شهاب لبخندی زد و مهیا را از خود دور کرد و با لبخند نگاهی به چهره ی او انداخت ،مهیا دستش را بالا آورد و زخم ابروی شهاب را نوازش کرد و آرام با صدای لرزانی گفت:
ــ کجا بودی شهاب؟تو این ده روز چه اتفاقی افتاد،چه بلایی سرت اومده؟؟
شهاب به چشمان خیس مهیا که آماده ی بارش بودند خیره شد و با اخم گفت :
ــ یه قطره اشک بریزی ،به مولا قسم هیچی تعریف نمیکنم
مهیت نفس عمیقی کشید و سری تکون داد خاب لبخندی زد و دستان مهیا را در دست گرفت و فشرد :
ــ شب رفتیم عملیان اول یه گروه شیش نفره وارد عمل شد که من یکی از اونا بودم اما درگیوی پیش اومد و بین ورود کا و گرو بعدی فاصله زیادی افتاد ،ما فقط شیش نفر بودیم و اونا الله واعلم ...، من اولین نفر بودم که نیر خوردم ،اونم تو کتفم
نگاه مهیا سریع به کتف شهاب کشیده شد!
ــ تیراندازی برام سخت شده بود ،دوتا از بچه ها بلافاصله تیر خوردن وشهید شدند منو اون سه نفر عقب نشینی کردیم ولی اونا دنبالمون اومدن ،از منطقه دور شده بودیم و به روستایی نزدیک شده بودیم که یه تیر دیگه تو پام خوردم ،خون زیادی از دست داده بودم و س م گیج می رفت لحظه آخر فقط احساس کردم روی زمین افتادم و دیگه چیزی نفهمیده
مهیا منتظر به صورت شهاب خیره شده بود، شهاب نفس عمیقی کشید و ادامه داد؛
ــ وقتی به هوش اومدم تو یه خونه تو روستا بودم،مثل اینکه فک میکنن من مردم و به دنبال اون سه نفر میرن و الان فهمیدم که اون سه نفر هم شهید شدند ،تو این فاصله دو تا از پیرمردای روستا متوجه من میشن و منو به خونشون میبرن،اول تعجب کردم چون میدونستم این منطقه تحت کنترل داعشه و اونا چطور جرات کردند منو اینجا اوردن چون ممکن بود هر لحظه خونه رو تفتیش کنن وقتی از اونا پرسیدم گفتن که داعشیا فهمیدن من زنده ام و در به ر دنبال من هستن اما خوشبختانه خانه ی یکی اهالی روستا مخفیگاه زیر زمینی داره و منو اونجا قایم کردند
ــ چرا این کارو کرده بودند اگر اونا میفهمیدن بی شک همه اهالی روستارو میکشتن!!
ــ منم تعجب کردم اما بعد پیرمرد برام تعریف کرد که داعشیا چند از دخترای جوون روستارو میبرن که بچه های ما متوجه میشن و طی یه عملیات دخترارو سالم برمیگردونن و اهالی روستا همیشه خودشونو مدیون بچه ها ی ما میدونن و با این کار میخواستن یه جوری جبران کنن
ــ چرا شهین جون اینقدر بی تابی می کرد پس؟؟من فک میکردم تو .
حتی به زبون اوردنش هم سخت بود.
ــ من چی ؟به شهادت رسیدم؟
مهیا سری تکان داد!!
ــ یه عملیاتی دو روز پیش انجام شد که ارش هم بود که اون روستا رو از دست داعش گرفتند و ارش بود که منو پیدا کرد حال من خیلی بد بود اونقدر که امیدی به زنده بودن من نبود ،برای همین به مامان گفته بودن که من شهید شده بودم ،مامان ازشون خواسته بود خبرت نکنن،امروز صبح مامانم با دیدنم از حال رفت،هنوزم غیر از تو و مادرم کسی خبر نداره
#ادامه_دارد
http://eitaa.com/cognizable_wan
مهیا نگاهی به پا و دست شهاب انداخت و خوشحال لبخندی زد،شهاب کنجکاو پرسید:
ــ به چی فکر میکنی که چشمات اینطور برق میزنن؟؟
مهیا دستی به گچ پای شهاب کشید و گفت:
ــ حالا که اینطور درب و داغون شده دیگه نمیری درست میگم؟
شهاب بلند خندید و گفت:
ــ اولا درب و داغون خودتی ،خجالت نمیکشی اینطور به شوهرت میگی
و با شوخی ادامه داد:
دوما ،این همه فرماندهی عملیات به عهده ی من بود و با موفقیت انجام شده ،انتظار نداری که منو خونه نشین کنن
تا مهیا می خواست حرفی بزند شهاب گفت :
ــ چیه باز میخوای بگی،خب چیکارت کنم مدال بندازم گردنت
مهیا با تعجب به شهاب خیره شد این حرف را به شهاب در دیدار اولشان گفته بود شروع کرد به خندیدند !!
ششها از خنده ی مهیا لبخند عمیقی بر لبانش نقش بست؛
ــ هنوز یادته؟؟
ــ مگه میشه یادم بره ،نمیرفتم که منو همونجا یه کتک مفصل مهمونم می کردی
مهیا دوباره خندید سرش را به شانه ی شهاب تکیه داد و زیر لب زمزمه کرد:
ــ خدایا شکرت
و در دل ادامه داد "خدایا شکرت به خاطر این آرامش،شکرت به خاطر بودنت ،شکرت به خاطر بودن این مرد در زندگیم"
با شنیدن صدای ذوق زده ی مریم که به طرف اتاق می آمد از شهاب جدا شد ،به اندازه ی کافی کنار شهاب بود ،الان باید کمی به خانواده ی شهاب هم اجازه میداد که کنارش باشند،با حال شهاب کمِ کمِ یک ماه خانه نشین شده ،و فرصت زیادی برای نشستن و حرف زدن و کمی غر زدن به جان شهاب را داشت...
#پایان🌹
http://eitaa.com/cognizable_wan
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گوش کن اشکت در میاد😭😭😭
http://eitaa.com/cognizable_wan
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هک کردن و خالی کردن کارت بانکی در ۶ ثانیه . لطفا به دیگران هم منتقل کنید
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
بچهها باید رنج کشیدن را یاد بگیرند به خصوص از مادرها.
کافی است مادر هنگام سختیها عصبی نشود. بیماری افسردگی ناشی از نبودن رنج است و به همراه خلا لذت.
👈 اولاً که باید با رنج برخورد کنیم.
👈 دوماً برای از بین بردن رنج اقدام کنیم، کار کنیم، کار کردن را آموزش دهیم.
خیانت است که حافظه بچهها را پر کنیم ولی یاد ندهیم کار کند تا تولید ثروت کند، دانشآموزان باید برای تولید به زحمت بیفتند.
هدف ما از بین بردن رنجها نیست، [بلکه] رنجها نباید ما را متوقف کند.
🔸در زندگی طبیعی رنج نهادینه شده و بچهها را باید با رنج آشنا کرد.
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️✨❤️
#همسرانه
*همسرلجباز*
🌹 *اول اینکه در مقابل همسر لجباز لجبازی به خرج ندین.*
🍃 دوم اینکه چون معمولا لجبازها توی لحظه اوج لجبازی اصرار دارن بگن دارند درست میگن اون لحظه اصرار بر #اثبات اشتباهشون نداشته باشین.
✨ سوم اینکه اون لحظه باهاشون بحث نکنین. سعی کنین #بحث در این مورد رو بذارین واسه لحظه ای که آروم تر شدین. در مجموع میخوام بگم اون لحظه بگذارید و بگذرید ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
9.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ اون زمانیکه داعش، پدرانِ عراقی و سوریه رو مجبور میکرد که سندِ بردگیِ دخترانِشون رو امضاء کنند، سردار سلیمانی اجازه نداد که آب تویِ دلِ مردم ایران تکان بخوره!
👌 پاسخ حجتالاسلام عالی به ظریف حنجره و نفوذی دشمن
#سرطان_اصلاحات_آمریکایی
#انتخابات #ماه_مبارک_رمضان
🔻 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی که خود راوی صحنه است می گوید:
بعد از انفجار در مقابل مدرسه سید الشهدا، دیدم که تعداد بسیار زیاد از دختران مدرسه مثل گل پر پر شد اند. آنچه که سخت مرا شوکه کرد این بود که دختری دیدم که زخمی است و کیف و کتاب های اش در آتش می سوخت ، از من درخواست کمک کرد، من فکر می کرد که شاید بگوید من را به بیمارستان برسان که زخم هایم را پانسمان کنند.
نه هرگز چنین نگفت و بلکه خواهش کرد : عمو عمو تورا به خدا آتش کیف مدرسه ام را خاوش کن که کتاب هایم دارد می سوزد. گفتم عمو جان کتاب را رها کن خودت مهمتری بیا برسانمت به بیمارستان. گفت عمو جان اول کتاب هایم را خاموش کن ، زیرا پدرم پول ندارد دوباره برایم کتاب بخرد و من از درس هایم عقب می افتم
پ ن : شمار شهدای انفجار مکتب سیدالشهدا منطقه 13 کابل به ۶۳ نفر افزایش یافت و در حدود ۱۵۰ نفر دیگر در این انفجارتروریستی زخمی شدهاند.. مکتب سیدالشهدا در حدود هفتهزار دانشآموز دارد ، که دو هزار دختر زیر سن 18 سال، در این مکتب درس میخوانند.
🔰 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
*خانمهابخونن*
تشکر با قشنگترین کلمات
بعد از انجام کارهای مردانه توسط همسرتان از او
تشکرکنید و نگویید که او به وظیفه اش عمل کرده
و احتیاج به تشکر نیست
یک مرد هر قدر هم که قوی باشد در درون خود
دوست دارد که همسرش از کارها و رفتارهای او
قدردانی کند💕👌
http://eitaa.com/cognizable_wan
.
✅ هفت علت عدم استجابت دعا
✍️ گناه: امام علی(ع) فرموده اند: گناه مانع اجابت میشود. راه دعا را با گناهان بستهای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان.
✍️ استفاده از مال حرام: پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: هر کس لقمهای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمیشود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمیگردد.
✍️ ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستمکاران: پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: قطعاً خداوند دعای ستمدیدهای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمیپذیرد.
✍️ نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها: امام صادق(ع) فرموده اند: گناهانی که دعا را رد میکنند و فضا را تاریک میگردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است.
✍️ بریدن از خویشاوندان: پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا میشود.
✍️ ترک امر به معروف و نهی از منکر: پیامبر اکرم(ص) فرموده اند: ای مردم! خداوند به شما میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آنکه دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم.
✍️ سبک شمردن نماز: پيامبر اکرم(ص) فرموده اند: امّا پيامدهاى دنيوى سَبُک شمردن نماز، دعايش به آسمان بالا نمیرود.
#دعا #ذکر #ماه_مبارك_رمضان
.
دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکیاش برگزار میشد؛
با عجله به فرودگاه رفت.
بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛
که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه،
که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده،
مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ...
بعد از فرود هواپیما،
دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛
و خودش را معرفی کرد؛
و گفت:
هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛
و شما میخواهید من 16 ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت:
جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛
میتوانید یک ماشین دربست بگیرید؛
تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است...
دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛
و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛
که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛
بطوریکه ادامه راه مقدور نبود ...
ساعتی گذشت تا اینکه احساس کرد راه را گم کرده است ...
خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ...
که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛
صدای پیرزنی را شنید:
بفرما داخل، هر که هستی در بازه ...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.
پیرزن گفت:
کدام تلفن فرزندم؟
اینجا نه برقی هست و نه تلفنی ...
ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ...
دکتر از پیرزن تشکر کرد؛
و مشغول خوردن شد؛
در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود ...
که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛
که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد.
پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود.
بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت:
مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛
امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود.
پیرزن گفت:
شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است.
من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ...
دکتر آیشان می پرسد:
چه دعایی؟
پیرزن می گوید:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛
نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر،
به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ...
به من گفتهاند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛
که او قادر به علاجش هست، ...
ولی هم او خیلی از ما دور هست؛
و دسترسی به او مشکل هست؛
و هم میگویند هزینه عمل جراحی او خیلی گران است؛
و من از پس آن برنمیآیم ...
می ترسم این طفل بیچاره و مسکین، خوار و گرفتار شود ...
پس از خدا خواستهام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛
و کارم را آسان کند!
دکتر آیشان در حالیکه گریه می کرد؛
گفت:
به والله که دعای تو،
هواپیماها را از کار انداخت؛
و باعث زدن صاعقه ها شد؛
و آسمان را به باریدن وا داشت ...
تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند.
من هرگز باور نداشتم؛
که الله عزوجل با یک دعا،
این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛
و بسوی آنها روانه می کند.
وقتی که دستها، از همه اسبابها کوتاه میشود؛
و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد؛
فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا میماند؛
و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید؛
باز میشود.
هر جایی که امید ادامه دارد؛
تمام کائنات در راستای خواسته او تلاش میکنند.
http://eitaa.com/cognizable_wan
زکات فطره براساس نظر مقام معظم رهبری 💐
زکات فطره زن ناشزه👇👇👇
س. زنی که از تمکین شوهر خود داری می کند، آیا زکات فطره او از شوهرش برداشته می شود؟
ج. خیر، باید شوهرش زکات فطره او را بدهد؛ مگر آنکه نان خور شخص دیگری باشد.
عدم پرداخت زکات فطره و تکلیف زن و فرزند👇👇👇
س. پدری که زکات فطره نمی دهد، تکلیف زن و فرزند او چه می شود؟
ج. بر آنان تکلیفی نیست و لازم نیست فطره بدهند.
زکات فطره زن تأمین کننده مخارج زندگی👇👇👇
س. اگر زن به جهت نیاز شوهر، در تأمین مخارج زندگی کمک کند؛ چه کسی باید زکات فطره آنها را بدهد؟
ج. اگر زن نان خور شوهر محسوب شود، باید شوهر در صورت توانایی زکات فطره خود و همسرش را بدهد و اگر زن نان خور شوهر و کس دیگری نباشد، باید خودش زکات فطره اش را بدهد.
زکات فطره میهمان👇👇👇
س.
۱) میهمانی که فقط شب عید فطر به خانه انسان بیاید، تکلیف فطره اش چه می شود؟
۲) اگر میهمان فطره خودش را بدهد، آیا از عهده صاحب خانه ساقط می شود؟
۳) اگر انسان شب عید فطر میهمان داشته باشد و صبح متوجه شود که عید بوده؛ آیا فطره آنها بر او واجب است؟
ج.
۱) فطره او بر عهده صاحب خانه نیست.
۲) در فرضی که نان خور محسوب شود اگر با اجازه صاحب خانه و از طرف او فطره خودش را بدهد، از عهده میزبان ساقط می شود.
۳) ناآگاهی از رؤیت هلال، تأثیری در حکم پرداخت فطره ندارد لکن فطره میهمان یک شبه بر عهده خودش میباشد.
زکات فطره فقیر👇👇👇
س. آیا پرداخت زکات فطره بر کسی که توان مالی ندارد، واجب است؟
ج. اگر فقیر باشد، زکات فطره بر او واجب نیست و اگر سه کیلو گندم و مانند آن و یا قیمت آنها را دارد، مستحب است آن را به عنوان زکات فطره بدهد و چنانچه افرادی تحت تکفل دارد، می تواند آن را به قصد فطره، بین نفرات خانواده دست گردان کنند و بهتر است نفر آخر، آن را به کسی بدهد که از خودشان نباشد.
جنس زکات فطره👇👇👇
س. زکات فطره را باید از قوت متعارف داد، یا قوت شرعی؟
ج. اگر از گندم، جو، خرما، برنج و مانند اینها داده شود، کفایت می کند و منحصر به قوت غالب نیست.
مقدار زکات فطره👇👇👇
س. مقدار فطره چقدر است؟
ج. شخص باید برای خودش و کسانی که نان خور او محسوب می شوند، برای هر نفر سه کیلو از خوراک مردم مانند گندم، جو، خرما، کشمش، برنج، ذرت و یا مانند اینها و یا پول یکی از آنها را به مستحق بدهد.
کنار گذاشتن فطره و تصرف در آن👇👇👇
س. اگر شخص فطره را کنار بگذارد، می تواند از آن استفاده کند و بعد به جای آن مال دیگری بگذارد؟
ج. خیر، باید همان را که کنار گذاشته، برای فطره بدهد.
زمان کنار گذاشتن فطره👇👇👇
س. زمان کنار گذاشتن فطره و پرداخت آن چه موقع است؟
ج. بعد از اثبات حلول ماه شوال میتواند آن را کنار بگذارد اگر نماز عید فطر می خواند، بنابر احتیاط واجب باید پیش از نماز پرداخت کند یا کنار بگذارد و اگر نماز عید نمی خواند، تا ظهر روز عید فطر مهلت دارد.
پرداخت زکات فطره پیش از ماه رمضان👇👇👇
س. آیا جایز است پیش از ماه رمضان، فطره را به فقیر داد؟
ج. خیر، کفایت نمی کند؛ ولی می تواند آن را به عنوان قرض به او بدهد و در روز عید فطر، طلب خود را بابت فطره حساب کند.
پرداخت زکات فطره به واجب النفقه👇👇👇
س. آیا پدر می تواند زکات فطره را به فرزند دانشجوی خود که محتاج است، بدهد؟
ج. اگر فرزندان فقیر باشند، پدر و مادر باید مخارج واجب آنان را بپردازند و نمیتوان چیزی از زکات فطره را بابت مخارج زندگی به آنها داد؛ ولی برای ادای دین و یا مایحتاجی که تأمین آن بر پدر واجب نیست، اشکال ندارد.
پرداخت زکات فطره به خویشان مستحق👇👇
س. آیا جایز است زکات فطره را به عنوان هدیه، به خویشاوندان آبرومند و مستحق داد؟
ج. می تواند به عنوان هدیه بدهد و لازم نیست به او بگوید زکات فطره است؛ ولی باید در نیت قصد زکات کند.
پرداخت فطره غیر سید به سید👇👇👇
س. کسی که سید نیست، می تواند فطره را به سید بدهد؟
ج. خیر، جایز نیست.
ملاک در پرداخت فطریه سادات👇👇
س. همسرم از سادات میباشند با توجه به اینکه فطریه ایشان به عهده اینجانب میباشد و من نیز سیّد نیستم و با عنایت به اینکه فطریه سادات جداگانه دریافت میشود آیا فطریه مربوط به همسرم را در محل فطریه سادات باید قرار داد؟
ج. ملاک در پرداخت فطریه معیل(پرداخت کننده فطریه) است نه عیال، بنابراین شما نمیتوانید فطریه خود را به سیّد بپردازید هر چند همسر شما از سادات باشد.
پرداخت فطریه به سادات فقیر👇👇
س. آیا فطریه را به سادات فقیر میتوان داد؟
ج. غیر سادات نمیتوانند به سادات فطریه پرداخت نمایند.
💐💥💐💥☘️🍇💐
http://eitaa.com/cognizable_wan