محدوديت تنها در ذهن توست...!
فقط باید بخواییم و تلاشمونو شروع کنیم
هیچ چیزی نیست که دست یافتنی نباشه
http://eitaa.com/cognizable_wan
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت
خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را
در تحقیر دیگران می بینند.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
برای درمان سریع آفت دردناک دهان ؛
کافیست به یک قطره عسل کمی زردچوبه اضافه کنید و هر روز روی زخم بمالید،
این ترفند علاوه بر درمان آفت باعث کاهش درد آن هم میشود👌
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
خارج کردن سرب از بدن با سیر
این روزها هواآلوده است پس سیر توغذاهاتون حتمااستفاده کنیدتاسرب هوا را از بدنتان خارج کند
"بفرستين براي اونايكه دوستشون دارين"
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
درمان معده درد با چای لیمو:
چای لیمو علاوه بر طعم خوب، به خلاصی از درد دل هم کمک میکند.
اسیدی که در درون آب لیمو هست شکم شما رو برای تولید اسید بیشتر تقویت و تحریک میکنه که باعث میشه هضمتون سریعتر اتفاق بیفته.
چند قاشق غذا خوری آب لیمو را به آبگرم اضافه کنید و آنرا به آرامی بنوشید.
🍀 http://eitaa.com/cognizable_wan
⭕ *چه کسی را انتخاب کنیم*؟
جواب را از رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق علیه السلام دریافت کنیم:
شخصی از امام صادق (ع) پرسید:
بین دو حاکم در تردید هستم، چکنم؟
امام فرمود: عادل، صادق، فقیه و باتقواترین را انتخاب کن.
شخص گفت: اگر به تشخیص نرسیدم؟
امام فرمود: ببین افراد متدین به کدام مایلند.
شخص گفت: اگر نفهمیدم؟
امام فرمود: بنگر مخالفان آیین ما کدام را بیشتر میپسندند، او را کنار بگذار و ببین کدام بیشتر آنها را خشمگین میکند، او را برگزین.
« اصول کافی، جلد ۱، ص۶۸»
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
*همه بخونن*
💢 *کارهایی که برای #بهترین_همسر شدن باید انجام بدین*👌
1⃣ با یکدیگر مهربان باشیم؛ همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی میتوانیم مالک قلبهای یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم.
2⃣ به نیازهای همسر توجه کنیم؛ رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب میشود خواستههای خود را به راحتی بیان کند.
3⃣ قدرشناس باشیم؛ از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیتها و همکاریهایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمههای خاصی نیازمند نیستیم!
4⃣ الگوی خوبی باشیم؛ طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم.
5⃣ خود را به جای همسرمان بگذاریم؛ دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : «اگر من جای او بودم چه میکردم؟»
6⃣ به خواستهها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم؛ فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است
•┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈•
http://eitaa.com/cognizable_wan
💫 اﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﻢ ؟
ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺗﻮﺳﻂ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺟﺬﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻭ ﺻﺪﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻤﯿﺰﻧﺪ..
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﻛﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ
ﺍﺳﺘﺮﺱ ﯾﺎ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ
ﮔﺮﺩﺵ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻞ ﯾﺎ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﻛﻨﯿﺪ.
ﮔﯿﺎﻫﺎﻥ، ﮔﻞﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ
ﻫﺪﻑ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﮔﻞﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ
ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻬﺎ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﻨﺪ.
ﺁﺏ، ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺭﺍ ﺟﺬﺏ ﻣﯽﻛﻨﺪ؛
ﺣﺘﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ
ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﻣﻨﻔﯽ
ﺭﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﮐﻨﯿﺪ.
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️💫❤️
#همسرانه
*همه بخون*
💑 *برای همـسرتان آراسته و خوشبو باشـید!*
🔸لباسی که برای همــسرت نپوشی، تا شاد شود؛ به درد چه می خورد؟ اگر همســرت زیبایی و خوش تیپی تو را دوست دارد، چرا معطلیـــد؟
🔸چقدر بد است مرد یا زن در خانه بسته به شغل، مثلا بوی گازوئیل بدهد یا سر و کلهاش از تدریس، گچی باشد یا همیـــشه بوی قرمه سبزی بدهد. نه ادکلنی؛ نه کنار هم نشستنی و نه درک احساسات طــرف مقــابل!
🔸آقا و خانم محـترم وقتی در خانهای، لطفا تلفن همــراهت را کنار بگذار و کنار عزیزانت زندگی کن. به خودت برس، به خاطــر خودت و همــسرت...
http://eitaa.com/cognizable_wan
558.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌ #زوم کردن میکروچیپ در واکسن کرونا زیر میکروسکوب👉👆
⚠️ کوچکترین سیستم تک تراشه جهان با تزریق عضلانی وارد بدن میشود
#کنترل_ذهن
#ام_کا_الترا
#برده_داری
#کنترل_بیولوژیکی
http://eitaa.com/cognizable_wan
سلام ❇️ حداقل تاثیرات محتمل میکروچیپ های انتقالی به خون از طریق زدن واکسن و... در کنترل افراد
👈 از کنترل هوشیاری و خواب وبیداری
و مزاج
و سلامت وبیماری
و تعیین جنسیت نوزادهای افراد
وتاثیرات روی اعصاب و روان
وخلقیات ورفتار از محبت وخشم وغضب
و آرامش و اضطراب واسترس
و کنترل تنفس افراد و خفگی
و کنترل فشار خون
و سستی وتنبلی وخستگی های مزمن
وکاهش انرژی بدن وبرعکس
و کنترل اراده افراد
وتمایلات نفسانی وشهوانی و اوهام
وانقباضات عضلانی
وتضعیف سلولهای قرمز خون وازبین بردن آنها
واسیدوز وآلکالوز تنفسی ومتابولیک و ...
و روش تاثیرات اینچنینی را که به دلیل تاثیر بر PH خون وبالتبع تاثیر بر مزاج افراد می باشد
را
👈در متن موجود در پیام زیر بخوانید
#تاثیرات_وروش_تاثیر_میکروچیپ
#میکروچیپ_واکسن
#کنترل_افراد_با_میکروچیپ
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴نشر دهید🔴
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #بیست_ویک
یوسف، آشفته و کلافه...
تا سرکوچه با قدم های بلند راه میرفت.تا مسیری را با تاکسی🚕 رفت. بقیه راه تا خانه را، به قصد پیاده روی، از ماشین پیاده شد.
چند روزی گذشت...
ذهنش به اتفاقات آن شب رفت، یادش به ماشینش افتاد. ماشین را نزدیک تکیه، پارک کرده بود و خودش با تاکسی برگشته بود!!
از کارش خنده ای کرد.☺️🙈با گوشی اش شماره علی را گرفت.اولین بوق تماس برقرار شد.
_به به سلام رفیق فابریک چه خبرا😍
یوسف_باید ببینمت
علی شاد و پر انرژی بود.
_پس کو سلامت😜
_سلام...بلند شو بیا اینجا کارت دارم
_تو کارم داری من بیام؟!😁
کلافه تر از قبل گفت:
_کجایی😤
_خونه.😜
_علی میای یانه؟.. نمیای قط کنم!!😠
_باشه بابا چرا میزنی! اومدم😐
چند ساعتی از آمدن علی گذشته بود...
قرارش همین بود.که علی بیاید برایش حرف بزند. کمی درد دل.. لااقل یک راهکار..!!!
در این چند روز فقط فکر کرده بود.! باید فرصت میداد به خودش.. به دلش، که او را غافلگیر کرده!💓❣
علی کتابی را برداشت روی تخت نشست. بیخیال یوسف، با حوصله، شروع به خواندن کرد.
یوسف کنار پنجره اتاقش ایستاد. به بیرون زل زده بود. بدون هیچ تمرکزی!!
_علی...بنظرت چکار کنم..؟؟!!
علی حدس زده بود...
از رفتار یوسف در این چند روز، که زود عصبی میشد، که حوصله بیرون رفتن از خانه را نداشت. گرچه، بقیه رفقا هم تاحدی شک کرده بودند.
علی میشنید یوسف چه میگفت اما باید بی تفاوت میبود. 😎یوسف از بی تفاوتی علی، با حرص، کتاب📓😤 را از دستش گرفت و روی میز کامپیوترش پرت کرد.
_دارم با تو حرف میزنمااا..!!! حواست کجاست!😠
_حرف حسابت چیه.! تو چت شده یوسف..!؟💓سردرگمی.. 💓کلافه ای.. 💓زود عصبی میشی...!😠
یوسف چپ چپ نگاهش کرد.
علی_ هان چیه.. !!؟؟😠اون از اون شب، هیئت، که اینجوری کردی.. کل سیستم رو قطع کردی.. اون از ماشینت که گذاشتی همون جا.. اینم از حالا..!!
از وقتی اومدم توخودتی! یه ریز داری راه میری!. راه میخای!!؟؟ اول قفل زبونت باز کن بعدم #غرورت رو بذار کنار.! خلاص!😠☝️
کلافه دستی ب گردنش کشید...
آرام بسمت میز کامپیوترش رفت. روی صندلی نشست.😣جوابی برای حرفهای علی نداشت.که #حق بود. #بجا بود. گرچه #رک بود.👌
آرنجش را روی پاهایش گذاشت و سرش را در حصار دستانش قرار داد. سکوت کرد. فقط یک کلمه گفت آن هم با صدایی نامفهوم.
_نمیدونم...!😣
علی از روی تخت بلند شد با لحنی دلسوزانه گفت:
_میخای چکار کنی؟!😊
_اونم نمیدونم..!😣
_به سیدهادی گفتم، ماشینو برد خونشون. بیارمش برات؟!
به صندلی تکیه داد.به نقطه ای نامعلوم خیره شد.
_بخدا نمیدونم..! هیچی نمیدونم!.. هرکاری فکر میکنی درسته همون کارو بکن
علی حدسش به یقین تبدیل شده بود..😊
یکبار خودش، چند سال قبل همین بلا سرش امده بود.مزه عشق😍 را چشیده بود.وقتی دلباخته مرضیه💞شده بود..!
یوسف را میشناخت...
خوددار تر از آن بود که به این راحتی حرفش را بیان کند.هرچه بود رفیق بودند.لبخندی زد. دستش را روی شانه یوسف گذاشت.
_من دارم میرم یه وقت کارم داشتی بگو. کاری نداری؟😊
یوسف بی حوصله تر از آن بود که جوابی دهد...
سرش را به علامت نه تکان داد. علی خداحافظی کرد و رفت...
✨✨💚💚💚✨✨
ادامه دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan