صداقتش شدم 😐😂
#خنده 😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
#پارت183
دستش رو بوسیدم و گفتم:
ــ جون دلم.
ــ ما چرا الان کمربند ایمنی بستیم؟ بعد کمربندش را باز کرد.
من هم کمربندم را باز کردم.
ــ خب واسه ایمنی خودمون.
نگاهم کرد.
ــ شاید یکی دلش ایمنی نخواد.
خندیدم.
– چند بار جریمه که بده همچین دلش می خواد، وقتی چهره ی جدیاش را دیدم خندهام جمع شد و ادامه دادم:
ــ قانونه، مگه دلبخواهیه.
ــ یعنی کسی که کمربند می بنده به رانندگی دیگران شک داره؟ یا آدم ترسوئیه؟ یا فکر می کنه کار خودش از همه بهتره و عقل کله؟
ــ چه ربطی داره راحیل، کسی که کمربند می بنده اتفاقا خیلی هم بافرهنگه، ولی خب ممکنم هست کسایی هم باشن که تو رانندگی ناشی باشن و بد رانندگی کنن. همه ی اینا هست دیگه...
با هر دو دست، دستم را با محبت فشار داد و گفت:
–حجابم همینه...جرات این که پا روی قانون خدا بزارم رو ندارم، جریمه هاش سنگینه... من شک ندارم که خدا بیشتر از من میفهمه.
–عه، این چه حرفیه راحیل...
با ناراحتی دستم را رها کرد و پیاده شد.
فوری ماشین را قفل کردم و دنبالش دویدم. کلید را انداختم و درخانه را باز کردم. همانطور که هدایتش می کردم داخل، گفتم:
ــ قربونت برم من که حرفی ندارم، من فقط دلیل اخم وتَخم کیارش رو گفتم.
دکمه ی آسانسور را زد و به طرفم برگشت. به چشم هایم نگاه کردو دستش را روی صورتم گذاشت و گفت:
–منم منظورم تو نبودی آقا.
وارد آسانسور شدیم. سرش را روی سینه ام فشار دادم وگفتم.
ــ تو هر جور باشی من دوستت دارم. برای تغییر جو گفتم:
–ببینم دیشب خوش گذشت؟ گوشیت رو چرا نگاه نکردی؟
ــ چهره اش غمگین شد. از ریحانه برایم گفت که مدت طولانیست که تب دارد و دلش می خواهد بیشتر به او سر بزند و مواظبش باشد. از دلتنگی هایش گفت، از این که دلش همیشه پیش ریحانه است.
من هم گفتم، هر کاری که لازم است برایش انجام دهد. آسانسور ایستاد. نگذاشتم بیرون برود، دوباره فشارش دادم روی سینه ام و گفتم:
–راحیل در مورد کیارش ناراحت نباش. راستش اون برام خیلی مهمه، مثل تو، یه جوری باهاش کنار بیا و از دستش ناراحت نشو.
حرفی نزد فقط نگاهم کرد. دستم را که خواستم کنار بکشم به گیرهی روسریاش گیر کرد و روسریاش باز شد. تکهایی از موهایش بیرون آمد.
قبل از این که روسریاش را درست کند، دستهی موهایش را گرفتم و بوییدم.
–راحیل این عطر موهات آخر منو میکشه. چطوری موهات همیشه بوی گل میده؟
روسریاش را درست کرد. از آسانسور بیرون رفتیم. انتهای موهایش را از زیر روسریاش نشانم دادو گفت:
–به انتهای موهام کمی عطر دست ساز مامان رو میزنم. هم تقویت میکنه به خاطر روغن زیتونش هم بوی عطر میده.
همانطور که زنگ واحد را میزدم پرسیدم:
–پس چرا بوی روغن زیتون نمیده؟
–آخه مامان روغن بی بو استفاده میکنه.
همانطور که موهایش را نگاه میکردم، مادر در را باز کرد و داخل شدیم.
#ادامهدارد...
👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی سگش را در خانه می گذارد تا از
طفل شیر خوارش مواظبت کند
و خودش برای شکار بیرون رفت.
و زمانی که برگشت، سگش را دید
که در جلو خانه ایستاده و پارس می کند
و پنجه هایش خون آلود است.
مرد با تفنگش به سوی سگ شلیک کرد
او را کشت و با سرعت وارد خانه شد
تا باقی مانده ی فرزندش را ببیند.
زمانی که وارد شد دید
که گرگی غرق در خون غلتیده
و فرزندش بدون هیچ آسیبی سالم است.
قبل از اینکه عکس العملی نشان دهید
به حرف های طرف مقابل گوش كنيد
تا به دلیل قضاوت اشتباه
تا آخر عمر گریان نباشید....
http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
پنجشنبه است😔🌹
امـروز🌺
هـمان روزی است
اهالی سفر کرده از دنیا،
چشم انتظار عزیزانشان هستند
دستشان ازدنیا ڪوتاه است
ومحتاج یادڪردن ماهستند.
بالاخص
پدران و مادران
برادران و خواهران
اساتید و شهدا
همه و همه را با ذکر فاتحه ای میهمان سفره هایمان کنیم.
🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan