مردی ثروتمند وارد رستورانی شد، نگاهی به این طرف و آن طرف انداخت و دید زنی سیاه پوست در گوشهای نشسته است.
به سوی پیشخوان رفت و کیف پولش را در آورد و خطاب به گارسون فریاد زد، برای همه کسانی که اینجا هستند غذا میخرم، غیر از آن زن سیاهی که آنجا نشسته است!
گارسون پول را گرفته و به همه کسانی که در آنجا بودند غذای رایگان داد، جز آن زن سياه پوست.
زن به جای آن که مکدر شود و چین بر جبین آشکار نماید، سرش را بالا گرفت و نگاهی به مرد کرده با لبخندی گفت، تشکّر میکنم.
مرد ثروتمند خشمگین شد..
دیگربار نزد گارسون رفت و کیف پولش را در آورد و به صدای بلند گفت، این دفعه یک پرس غذا به اضافهی غذای مجّانی برای همه کسانی که اینجا هستند غیر از آن سياه که در آن گوشه نشسته است..!
دوباره گارسون پول را گرفت و شروع به دادن غذا و پرس اضافی به افراد حاضر در رستوران کرد و آن زن سياه را مستثنی نمود..
وقتی کارش تمام شد و غذا به همه داده شد، زن لبخندی دیگر زد و آرام به مرد گفت، سپاسگزارم..
مرد از شدت خشم دیوانه شد.
به سوی گارسون خم شد و از او پرسید، این زن سیاهپوست دیوانه است؟! من برای همه غذا و نوشیدنی خریدم غیر از او و او به جای آن که عصبانی شود از من تشکر میکند و لبخند میزند و از جای خود تکان نمیخورد.
گارسون لبخندی به مرد ثروتمند زد و گفت، خیر قربان! او دیوانه نیست.. او صاحب این رستوران است...!
شاید کارهایی که دشمنان ما در حق ما میکنند نادانسته به نفع ما باشد...👌🏻😉
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻دمنوش آلبالو🍒
🔹آلبالوی رسیده را به همراه نبات یا عسل درقوری ریخته، بجوشانید و بنوشید👇🏻
🔹آرامش بخش
🔹موثر در جوان سازی پوست
🔹رفع عطش
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
48.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان اسماعیل بی نماز
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴تو برای خدا باش خدا و همه ملائکه اش برای تو خواهند بود!
☘آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند:
💠ما با کاروان و کجاوه به«گناباد» میرفتیم.وقت نماز شد.
مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت:
کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
🌾کاروان دار گفت:
بیبی!دوساعت دیگر به فلان روستا میرسیم.
آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
مادرم گفت:نه!
میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
💥کارواندار گفت:
نه مادر.الان نگه نمیدارم.
مادرم گفت:نگهدار.
💥کاروان دار گفت:
اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم.
مادرم گفت:بگذار و برو.
✨من و مادرم پیاده شدیم.کاروان حرکت کرد.وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
🌘من هستم ومادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد وممکن است حیوانات حمله کنند.
💫ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت،وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد،رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
🍂لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد.
در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم.
دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
🍀کنار جاده ایستاد و گفت:بیبی کجا میروی؟
مادرم گفت:گناباد.
او گفت:
ما هم به گناباد میرویم.بیا سوار شو.
🔮یک نفس راحتی کشیدم.گفتم خدایا شکر.
مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده.
به سورچی گفت:
من پهلوی مرد نامحرم نمی نشینم.
📔سورچی گفت:
خانم! فرماندار گناباد است.
بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
🔅مادرم گفت:
من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم!
💠در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم.
خدا برایمان درشکه فرستاده است...
🔅ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت!
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا.اینجا دیگر کسی ننشسته است.
🌾مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم.
دربین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم...
❤️اگر انسان بندهٔخدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت،بيمه مىشود و خداوند تمام امور اورا كفايت و كفالت مىكند.
🌼«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ» زمر/۳۶ آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
http://eitaa.com/cognizable_wan
ادم های منفی نگر به پیچ و خم جاده می اندیشند
آدمهای مثبت اندیش به زیبایی های جاده....
عاقبت هر دو به مقصد میرسند
اما یکی با حسرت دیگری با لذت....
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست؛
و اگر حق با شما نیست،
هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران احترام است،
صبوری با خود اعتماد به نفس است
وصبوری در راه خدا، ایمان است.
اندیشیدن به گذشته اندوه،
و اندیشیدن به آینده هراس می آورد؛
به حال بیاندیش تا لذت را به ارمغان آورد.
در جستجوی قلب زیبا باش نه صورت زیبا؛
زیرا هر آنچه زیباست، همیشه خوب نمیماند؛
اما آنچه خوب است، همیشه زیباست...
👇👇❤️
http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر فقط چشمهایمان
روح ها را به جای بدن ها
می دیدند چهقدر عقایدمان از زیبایی متفاوت می بود.
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
هر اتفاقی برای شما می افتد، خودتان مسبب آن هستید
پس درست تصمیم بگیرید و مسوولیت انتخاب هایتان را بپذیرید
دنبال تقصیر کار نگردید!
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
چیزی که باعث غرق شدنت میشه افتادن توی آب نیست
موندن زیر آب و بالا نیومدنه.
مراقب باشیم تو اشتباهات خودمون نمونیم
🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 #فرض_کنید_لال_است
💠 فردی که #لال است از او توقّع نداریم که نیازها یا محبّت خود را با زبان بیان کند بلکه زبان او همان رفتارهای اوست. در واقع سعی میکنیم تمام احساسات، منطق، حالات روحی، نیازها، گلایهها و #محبّت او را با ظاهر رفتارش تشخیص دهیم.
💠 درست است که در زندگی مشترک، زن و مرد باید #محبّت کلامی و گفتگو داشته باشند امّا یک تکنیک که میتواند ابراز محبّت کلامی و گفتگوی صمیمی بین شما را تقویت کند این است که فرض کنید همسر شما #لال است و مجبورید تمام رفتارهای او را ترجمه کنید.
💠 در این تکنیک مجبور هستید به ظاهر رفتارهای کوچک و بزرگ همسرتان و #معنای آنها بیشتر دقّت کرده و برداشتهای جالبی از رفتارهای او کنید. مثلاً اگر همسرم #ظرف میشوید یا غذا میپزد یعنی دارد در دلش داد میزند من همسرم را دوست دارم که دارم برایش غذا درست میکنم یا اگر همسرم برای خانه نان و میوه #خرید میکند یعنی دارد با زبان بیزبانی میگوید همسرم را دوست دارم که دارم به او خدمت میکنم. خودتان به تمام رفتارها و خدمتهای ریز و درشت همسرتان دقّت کنید و از آنها برداشتهای #مثبت و عاطفی نمایید.
💠 این روش میتواند توقّع فردی را که همسرش ذاتاً کم حرف یا #خجالتی است و در ابراز محبّت ضعف دارد تعدیل کرده و تا حدّی مانع #سردی روابط آنها شود.
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
*❓خدا چیست وچه شکلیست؟*
*مسئله ای که از حضرت علی علیه السلام پرسیده شد*
👇🏽👇🏽👇🏽
سؤالى كه براى اكثر مردم ، مسلمون و غير مسلمون ، كوچك و بزرگ حتما پيش اومده ، این است كه *خدا از كجا آمده ، الان كجاست ؟*
*از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!*
اگر شما هم دوست داريد جواب اين سؤال ها را بگيريد بايد بدانيد عقل و درك و فهم ما قادر نيست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال كفار راجع به خداوند به زيبايي جواب دادند وهم ضعف و عدم درك ما از وجود خداوند را شرح دادند .
سؤال كفار از امام على(ع)
*در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟*
امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هر چيزى كه وجود داشته...
كفار گفتند:
چه طور ميشود؟ !
هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده...!!!
*امام على (ع) فرمود :*
*قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟*
*گفتند ٢*
*امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟*
*گفتند ١*
*امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟*
*گفتند هيچ*
امام فرمود چطور ميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل از خداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد...؟؟؟
*كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته...؟!*
امام فرمود همه جا حضور دارد
وبر همه چيز مشرف است.
گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى...؟!
امام فرمود :
اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟
كفار گفتند همه جا و از همه طرف
امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟
كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟
چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟
امام فرمود خداوند خودش خالق خورشيد و نور است *آيا شما قدرت طوفان و باد را نديده أيد؟*
*باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است ،*
*در حالى كه قدرتمند است؟*
*خداوند خود خالق باد است.*
گفتند : خدايت را برايمان توصيف كن ، *ز چه درست شده ؟*
آيا مثل آهن سخت است ؟
يا مثل آب روان ؟
و يا مثل دود و بخار است !؟
امام فرمود :
آيا تا به حال كنار مريض در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم.
امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم با او حرف زديد ؟
گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟!
امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم و حركت نبود...؟!؟
گفتند : روح ، روح از بدنش خارج شد.
امام فرمود شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.
حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟
همه سكوت كردند .
امام على (ع) فرمود : *شما قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد ؛ چطور قادر به فهم و درك ذات اقدس احديت و خداى خالق روح خواهید بود...*
جانم فدات ای سلطان بلاغت ، یاعلی
http://eitaa.com/cognizable_wan