5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت سراسر نور خانم حضرت فاطمه زهرا سلام الله مبارک
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش کن تا بفهمی مادر یعنی چه
http://eitaa.com/cognizable_wan
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر
روزت مبارک🌹🌹
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردها
حواستون باشه یوقت...😂😂
http://eitaa.com/cognizable_wan
مادر دختری چوپان بود. روزها دختر کوچولویش را به پشتش میبست و به دنبال گوسفندها به دشت وکوه میرفت. یک روز گرگ به گوسفندان حمله میکند و یکی از بره ها را با خود میبرد!
چوپان، دختر کوچکش را از پشتش باز میکند و روی سنگی میگذارد و با چوبدستی دنبال گرگ میدود. از کوه بالا میرود تا در کوه گم میشود.
دیگر مادر چوپان را کسی نمیبیند. دختر کوچک را چوپانهای دیگری پیدا میکنند، دخترک بزرگ میشود، در کوه و دشت به دنبال مادر میگردد، تا اثری از او پیدا کند.
روی زمین گلهای ریز و زردی را میبیند که از جای پاهای مادر روییده، آنها را
میچیند و بو میکند.
گلها بوی مادرش را میدهند، دلش را به بوی مادر خوش میکند...
آنها را میچیند و خشک میکند و به بازار میبرد و به عطارها میفروشد.
عطارها آنها را به بیماران میدهند، بیماران میخورند و خوب میشوند.
روزی عطاری از او
میپرسد:
"دختر جان اسم این گلها چیست؟"
دختر بدون اینکه فکر کند میگوید:
"گل بو مادران" ❤️
🍃
🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
#حکایت
پیرمردی ضعیف و رنجور تصمیم گرفت با پسر و عروس و نوه ی چهارساله اش زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید، چشمانش تار شده بود و گام هایش مردد و لرزان بود.
اعضای خانواده هر شب برای خوردن شام دور هم جمع می شدند اما دستان لرزان پدربزرگ و ضعف چشمانش خوردن غذا را برایش مشکل می ساخت. نخود فرنگی ها از توی قاشقش قل می خوردند و روی زمین می ریختند.یا وقتی لیوان را می گرفت شیر از داخل آن به روی میز می ریخت. پسر و عروسش از آن همه ریخت و پاش کلافه شدند.
پسر گفت باید فکری برای پدربزرگ کرد. به قدر کافی ریختن شیر و غذا خوردن پر سروصدا و ریختن غذا بر روی زمین را تحمل کرده ام. پس زن و شوهر برای پیر مرد در گوشه ای از اتاق میز کوچکی قرار دادند. در آنجا پیر مرد به تنهایی غذایش را می خورد. در حالی که سایر اعضای خانواده سر میز از غذایشان لذت می بردند و از آنجا که پیرمرد یکی دو ظرف را شکسته بود، حالا در کاسه ای چوبی به او غذا می دادند.
گهگاه آنها که چشمشان به پیرمرد می افتاد و متوجه می شدند همچنان که در تنهایی غذا می خورد، چشمانش پر از اشک است. اما تنها چیزی که این پسر و عروس به زبان می آوردند تذکرهای تند و گزنده بود که موقع افتادن چنگال یا ریختن غذا به او می دادند.
اما کودک ۴ ساله شان در سکوت شاهد تمام آن رفتارها بود. یک شب قبل از شام مرد جوان پسرش را سرگرم بازی با تکه های چوبی دید که روی زمین ریخته بود. پس با مهربانی از اوپرسید:
پسرم داری چی می سازی؟
پسرک هم با ملایمت جواب داد: یک کاسه ی چوبی کوچک. تا وقتی بزرگ شدم با اون به تو و مامان غذا بدم.و بعد لبخندی زد و به کارش ادامه داد.
<<نکته تمامی اخلاق مان چه خوب وچه بد به خودمان بر میگردد. یه ضرب المثل قدیمی هست که میگه از هر دست که دادی از همون دستم پس میگیری .>>
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
http://eitaa.com/cognizable_wan
صبح ورزش کنیم یا عصر؟😊
خیلی از افراد تصور می کنند صبح بهترین زمان برای ورزش است، اما درواقع بعدازظهر زمان ایده آل است زیرا عضلات سرد نیست و احتمال کوفتگی و گرفتگی کمتر است.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
هفت راز برای رسیدن به آرامش
🍎راز اول: با خدا ارتباط برقرار کنید
🍎راز دوم: مثبت فکر کنید
🍎راز سوم: قضاوت خود را به تاخیر بیندازید
🍎راز چهارم: برآرامش درونی تمرکز کنید
🍎راز پنجم: از آن چه هستید راضی باشید
🍎راز ششم: به دستورات اخلاقی احترام بگذارید.
🍎راز هفتم: دید جدیدی پیدا کنید.
🍎الهی زندگی همتون پراز آرامش باشه
👇👇🔻
http://eitaa.com/cognizable_wan
تا زمانی که دریا
راهی به درون کشتی پیدا نکرده است،
خطری ندارد!
افکار منفی دیگران نیز برای ما خطری ندارند؛
مگر اینکه اجازه دهیم
وارد ذهنمان شوند ...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan