هدایت شده از "دانستنیهای زیبا"
✍علامه تهرانی (ره) :
هر کس در عصر پنج شنبه برود بر سر قبر مادرش و پدرش و طلب مغفرت کند ، خداوند عزوجل طبقه هایی از نور به قلب آنان افاضه می کند و آنها را خشنود می گرداند و حاجات این کس را بر می آورد. أرحام انسان در عصر پنجشنبه منتظر هدیه ای هستند و لذا من در بین هفته منتظرم که عصر پنج شنبه برسد و بیایم بر سر قبر پدر و مادرم و فاتحه بخوانم.
📕 معاد شناسی
علامه طهرانی ، ج ۱ ، ص ۱۹۰
امروز پنجشنبه
یادی كنيم ازمسافرانی
که روزي درکنارمان بودند
و اكنون فقط یاد و خاطرشان
در دلمان باقی ست
با ذكر فاتحه و صلوات
"روحشان راشادکنیم
🌸اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🌸
👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan
هر روز
سه اتفاق خوشایند حتی کوچک را بنویسید و
سه دقیقه شکرگزاری کنید
این کار را برای ۲۱ روز ادامه دهید.
این کار مغز را عادت میدهد
که بر روی مسائل مثبت تمرکز کند
و باعث خوشحالی شما شود
امیدوارم روزهاتون پر از اتفاق های خوب باشه
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگى مثل دوچرخه سوارىِ. براى اينكه تعادلت حفظ بشه بايد به حركت ادامه بدى .
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
حیرت خواهی کرد، که اگر خود را دوست بداری، دیگران نیز دوستت خواهند داشت.
هیچکس کسی را که خود را دوست نمیدارد، دوست ندارد.
اگر نمی توانی به خود عشق بورزی، چه کس دیگری به این کار اهمیت خواهد داد؟/ اُشو
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جهان پس از ظهور
حتما ببینید
http://eitaa.com/cognizable_wan
#داستان_واقعی
✨امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکرد
به یکی از مساجد داخل شهر لندن
منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام
دور بود.هر روز با اتوبوس از مسجدم
به خانه برمی گشتم.
هفته ای می شد که این مسیر را با
اتوبوس طی می کردم که یک روز
حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…
سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به
راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم
پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم
متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد.
با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!
همین طور داشتم با خودم یکی به دو
می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه
آن پول را پس بدهم چون بالاخره
حق، حق است…
هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به
راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این
20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.
راننده تبسمی کرد و گفت:
ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر میکنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!
آن امام جماعت مسجد می گوید:
وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم
پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند.
به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم…
اشکهایم بی اراده سرازیر بودند
نگاهی به آسمان انداختم و گفتم:
خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!!
چنان زندگی کن .
کسانی که تو را میشناسند، اما خدا
را نمیشناسند،به واسطه آشنایی
با تو با خدا آشنا شوند
http://eitaa.com/cognizable_wan
هوالمحبوب
🕊رمان #هادےدلـــــہا
قسمت #سےوشش
واسه نرفتن به غرب خیلی بهونه آوردم ولی مثل اینکه شهدا میخواستن مناطقیو ببینم که ازش غربت میبارید😔
دلاوری وشجاعت زنان و مردان کرد بیش از حد تصوراست
ایران #تنها سرزمینی است که ادیان وقبایل مختلف کنارهم داره ودشمن همیشه خواسته سو استفاده کنه
وقتی نیروهای بعثی عراقی پاوه رو غصب میکنن..
یک #بانوی_غیور کرد برای زراعت به خارج از شهر میره وقتی باز میگرده با یک سرباز تنومند عراقی روبرو میشه وباهمون تبر اون سربازو به درک واصل میکنه
این دفعه محل سکونتمون مدرسه بود.
بابهار توی حیاط نشسته بودیم
پسرها داشتن فوتبال بازی میکردن یهو عطیه اومد کنارمون نشست.
_آقا عایا تو شوهر نداری همش کنار مای🤔
مهدیه: آخر سید محمد طلاقش میده😁
عطیه: .گمشید بابا.. 😬سید محمد رفت #نمازشب بخونه بچم☺️
بهار: اوووووووه بچت.. 😃زینب... زینب... چیشده داری گریه میکنی؟😢😰
_ حسین وقتی ۱۷_۱۸ ساله بود با یه اکیپ اومده بود غرب،شب آخر همه قرار میزارن نماز شب بخونن هرکس نمازشبش طولانی تر بشه باید بقیه براش هدیه بخرن.. حسین توسجده آخرنماز میخوابه همه فکر میکنن سیمش وصل شده.. صبح که پا میشه قشنگ سرماخورده بود😢
مهدیه: فدات بشم گریه نکن😔
بهار: پاشید بریم بخوابیم.. صبح میریم '' بازی دراز'' .. عطیه دخترم توهم پاشو برو پیش شوهرت
ادامہ دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊رماݩ #هادےدلہا
قسمت #سےوهفتم
"بازی دراز" جای قدم شهیدصیادشیرازے🌷هست.
#اولین کسی که #رهبر انقلاب😍 برپیکرش نمازخوندو چند روزبعدازشهادتشون فرمودن: دلم برای صیادم تنگ شده است.
بافاصله از بچه ها نشستم وبه مسیر سخت "بازےدراز "نگاه میکردم.👀
سرم رو برگردوندم دیدم یه پیکسل دست مهدیه هست داره عکس میگیره
_از ۲۴ساعته بیست ساعتش سرت توگوشی باشه 😒
مهدیه: اییش😬
از صبح که راه افتادیم به نیابت از #محمدرضا اومدم الانم داریم باهم بامنطقه عکس میندازیم که بفرستم برای دوستام
به دور واطرافش نگاه کردم هیچ پسری کنارش نبود
_جن و خولی شدی کومحمدرضات؟😐🤔
مهدیه : بیا ببینش😁
منظور مهدیه یه شهید بود
یه شهید دهه هفتادی
"شهیدمحمدرضادهقان امیرے"
مسؤل اتوبوس گفت باید حرکت کنیم.توی اتوبوس گوشیمو درآوردم وتوگوگل سرچ کردم "زندگینامه شهید محمدرضا دهقان امیری"
✨معرفی مختصر شهید محمدرضا دهقان امیری ✨
تاریخ تولد:۲۶فروردین ۱۳۷۴
محل تولد: تهران
وضعیت تأهل:مجرد فرزند دوم خانواده علی دهقان امیری
دانش آموخته دبیرستان وعلوم معارف اسلامی امام صادق(ع)
دانشجوی سال سوم فقه وحقوق در مدرسه عالی شهید مطهری
اعزام به سوریه :۱۵مهرماه ۱۳۹۴ باعنوان بسیجی تکاور.
شهادت در تاریخ:۲۱ آبان ۹۴🕊
محل شهادت: سوریه حلب💔
محل دفن: امامزاده علی اکبر، چیذر🌹
شهید مورد علاقه : شهید مدافع حرم رسول خلیلی
صفات بارزاخلاقی:👇
مؤمن،مهربان،دلسوز،خوش اخلاق ، خنده رو،شوخ طبع،متبسم،دست و دلباز،خلوص نیت در انجام وظایف دینی وامور خیر،غیرتمند نسبت به خاندان عصمت وطهارت🌹
علایق:👇
مراسمات مذهبی به خصوص مراسمات هیات رأیة العباس وریحانة النبی😍،
زیارت کربلا مشهد مقدس😍 ، تفریح وگردش وکوهنوردی،پارکور،ورزشهای هیجانی و موتور سواری.
آتقدر غرق عکسای شهید دهقان بودم نفهمیدم کی رسیدیم مدرسه...
ادامہ دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊رماݩ #هادےدلہا
قسمت #سےوهشتم
اینبار مقصد "قصرشیرین" بود.
سرزمینی که تن رنجورش بارها از ایران دفاع کرد.
اوج جنایت رژیم درقصرشیرین زمانی بود که صحبت قطع نامه میان ایران و عراق بود😡.
وحشی گرانی که وقتی پا به بیمارستات میزارن به رگبار میبندن😭 وپایه یه ساختمان با TNTمیترکونه
اینجا مردان وزنان غیور سالها دربرابر دشمن ایستادگی کردند
نمونه بارز این #شهیده_ناهیدفاتحی_کرجو هست🌹
دختر۱۶ساله ای که بانیروهای سپاه همکاری میکرد.
یک روز گروهک صدانقلاب به نام کومله ناهید رو میزنن😔😭
مادر ناهید ماه ها در روستاها دنبال دخترش میگردد اما یک روز در کردستان میپیچد که قراره یک #جاسوس خمینی در خیابان برزن رسوا کنند
وآن جاسوس شهیده ناهیدفاتحی کرجواست😔
شاید باورش سخت باشد دخترک ۱۶ساله با سری تراشیده ودست بسته به جرم اینکه به امام خمینی توهین نکرده کشتند.😔😭
مادر ناهید برای آرامش ناهیدیکر دخترش رابه تهران انتقال میدهد ودر بهشت زهرا دفن میکند.🕊🌹
تیر جایش را به مرداد داد وتولدم رسید.سخت بود بدون #حسین،بادوستام رفتم مزارشهدا کیک بریدم 🍰بدون حسین😔
مرداد جایش را به شهریور داد وعطیه باتعهد بابا وهمسرش در مدرسه شروع به درس خواندن کرد.
تاسوعا آمد ورفتیم معراج الشهدا
اما چی فهمیدیم😧
همه بچه ها اسم نوشتند واسه پیاده روی #اربعین😍❤️
اما ما چون کنکور آزمایشی،تست،رس وامتحان داشتیم مانع سفر رؤیایی مون بود😣
تازه از معراج الشهدا خارج شدیم که گوشی عطیه زنگ خورد📲
_ کییه؟
عطیه: سیده خدا کنه از اربعین چیزی نگه
_ حالام بگه بچه بازی درنیار😒
عطیه:سلام خوبی آقا؟
سید:......
عطیه: باشه همسری پس بازینب شب منتظرتم😍😊
ادامہ دارد......
http://eitaa.com/cognizable_wan
🕊رماݩ #هادےدلہا
قسمت #سےونہم
🍀راوےعطیه🍀
وارد خونه شدم
_سلام
مامان:سلام دخترم😊.عطیه مامان چیشده؟
_هیچی مامان شب سید میاد من میرم تواتاقم
دراتاقمو بستم چادر و مانتومو در آوردم.
جانمازم را پهن کردم وچادرنماز به سر کردم.
دورکعت نماز خوندم بعدنشستم اشکام همینجوری میومد.😭
" یا سیدالشهدا خودت آرومم کن"🙏😭😭
داشتم همینطوری حرف میزدم که دراتاقمو زدن
اشکامو پاک کردم گفتم: بفرمایید
فکر میکردم مامانه ولی باتعجب دیدم #سیده ❤️
از جانماز پاشدم. ودستموبه دستش دادم😍🙈
_سلام عزیزم خوش اومدی☺️
سید:گریه کردی خانم گل؟🌹
_بیا بشین عزیزم
سید دستمو تو دستش گرفت 🙈😍و گفت:چیشده خانمم؟😊
_هیچی سرسفر اربعین ناراحتم😔
سید:اتفاقامنم اومدم دراین موردباهات حرف بزنم
_خب بفرمایید بنده درخدمتم
سید:عطیه جانم میشه رضایت بدی منم برم؟
_من فدای جدت بشم ❤️😍عزیزم برو به سلامت
به چشم بهم زدنی راهی کربلا شدند.
حتی باباومامان منو زینب راهی شدند.
قرار شد منم برم خونه زینب اینا.
امروز صبح همه راهی مرز ایران وعراق شدند.😔😢
زینب درحالیکه پیتزا🍕 به دست وارداتاق میشد گفت:عطیه فردا امتحان شیمی داریم استراحت کنیم درس بخونیم بعد بریم کهف تا۱۱ برگردیم.موافقی؟
_بلی
داشتم درس میخوندم که یهو زینب گفت: واااااییی مخم دیگه نمیکشه😖 بریم؟؟
_بریم
اینجا کهف الشهدا منبع آرامش🌹😊
من آرومتر بودم ولی های های گریه های زینب بالا گرفت....😰
ادامہ دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
#رماݩ_هادےدلہا
قسمت #چهلم
از گریه های زینب ترسیدم دوباره حالش بد بشه از حال بره هیچکسی هم همراهمون نبود😰
رفتم جلوسرشوبغل کردم
_زینب توروخدا حالت بدمیشه ها
پاشوبریم بسه دیگه😥
زینب:
_یه کم دیگه بمونیم خواهش میکنم
گوشی منو، عطیه از توکیفم میدی؟
_آره وایسا برم از توکیفت بیارم
گوشی خودمم برداشتم گوشی زینبم دادم دستش
زینب یه مداحی گذاشت منم نتمو روشن کردم
_عه زینب بیاببین مهدیه رسیده بین الحرمین هم بامحمدرضا عکس انداخته هم ناهار مهمون امام حسینه
زینب:
_خوشبحالش که لیاقتشوداشت من حتی ازپیکر داداشمم موندم😔😭من اونقدر بی لیاقتم که حتی پیکر داداشموندیدم همش صبر صبوری تاکی آخه؟😭چرا منونطلبیدن یکم آروم شم حداقل
_زینب توروخدا ببین داری میلرزی من میترسم اینجا حالت بدبشه دستمم جایی بند نیس.. توروخدازینب.. جان حسین پاشو😢
لرزش بدن زینب به قدری بود که مجبور شدم ببرمش دکتر آرامبخش بزنه
وقتی رسیدیم خونه خواب خواب بود
زینب روتختش خوابید منم رفتم توپذیرایی تلگراممو چک کنم که چشمم به عکس حسین روپذیرایی افتاد
گوشیو گذاشتم رومیز رفتم سمت عکسش
_حسین توفقط برادر زینب نبودی زینب مرید و مجنون و شاگرد تو بوده خودت آرومش کن.. 😢
همونجا روی مبل گوشی به دست خوابم برد.. چشمامو که باز کردم دیدم زیارت عاشورا میخونه با گریه
_زینب چیشده چرا گریه میکنی؟
🍀راوےزینب🍀
با آرامبخش خوابم برد.
خواب دیدم بین الحرمینم.. حسین بالباس سبزپاسداری وسط بین الحرمین وایستاده
یکم اونورتر محمدرضادهقان ومجیدقربانخانی ایستاده بودن.حسین رفت سمت شهیدمحمدرضا دهقان یه بلیط گرفت وگفت :
_منتظرتم خواهری
وقتی چشمامو باز کردم الله اکبر اذانو شنیدم
عطیه:زینب چیشده؟
_هیچی خواب حسینودیدم توبخواب من برم قورمه سبزی درست کنم
داشتم میرفتم قورمه سبزی درست کنم که تلفن زنگ خورد
_الو بفرمایید؟
:منزل شهیدعطایی فرد؟
_بله بفرمایید؟
:ببخشیدحاج آقاهستن:
_خیرشما؟
: کریمی هستم از ناحیه باهاتون تماس میگیرم ببخشید میشه باحاج خانم یاخواهرشون حرف بزنم؟
_خودم هستم بفرمایید؟
پیکرحسین تفحص شده؟
:خیرخانم عطایی فرد.. تماس گرفتم بگم برای عیدنوروز با سایرخانواده های شهدای جاویدالاثر مشرف میشید سوریه زیارت خانم حضرت زینب .س.فقط حاج آقا که از کربلا برگشتن مدارکتونو بیارین ناحیه
اشکام میریخت.. حسین گفت
_ #منتظرتم
ادامہ دارد...
http://eitaa.com/cognizable_wan
.:
#یک_لحظه_تفکر
یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد.
همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد :
❌خواهرم حجابت !!
خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!.
نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده.
به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید.
تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن..
پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت :
خدایا این کم رو از من قبول کن !!
شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد.
فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت.
توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت؟
لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید.
دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد
اما کسی جلو نمیومد ، اینبار با صدای بلند التماس کرد
اما همه تماشاچی بودن ، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن
دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه :
آهای ولش کن بی غیرت !!
مگه خودت ناموس نداری ؟؟
وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !!
دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن
افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه
ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد :
وقتی خواستن به زور سوارش کنند ، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !!
همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید..
اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود💪 دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود✌️
🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر #علی_خلیلی🌹
#روحش_شاد💚
http://eitaa.com/cognizable_wan
مخترع کمربند ایمنی در تصادف اتومبیل کشته شد
شصت سال پیش غلامرضا اسکندریان جوانی از اهالی اندیمشک کمربندی برای اتومبیل اختراع کرد و آنرا به رییس وقت کارخانه ایران ناسیونال ارائه داد. طرح او مورد قبول قرار نگرفت. اسکندریان به دنبال تحصیل در رشته الکترونیک راهی رومانی شد و نخستین مهندس مکانیک و الکترونیک ایران لقب گرفت. سپس به ایتالیا رفت و طرح خود را به استپان فیات رییس کارخانه فیات ارائه کرد و فیات طرح اورا به مبلغ ۳۰۰۰ لیره از وی خرید و نخستین بار کمربند ایمنی اتومبیل بر روی خودروی فیات نصب شد. طرحی که بعدها در تمام کارخانه های اتومبیل سازی جهان مورد استفاده قرار گرفت و الزامی شد و جان میلیونها نفر را نجات داد. اسکندریان از طرح خود تنها ۳۰۰۰ لیر
به دست آورد و تمام آنرا صرف مخارج تحقیق برای نوعی لاستیک خاص جهت اتومبیل کرد. اینگونه بود که لاستیک تیوبلس اولیه زاده شد و در ابتدا هیچ سرمایه گذاری حاضر به اجرای طرح او نبود. ماکسیم فورد رییس کارخانه فورد طرح وی را احمقانه و موجب آتش گرفتن خودرو نامید. اسکندریان سرخورده و تهی دست به رومانی و مجددا به ایران بازگشت. محمود خیامی رییس کارخانه هیلمن_ پیکان، طرح تیوبلس وی را پسندید و با کمک یک شرکت فرانسوی چند نمونه لاستیک تیوبلس تولید کرد. قرارداد اسکندریان و خیامی مشروط به بازدهی طرح بود و چون نمونه اولیه لاستیک تیوبلس خوب از آب در نیامد طرح شکست خورد و خیامی از اسکندریان شکایت کرد و ۳ ماه به جرم کلاهبرداری راهی زندان شد. پس از آزادی زندان راهی فرانسه و از آنجا سوئد شد و طرح خودرا به مبلغ ۷۰۰ کرون به میرچا وولوو رییس کارخانه ولوو فروخت. ولوو طرح را مناسب یافت و برروی تمام اتومبیلهای شرکت خود استفاده کرد و در سال اول ۶۴۰۰۰۰ کرون سود خالص به دست آورد و از آن پس لاستیک تیوبلس اتومبیل در سراسر اروپا برروی خودروهای معتبر استفاده شد. در دفتر مرکزی ولوو واقع در استکهلم تنها عکس موجود از غلامرضا اسکندریان نابغه جوان و گمنام ایرانی بر روی دیوار در کنار میرچا ولوو نصب شده است. غلامرضا اسکندریان عاشق اتوموبیل بود و بیش از ۳۵ اختراع مختلف برای اتوموبیل انجام داد درحالیکه در تمام عمرش هرگز نتوانست خودرو خریداری کند.
. او به ایران بازگشت و در فقر و گمنامی به استخدام اداره دارایی خرم آباد درآمد و سرانجام در ٢٦ تيرسال ۱۳۶۱ در راه خرم آباد به پلدختر در تنگ ملاوی با تصادف خودروی حامل او و وهمراهانش با درخت جان خود را از دست داد و در خرم آباد و در دامنه کوه هشتاد پهلو، بالای خیابان جلال ال احمد به خاک سپرده شد. علت مرگ وی در روزنامه اطلاعات سه شنبه پنجم فروردین ۱۳۶۱نبستن کمربند ایمنی اعلام شد. با این تیتر: غلامرضا اسکندریان نابغه ایرانی ومخترع کمربند ایمنی در تصادف اتومبیل کشته شد.
تنها فرزند او آریا اسکندریان هم اکنون رییس بخش خاورمیانه کمپانی فیات در ایتالیاست.
یادش گرامی
منبع: بهار نیوز
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
مشكلات زندگى نميان كه نابودت كنن، ميان كه بهت كمك كنن تا پتانسيل هاى نهفته ات رو بشناسى.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #خاطرات_خوش_زندگی_رامرورکنیم
💠 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود #کینه یا دلخوری پیدا کرده و نمیتوانند به راحتی #همسر خود را ببخشند.
💠 در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را #تغییر میدهد و میتواند #دلخوریتان را از بین ببرد این است که نقاط #مثبت همسر و یا #خاطرات خوشِ با هم بودن را مرور کنید.
💠 مثلا به #آلبوم_عکس یا فیلمهایی که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانهای برای #نرم شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گردد.
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
💝خانواده بهشتی💝
❤️🍃❤️
#سیاستهای_همسرداری
✍ ثابت کنید یک #همدم خوب می تونید باشید.
❌ به همسرتون این اطمینان رو بدید که می تونه با شما درد و دل کنه و #رازهای خودش رو بهتون بگه.
⏪باید بهش ثابت کنید بهترین مأمن اسرار و یا همدرد براش هستید.
🔻چون معمولا افراد رازهای دل و درد و دل هاشون رو به نزدیکانی که خیلی دوسشون دارند میگند.
❤️ قدرت عشق رو باور داشته باشید که می تونه آدم و زندگیش روبه کلی متحول کنه
😍پس #عاشق باشید و همسرتون رو با گفتار و رفتار #عاشقانه #جذب کنید.
💕💕💕
http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️🍃❤️
#ایده_دلبری
😊حالا که تمامت برای من است
💕حالا که می دانم با خیال راحت دارمت.
🌹حالا که می تونم پُز با تو بودن رو به عالم و آدم بدهم.
😌روزی هزار بار افسوس می خورم.
👌ای کاش
زندگی خیلی قبل ترها از دو گوشه ی این شهر بزرگ برمی داشت
و ما را سنـــــــ🖇ـــــــجاقمان می کرد به هم....
😍ای کاش زودتر از اینها داشتمت....😘
💕💕http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴احوالات قبـــر و میــت
🌹پیامبر اکرم (ص) میفرمایند :
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا
غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند،
كه شايد نجات يابد و منتظر دعای كسی است
كه به او دعا كند...
و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها
داخل قبور اموات ميشود.و اين مثل هديه است
كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند...
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری
يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد
و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان
خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به
اين سبب شاد و خوشحال ميشود...
📚 منبع احیا،العلوم
http://eitaa.com/cognizable_wan
راهكارهاي کم رنگ کردن خاطرات بد
از بین بردن تمام آثار بیرونی خاطرات بد از دیگر قدم های مهم فراموش کردن آن است .به طور مثال در صورتی که فرد از یک تصادف خاطره بدی در ذهن خود دارد، باید خودرویی که با آن تصادف کرده را بفروشد
لباس ها و لوازم را تعویض کند و عکس ها را از بین ببرد؛ اگر این خاطره بد در ارتباط با فردی دیگر به وجود آمده، تا حد ممکن باید از دیدار و گفت وگو با آن فرد خودداری شود.
عدم پرورش افکار منفی ، به گونه ای که نباید با یادآوری خاطرات بد، آن ها را گسترش داد. متاسفانه برخی افراد عادت دارند افکار مزاحم را پرورش دهند.
از راه های اهمیت ندادن به افکار منفی این است که فرد در مواقع هجوم آن ها به ذهن، سریع ذهن خود را متوقف کند و با ایجاد حالت تنبیه، آمار ورود این افکار به ذهن را کاهش داد.
با نوشتن آن خاطره بر روی کاغذ و پررنگ کردن هر خاطره ای هرچند بد، نکات مثبت آن را در نظر گرفت؛ از جمله نکات مثبت هر خاطره بد می توان به هوشیاری، آگاهی، تجربه و درس عبرت برای افراد اشاره کرد.
از مهم ترین کارها این است که افکار مثبت، جایگزین افکار منفی شوند، این امر تمرکز قوی و تلاش مداوم فرد را می طلبد .
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
به افراد عصبی که در خیابان به شما تنه میزنند راه بدهید تا عبور کنند
به رانندگان عصبانی و بی منطق که میخواهند از هر گوشه ای زودتر به مقصد برسند راه بدهید
به کسی که در خیابان به شما بی احترامی میکند بی اهمیت باشید
در برابر کسی که بی محابا به شما ناسزا میگوید سکوت کنید و محیط راه ترک کنید
در برابر کسی که کارهای وقیحانه خود را به شما نسبت میدهد کوتاه بیایید
در برابر کسی که مدام دروغ میگوید لبخند بزنید و بگذرید در پی انتقام نباشید
چون انها به راحتی هر کاری که بخواهند را میکنند.
به سادگی شما را وارد بازی های کثیف خود میکنند و با بی حیایی و فریاد و دریدگی شما را تا سطح خودشان پایین میکشند
یادتان باشد آنها همیشه حق به جانب هستند و آدم سالم و باشرف از پس آنها بر نمی آید
ضرب المثل باید با هر کسی مثل خودش بود...
را برای رسیدن به آرامش فراموش کنید و از چنین افرادی فقط دور باشید و یقه تان را دست هر دیوانه ای ندهید چون به قول معرف مردم از دور دیوانه اصلی را تشخیص نمیدهند
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍ همه يادشون ميمونه باهاشون چيكار كردى،
ولى يادشون نميمونه براشون چـكار كردى...!
هیچوقت نزار یادت بره که تو روزای سخت
کی کنارت موند و کی نموند...
دو چیز شما را تعریف میکند:
بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید
و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید
تنها دو روز در سال هست که نمیتونی هیچ کاری بکنی؛
یکی دیروز و یکی فردا
دو شخـص به تـو می آمـوزد:
یکی آمـوزگـار، یکی روزگـار
اولی به قیمت جـانش، دومی به قیمت جـانت
آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و با غرورشون زندگی میکنن
👇👇🔻
http://eitaa.com/cognizable_wan
بین "علاقه هایتان" و "منطقتان"، هیچ وقت یکی را انتخاب نکنید!
باور کنید هیچکدامشان به تنهایی درست نیست...
نه علاقه ای که بی منطق باشد
و نه منطقی که بدون علاقه پیروی شود.
همیشه انتخاب هایتان را جوری تعیین کنید
که نه بی منطق باشد و نه بی علاقه
یک جور قاعدهی بُرد، بُرد...
تقسیم کردن انتخاب ها به این دو دسته
پشیمان شدنش حتمی است...
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
هر لحظهای که تو به چیزی که مردم فکر میکنن اهمیت بدی همون قدر از خودت دور میشوی.."
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی تسلیت
http://eitaa.com/cognizable_wan
در قرون وسطا کشيشان بهشت را به مردم ميفروختند و مردم نادان هم با پرداخت مقدار زیادی پول قسمتی از بهشت را از آن خود ميکردند.
فرد دانايی که از اين نادانی مردم رنج ميبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام اين کار احمقانه باز دارد تا اينکه فکری به سرش زد… به کليسا رفت و به کشيش مسئول فروش بهشت گفت:
قيمت جهنم چقدره؟
کشيش تعجب کرد و ...گفت: جهنم؟!
مرد دانا گفت: بله جهنم
کشيش بدون هيچ فکری گفت: ۳ سکه
مرد سراسيمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهيد.کشيش روي کاغذ پاره اي نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کليسا خارج شد
به ميدان شهر رفت و فرياد زد: من تمام جهنم رو خريدم اين هم سند آن است و هيچ کس را به آن راه نمیدهم
ديگر لازم نيست بهشت را بخريد چون من هيچ کس را داخل جهنم راه نميدهم
اين شخص مارتين لوتر بود که با اين حرکت، توانست مردم را از گمراهي رها سازد. مارتین لوتر کسی بود در المان که نزدیک به ۷۶۰ سال پیش شاخه پروتستان را به مردم معرفی کرد و الان ۱/۳ مسیحیان پروتستان هستند (پروتستان یعنی اعتراض کننده).
""در جهان تنها یک فضیلت وجود دارد و آن آگاهی است!
و تنها یک گناه و آن جهل است""
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام روز جمعه به امام زمان عجل الله
http://eitaa.com/cognizable_wan
سلام علیکم
ایام شهادت امام جعفر صادق علیه السلام و سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) را تسلیت گفته، یاد شهیدان سرافراز بویژه شهدای پانزده خرداد و امام شهیدان وشهید سلیمانی عزیز را گرامی می داریم و به روان پاک آنان درود می فرستیم و با آنان بر سر آرمان های اسلام عزیز و انقلاب اسلامی پیمان می بندیم.
http://eitaa.com/cognizable_wan