14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴پنج سفارش فوق العاده زیبا
✍از حضرت امیر المومنین علی (علیه السلام) : شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر در طلب آنها متحمل رنج زیاد شوید سزاوار است:
1⃣ جز به خدا امیدوار نباشید .
2⃣ غیر گناه خود از چیزی نترسید.
3⃣ اگر چیزی بلد نیستید از گفتن
نمیدانم خجالت نکشید.
4⃣ اگر چیزی را نمیدانید در یادگیری آن خجالت به خود راه ندهید .
5⃣ همواره صبر پیشه کنید که صبر در
ایمان مانند سر در بدن است. بدنی که
سر نداشته باشد خیری در آن نیست و
ایمانی که صبر نداشته باشد نیز خیر ندارد.
📚 نهج البلاغه (صبحی صالح) ،ص۴۸۲
🌹🌹همه چیز در جهان هستی قانونمند است،
اگر می خواهیم به ثروت های بی انتها برسیم و در همه جنبه های زندگی موفق باشیم باید از قوانین جهان هستی آگاه شویم و بعد با آگاهی به آن عمل کنیم،
اگر میخواهیم فراوانی را تجربه کنیم باید به قوانین مربوط به فراوانی عمل کنیم،
اصلی ترین قانون فراوانی، باور به فراوانی است،
وقتی با تمرین در ناخود آگاه خود باور داشته باشیم که ما در جهانی زندگی می کنیم که بی نهایت ثروت هست و خداوند چیزی جز فراوانی و ثروت و شادی نیست،
وقتی باور داشته باشیم فرصت های زیادی برای ثروتمند شدن در همه جنبه های زندگی وجود دارد یا باورهای خالصی از این جنس،
شک نکنیم که ما هم فراوانی را تجربه خواهیم کرد🙏🏾
🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
گفته میشه « بیل گیتس » ، رئیس « مایکروسافت » ، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستان های آمریکا ، خطاب به دانش آموزان گفت : در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش آموزان نمی آموزند . او هفت اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمی گیرند ، بیان كرد .
این اصول به شرح ذیل است :
اصل اول : در زندگی ، همه چیز عادلانه نیست ، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید .
اصل دوم : دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست . در این دنیا از شما انتظار می رود که قبل از آن که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید ، کار مثبتی انجام دهید .
اصل سوم : پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام ، کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد . به همین ترتیب قبل از آن که بتوانید به مقام معاون ارشد ، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید ، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید .
اصل چهارم : اگر فکر می کنید ، آموزگارتان سختگیر است ، سخت در اشتباه هستید . پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیر تر از آموزگارتان است ، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد .
اصل پنجم : آشپزی در رستوران ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد . پدر بزرگ های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند ، از نظر آن ها این کار « یک فرصت » بود .
اصل ششم : اگر در کارتان موفق نیستید ، والدین خود را ملامت نکنید ، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید .
اصل هفتم : قبل از آن که شما متولد بشوید ، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می رسد ، ملال آور نبودند .
http://eitaa.com/cognizable_wan
خاطره ای زیبا از دکتر حسابی
پرفسور حسابی میگفت: در دوره تحصیلاتم در آمریکا در یک کار گروهی با یک دختر آمریکایی به نام "کاترینا و همینطور فیلیپ" که نمیشناختمش هم گروه شدم از کاترینا پرسیدم
فیلیپ رو میشناسی؟! کاترینا گفت: آره
همونپسر که موهای بلوندِ قشنگی داره و ردیف
نخست جلو میشینه...گفتم نمیدونم کیو میگی
گفت: همون پسرِ خوشتیپ که معمولا
پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه گفتم
بازم نفهمیدم منظورت کیه! گفت همون پسر که:
کیف و کفشش رو با هم ست میکنه! بازم
نفهمیدم منظورش کی بود. کاترینا تن صداشو
یکم آورد پایین و گفت: فیلیپ دیگه! همون پسر
«مهربونی که روی ویلچر میشینه...»
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر
قابل باوری رفتم تو فکر آدم چقدر باید نگاهش
به اطرافش مثبت باشه که بتونه از ویژگی
منفی چشم پوشی کنه. چقدر خوبه مثبت دیدن!
با خودم گفتم اگه که کاترینا از من «در مورد»
فیلیپ میپرسید چی میگفتم؟ حتما سریع
میگفتم همون معلوله دیگه! وقتی، نگاه کاترینا
رو با نگاه خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم...
حالا ما با چه دیدگاهی به اطراف
نگاه میکنیم؟ مثبت یا منفی؟
http://eitaa.com/cognizable_wan
پسر جوان فاسد الاخلاقی که از قبل با دختری جوان آشنا شده بود و توانسته بود او را گام به گام بفریبد و وانمود کند که از عشق او آب میشود و قلبش بدون او تاب و تحمل ندارد ... بالأخره توانست آن دختر را رام کند و او را فراچنگ آورد تا کامش را از او بر گیرد.
دختر جوان را دعوت کرد تا روز شنبه هفته ای آینده رأس ساعت پنج در مکانی بسته و فضایی رمانتیک با هم گفتگویی داشته باشند. دختر جوان نیز موافقت کرد و روز موعود فرا رسید.
پسر جوان در خانهاش به انتظار نشسته بود و با دیگر دوستانش هم تماس گرفته و آنها را از قصهی این دختر با خبر کرد.
دقایقی به ساعت پنج مانده بود که مادرش زنگ زد و گفت: زود بیا خانه که حال پدرت خوب نیست.
مجبور شد از دوستانش جدا شود؛ البته به آنان گفت: هنگامی که آن دختر آمد، شما کار خود را انجام دهید، من میروم و به پدرم سری میزنم..
از خانه بیرون شد و دوستانش را در انتظار آمدن دختر جوان ترک کرد. ساعت پنج دختر نیز وارد شد. این گرگهای بی وجدان همگی بر او تاخته به تجاوزش پرداختند.
آنگاه دختر را در حالت بیهوشی در خانه رها کردند… در همین حین که این حادثه به وقوع میپیوست، پسر جوان پیش پدر رسید تا از حالش اطمینان حاصل کند؛
مادرش به سویش آمد و گفت: چرا خواهرت را با خود نیاوردی؟
گفت: خواهرم؟ از کجا همراه من بیاید؟
مادر گفت: او را فرستاده بودیم تا تو را بیاورد؛ تو که تلفن های ما را جواب نمیدادی..
جوان به سرعت از خانهی پدری خارج شده و دوان دوان خود را به خانهاش رساند…
ناگهان خواهرش را دید که در خانهاش مورد تجاوز قرار گرفته و از حال رفته است..
هان که خودش حیله گر، ترتیب دهنده و همه کاره ی این ماجرا بود و قربانی هم نزدیک ترین فرد به او، خواهرش بود.
✅ناموس مردم را ناموس خودت بدان برادر
http://eitaa.com/cognizable_wan
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر بما زندگی کردن آموخت پس ما کمکشان کنیم زندگی کردن را فراموش نکنند
http://eitaa.com/cognizable_wan
❣حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز از زبان خودش:
در ۱۵ سالگی آموختم كه مادران از همه بهتر میدانند، و گاهی اوقات پدران هم.
در ۲۰ سالگی یاد گرفتم كه كار خلاف فایدهای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.
در ۲۵ سالگی دانستم كه یك نوزاد، مادر را از داشتن یك روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یك شب هشت ساعته، محروم میكند.
در ۳۰ سالگی پی بردم كه قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.
در ۳۵ سالگی متوجه شدم كه آینده چیزی نیست كه انسان به ارث ببرد؛ بلكه چیزی است كه خود میسازد.
در ۴۰ سالگی آموختم كه رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست كه كاری را كه دوست داریم انجام دهیم؛ بلكه در این است كه كاری را كه انجام میدهیم دوست داشته باشیم.
در ۴۵ سالگی یاد گرفتم كه ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است كه برای انسان اتفاق میافتد و ۹۰ درصد آن است كه چگونه نسبت به آن واكنش نشان میدهند.
در ۵۰ سالگی پی بردم كه كتاب بهترین دوست انسان و پیروی كوركورانه بد ترین دشمن وی است.
در ۵۵ سالگی پی بردم كه تصمیمات كوچك را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.
در ۶۰ سالگی متوجه شدم كه بدون عشق میتوان ایثار كرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.
در ۶۵ سالگی آموختم كه انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز كه میل دارد بخورد.
در ۷۰ سالگی یاد گرفتم كه زندگی مساله در اختیار داشتن كارتهای خوب نیست؛ بلكه خوب بازی كردن با كارتهای بد است.
در ۷۵ سالگی دانستم كه انسان تا وقتی فكر میكند نارس است، به رشد وكمال خود ادامه میدهد و به محض آنكه گمان كرد رسیده شده است، دچار آفت میشود.
در ۸۰ سالگی پی بردم كه دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.
در ۸۵ سالگی دریافتم كه همانا زندگی زیباست.
❣ http://eitaa.com/cognizable_wan
🚕 با عجله سوار تاکسی شدم.
اصلاً حواسم نبود که ماسکم رو نزدم😷
ماشین که حرکت کرد، صدای خانمی که صندلی عقب بود رو شنیدم که گفت: آقا لطفا ماسکتون رو بزنید!
در حالی که داشتم ماسکم رو میزدم، برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم، یه خانوم بدحجاب که ۲ ماسک زده دیدم😷
🙈 گفتم ببخشید اصلأ حواسم نبود...
بعد گفتم: خانوم میشه منم از شما خواهش کنم لطفاً حجابتون رو درست کنید؟
📌 با لحن تندی گفت: چه ربطی داره آقا!!؟
گفتم خانوم محترم، همونطور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه
با این سر و ظاهر و تیپ شما و امثال شما هم، ویروس گناه در جامعه پخش میشه
و اونقدر آثار سوء داره که از هم پاشیده شدن خانوادههای زیادی، و چشمچرون شدن مردان جامعه، فقط بخش کمی از مضراتشه!!
و این کار شما نه تنها جسم ما، بلکه روح ما رو هم آزار میده!
گفت: من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره، شما چشماتون رو ببندید😳
منم ماسکم رو برداشتم و گفتم: چه خوب! پس من هم مثل شما اختیار خودم رو دارم. شما هم جلوی بینی خودتونو ببندید😉
💢 اینجا بود که راننده تاکسی هم سکوتش رو شکست و گفت: خانوم، اختیار شما توی خونه خودتون هست!!!
وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و بیرون از خونه، قانون اینه!!
🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که...
گفت: آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شد و در رو کوبید و رفت...😳
ماسکم رو زدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتریتون رو هم پَروندم، کرایه تون رو هم نداد!
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت...
✍ همینطور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار میرفتم که چطور میشه در عرض چند ماه، دولت و مردم دست به دست هم میدن و ماسک زدن رو بین مردم جا میندازن...
اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه، با این عمل پر از خطر مقابله کنن؟؟
تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطوری عکسالعمل نشون میدن!
🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته «بدون ماسک وارد نشوید»!!
و اگه بدون ماسک وارد بشی همه چپ چپ نگاهت میکنن بعد هم بعضی جاها خدماترسانی نمیکنن!
👈 چرا در قضیه ماسک همینقدر میفهمیم که جامعه مانند کشتیه که ماسک نزدن یعنی سوراخ کردن کشتی و ضرر زدن به همه ولی ...در قضیه حجاب، اینو نمیفهمیم!؟
یا نمیخوایم بفهمیم ؟؟!!!!🙄🙄🙄
👈کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم به اندازهای که به خاطر ماسک تذکر میدیم، تذکر میدادیم.🤔
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
http://eitaa.com/cognizable_wan
تذکر زبانی😊
وظیفه همگانی🌺
❤️ℒℴνℯ❤️
در زندگی مشترک خود نقاش خوبی باشیم...
و تابلو زندگیمان را با زیباترین
رنگهای پالت عشق و محبت
رنگ امیزی کنیم....
رنگهایی به زیبایی دوست داشتن
و دوست داشته شدن💓♥️
سعی کنیم بهترین نقاشیمان را
رسم کنیم...
نه با رنگ دیگران و نه سیاه و سفید.
بلکه نقاشي زیبا همراه با ظرافتی
ازسختیها وناملایمات🌷🌷
منتظر تحسین کسی نباشیم
خود تحسین گر تابلو زندگیمان باشیم.
عشق بورزیم...
دوست داشته باشیم...
محبت کنیم ...
ولی توقع نداشته باشیم✅
مطمئن باشیم روزی
زیبایی تابلویي که ترسیم کرده ایم
ديگران را وادار به
دیدن و تحسین خواهد نمود...
عاشقانه زیستن هنر است💓♥️🌷🌷
♥️http://eitaa.com/cognizable_wan
࿐ᭂ⸙❤️⸙ᭂ࿐
پنج چيز است كه پنج چيز از آن نزايد:
دلی كه خانه ی غرور است
كانون محبت نشود...
ياران دوران فرومايگی،
نكوخویی ندانند...
تنگ نظران ره به بزرگی نبرند...
حسودان بر جمال و كمال
جز به چشم كين ننگرند...
و دروغگويان از كسی
وفا و اعتماد نبينند..
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
🌙 شب های قدر
🔸سفیان بن سمط می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم:
امید میرود چه شبهایی از ماه رمضان لیله القدر باشد؟
✅ امام پاسخ دادند: نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم.
📗من لا یحضره الفقیه، ج۲ ص۱۶۰
👈 امشب، شبِ بیست و یکم میباشد.
🌹امام صادق(علیه السلام):
مقدّرات در شب نوزدهم تعيين
در شب بيست و يكم تأييد
و در شب بيست و سوم امضا ميشود.
(كافي، ج۴ ص۱۵۹)
🌗 «شبِ اِحیا» یا «شبِ اَحیا»؟
🔘 دو واژهٔ «اَحیا» و «اِحیا» از زبان #عربی_کهن (#عربی_کلاسیک) وارد #زبان_فارسی شدهاند. هردو در اصل با همزه بهکار میرفتهاند، اما بهمرور همزهشان افتادهاست؛ یعنی «اَحیاء» و «اِحیاء»، براساس قوانین طبیعیِ تحول زبان، بهصورت «اَحیا» و «اِحیا» نوشته و تلفظ میشوند.
🔘 این دو واژه ریشهٔ مشترک دارند، اما معنی آنها با هم فرق دارد. هردو با «حَیّ» (بهمعنی زنده) که در فارسی کاربرد داشته و دارد همریشهاند. برای مثال، امروزه «حَیّوحاضر» هنوز در فارسی رایج است و مفهوم آن برای همهٔ ما آشناست.
⬅️ و اما معنی «اَحیا» و «اِحیا»:
🔘 اَحیا:جمع «حَیّ» است و معنی آن زندگان است.
🔘 اِحیا: بهمعنی زندهداشتن، زنده نگهداشتن، زندهکردن و همچنین شبزندهداری و بیدار ماندن در شب است.
✅ بنابراین، «شبِ اِحیا» یا «شبهای اِحیا» داریم نه «شبِ اَحیا*» و «شبهای اَحیا*».
http://eitaa.com/cognizable_wan