راه هایی برای افزایش انزال و جهش منی:
🔸ورزش کردن
🔹پرهیز از الکل
🔸ترک دخانيات
🔹رابطه جنسی منظم
🔸لباس زیر راحت و گشاد
🔹مصرف سبزیجات و غلات
🔸مصرف برخى ويتامين و مكمل ها
♀️http://eitaa.com/cognizable_wan
#سیاست_های_زنانه
#مستقل_باش
خانم هایی که در نبود همسرشون حتی یه بستنی هم نمیتونن برا خودشون بخرن کم کم از چشم همسر میفتن یه خانوم جذاب در عین طناز بودن و زن بودن، مستقل بودن رو فراموش نمیکنه
اگه برای کارهای خیلی کوچیک هم به شوهرتون وابسته باشین ممکنه که فکر کنه که خانمش بی عرضه است و هیچی بلد نیست.
👌البته حواستون باشه کارهای مردونه
به خصوص در حضور همسر به هیچ وجه بر عهده شما نیست.
♀️http://eitaa.com/cognizable_wan
✍ تفاوت افسردگی در زن و مرد:
➖ زنان به خود سرزنشی گرایش دارند و مردان به سرزنش اطرافیانشان.
➖ زنان احساس غم، بی تفاوتی و بی ارزشی می کنند و مردان احساس خشم و تحریک پذیری دارند.
➖ زنان حالت دلواپسی و ترس دارند و مردان بدبین و گارد گرفته می شوند.
➖ زنان از هر درگیری فاصله می گیرند و مردان درگیری و کشمکش درست می کنند.
➖ زنان در این دوران دوست دارند درباره مسائلشان صحبت کنند در حالی که اکثر مردان صحبت درباره افسردگی شان را ضعف می دانند.
➖ اکثر زنان در این دوران برای درمان خود به غذا، روابط دوستانه و روابط عاشقانه روی می آورند، در حالی که عموم مردان با تلویزیون، ورزش و رابطه فیزیکی سعی در فراموش کردن مسئله خود می کنند.
♀️http://eitaa.com/cognizable_wan
⚫️تخریب بقیع، سند مظلومیت شیعه
▪️تخریب بقاع متبرکه ائمه مظلوم (ع) مدفون در قبرستان بقیع در مدینه منوره توسط وهابیون سعودی و دشمنان از خدا بیخبر و سفاک قرآن و عترت در هشتم ماه شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری (حدود صد سال پیش) یکی از ناگوارترین و اسفناکترین حوادث تاریخ اسلام به شمار میرود.
▪️پس از اشغال مکه، وهابیان به سرکردگی «عبدالعزیز ابن سعود» به مدینه روی آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال کرده و به تخریب قبور ائمه بقیع و دیگر قبور همچنین قبر ابراهیم فرزند پیامبر اکرم (ص)، قبور زنان آن حضرت، قبر امالبنین مادر حضرت اباالفضل العباس (ع) و قبر عبدالله پدر پیامبر (ص) و بسیاری قبور دیگر پرداختند .
▪️ این تفکر به زمان «ابن تیمیه» درقرن هفتم برمیگردد و خاندان آل سعود به این تفکر دست یافتند و احیاگر این تفکر شدند.
▪️یکی از جهانگردان غربی به نام "میستر" که به فاصله کوتاهی از ویرانی، حرم بقیع را دیده، ویرانی و خرابی آنجا را اینگونه ترسیم میکند:
"چون وارد بقیع شدم، آنجا را همانند شهری دیدم که زلزله شدیدی در آن به وقوع پیوسته و به ویرانهای تبدیل شده است، زیرا در جای جای بقیع به جز قطعات سنگ و کلوخ به هم ریخته و تیرهای چوب کهنه چیز دیگری نمیتوان دید. ولی این ویرانیها و خرابیها در اثر وقوع زلزله و یا حادثه طبیعی نبوده، بلکه با عزم و اراده انسانها به وجود آمده بود و همه آن گنبد و بارگاههای زیبا و سفید رنگ که نشانگر قبور فرزندان و یاران پیامبر اسلام بود، با خاک یکسان گردیده است. "
▪️مذاکرات دولت ایران با دولت عربستان برای بازسازی حرم ائمه، قبل از انقلاب تا سال 1349 ادامه پیدا میکند اما ایران معمولا میشنود که «تشخیص قبور به وسیله سنگچینی اطراف آن و گذاردن سنگ قبر شرعا مانعی ندارد، ولی بیش از آن مطابق مذهب وهابی که مذهب رسمی دولت عربی سعودی است ممنوع میباشد.»
🏴هشتم شوال سالروز تخریب حرم ائمه بقیع بر دوستداران اهلبیت (ع) تسلیت باد
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
📖 #رمان_جان_شیعه_جان_اهل_سنت
🖋 قسمت دویست و پنجاه و یکم
همچنان روی تخت چمباته زده و به انتظار بازگشت مجید، سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم. از بعد نهار رفته بود تا شاید بتواند از کسی به اندازه پول پیش خانه قرض کند و این پول هم مقدار کمی نبود که هر کسی به سادگی زیر بار پرداختش برود. هنوز یک هفته از عمل جراحیاش نگذشته و به سختی قدم از قدم برمیداشت، ولی نمیتوانست ماندن در این اتاق را هم تحمل کند که هر روز از صبح تا غروب در خیابانها پرسه میزد، بلکه دری به رویمان گشوده شود. به روی خودش نمیآورد که چند میلیون پولش هنوز دست پدر مانده و همین پول میتواند فرشته نجات زندگیمان باشد و شاید نمیخواست به روی من بیاورد که باز شرمنده رفتار ظالمانه پدرم شوم. به ابراهیم و محمد فکر میکردم و میدانستم که اگر از حال خواهرشان باخبر شوند، حتماً دستی به یاریام بلند میکنند و خبری از کمکهایشان نمیشد که یقین داشتم عبدالله حرفی به گوششان نرسانده است. دیگر از هوای گرم و گرفته اتاق کلافه شده بودم که با بشقاب کوچکی خودم را باد میزدم تا قدری نفسم جا بیاید. حالا یک ساعتی میشد که برق هم رفته و اتاق در تاریکی دلگیری فرو رفته بود و دیگر صدای آزار دهنده کولر گازی هم نمیآمد تا لااقل دلم به خنکای اندکش خوش شود. کولر گازی طوری در پنجره قرار گرفته بود که دورتا دورش یک نوار باریک خالی مانده و تنها روشنایی اتاق، نوری بود که از همین درز کوچک به دورن میتابید. برق اضطراری مسافرخانه را هم گاهی وصل میکردند و همین که نسیم کم رمقی از کولر گازی بلند میشد، به نظرم صاحب مسافرخانه حیف پولش میآمد که بلافاصله برق اضطراری را هم قطع میکرد تا باز از گرما نفسم در سینه حبس شود. حالا این فضای تنگ و تاریک با یک زندان انفرادی تفاوتی نمیکرد که نمیدانستم چند شب دیگر باید تحملش کنم و کابوس وحشتناک من و مجید هم همین بود که پیش از آنکه پولی به دستمان برسد تا خانهای اجاره کنیم، همین پولمان هم به پایان برسد و حتی نتوانیم کرایه همین زندان انفرادی را هم بپردازیم. یکی دو بار با مجید در مورد کمک خواستن از اقوام حرف زده و هیچ کدام راضی به این کار نبودیم. من که از اقوام خودم خجالت میکشیدم که شاید هنوز از قطع ارتباط من با خانوادهام بیخبر بودند و اگر دست نیاز به سمت شان دراز میکردم، میفهمیدند توسط پدر و برادران خودم طرد شدهام و بعید میدانستم با این وضعیت دیگر برایم قدمی بردارند. مجید هم دلش نمیخواست دست به دامن اقوامش در تهران شود که بیش از او من شرمم میآمد که آنها بفهمند خانوادهام با من و مجید چه کردهاند. در این چند روز چند بار تصمیم گرفته بودم که با ابراهیم و محمد تماس بگیرم و درخواست کنم تا مخفیانه و دور از چشم پدر، میهمان خانهشان شویم یا پولی قرض بگیریم، ولی میدانستم مجید به این خفت و خواری رضایت نخواهد داد. همین دیشب بود که به سرم زد تا به هر زبانی شده دل مجید را نرم کنم و با هم به در خانه خودمان برویم، بلکه پدر دلش به رحم آمده و بار دیگر به خانه راهمان دهد، ولی بلافاصله پشیمان شدم که میدانستم حتی اگر مجید راضی شود، دل سنگ پدر و آتش فتنهانگیزی نوریه اجازه نمیدهد ما دوباره به آن خانه برگردیم. از اینهمه غریبی و بیکسی، دلم شکست و هنوز زخم از دست دادن حوریه التیام نیافته بود که باز کاسه چشمانم از اشک پُر شد و سر به زانوی غم گذاشتم که کسی به در زد. مجید که کلید داشت و لابد عبدالله بود که طبق عادت این چند روزه به دیدنم آمده بود. همچنانکه اشکهایم را پاک میکردم، از روی تخت پایین آمدم و هنوز کمرم درد میکرد که با قدمهایی سُست و سنگین به سمت در رفتم. در را که باز کردم، عبدالله بود و پیش از هر حرفی، با دلسوزی اعتراض کرد: «تو این اتاق خفه نمیشی؟!!!» و خواست به سراغ مسئول مسافرخانه برود که مانع شدم و گفتم: «ولش کن، فایده نداره! اگه الانم برق اضطراری رو وصل کنه، دوباره خاموش میکنه.»
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔶 برکت بردن نام خـــدا 🔶
💫پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
💟 خداوند می فرماید: « هرگاه بنده بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم، خداى متعال می گويد: بنده من با نام من آغاز كرد. بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را در همه حال، بركت دهم».
💟 دعايى كه با بسم اللّه الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.
💟 اگـر بنـده اى... در ابتداى وضويش، بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد همه اعضايش از گناهان پاك مىشود.
💟 هر گاه بنده اى هنگام خوابش، بسم اللّه الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان مى گويد: به تعداد نفس هايش تا صبح برايش حسنه بنويسيد.
📚 امالی(صدوق) ص۱۷۷۴
📚بحار الانوار(ط-بیروت) ج۸۹ ، ص۲۵۸
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌿🌿🌿🌿🌿
چه سنگدل است
سیری که
گرسنه ای را نصیحت میکند
تا درد گرسنگی را
تحمل کند...
✦ جبران خلیل جبران
http://eitaa.com/cognizable_wan
#جبهه
تہ صف بودم، به من آب نرسید.
بغل دستیم لیوان آبش را داد دستم.
گفت من زیاد تشنہام نیست.
نصفش را تو بخور.
فرداش شوخے شوخے به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید، دیروز نصف آب لیوانش را به من داد.
یکے گفت:
لیوانها همهاش نصفہ بود...♥:)
#مردان_بی_ادعا❤️
🌸 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚حکایت
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت.
زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود.
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت.
بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد.
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد.
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم...
Ⓜ️𝕵𝖔𝖎𝖓 ↯ http://eitaa.com/cognizable_wan
✅ خواص چای به و سیب
🔻 طبیعت گرم و تر
▫️ مقوی اعصاب و گوارش
▫️نرم کننده دستگاه تنفس و ریه
▫️ نشاط آور
▫️رفع سودا
▫️خوش عطر
▫️جایگزین عالی چای سیاه که مضر و سودازا است
🔺با عسل یا نبات قهوه ای میل کنید.
💠💠
💠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌺🌺🌺 ویژگی های سخن در قرآن 🌺🌺🌺
💠 هشت ویژگی سخن پسندیده در قرآن
🔹سخن باید یقینی و حقیقی باشد. «بِنَباءٍ یَقین»
🔹 گفتار باید دل پسند باشد. «الطّیّب مِن القَول»
🔹 سخن باید رسا و شفّاف باشد. «قَولاً بَلیغاً»
🔹 گفتار باید نرم بیان شود. «قولاً لَینّاً»
🔹 سخن باید بزرگوارانه بیان شود. «قَولاً کریماً»
🔹سخنی باشد که پذیرش و عمل آن آسان باشد. «قَولاً مَیسوراً»
🔹در گفتار هیچ گونه لغو و باطلی نباشد. «اِجتَنِبوا قَول الزّور» «عن اللَّغو مُعرضون»
🔹گفتار باید همراه با عمل باشد وگرنه قابل سرزنش است. «لِمَ تَقولون مالا تَفعلون»
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan