eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانک زیبا: زن هنوز کاملا وارد اتوبوس نشده بود که راننده ناغافل در رو بست و چادر زن لای در گیر کرد. داشت بازحمت چادر رو بیرون میکشید که یه زن نسبتا بدحجاب طوری که همه بشنوند گفت: آخه این دیگه چه جور لباس پوشیدنه؟ خودآزاری دارن بعضی ها ! زن محجبه، روی صندلی خالی کنار اون خانم نشست و خیلی آرام طوری که فقط زن بدحجاب بشنوه گفت: من چادر سر می کنم ، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد ، و نگاهش را کنترل نکرد ، زندگی تو ، به هم نریزد . همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود. من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادر از گرما اذیت می شوم، زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو. من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم. من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم. اما من روی تمام این خواسته ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم. و همه اینها رو وظیفه خودم میدونم. چند لحظه سکوت کرد تا شاید طرف بخواد حرفی بزنه و چون پاسخی دریافت نکرد ادامه داد: راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و لباسهای بدن نما و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند. حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟ زن بدحجاب بعد از یک سکوت طولانی گفت: هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی. و آرام موهایش رو از روی پیشانیش جمع کرد و زیر روسریش پنهان کرد. 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 http://eitaa.com/cognizable_wan
یه ضرب المثل هست که میگه اونایی که شنا بلدن تو دریا غرق میشن چون کسی که شنا بلد نباشه تو دریا نمیره ... حکایت ما ادماست هرچی بیشتر تو زندگی غرق میشی هرچی بیشتر به حکمت هستی فکر میکنی بیشتر قابل ضربه خوردن توسط سرنوشت میشی ... هرچی عاشق تر باشی تصمیمای احساسی تر میگیری و بیشتر غرق میشی ... هرچی سوادت بیشتر میشه بیشتر فکر میکنی و مغزت بیشتر هنگ میکنه... هرچی بیشتر ادما رو میشناسی بیشتر ازشون فرار میکنی ... میگن باید به عقاید همه احترام گذاشت ،کسی که قصد کشتن تو رو داره نمیتونی به عقیدش احترام بزاری ... اکثر پدرانمون باور های پدرانشان رو بی معنی میدونستن همونطور بیشتر ما باور های پدرانمون رو ... و شاید پسرانمون باور های مارو بی معنی بدونن ... به قول صادق هدایت:کاش احمق میماندم و زجر پوچی ابدی دنیا را نمیچشیدم . 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
✅دلسوزی ملک الموت برای دو نفر روزی رسول خدا (ص) نشسته بود ، عزرائیل به زیارت آن حضرت آمد ، پیامبر (ص) از او پرسید: ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستی ، آیا در هنگام جان کندن آن‏ها دلت برای کسی رحم آمد؟ عزرائیل گفت: در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:اولی روزی دریا طوفانی شد و امواج سهمگین دریا یک کشتی را در هم شکست، همه سرنشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت، او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره‏ ای افکند ، در این میان فرزند پسری از او متولد شد ، من مأمور شدم جان آن زن را قبض کنم ، دلم به حال آن پسر سوخت. دومی هنگامی که شداد بن عاد ، سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بی نظیر خود پرداخت ، و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد، و خروارها طلا و گوهرهای دیگر برای ستون‏ها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل شد وقتی که خواست از آن دیدار کند، همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب بر زمین نهاد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را قبض کنم آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت از این رو که او عمری را به امید دیدار بهشتی که ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نیفتاده بود ، اسیر مرگ شد. در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت: ای محمد! خدایت سلام می‏رساند و می‏فرماید: به عظمت و جلالم سوگند که آن کودک همان شداد بن عاد بود، او را از دریای بی کران به لطف خود گرفتیم ، بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم ، 💥در عین حال کفران نعمت کرد ، و خودبینی و تکبر نمود ، و پرچم مخالفت با ما برافراشت ، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت ، تا جهانیان بدانند که ما به کافران مهلت می‏دهیم ولی آن‏ها را رها نمی‏کنیم  📚جوامع الحکایات ، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی ،ص۳۳۰ http://eitaa.com/cognizable_wan
بوهای آرامبخش🤗 👥استشمام بوهاي مختلف روي نحوه رفتارهاي انسان تأثير مستقيم دارد 🍞استشمام بوي نان: باعث مي‌شود شما مهربان‌تر شويد. در واقع بوي نان انسان را نرم‌تر مي‌کند 🌿استشمام بوي نعناع: به‌خصوص براي ورزشکاران باعث ايجاد انگيزه و علاوه بر اين، باعث بهبود خُلق و خوي افراد مي‌شود ☕️استشمام دانه‌هاي قهوه : استرس را به حداقل ميرساند و شادماني بيشتري را به سمت شما جذب ميکند 🍊🍋استشمام بوي پرتقال و ليمو: باعث افزايش انرژي و به دنبال آن شادی و نشاط میشود 🍎استشمام بوی سیب: افزایش امیدواری را افزایش میدهد خصوصا در صبح 🌸استشمام گل یاس: عطر یاس میتواند شما را از غمگینی برهاند و افکار ناشی از افسردگی را از ذهن دور کند 🔸استشمام دارچین: باعث افزایش حافظه و تمرکز میشود(به افراد گرم مزاج خیلی توصیه نمیشود) 🍂استشمام اسطوخودوس: رایحه اسطوخودوس برای رفع اختلالات خواب و آرام شدن ذهن و جسم مناسب است 🌱استشمام چمن تازه برای جلوگیری از آلزایمر و محرک شادی و نشاط است.😊😉 http://eitaa.com/cognizable_wan
شهرسوخته از بزرگترین محوطه‌های باستانی آغاز شهرنشینی در فلات ایران است،و یکی از وسیع‌ترین گورستان‌های آغاز دوران تاریخی را دارد که تخمین زده شده حدود ۲۰ تا ۴۰ هزار قبر را شامل میشود. 🗞 http://eitaa.com/cognizable_wan
✍🏻هيچ وقت به خاطر حرف مردم زندگيتو خراب نكن...دهن اين مردم هميشه بازه... ▫️پولدار كه باشى ميگن دزده، ▫️ساده كه باشى ميگن بدبخته ▫️زياد گردش برى ميگن وله ▫️تو خونه باشى ميگن افسردس ▫️شوخ كه باشى ميشى سبك ▫️سنگين كه باشى ميشى مغرور ▫️خوشگل كه باشى ميگن مورد داره ▫️مرامت مردونه باشه ميگن داره دون ميپاشه ✍🏻پس بذار هر چى كه ميخوان بگن خداى توست كه بايد تو رو قضاوت کند... http://eitaa.com/cognizable_wan
ڪـوری عاطفی چیسـت؟!!! ڪوری عاطفی یعنی اینڪه؛ زن و مرد در زندگی زناشویی حرفی برای گفتن ندارند و هرڪدام از آنها در عین اینڪه در خانه هستند اما هرڪدام در اتاق خودشان و یا مشغول ڪار خودشان هستند.... اما به محض رسیدن به دوست و قوم خویش زبان باز می‌ڪنند و کلی حرف نگفته دارند؛ حتی در باره‌ی همسرشان....! اگر به این مرحله رسیدید؛ دچار ڪوری عاطفی شدید و خیلیی زود باید به فڪر چاره باشید. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
حکایت شیر پیر ! شیر به روزهای آخر عمر خود رسیده بود و به سختی نفس می کشید. حیوانات دیگر دورش جمع شدند و با خود گفتند: حال وقت آن رسیده است که کینه ها را تلافی کنیم. پس گراز با دندان های خود به شیر حمله کرد. گاو نر با شاخ هایش به او ضربه زد. شیر عاجز و ناتوان جلوی آنها افتاده بود و توانایی دفاع کردن از خود را نداشت. عاقبت الاغ که می دانست هیچ خطری از جانب شیر او را تهدید نمی کند، به شیر نزدیک شد و با جفتک به صورت او کوفت. شیر ناله ای کرد و گفت: این خفت و خواری، از مرگ بسی بدتر است. آری دوستان... بی احترامی به بزرگان، کار اشخاص جبون و ترسوست. 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
رايج ترين شيوه اي كه زن با به كار بردن اون ناآگاهانه مشاجره رو آغاز ميكنه اينه كه احساسات خودش رو مستقيم مطرح نميكن 🔻به عنوان مثال: وقتي كه مرد دير ميكنه ممكنه كه خانم احساسش اين باشه كه: " دوست ندارم منتظر بمونم وقتي دير ميكني" "نگرانت شدم نكنه اتفاقي برات افتاده" ولي وقتي شوهرش به خونه ميرسه همسرش به جاي اينكه همون احساسش رو مستقيم باهاش درميون بزاره اينجوري ميگه: ◽️چقدر دير كردی!؟ ◽️وقتي كه دير ميكني من بايد چه فكري كنم؟ ◽️فكر نكردي بايد بهم زنگ بزنی‌! اين معمولا باعث جر و بحث و دعوا ميشه پس بياين با يه كوچولو كم و زياد كردن جمله ها هم زبون نرمي داشته باشيم تا طرف مقابل رو با خودمون همراه كنيم. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
اولین ماشین پلیس ایران سال 1321 هجری شمسی این خودروها از سری خودروهای آلمانی بودند که وارد شهربانی تهران شدند. 🗞 http://eitaa.com/cognizable_wan
در زمان قاجار، فرد محکوم به اعدام باید از مردمی که برای تماشای اعدامش آمده بودند گدایی میکرد و پول رو به جلاد می داد تا بلکه با درد کمتری گردنش را بزند! به این پول حق تیغ می گفتند. 🗞 http://eitaa.com/cognizable_wan
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان جالب اصغر آواره، ارزش شنیدن داره واقعا 👌🏻✌🏻 http://eitaa.com/cognizable_wan
ﯾﮏ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ کاملاً ﻭﺍﻗﻌﯽ ! ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﺎ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺑﻮﺳﺘﻦ، ﺍﺯ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻗﺮﺍﺭ ﻗﺒﻠﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﯾﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻧﺪ! ﻣﻨﺸﯽ ﻓﻮﺭﺍً ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪ ﺍﯾﻦ ﺯﻭﺝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎﯾﻞ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﺭﯾﯿﺲ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ!» ﻣﻨﺸﯽ ﺑﺎ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﮔﻔﺖ: ‏«ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻧﺪ!» ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ‏«ﻣﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺪ.» ﻣﻨﺸﯽ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻟﺴﺮﺩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻃﻮﺭ ﻧﺸﺪ! ﻣﻨﺸﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﺯﻭﺝ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﯽ ﮐﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﻧﺪ، ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺭﯾﯿﺲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﻭ ﺭﯾﯿﺲ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻻﺟﺒﺎﺭ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ... ﺭﯾﯿﺲ ﺑﺎ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺗﻠﺨﯽ ﺁﻫﯽ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻝ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻼﻗﺎﺕ کند. ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺷﺨﺎﺻﯽ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﻭ ﺭﺍﻩﺭﺍﻩ ﻭ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻓﺘﺮﺵ ﺷﺪﻩ، ﺧﻮﺷﺶ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ. ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﻣﺎ ﭘﺴﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﺍﻧﺪ. ﻭﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍﯼ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪ... ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﻨﺎ ﮐﻨﯿﻢ.» ﺭﯾﯿﺲ ﺑﺎ ﻏِﯿﻆ ﮔﻔﺖ:‏ «ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺘﺮﻡ! ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽﻣﯿﺮﺩ، ﺑﻨﺎﯾﯽ ﺑﺮﭘﺎ ﮐﻨﯿﻢ! ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﮑﻨﯿﻢ، ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ...» ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ: ‏«ﺁﻩ... ﻧﻪ... ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ، ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ..!‏» ﺭﯾﯿﺲ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩﺭﺍﻩ ﻭ ﮐﺖ ﻭ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ‏«ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ؟! ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯿﺪ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﯼ ﯾﮏ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﺭﺯﺵ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﻫﻔﺖ ﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺩﻻﺭ ﺍﺳﺖ!!» ﺧﺎﻧﻢ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺭﯾﯿﺲ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺎﻻ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺍﺯ ﺷﺮﺷﺎﻥ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ! ﺯﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ‏«ﺁﯾﺎ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؟‏» ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺳﺮ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ... ﺭﯾﯿﺲ ﺳﺮﺩﺭﮔﻢ ﺑﻮﺩ!! ﺁﻗﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻢِ "ﻟﯿﻼﻧﺪ ﺍﺳﺘﻨﻔﻮﺭﺩ" ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﺎﻟﯿﻔﺮﻧﯿﺎ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﺖ ﺑﻠﻨﺪﺷﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ!!! ‏«ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﺳﺘﻨﻔﻮﺭﺩ‏» ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ، ﯾﺎﺩﺑﻮﺩ ﭘﺴﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺎﺭﻭﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﺩ!!! ﻭ ﺳﻌﺪیِ خدا بیامرز که ﻓﺮﻣﻮﺩ:❤️ ﺗﻦ ﺁﺩﻣﯽ ﺷﺮﯾﻒ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ ﻧﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﺩﻣﯿﺖ... 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
‏از یک گورکن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سر و کار داشتی عجیب‌ترین چیزی که دیدی چی بود؟ گورکن گفت: پنجاه ساله گور میکَنم، مرده غسل میدم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیب‌ترین چیزی که دیدم خودم هستم. پنجاه ساله با همه چیزایی که دیدم هنوز باور نکردم من هم یک روز میمیرم ! 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
😂 آقای کریم‌ منصوری که قاری و استاد قرآن ایران‌ هستند به سبک‌ قاری عبدالباسط‌ رفته بود برای مسابقات‌ در کشور عربستان‌ سعودی! خلاصه حاج‌ آقا کریم‌ با تلاوت‌ بسيار عالی خود، کولاک‌ کرد.😍 بعد از ايشون ، شركت‌ كننده‌ مصری اومد تلاوت‌ کرد با یک‌ غلط‌ بزرگ‌ در اعراب‌ ولی داورها قاری مصری را كه سُنی هم‌ بود برنده‌ اول‌ اعلام‌ كردند و کریم‌ منصوری ما دوم‌ شد🥺😐 اتفاقا مرحوم‌ آیت‌ الله موسوی اردبیلی هم مهمان‌ عربستان‌ بود‌ و کریم‌ آقا عصبانی رفت پیش‌ حضرت‌ آیت‌ الله و به ایشون‌ عرض کرد. آقا دیدین‌ این‌ نا عدالتی رو این‌ حق‌ خوری رو؟! اینا چی هستن‌ اصلا یه مشت‌ بی‌ دین‌ و...! منو دوم‌ کردن‌ و مصری رو باغلط‌ فاحش ‌اعرابی‌ اول...!!!! 😢 آیت‌‌اللہ‌ موسوی اردبیلی یه لبخند ملیحی زدن‌ و با لهجه شیرین‌ آذری همون ترکی خودمون گفتن: عزیزم! ناراحت نشو ، خودتو اذیت‌نکن. اینا آقا علی ابن‌ ابیطالب‌ رو که اول‌ بود چهارمش ‌کردن! برو خدا رو شکر کن‌ که دوم‌ شدی.. یهویی همه زدن‌ زیر خنده😁😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
مردی به حضرت سلیمان، مراجعه کرد و گفت: ای پیامبر میخواهم، به من زبان یکی از حیوانات را یاد دهی، حضرت سلیمان گفت: توان تحمل آن را نداری. اما مرد اصرار کرد، حضرت سلیمان پرسید: کدام زبان؟ جواب داد زبان گربه ها، چرا که در محله ما فراوان یافت می شوند. حضرت سلیمان در گوش او دمید و عملا زبان گربه ها را آموخت. روزی دید دو گربه باهم سخن میگفتند، یکی گفت غذایی نداری؟ دارم از گرسنگی میمیرم، دومی گفت: نه، اما در این خانه خروسی هست که فردا میمیرد، آنگاه آن را میخوریم. مرد شنید و گفت؛ به خدا نمیگذارم خروسم را بخورید، آنرا خواهم فروخت و فردا صبح زود آنرا فروخت. گربه آمد و از دیگری پرسید: آیا خروس مرد؟ گفت نه، صاحبش فروختش، اما، گوسفند نر آنها خواهد مرد و آن را خواهیم خورد. صاحب منزل باز هم شنید و رفت گوسفند را فروخت، گربه گرسنه آمد و پرسید: آیا گوسفند مرد؟ گفت: نه! صاحبش آن را فروخت. اما صاحب خانه خواهد مرد وغذایی برای تسلی دهندگان خواهند گذاشت و ما هم از آن میخوریم! مرد شنید و به شدت برآشفت، نزد حضرت سلیمان رفت و گفت گربه ها میگویند امروز خواهم مرد، خواهش میکنم کاری بکن! حضرت سلیمان پاسخ داد: خداوند خروس را فدای تو کرد اما، آنرا فروختی، سپس گوسفند را فدای تو کرد آن را هم فروختی، پس خود را برای وصیت و کفن و دفن آماده کن! خداوند الطاف مخفی دارد، ما انسانها آن را درک نمی کنیم، او بلا را از ما دور میکند و ما با اشتباه خود آن را باز پس میخوانیم! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan
ميگن خواب یه مرگ كوتاهه ولى چه فرق عجيبى است بين"مرگ" و"خواب" وقتى "عزيزى"خوابيده دلت مى خواد حتى هيچ پرنده اى پر نزنه تابيدارنشه و وقتى "مرده"... دوست دارى بابلندترين صداى دنيا بيدارش كنى ولى افسوس.... تا هستیم قدر همدیگر را بدانیم ! 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
از خوردن بستنی قیفی در خیابان خجالت نکش. از اینکه بنشینی کنار کودک فال‌فروش، و با او درد دل کنی. از اینکه وسط جمع، قربان ‌صدقه مادرت بروی. از اینکه در کوچه با بچه‌ها بازی کنی. از ابراز علاقه کردن به کسی که دوستش داری. از عصبانی شدن، از بلند خندیدن، از گریه کردن‌های بی‌دلیل. از کنار گذاشتن آدم‌هایی که تو را نمی‌فهمند. از هیچ چیز خجالت نکش. عمر هیچکس قرار نیست جاودانه باشد. آسان باش و آسان بگیر. برای خودت زندگی کن... http://eitaa.com/cognizable_wan
شرکت بزرگی، کارمندان خود را به همراه همسرانشان ، به تور بازدید از دریاچه ای می برد که پر از تمساح است. رئیس شرکت برای تفریح و سرگرمی، می گوید هر کس بتواند داخل آب پریده و خود را به ساحل دریاچه برساند یک میلیون دلار جایزه می گیرد و اما اگر خوراک تمساح ها شود، یک و نیم میلیون دلار به ورثه می رسد. در حالی که به ذهن هیچ یک از کارمندان این ریسک خطرناک نمی رسد، ناگهان همه می بینند که یک نفر پریده و نفس زنان و با شتاب و سرعت و در حالی که تمساح ها در تعقیبش بودند ، سالم به آخر دریاچه می رسد. آن کارمند بدبخت فلک زده سابق، حالا میلیونر شده و در بین خانواده و بستگان، سرشناس می شود. در پایان کار، مردم از او سوال میکنند نترسیدی خوراک تمساح شوی .واومیگوید قصد پریدن در آب نداشته بلکه همسرش از پشت اورا هل داده .میگویند شاید از آن واقعه به بعد بود که این مطلب سر زبانها افتاده که: پشت هر مرد موفقی، یک زن هست.😂😂😂 🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
آنتون آسترى، فضانورد روس، تصویر دریاچه ارومیه را در اینستاگرامش گذاشته و از آن به عنوان دریاچه زیبا و عجیب ایران یاد کرده. همچنین گفته نام این دریاچه در پارسی کهن، «چیچست» بود؛ یعنی درخشنده 🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭زماني‌ در بچگي باغ انار بزرگی داشتيم، اواخر شهريور بود، همه فاميل اونجا جمع بودن .اون روز تعداد زيادي از كارگران بومي در باغ ما جمع شده بودن براي برداشت انار، ما بچه ها هم طبق معمول مشغول بازي كردن و خوش گذروندن بوديم! بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازي گرگم به هوا بود اونم بخاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه ها و بوته اي انگوري كه در اين باغ وجود داشت، بعضی وقتا ميتونستي، ساعت ها قائم شی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!  💭 بعد از نهار كه تصميم به بازي گرفتيم، من زير يكی از اين درختان قايم شده بودم كه ديدم يكی از كارگراي جوونتر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كه كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله اي كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره اين چاله رو با خاك پوشوند، دهاتی ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناك بود و با همين چند تا انار دزدي، هم دلشون خوش بود!با خودم گفتم، انارهاي مارو ميدزي! صبر كن بلايي سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی، بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازي كردن ادامه دادم، به هيچ كس هم چيزي در اين مورد نگفتم! 💭 غروب كه همه كار گرها جمع شده بودن و ميخواستن مزدشنو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم، نوبت رسيد به كارگري كه انارها رو زير خاك قايم كرده بود، پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد با صداي بلند گفتم: بابا من ديدم كه علي‌ اصغر، انارها رو دزديد و زير خاك قايم كرد! جاشم میتونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين!پدر خدا بيامرز ما، هيچوقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرف من، نگاهی به من كرد، همه منتظر عكس العمل پدر بودن، بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی زد تو صورتم و گفت برو دهنتو آبغ بكش، من خودم به علی اصغر گفته بودم، انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! 💭 بعدشم رفت پيش علی اصغر، گفت شما ببخشش، بچس اشتباه كرد، پولشو بهش داد، 20 تومان هم روش، گفت اينم بخاطر زحمت اضافت! من گريه كنان رفتم تو اطاق، ديگم بيرون نيومدم!كارگرا كه رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد، گفت ميخواستم ازت عذر خواهی كنم! اما اين، تو زندگيت هيچوقت يادت نره كه هيچوقت با آبروي كسی بازي نكنی... علی اصغر كار بسيار ناشايستي كرده اما بردن آبروي انسانی جلو فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت تره! شب علی اصغر اومد سرشو انداخته پايين بود و واستاده بود پشت در، كيسه اي دستش بود گفت اينو بده به حاج آقا بگو از گناه من بگذره! كيسه رو که بابام بازش كرد، ديديم كيسه اي كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايي كه بابا بهش داده بود...       🔷‍ امام علی (علیه السلام) : به مالک اشتر فرمود: ای مالک! اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش مکن شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی. 🔷‍ استاد فاطمی نیا : از صبح که پا میشی, فلان کس چی گفت, فلان کس چی کرد.., فلان روزنامه چی نوشت.. ول کن. امیرالمومنین به حارث همدانی فرمودند: اگر هر چه را که می شنوی بگویی , دروغگو هستی! http://eitaa.com/cognizable_wan
اینقدرقشنگه که روزی چندبار بایدخوانده شود👇 خنده باید زد به ریش روزگار ورنه دیر یا زود پیرت می کند سنگ اگر باشی خمیرت می کند شیر اگر باشی پنیرت می کند باغ اگر باشی کویرت می کند شاه اگر باشی حقیرت می کند ثروت ار داری فقیرت می کند گاز را بگرفته زیرت می کند عاقبت از عمر سیرت می کند گر زدی قهقه به ریش روزگار ریش را چرخانده شیرت می کند دل به تو داده دلیرت می کند خویشتن فرش مسیرت می کند عشق را نور ضمیرت می کند خاک اگر باشی حریرت می کند کورش ار باشی کبیرت می کند رستم ار باشی امیرت می کند آشپز باشی وزیرت می کند 😊پس بخندید و بخندانید هم 😄خنده دنیا را اسیرت می کند. .. http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتش و دود عجیب از قبر افندی رییس منحرف فرقه بهاییان در اسرائیل... سکوت مرگبار رسانه های بین المللی در باره دود شدن قبر عباس اَفندی (عبدالبها ) در حالیکه سه روز از واقعه آتش گرفتن قبر یکصد میلیون دلاری او ( از جیب بهائیان فریب خورده ) می گذرد و در حالیکه کمترین اتفاق در خاک اسرائیل به سرعت در دنیا پخش میگردد، همه رسانه های غربی و حتی عربی هیچ اشاره ای به این افتضاح امنیتی اسرائیل و مُصیبت بهائیان نکرده اند . حتی خود سایت خبری رسمی بهائیت BWN سکوت مرگبار کرده است . فقط نشریه جِروزالِم پُست یک خبر چند خطی با عنوان یک آتش سوزی مختصر در خیابان شالوم حاقالی عَکا درج کرده است . بهائیت از چند سال پیش تدارک احداث این مقبره را به مناسبت یکصدمین سالمرگ عباس اَفندی با عنوان مسخره پیام آور صلح و عدالت برا ی ا ین جاسوس بریتانیا و دارنده نشان وفاداری و خدمتگذاری به ملکه انگلیس را شروع کرده بود. سه سال قبل و در شروع کرونا ، کمال آبادی مُبَلّغ سرمایه دار بَهائی در کنار جو بایدن گفته بود این ویروس ، عذاب وعده داده شده حضرت عبدالبها است و تازه اول کار است . اما نمی دانست که : *وَ مَکروا وَ مَکَرالله وَاللهُ خَیرُ الْماکِرین*!
برای فرزندانتان پازل بخرید.‍ ‍ فواید پازل برای کودکان : *تمرکز *هماهنگی چشم ودست *خلاقیت کودک *اعتمادبه نفس *تقویت دقت *باعث رشدذهن و هوش کودک *سرگرمی و نشاط کودک 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
‏۵ قانون برتر دنیا که دوسشون دارم: ۱- قانون مورفی: از هرچی بیشتر بترسی، بیشتر اتفاق میفته. ۲- قانون کیدلین: اگه بتونی یه مشکل رو به طور واضح رو کاغذ بنویسی، اون وقت اون موضوع نصفش حل شده. ۳- قانون گیلبرت: بزرگترین مشکل در محل کار اینه که کسی بهت نمیگه که چیکار باید بکنی. ‏۴- قانون ویلسون: اگه اطلاعات و هوش رو همیشه در درجه اول قرار بدی، اون وقت پول همین‌جوری میاد. ۵- قانون فالکْند: وقتی مجبور نیستی که تصمیمی بگیری، پس تصمیمی نگیر. http://eitaa.com/cognizable_wan
✋ مرد در خانه❗️ همانند نمک است .. اگر رفت زندگی بی مزست . و اگر آمد فشارخون را بالا میبرد. ✋ولی زن در خانه❗️ همانند شکر است .. اگر رفت زندگی تلخ تلخ میشود و اگر آمد شیرینی زندگی را چند برابر میکند. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد، هنگام بازگشت، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می‌داد، از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا‌ ای پادشاه؛ اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می‌روم و می‌گویم یکی از لباس‌های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. پادشاه اما به محض ورود به داخل قصر، وعده‌اش را فراموش کرد، صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود: ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می‌کردم، اما وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد. مواظب وعده هایی که میدهیم باشیم! 🍃 🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan